تعبیر خواب فرار از دشمن در جنگ (2)
خواب دیدم در میدان جنگ هستیم دشمنان بسیار زیادی از نزدیک در حال رو به رو شدن به من و چند نفر از دوستانم بودند ، بعد چون میدانستیم حتما کشته می شوید همگی شروع به فرار کردن کردیم ، و آن ها بالافاصله به تعقیب ما پرداختند ، خیلی ترسیده بودیم ، انقدر دویدیم تا بالاخره موفق شدیم به طرف برکه آب نزدیک شودیم در آن مکان پشت درختان استتار کردیم و جان سالم به در بردیم ، لطفا تعبیرش را بهم بگید ؟خوشبختانه بیشتر معبران ایرانی و خارجی فرار کردن از جنگ را به هر دلیلی ، حتی ترس و یا نداشتن شجاعت ، شادمانی و خبرهای بسیار خوش در آینده معنا کرده اند و شاید این از تصور شما دور باشد که چنین رویایی معناهای خوبی را به دنبال خواهد داشت ، استاد مدنی نوشته است اگر توانستی در میدان جنگ فرار کنی و خود را نجات دهی در واقعیت و در زندگی قوت پیدا خواهی کرد ، شادمان می شوی و از فراد بزرگ و صاحب مقام نعمت و منفعت به تو خواهد رسید ،همچنین شیط طوسی نیز گریختن از میدان نبرد را طولانی شدن عمر و دولت و عزت تعبیر کرده اند ، شخصی به نزئ معبری فرا رسیدند و به ایشان گفتند خواب دیدم که بنده به همراه خانواده ام در یک نبرد شرکت کرده بودیم ولی تعداد نفرات دشمن لحظه به لحظه زیادتر می شد و هیچ چاره ای نداشتیم جز ایکه از این مهلکه فرار کنیم حتی اگر شکست خورده باشیم و با این تصمیم سایر نفرات نیز موافقت کردند ، چه تعبیری دارد ؟ و معبر در پاسخ به این مرد گفتند حق تعالی عزت و دولت و فرزند و نعمت و شفقت به شما عنایت خواهد کرد .
پرسش : خواب دیدم یکی از بستگان خیلی دورم که سال پیش بدلیل یک بیماری از دنیا رفتند در یک جنگ داوطلبانه شرکت کرده بودند و از نزدیک شاهد این بودم که با صدای بلند فریاد می کشید و در همین حین که با سرعت زیاد از دست دشمن در حال فرار کردن بود، طلب کمک میکرد و سرانجام توسط یکی از دشمنان گلوله خورد و در دم شهید شدند ، ایا تعبیری دارد ؟
پاسخ : بله و نیکوست چرا که بواسطه ی این رویا توفیق انجام امور خیر را خواهید داشت و همپنین رزق روزی و بطور کلی کسب و کارتان رونق و برکت خواهد گرفت و عمری طولانی را تندرست زندگی خواهید کرد.
علامه طباطبایی گفته اند اگر ببینی در چنین صحنه ای در حال اشک ریختن و یا زاری کردن هستی خوب نیست و بیان میدارد غم وغصه و رنج تازه ای به شما خواهد رسید ، ولی اگر همه ی اتفاقات برای شما معمولی باشد و فقط با هیجان و ترس این رویا را تجربه کنید خوب است و نوید دهنده ی تغییرات مثبت در زندگی از جهت های مختلف است ، اگر ببینی که بچه ها و یا اطفال در چنین موقعیتی قرار گرفته اند خوب نیست و نشان دهنده ی مرگ مادر و یا خویشاوندان مادری ست و چنان چه دیده باشی برادر و یا خواهرت در این صحنه قرار دارند سالی پر زحمت پرفکر و پر از دغدقه را سپری خواهی کرد، و اگر دوستانتان در یک نبرد حضور یافتند و هراسان در حال فرار بودند بیان میدارد که همان شخص دیر یا زود به مرتبه ی بلندی خوهد رسید و به او افتخار خواهید کرد.
