عکس نوشته عاشقانه ما بهم میرسیم
عکس نوشته عاشقانه ما بهم میرسیم ، یک قول و قرار و یک وعده ی نزدیک و رمانتیک است که بیشتر از همه از زبان عاشق و معشوق شنیده می شود ، افرادی که رابطه ای را هنوز به سرانجام نرساندند و منتظر هستند تا یک روز بالاخره این دوری به سر بیاید و به همدیگر برسند ، در ادامه شاهد تصاویر و متن نوشته هایی زیبا با موضوع ما بهم میرسیم هستید ...
میدانم آخر ماشبی در زیر باران میرسیم
در ورای بغض های شوریده حالان میرسیم
درد بی درمانیست این بی خبر رفتن
در شب سرد بهار در هرکجایی میرسیم
بهر هر تاوان رفتن من می روم
بی تمنا ، پشت هرکافه بودی میرسیم
یادش به خیر ، اولین دیدار توی خواب
زیر رنج هر دل کندنی باشد میرسیم
به خدا وابستگی های ما ، شوخی نبود
ذرع بین ما هرچه باشد میرسیم
کار لیلی از ماث و نیما دیگر گذشت
توی دیوانت هر غزل آمد میرسیم
هرکجا باشی قهوه یا فنجان چه فرقی میکند
فالمان هرچه آمد شک نکن ، میرسیم
به خدا دلتنگتم ، جان غزل این را بفهم
می دانم آخر ما شبی در زیر باران میرسیم
تا بوسه ها فاصله نیست!
منُ تو از همیشه عاشقتریم!
داریم به هم میرسیم
برای لحظه ای کوتاه!
نگو افسوس! نَکِش آه!
زندگی سپری ِ ثانیه هاس!
هرکی اینُ نمیدونه بی خداس!
بوسه بزن بر لب ِ من!
خواب و خیال ِ شب ِ من!
بوسه بزن تا دَم ِ صبح!
بوسه بزن! بوسه بزن!
خونه همونه که روی درختاش
با هم یه قلب یادگاری کندیم
چه شوقی داشتیم که بهم میرسیم
پیش خداعهدمون ومی بندیم
خونه همونه که توی باغچه هاش
دلا رو عاشقونه جا گذاشتیم
با یک نگاهی که پراز امید بود تو خونه خاطره پا گذاشتیم
خونه همونه که ما تنگ غروب
کفترای رو بوم و می پروندیم
همراه قمریای روی شاخه
ترانه زندگی رومی خوندیم
خونه به عشق منوتو پشت نکرد
اما ما بودیم که وفا نکردیم
رفتیم وهیچوقتی نمیدونستیم
ممکنه هرگز دیگه برنگردیم
خیال میکردیم که بهم میرسیم رفتیم و آرزو رو جا گذاشتیم
به شوق روزای قشنگ بریدیم اما سردل وکلاه گذاشتیم
خونه توتنهائی یه شب فرو ریخت
ازش بجز یه خشت وگل نمونده
تصویراون خاطره هاش جاریه
رودر و دیوارای دل ، نخونده
بیدی که عصرا سایبونمون بود ببین حالاگوشه باغچه مرده
عروسک بازیچه کنج طاقچه س
که زیر آه وغصه جون سپرده
آئینه های خونه رو غبار زد ماهیای قرمز خونه مردن
دلی که عشق تو توی هواش بود
همین بلا رو به سرش آوردن
من و تو
دو لب گرفتار حس مشترکیم
که وقتی بهم میرسیم
لبخند زاده می شود
و این همان شعری است
که تو بارها خوانده ای.
بهم میرسیم بعد یک عمر ولی
هنوزم همون آدم سابقی
توو چشمات یه حرفی یه احساسیه
گمونم تو هم مثل من عاشقی
میخواسیم یه دنیا بسازیم ولی
ولی چشم شور حسودا نذاش
یه دنیا منو با تو دیدو نخواس
یه دنیا مارو دید اما نذاش
نذاش دست سردم تورو حس کنه
نذاش توی آغوش تو جابشم
خدارو قسم دادم اما چرا
نکرد اعتنایی به این خواهشم
رسیدی به دنیایی که صدایش منم
دل غارت وچنگ مژگانش منم
کجا مست و عاشق به هم میرسند
در این کوچه ای که پایانش منم
ببین بی تو از زندگی سیرِ سیرم
رسیدم به خوابی که کابوسش منم
برو تا قیامت به هم میرسیم
سر آن دو راهی که خاکش منم
منِ خسته از غصه پیرم ،چه زود
در این شعر تلخی که آوازش منم
دلم نامد این شعر هم به آخر رسد
در این ظلمتی که دلدارِصبحش منم..
غریبه ای هستم
دور از فهم آدمیان ،
همچنان که فهمیدن تو دور از من ...
غریبگی مان بیشتر میشود
آنگاه که به هم میرسیم ،
همچون شب
که به روز میرسد .
تنها هستم
فرقی نمی کند تنها با تو باشم
یا بی تو ، تنها !
تنهایی در گوشه ای از خلوت واژه ها وجود دارد ،
همچنان که خدا
در گوشه ای از خلوت آدمیان ...
به تو می گویم :
هرگز انتظار ندارم مرا بفهمی
تلاشت کافیست
آن را به قدر فهمم سپاسگزارم .
گردآورنده: توپ تاپ