عکس نوشته بیچاره منم وقتی چاره تویی
عکس نوشته بیچاره منم وقتی چاره تویی ، یک دکلمه ی ناب و عاشقانه و تقدیمی به معشوق است که در این مطلب از توپ تاپ گلچینی از تصاویر و جملات و دلنوشته های کوتاه با همین مضمون تهیه شده است ، تصاویر و مطالب این بخش از سایت را با مضمون بیچاره منم وقتی چاره تویی را میتوانید برای پروفایل خود انتخاب نمایید...
بیچاره من
به نفس های تو محتاج شدم
در طلبم روی تو را باز تماشا کنم
سوی تو پر میکشم و نیستی
باز به دیوار رسم ، نیستی
شادی من زود به پایان رسد
دل به نبودت که شکایت کند
آه که فریاد مرا نشنوی
من به کجا، تو به کجا در رهی؟
فاصله ها مانع دیدار ماست
هر چه رویم بازبه دنبال ماست
پیشه ی صبرتا چه زمان بس شود
این همه سختی چه زمان سر شود
پاسخ من را دل من می دهد
مژده ی دیدار تو را می دهد
منتظر بوی نفس های توست
در تپش لحظه ی دیدار توست
عاقبت این قصه به شادی رسد
دل به یقین پاسخ من را دهد
بیچاره دل من که می شکند و دم نمیزند ..بیچاره دلی که در زیر پای عزیزانش خرد میشود تنها و تنها یک انتظار از تو دارند
مهربان باش- صبور باش- درک کن - سکوت کن - اشک نریز - و با وجود تمام زخمهایی که میخوری ناله نکن
به همسرم اعتماد کردم و شکستم
به آشنایان اعتماد کردم و شکستم
به رفیقم اعتماد کردم و شکستم ...
دیگر فقط به بیگانه ها دل خوش میکنم که اگر هم بشکنند عذرشان موجه است
از اعتماد از محبت از درک کردن از سکوت از اینهمه تلاش بی ثمر خسته شده ام
بیچاره این دل که چون پرنده ای مظلوم در قفس سینه ام از بی محبتی جان داد
امروز او را در میان خون تشییع خواهم کرد
بیچاره دل تنهایم
خدا بیامرزدت ای بی یاور ...
دیدن ماه رخ یار سرافرازم کرد
شامل مرحمت صحبت طنازم کرد
آنکه میگفت به نرمی،سخن از شمع وجود
همچو پروانه ی پر سوخته جانبازم کرد
عاشق سوخته در عشق چه تدبیر کند
پای معشوقه، دلم بود سر اندازم کرد
نیست من را به درشتی سخنی در ره او
آنکه با لطف نسیم نظرش نازم کرد
دیگرم نیست نهان راز که بیچاره دلم
آشکار آنهمه اسرار و این رازم کرد
جای شکر است نرنجید دل از خاطر یار
زانهمه عشوه که آن مهوش غمازم کرد
عاکفا مشعل این عشق فروزانت باد
ختم این درس نکو نیست چو آغازم کرد
بیچاره دلم ز این و آن میترسد
در میکده از محتصبان میترسد
آخر به کجا گلایه باید بردن
وقتی که دلی از این جهان میترسد
یک شب هوسش هوای دریایی بود
یک روز دگر کویر تنهایی بود
تقصیر خودش نبود بیچاره دلم
از بخت بدش خراب و رویایی بود
بیچاره دل من چه ناگهانی خون شد
نارفته به راه عاشقی مجنون شد
گفتم که بیا و سر زسودا بردار
حرفم نشنید و دیده ام جیحون شد
شورای نگهبان دلت تاب ندارد
تا رد نکند قلب مرا خواب ندارد
فرموده که بیچاره دلم ملتزمت نیست
قلبی که بجز قلب تو ارباب ندارد
اعلام شده عشق من احراز نگردید
احراز نمودن مگر آداب ندارد؟
رسوای جهانم تو مگر سرچ نکردی
اینجا کسی انگار که لب تاب ندارد
هر بار تو نه گفتی و من آه کشیدم
بنگر به دو چشمم که دگر آب ندارد
هر بار تو در عشوه ای و ناز و کرشمه
من عاشق چشم تو که مهتاب ندارد
تهیه کننده: توپ تاپ