از دیگر عناوین مرتبط با این مطلب دیدن بفرمایید
با تقدیم نمودن سلام و احترام. من خواب دیدم که تو رستورانتی کار میکنم واقعیتش در واقعیت هم تو رستورانت کار میکنم و همین رستورانت را نیز در خواب دیدم که از یک نمایندگی به نمایندگی دیگری مواد لازم را میبرم اتفاقا در مسیر با جنگی روبرو میشوم و اسیر گرفته میشوم و اینکه فرماینده میاید و میگه که تمام شما باید یکی دیگر خود را از بین ببرید اما من میتوانم همیشان را از بین ببرم بجز یکی زحمی که اون هم طرف دار من میباشد سپس میخواستم فرار کنم که دوباره جلوم بند شد و گرفته شدم سپس از خواب بلند شدم لطفا نموده تعبیر خواب را نموده مرا خرسند نماید. بااحترام دانشور.
درود ، باید بدانید که بتدریج و با گذشت بیشتر زمان و البته صبر و همت خودتان تغییرات مطلوبی در روند زندگی تان ایجاد میشود مخصوط از نظر موقعیت اجتماعی.
سلام در خواب دیدم که وارد بازاری شدم چیزی شبیه بازارهای محلی داشتم سیب زمینی را قیمت می کردم در خواب قیمتش زیاد شده بود بعد نخریدم ومتوجه شدم که جنگ شده وافراد دشمن همه جا هستند بعد با عده ای که نا شناس بودند وارد ساختمانی می شوم این ساختمان یک طبقه وسقف بلندی داشت مثل خانقاه یا مسجدی که سقف بلندی دارد وارد که شدم با لهجه عربی گفتم بسم الله الرحمن الرحیم افراد همراه من با تعجب به من نگاه کردند انگار من نباید این کلمه را بر زبان می اوردم ورییس انجا باید می گفت بعددیگر ان عده را ندیدم فقط احساس ترس می کردم از دشمن به سمت در ورودی برگشتم در پله بیرونی ساختمان کفش های زیادی بود کفش من هم که مشکی بود هم انجا بودمی خواستم برش دارم ببرم داخل که موقع فرار از دست دشمن بدون کفش نمانم ولی نمی دانم چرا تردید داشتم سرم را داخل کوچه بردم دیدم تعدادی از افراد دشمن با تانک ها دارند از کوچه می گذرند برگشتم در را قفل کنم تردید داشتم ولی بالاخره در را قفل کردم در همان ساختمانی که واردش شده بودم ممنون میشوم تعبیرش کنید با سپاس وتشکر
ناامیدی از درگاه خداوند جز خجلت و شرمندگی حاصلی نخواهد داشت. کارها زمانی سامان می گیرد که خواست خدا بر آن باشد
سلام...خودمو یجا شببه خونه دیدم مثلا حیاطش بعد دیدم یه نفر که ازافراد دشمن قصد تجاوز به من داره منم قبل ایکه بتونه فرار کردم رفتم و پیش خانواده پناه کرفتم...قشنگ دیدم مثلا بین دو گروهه نبرد...خیلی شلوغ بود هی من قصد تیر اندازی داشتم و حتی تیرهایی چوبی برا اذیتشونم مینداختم که ماشین یا پاشو داغون کنه...حتی یکی دیدم تیر زهرا گین با دهنش پرتاب مینکه ولی نتونس کاریم کنه و اوجا که همین حین پناه گرفته بودم یه مار خوش خط و خال دیدم از سر تا گردنش خلاصه از اینجا قصد فرار داشتم که کلا بسرعت فرار کردم و حس فک کنم حس میگردم دشمن دنبالمه تا رسیدم به یه بازار عجیبی یه چیزی شبیه دلفین دیدم دونفر گرفتنشه..بهر حال افرادش کاری باهام نداشتن تا وقتیکه افرادیکه دنبالم بودن رسیدنو گفتن انگاری بیا بریم و خیلی راحت و عادی بودن وبیدارشدم راسی خواهرم یه خواب دیده بود که هرچه از نمیدونم کدوم قسمت خوابم سوالش کردم تا آخر نگفتبهمو یه قسمت دیدم رو دیوار بلندی راه میره و...یادمه بیشتر خودم درحال جنگو فرار بودم و خیلی طولانی بود خوابم.تشکر
این خواب اشاره به مسائلی دارد که در طول روز ها یا ماه های اخیر برای شما درگیری فکری ایجاد کرده اند.
