ما چگونه رنگهای مختلف را می بینیم ؟
نظریه های مختلفی درباره ی رنگ بینی ارائه شده است . یکی از این نظریه ها که بیشتر مورد تایید قرار گرفته است ، نظریه ای است که در سال 1801 توسط توماس یانگ ارائه شد . نظریه یانگ بعدها توسط هرمن ون هلمهلتز بسط داده شد .شبکیه ی چشم انسان دارای سلولهای استوانه ای و مخروطی است . سلولهای استوانه ای نسبت به نور حساس ترند و در نور کم نیز فعالیت می کنند ، به همین دلیل در دید شبانه نقش مهمتری دارند . سلولهای مخروطی فقط در روشنایی زیاد تحریک می شوند . اهمیت سلولهای مخروطی در تشخیص جزییات اشیا و دیدن رنگهاست .
بر اساس نظریه ی یانگ و هلمهلتز ، شبکیه چشم دارای سه پروه تحت تاثیر یکی از سه نور اصلی ( سبز ، قمرز و آبی ) قرار می گیرد . هر گروه از این سلولهای مخروطی حاوی ماده ی شیمیایی رنگینی است که تحت تاثیر نور معینی تجزیه می شود . تابیدن نور به شبکیه ، این مواد رنگین حساس به نور را تجزیه می کند و پتانسیل الکتریکی غشای سلولهای مخروطی را تغییر می دهد . هر گروه از سلولهای مخروطی نسبت به طول موج معینی از نور حساس اند . با توجه به اینکه چه نسبتی از سلولهای مخطوری هر منطقه تحریک شوند ، ما رنگهای مختلف را تشخیص می دهیم . این تحریکات به صورت پیام عصبی به مرکز بینایی در مغز می رود تا مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد .
دید رنگی طبیعی انسان شامل سه رنگ اصلی قرمز ، سبز و آبی و رنگ های فرعی حاصل از ترکیب آنهاست و از تحریک سه نوع سلول مخروطی به نسبتهای مختلف حاصل می شود . اگر هر سه گروه سلولهای مخروطی به طور مساوی تحریک شوند ، ما نور را به رنگ سفید می بینیم . کمبود یا فقدان ماده رنگین در هر یک از سه نوع سلولهای مخروطی شبکیه موجب بیماری کوررنگی می شود . کور رنگی ، ارثی است و در مردان بیشتر از زنان دیده می شود . حدود شش درصد از مردان و یک درصد از زنان در سراسر جهان مبتلا به کور رنگی اند . این اختلال بینایی ممکن است کامل یا نسبی باشد . کوررنگی نسبی دارای دو حالت است . در حالت اول فرد یکی از سه رنگ اصلی و در حالت دوم ، دو رنگ اصلی را نمی بیند . از آنجا که این بیماری ارثی است ، هیچ درمانی برای آن وجود ندارد .