عکس نوشته عاشق شدم رفت برای پروفایل
عکس نوشته عاشق شدم رفت یکی از طراحی های جدید و زیبای امروز در توپ تاپ است که در انواع مدل ها و تصاویر متن دار ناب و رمانتیک ارسال شده است ، دلنوشته هایی با موضوع عاشق شدم رفت میتوانند به عنوان هدیه های مجازی و جذاب در شبکه های اجتماعی استفاده شوند ، برای دانلود مطالب در ادامه همراه باشید...
بوی بهار آمد و عاشق شدم
صوت هزار آمدو عاشق شدم.
لاله ی بشکفته به پیش نظر
عارض یار آمد و عاشق شدم.
از مژه ی بام پر از برف حوت
اشک قتار آمد و عاشق شدم.
باز ز بزم خوش دلدادگان
نغمه ی تار آمد و عاشق شدم.
در لب رود و لب جو موسم
بوس و کنار آمد و عاشق شدم.
عاشق شدم ،گریه کردم
گریه کردم ناله کردم
شمع دیدم سوختم من
با تمام وجودم
در دعایم در سجودم
یادی از پروانه کردم
عاشق شدم ،گریه کردم
گریه کردم ناله کردم
اشکم از دلدادگی بود
من گناهم سادگی بود
از جدایی داد کردم
بی تو من فریاد کردم
یادی از دیوانه کردم
عاشق شدم ،گریه کردم
گریه کردم ناله کردم
خواب من شبها تو بودی
درد من تنها تو بودی
لیک درمانم تو بودی
روح من جانم توبودی
با تو همپیمانه گشتم
یادی از افسانه کردم
عاشق شدم گریه کردم
گریه کردم ناله کردم
عاشق شدم
می خوام بگم از زندگیم که عاشق یکی شدم
عاشق یه ناز بانوی خوشکل و صادقی شدم
یه ناز گلی که با نگاش منو به رویا می بره
لحن صداش برای من از هر صدای بهتره
آره توی مریم خانم همون که عاشقش شدم
شعر و نوشتم واسه تو بگو که لایقت شدم
تو هم بگو دوسم داری تا دلم آروم بگیره
اگه بگی دوست نداری دلم همین جا می میره
اینم بگم عزیز که من فقط تو رو می خوام
اگه نباشی کنارم دیگه کسی رو نمی خوام
من خوبی عالم رادر چشم تو می دیدم
وقتی که تو را دیدیم خندیدی و خندیدم
عاشق شدم و عشقت پر کرده وجودم را
در چشم تو می دیدم من بود و نبودم را
چشمان تو چشمانی آزاده و عاشق بود
شیرین سخنان تو تفسیر حقایق بود
من موجم وطوفانی تو ساحل آرامش
من غرق تقلایم تو ساده وبی خواهش
تو خوبی دنیایی یک قصه ی زیبایی
من قصه ی غمگینم تو شادی دلهایی
روزی که تو را دیدم در شهر وفا رفتی
من روی زمین ماندم تو رو به خدا رفتی
یک لحظه نگو از من دوری و جدا هستی
تو پیش من ای دلبر برهان خدا هستی
من شاکر اویم چون حالا که تو اینجایی
آزادم از آن بغض و دلتنگی و تنهایی
وقتی که تو را دیدم یک لحظه زیبا بود
نوری ملکوتی در چشمان تو پیدا بود
دیوانه ام به جان تو! عاشق شدم بفهم
در سرخی لبان تو عاشق شدم بفهم
پایین نمی رود تو نباشی که چای تلخ
من توی استکان تو عاشق شدم بفهم
بی وزن و شعر و قافیه وابسته ام به تو
در شرح داستان تو عاشق شدم بفهم
از عشق، پشت فاصله - منها نکن مرا
صد بار با توان تو عاشق شدم بفهم
خر نیستی، ببین چه برایت نوشته ام!
این بار با زبان تو عاشق شدم بفهم
در شبی مهتابی
که تو تنها مهتاب شبها ببودی
دلم را بگذاشتم در دیس
و تو شدی برایم تنها عشق
ای مهدیس
من عاشق شدم به تو
از اعماق تهم
چقدر قشنگ هست عشق تو
و من چه قدر پرم از صفا
به من بکن وفا
من عاشق شده ام به تو
بزدم دل را به دریا
دریا بشد موج
و من شدم در این دریا
مثل کوسه ماهی....
عاشق ماهی
عاشق مهدیس
و من مهدیس را دوست دارم
خیلی ....
پنجره ای رو به دماوند...
در حصار باغهای نارنج...
بوی عطر بهار، صدای پای آب و دلداری های مرغ شب...
دو خط موازی، که هرگز به هم نرسیدند...
و ناگاه فریاد قطاری بلند میشد...
من در این جا عاشق شدم...
بی من برو هرجادلت میخواد
بی من برو با حس بی رحمی
دنیامو از دستات میگیرم
حالا که دنیامو نمیفهمی
سرمیکشم نبودتو اما
رو قلب من چشماتو می بندی
از تو فقط تصویر می بافم
وقتی یه جای دیگه میخندی
عاشق شدم اما چرا حالا
حالا که دستای تو رو میشه
بامن سفید بادیگری ابی
شال سرت هم که دورومیشه
حقم نبود دلواپست باشم
دل کندی و دلواپسم کردی
خسته نکن پاهاتو وقتی که
دنیارو با چشمات میگردی
عاشق شدم اما چرا حالا
حالا که دستای تو رو میشه
با من سفید با دیگری ابی
شال سرت هم که دورو میشه...
میتپد قلبم دوباره تند تند
گونه هایم سرخ شد
دست هایم لرزان
گرم گرم است
سینه ام از فکر تو
دزدکی عاشق شدم
وقتی که چشمانم
تو را یکباره دید
می خوام برم یه جای دور
که هیچ کی عاشقم نشه
یه جایی که حتی ماهم
به گرد پامم نرسه
می خوام که خلوت بکنم
با اون خدای مهربون
بهش بگم عاشق شدم
منو یه اون تو برسون
براش بگم از اونی که
اومد تو قلبم خیلی زود
براش بگم از اونی که
دین وایمونمو ربود
سخته خدا چیکار کنم
با این دل دربدرم
یه معجونی بهم بده
که حل بشه این مشکلم
خداجونم چجوری من
بهش بگم دوسش دارم
بهش بگم بدون اون
یه لحظه خوابم ندارم
اگه بره ترکم کنه
وای دیگه طاقت ندارم
وای خدا حاضرم که من
براش هزار بار بمیرم
اگه بهم بگه برو
راست راسکی من می میرم
فقط بهم نگه برو
اینجوری اروم می گیرم
خدا جونم همین یه بار
دستای سردمو بگیر
کمک بکن تا بش بگم
گلم بمون با این دلم
عاشق شدم
به آرامی فروریختن یک برگ از پاییز
در ازدحام خش خش زیر پای عابران
عاشق شدم
مثل آرزوهای انسانی که در حال مرگ است
در سکوت محض و مرگبار دنیا
در انبوه صداهای بی معنی
و آوازهای خالی
و نگاههای یخ زده ی اضافه
و مرگ
از دورترین دریاها
از پشت بلندترین کوهها
صدایم زد
گردآورنده: توپ تاپ