سلام .خواب دیدم در شهر خودمون در حال رفت و آمد بودیم در وسط شهر که یهو هواپیماهای جنگی در آسمان ظاهر شدن و در حال موشک انداختن شدن و همه در حال فرار کردن بودن .و سنگر گرفتن .من و خانواده ام چند تا از اقوام در حال فرار کردن بودیم و پناه میگرفتیم و از مهلکه دور شدیم .و خوشبختانه اون هواپیماها هم تو آسمون به وسیله موشک های ایرانی نابود شدن .خلاصه که خیلی صحنه های بدی بود .
این خواب اشاره به استرس ها و درگیری های ذهنی خودتان دارد.
سلام خوابم اولش درباره ای فرار کردنه ولی نمی دونم به چه موضوعی ربط داره من در یک شهر بنندری زندگی می کنم و خونه ما نزدیک لنگر گاه هستش منن خاب دیدم که نصف شب انگار که جنگ باشه داریم شبونه از خونه فرار می کنیم من یه کیف بادستم بود و پدرم دستمو سفت گرفته بود انار که میخواد منو به یه چیز امن بسپاره اولش توی خیابون ماشین داییم رو دیدم ببینید توی خواب هیچ دیالوگی گفته نشد فقط دیدم ماشن داییم پارک شده زنداییم جلو نشسته و حواسش پرته دختر داییم عقب نشسته و اخم کرده و داییم هم داره از صندوق به سمت صندلی راننده حرکت میکنه که سوار شه و اما پسر داییم در رو باز کرده و جلوی در ایستاده بود و با یه لبخند و یه نگاهی که انگار غرق شده بود نگاهم میکرد انگار داشت با چشماش بهم میگفت با ما سوار شو من در همین لحظه دیدم دایم یه لبخند روی لبشه که انگار پوزخد بود و کلا از حالت چهره هاشون خوشم نیومد و بی تفاوت گذشتم از کنارشون بعد بابام منو به یه ماشین هواپیما مانند سپرد رفتم داخل شبیه اتبوس بود دوتا دختر نشسته بودن صندلی جلوشون پشت راننده نشستم دخترا داشتن ریز ریز حرف می زدن و می خندیدن یه دفعه توی آینه چشمم افنتاد به راننده پسری بود که اون سال عاشقش شده بودم از آینه نگاهم رد با عشق نگاش کردم سرشو برگردوند و بهم اهمیت نداد در عوض با یه علاقه خاصی به یکی از دخترای پشتی نگاه می کرد ولی اونا هم بهش اهمیت ندادن من ناراحت شدم و دیگه بهش نگاه نکردم وفتی رسیدیم همه پیاده شدن و من با یه غم خاصی گفتم خداحافظ و توی یه جای تاریک پیاده شدم میدونم طولانیه ولی همش چند ثانیه اتفاق افتاد فکر میکنم پر معنیه اگه واقعا هست روشنم کنید خیلی دوست دارم اگه معنا داره یکم بیشتر توضیحش بدید.
