عکس نوشته طعنه دار دیر آمدی برای پروفایل
دیر آمدی بد منتظر بودم ، دیر آمدی من چای دم کردم ، با گریه ! با دلشوره جان دادم ، در پشت چشمانم ورم کردم ، دیر آمدی ! ، گالری زیبا خاص و عاشقانه از عکس نوشته و دلنوشته های دیر آمدی را در این قسمت از سایت در انواع مختلف طراحی های امروزی و مناسب برای پروفایل شاهد هستید ، با ما در ادامه همراه شوید ...
آه دیر آمدی ای عشق،غم انگیزم من
با غم پیری ام امروز گلاویزم من
دیدم آن روز که یک شهر به دنبال تو بود
دل به تو دادم و امروز چه بی چیزم من
روس چشمان تو اشغال گر جانم شد
حال ویرانه ی آن موقع تبریزم من
ساده بودم به هوای غزلی دل دادم
عاشقی کردم و امروز چو پاییزم من
خنجر لشکر بی رحم تو آن روز نشست
بر دل نازک من،ماه شب آویزم من
حال بر خانه ی ویرانه اگر آمده ای
گله ای نیست فقط گریه برانگیزم من
آمدی اما ... کمی دیر آمدی
در غیاب یار دلگیر آمدی
آمدی اما... هزاران رفته اند
لاله ها از جویباران رفته اند
آمدی اما ... چمن بی لاله بود
کهکشان شعر بی دنباله بود
آمدی تا سینه را محزون شوی
آمدی لیلای بی مجنون شوی
در دلم دیگر هوای عشق نیست
توی این کوچه نوای عشق نیست
راستی ماندست در جانت هنوز؟
خاطر دیدار یارانت هنوز؟
راستی آن دل که دریا میگرفت
باچه عشقی از تو امضا میگرفت
راستی توی خیابانند باز؟
از برایت شعر میخوا نند باز؟
آن صفا ی محفل دیرینه رفت
انعکاس عشق از آئینه رفت
جمع یارانت پریشان مانده اند
در خیابان زیر باران مانده اند
آمدی یار دلارایم؟! چرا دیر آمدی؟!
من دگر افتاده از پایم، چرا دیر آمدی
با دلی خونین، تن فرسوده، جانی نیمه جان
عشق را نبود دگر نایم، چرا دیر آمدی
با تمام تارو پودم پر کشیدم سوی تو
وعده ها دادی به فردایم، چرا دیر آمدی
نا امیدی کار خود را کرده با دل، نازنین
نیست بین عاشقان جایم، چرا دیر آمدی
پر زدم پروانه گون گرد تو مقبولت نشد
سوخت در آتش سرا پایم، چرا دیر آمدی
جمع بودم با تو و یاران دیگر آن زمان
حال از آن جمع منهایم، چرا دیر آمدی
شعله ی سوز فراغت خانه دل را بسوخت
نیست بهر عشق مأوایم، چرا دیر آمدی
همیشه دیر آمدی
آنقدر دیر
که من از پای تمام فواره های شهر
خودم را بهار را
و عشق را
برده بودم
عشق یعنی در دلم باشی اگرچه نیستی
سایه ی غم از سرم پر زد مگر تو کیستی ؟
چشم هایم قاب عکست می شود دانی ولی
می گریزی از نگاهم بی محابا کو دلی
در خرابات دلم هوشیار بودی ای دریغ
مست بودم ،مست زخم آن نگاه همچو تیغ
گفته بودی که دلت خیلی برایم تنگ شد
آمدی دیر آمدی اشکت به روی سنگ شد
عشق یعنی در فراقت این چنین من سوختم
عاشقت بودم نفهمیدی،لبانم دوختم
بعد من دیگر کسی چون من تو را عاشق نبود
آه حسرت می کشی چون دیر خواهد شد چه زود
باران!
درخت باغچمان دیگر خشکیده
چه دیر آمدی ؟
چه دردی کشیدند گل ها از عطش
و چقدر صبوری کرد درخت چنار
حال فقط تن خشکیده ی باغچه مانده
و تو چه سهمگین می زنی بر او
من بر این افسوس می خورم
ای طراوت چه در آمدی ؟
چرا پس از خشکیدن ها می رسی به فریاد
چرا مانده ای در ویرانی ؟
برو و چنار باغچه ی همسایه را شاداب کن
هنوز اثری هست او را از زندگی
چرا مانده ای اندکی دیگر می خشکد تنش
برو اما یادت باشد بر سبزی ها بباری
دیر آمدی!
چقدر آبی شدی!
پس دستهایت کو؟
کمی صبر کن!
چشمهایت هم انجاست
لای آلبوم گل آفتاب گردان
همان طور تر و تازه
نمیخواهی نگاهم کنی؟
قول میدهم آخرین بار نباشد
باور نمیکنی؟
طراحی: توپ تاپ
حامدقهرمانی زندگیمی کاش میفهمیدی