عکس نوشته های به بن بست رسیدن برای پروفایل
گاهی اوقات به مشکلات و یا بدشانسی هایی در زندگی برخورد می کنیم که انگار تمام درها به رویمان بسته شده و به قول معروف به بن بست رسیدیم ! در این البوم از توپ تاپ هم گاری از عکس نوشته و متن های زیبا و جدید درباره ی همین موضوع یعنی (به بن بست رسیدن ) تهیه شده است که در ادامه شاهد هستید...
در دنیا شاید
کوچه های بن بست زیاد است
اما کوچه هایی که
لبانشان را مثل ماتحتشان
گِل گرفته باشند
زیاد نیست
پنجره ها در این کوچه ها
چیزهایی را به تماشا نشسته اند که نشسته اند
نشسته راه می روند
نشسته می خورند
نشسته شاد می شوند
نشسته می جنگند
کوچه های بن بست
این کوچه ها
راهی به من ندارد
سال هاست آنها را پشت سر گذاشتم
اکنون
تو در کدام سال هایم
به کوچه ام پا گذاشتی ؟
یا
تو را در کدام کوچه جا گذاشتم
که خاطراتت را به یاد ندارم ؟
باور کن
این کوچه ها به من راهی ندارد
سال هاست فراموش کردم
این بن بست ها
پایان من و تو نیست .
امروز که تونیستی
شاهرگ دلم که زمانی فراختر از دشت سینه ام بود
به کوچه هایی تنگ وباریک می ماند
کوچه هایی بن بست
که ابتدایش عشق توست و
انتهایش مرگ.
بن بست زندگی
میدونی بن بست زندگیکجاست؟
وقتیه که نه حق رسیدن داری!
نه توان فراموش کردن !
سال ها پیش
از خیابان شریعتی
تا بن بست ترین کوچه های جهان
یاد تو
سنجاق می شد
بر خنده هایمان
و عابران سیمانی
پاییز را
لگد می زدند
تا از هلال وام هایمان
پاور چین پاورچین
بزاق دهانمان
را قورت بدهیم........
سال ها پیش
مردم یخ می زدند
خواب هایشان را
تا گرسنگی بر
ریششان چکه کند
وکورش بخوانند
از هارولد لمب
واو لبخند بزند
که شیرها همه مجسمه اند
تَق تَق تَق
سکوتِ شب را می شکند
پاشنه هایِ بلندِ کفش های ات
کاش می دانستم
بین ِ این همه خیابان هایِ سوت و کور ِشهر
چه دلیلی داشت که کوچه یِ بن بستِ تنهائی ِ من را
برایِ قدم زدن انتخاب کنی !!؟
در بن بست زندگی
درکوچه های باران زده ی،پاییزی قلب من
آن زمان که تا مرگ فاصله ای نبود
صدای پای مسافری آرام و آهسته در گوش زمزه کرد:
بمان ومن در آن تاریکی و ظلمت
با آن که می دانستم او نیزشب هایش از آن دیگری است،
و او نیز تنها چمدان خاطراتش را بر سرزمین غم گرفته ی من به یادگار فراموش خواهد کرد
ماندم نمی دانم چرا؟؟؟؟؟!!!!!
اما باز ماندم
گاهی مسیر جاده به بنبست میرود
گاهی تمام حادثه از دست میرود
گاهی همان کسی که دم از عقل میزند
در راه هوشیاری خود، مست میرود
گاهی غریبهای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست میرود
اول اگر چه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است میرود
وای از غرور تازه به دوران رسیدهای
وقتی میان طایفهای پست میرود
هر چند مضحک است و پر از خندههای تلخ
بر ما هر آنچه لایقمان هست میرود
گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست میرود
اینجا یکی برای خودش حکم میدهد
آن دیگری همیشه به پیوست میرود
این لحظهها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بینشانه که از شصت میرود
بیراههها به مقصد خود ساده میرسند
اما مسیر جاده به بنبست میرود!
آخر هر راه بن بست توست
کوچه دنیا بن بست است! روزی باید برگردیم
میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟
جــایــی کـه نـه حـــق خــواسـتن داری نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن !
بعضی از سکانس های زندگی ات را نه اینجا و نه هیچ جای دیگر نمی توانی بگویی و تا همیشه باید در قلبت نگهشان داری ،
گاهی سه نقطه ها حرف های بسیاری دارند برای گفتن ...
آنقدرها که می توانی با آنها اشک بریزی ، بخندی ، بمیری و دوباره زنده شوی!
گردآورنده: توپ تاپ