فضایی که در خواب مشاهده می کنید تصویرگر فضای ذهنی شماست و انسان هایی که در خواب مشاهده می کنید سمبل ابعاد مختلف افکار و شخصیت خودتان هستند. برای این که دلیل حضور دیگران را در خواب خود درک کنید، توجه داشته باشید که فکر کردن به آن ها، چه احساس، فکر یا خاطره ای را برای شما زنده می کند؟ درسی که از این افراد میگیرید چگونه می تواند الهام بخش شما برای برون رفت از چالش های فعلی در زندگی بیداری باشد؟ این خواب، نشان دهنده ی وقوع یک اتفاق بد نیست. جنگ و درگیری و فرار، نشان دهنده ی ترس ها و ناراحتی هایی هستند که در روز ها و ماه های اخیر با آن ها رو به رو هستید. این خواب از شما می خواهد تا به شیوه ای منطقی با این نگرانی ها رو به رو شده و اجازه ندهید احساس ترس، شما را وادار به گرفتن تصمیماتی کند که می توانند آرامش و سلامت روانی شما را به خطر اندازند.
خواب دیدم یه جایی هستم که تعداد زیادی از افراد قوم کرد حضور دارن بعد یهو همهمه شد و من فکر کردم کردها میخوان خیانت کنند اما بعد دیدم که تروریستها از دور دارن حمله میکنن و همه فرار کردیم و کردها هم اسلحه بدست پشت به پشت ما دارن از ما دفاع میکنن وهمگی داریم از تروریستها فرار میکنیم..
این خواب اشاره به مسائلی دارد که در زندگی بیداری برای شما اضطراب و نگرانی ایجاد کرده و لازم است با این مسائل به شیوه ای منطقی رو به رو شوید.
سلام خواب ديدم در شهرمون جنگ بود تير اندازي ميشد من ودوستم اسير شديم وماروبه اسارت گرفتن وبعد من به دوستم گفتم بيا فرار كنيم و فرار كرديم از دست دشمن و وارد يه خونه شديم كه صاحبخانه خواب بود وبيدارشون كرديم اون ها هم استقبال كردن وبعدش برگشتيم سمت خونه وهيچ خبري از جنگ نبود
سلام. این خواب از شما می خواهد تا درباره ی ناراحتی ها و درگیری های فکری خود با افراد قابل اعتماد مشورت داشته باشید.
با عرض سلام و ادب من خواب دیدم بین ایران و عراق جنگه و من به همراه یه گروهی رفتیم عراق نزدیک دشمن یجا قایم شدیم اونا خیلی از ما مجهزتر بودن و ما خیلی ترسیده بودیم و همش قایم میشدیم که اونا متوجه ما نشن...بعدش یه اتفاقی افتاد که ما متفرق شدیم و من تنها موندم..تصمیم گرفتم فرار کنم.لحظه آخر داشتم از پشت ساختمون فرار میکردم سردستشون از توی پنجره منو دید ولی من سریع فرار کردم رفتم تو شهر عراق...دیدم ک اونا همه جا دنبالم بودن و از بقیه مردم میپرسیدن ک منو دیدن یا نه..من رفتم فرودگاه و یه بلیط برا ایران گرفتم و منتظر موندم تا موعد بلیط بشه..تو همون حین ک تو فرودگاه بودم اون یارو که دنبالم بود اومد همون نزدیک و داشت با یه نفر دیگه حرف میزد ولی من قایم شدم و نتونست منو ببینه..بعدشم از خواب بیدار شدم.ممنون از وقتی که میذارید?
این خواب نشان دهنده ی مشکلاتی است که در زمینه ی تصمیم گیری های مهم در حال رو به رو شدن با آن ها هستید یا به زودی برای شما رخ می دهند. لازم است تا با این مسائل، به شیوه ای منطقی برخورد کنید.
با سلام .. توو خواب دیدم در یه مکان نامعلومی داریم با دشمن جنگ می کنیم ، البته دشمن رو ندیدم ولی توو ناخداگاهم بود که دشمن هست .از یه قسمت عده ای با حول ولا اومدن و یه چیزایی می گفتن و آشفته بودن در این موقع این احساس در من ایجاد شد که نکنه اینا به ما خیانت کنن و از پشت بهمون چاقو بزنن با خودم گفتم بهتره فرار کنم اسلحه رو گذاشتم زمین و فرار یه چند نفر هم دنبالم فرار کردن .یکی بود نمی دونست باید چی کار کنه و از کجا فرار کنه من بهش گفتم بیا از اینجا فرار می کنیم یه مکان بلند صخره مانند یا ساختمون مانند بود که از اونجا و ارتفاع بسیار بالا با احتیاط رفتیم پایین در پایین ترین نقطه خودمو توو حیاط خونه میدیدم که باید میدویدم و از کاراژ میرفتم بیرون تا فرار کردیه باشم که در این لحظه آلارم گوشی زنگ زد و بیدار شدم .تایم خواب بعد اذان صبح و قبل طلوع خورشید بود .در ضمن ممنون از سایت خوبتون چندین بار قبلا از سایتتون کمک گرفتم انشالله حق یار و یاورتون و اجرتون با خدا .
علامت لذت بردن از زندگی و همنشین شدن با دوستان ارزشمند است.
درود.در خواب دیدم که داخل یک مزرعه هستم و یک دختر و یک مرد دیگ ای هم هسش که من با خنجر مرد رو از شکم زخمی کردم و دختر و من دوتایی شروع کردیم دویدن اونم با سرعت بالا.بعد اون مرد هم شروع کرد ب دنبال کردن ما.خلاصه هر چقد سرعت تر میدویدیم اونم کم کم نزدیک ما میشد
درود ، احتیاط کنید تا خدای ناکرده ، بخاطر دلایل پوچ و کم اهمیت ، خصومت و دلخوری بین شما و اطرافیان ایجاد نشود.
سلام.در خواب دیدم در عروسی بودیم و بعد عروسی متوجه شدم بیرون چنتا از فامیلا دعواشون شده و اینارو جدا کردن و یکیشون بردن تو یک خیابون یا کوچه که بمب بست بود و پشت کوچه ی جنگل بود تو اون کوچه بود متوجه شدم یه دعوای دیگه اتفاق افتاده و این دفعه چند نفر از پشت بوم تیراندازی میکنن نیروهای کمکی اومدن و حواسشون به اونا پرت شد و من شروع به فرار از همون راهی که اومدم کردم حتی موقع فرار دو بار نارنجک به پشت لباسم چسبید قبل اینکه بترکه تونستم جداشون کنم و تونستم در حالی که تیراشون از بغل گوشم رد میشد فرار کنم و به خونه مادربزرگم که همه فامیلامون اونجا جمع بودن رفتم.
سلام ممکن است روح شما دچار نگرانی شده باشد و نشانه اغتشاشات خانوادگی است
سلام من خواب دیدم با مادرم در صحنه جنگ هستیم ولی بخاطر اینکه میدونیم ممکنه مارو بگیرن و بکشن داریم فرار میکنیم از یه جایی که مثل راه پله بالا میریم و بالاخره نجات پیدا میکنیم ممنون میشم تعبیرشوبگید
از شکست بدخواهان خبر میدهد
خواب دیدم داریم با برخی دوستان به سفر میرویم اوایل راه هلیکوپتری حمله کرد ما پناه گرفتیم بعد با یکی که آشنا به نظر می امد به سمت خانه رفتیم مادرم داشت وسایل را جمع میکرد بعد کمی گفت و گو به کوچه رفتم دوستان فوتبال بازی میکردن مادرم از خانه بیرون رفت ومن بیدار شدم
ممکن است در امورات کاری با مشکل مواجه شوید
من خواب دیدم که اعلام کردند جنگ شده و باید از خانه هایمان فرار کنیم که کشته نشویم چون میخواستند موشک بزنند له خانه هایمان
تعبیر خوابتان نشانه مشکلات و سختی های زندگی است
سلام ، دیشب خواب دیدم که احتمالا عراق یا جای دیگری بودم و دشمن میخواست حمله کند که من رفتم یکی از اونها رو با تفنگ کشتم(پیش خودم توی خواب میگفتم من نمیمیرم چون استخاره زده ام که روزی به هدفم که همان دندون پزشکیه میرسم و گر اگه به هدفم نمیرسیدم استخاره خوب نمی اومد) و بعدش فرار کردم و یک مرتبه از خواب بیدار شدم دوباره خواب رفتم و اینبار خواب دیدم که توی یکی از کشورهای خارجی هستم کنارم دریای بزرگی(شاید هم اقیانوس ) بود منتظر بودم که کسی بیاد دنبالم به ایران برگردم و توی همین کشور بود رفتم جایی که زنان بت پرست بودند با بت هایشان، و تسبیح هم دستشون بود گفتم بیام پیشتون قبول نکردن(به این خاطر میخواستم برم پیششون میترسیدم که کسی منو بگیره چون دشمن رو کشته بودم{درحالی که دشمن رو تو خواب اولیم کشته بودم}) و بعدش رفتم پیش یه مرد عربی که مغازه داشت که یهو اومدن من میخواستن بگیرن و بیدار شدم. تعبیرش چه میشود؟ ببخشید که خیلی طولانی شد
باسلام تعبیر خوابتان نشانه مسائل و اتفاقاتی است که در زندگیتان موجب ناراحتیتان میشود
خواب دیدم که خیلی بی خبر یهو جنگ شد و من چند نفر از خوانواده رو جمع کردم و فرار کردم
باسلام تعبیر خوابتان نشانه مشکلات زندگی است
سلام وقت بخیر چند وقت پیش خواب دیدم ک با افرادی ک یادم نیست کی در جایی گیر افتادیم و جنگ شده و همه فرار کردن جز من و همراهی هام و من در زمانی که سعی داشتم فرار کنم از پشت دیوار خرابه ای نگاه کردم و دیدم ک دشمن هر ساختمانی رو که گرفته بود خراب کرده بود و تمام آوارها رو هم برده بودن و ی زمین بزرگ و تهی جلومون بود که نمیشد فرار کرد..... دیشب هم دوباره ادامه همون خوابو از جایی ک نگاه کردم و دیدم ک ی زمین بزرگ و تهی جلومونه دیدم : این دفعه دختر عمه ام همراهم بود و من سعی داشتم که هردوتامونو نجات بدم و بهش گفتم ک بمونه تا من برم و راه فرار پیدا کنم و بعد از اون که رفتم پشیمون شدم و برگشتم ولی چاره ای پیدا نمیکردیم و من ترسیده بودم... که از خواب بیدار شدم تا حالا خواب ادامه دار ندیده بودم و دلم میخواد تعبیرشو بدونم
باسلام تعبیر خوابتان نشانه مشکلات و سختی های زندگی است
سلام خسته نباشید خواب دیدم داریم فرار میکنیم از خونه از دست دشمن انکار شهر یا محلمون اشغال داره میشه مامانم و خواهرم ومن داریم از خونه وسایل ضروریمون برمیداریم من رفتم انگشترامو برداشتم بعد بدلیجاتمو پیداکردم و سه تا از کیفامو برداشتم خواهرم میکفت ماداریم فرار میکنیم جایی نداریم سه تا کیفو میخوای چیکار کفتم اینا نو هستن دوس دارم خونه را ترک کردیم تو دلم میکفتم ای کاش خونمونو خراب نکنند بعد تموم شدن جنک بیایم وسایلمون سرجاش باشن از اونجا رفتیم احساس خطر وترس نمیکردم ارامش بودراونجا که رفتیم مامان پتو پهن میکرد بشینیم
وسوسههای فعلی شما کاهش مییابند.
سلام خواب دیدم دیشب که تویک دشت سرسبزی هستم و ی گروه ک ب ظاهر پلیس بودند ولی انگار زمانهای قدیم بود چون پلیسها و فضا شبیه قدیما بود انگار مثلا چند صددسال پیش اونها دنبالم بودن و من پشت ی بوته زاری قایم شدم و اونها منو ندیدن و وقتی رد شدن من دوباره تو اون دشت برای اینکه پیدام نکنن فرار میکردم ولی این فرار برام لذت بخش بود شاید بخاطر محیطی بود که داشتم فرار میکردم چون همش دشت بود و سبزه زار تا اینکه ب یجایی رسیدم و ی اقای جوان همراه با ی خانومی بودن که من گفتم اجازه میدیدن من از اینجا فرار کنم کفتن باشه بعد ی نردبانی بود ک اقای جوان کنارش ایستاده بود و من از نردبان رفتم بالا دو پله اخر ب سختی رفتم بالا و اهنگ ی خوانتده زن قدیمی ام ب گوش میرسید وقتی رفتم بالا انگار سر ازپشت بوم خونه ها دراوردم که همش سرسبز بود و گفتم خب از اینجا دوباره فرار میکنم تا ازشون خیلی دور شم و اینجا اصلا فکرشم نمیکنن که من اینجا باشم . مجرد هستم با تشکر از سایت توپ تاپ
خوابتان بیانگر قوت پیدا کردن در زندگی است
با سلام من امروز صبح در خواب دیدم که در کشور دیگه ای بودیم جنگ بود و همه اسلحه داشتن و من هم اون میان گلوله خوردم ولی با وجود این زنده بودم و راه میرفتم و جنگ رو میدیدم چندین بار گلوله خوردم بعدش دیدم که با چند تا خانم داخل اتاق یه خونه هستیم متجاوزان درو مشکنن و داخل میشن خانما با جیغ از اتاق بیرون میرن و فقط منو دوستم میمونیم. داخل اتاق یه تخطه سه طبقه بود و طبقه آخر تخت رو من آماده کردم و تشک رو برداشتم خودمون جای تشک رو تخت قرار گرفتیم و بالش هارو روی صورتمون گذاشتیم یکی از متجاوزان که خانم بود به همراه یه آقا با اسلحه اومدن مارو دیدن خندشون گرفت گفتن بیین پایین کاری باهاتون نداریم ماهم اومدیم پایین در همون حین دوستم زایمان کرد دوتا بچه کوچولو ولی به شدت ناز و دوست داشتنی بودن تعبیر خوابم چیه؟؟ممنون میشم تعبیر کنین من و دوستم در واقعیت مجرد هستیم
سلام وقت بخیر ، نمادی از شنیدن اخبار تاسف بار در مورد وضعیت یک شهر یا کشور است.
دیدم وارد یک محیط پر خطر و مخمصه شدم و بعد از رد شدن از موانع سخت تونستم با دو نفر از اونجا فرار کنم که یکیشون تعدادی تیر و کمون داشت و دیگری ادوات سرد جنگی و به خودم گفتم غنیمت حوبی نصیبم شد که این دو را با این وسایل تونستم همراه خودم کنم و در اخر و هنگام فرار و خروج یه پلیس جلومونو گرفت و بازرسی کرد و از منو یه نفر دیگه چیزی پیدا نکرد و داشت از نفر سوم تفتیش میکرد و من نگران بودم نکنه تفنگ دوشته باشه و ما دستگیر شیم و بعد دیدیم تفنگ نداره و پلیس هم مارو رها کرد
این رویا بیانگر به وجود امدن ناکامی ها و معضلاتی است که در سطح جامعه ممکن است برایتان ایجادشود
سلام خواب دیدم خانه همسایه هستم دودختر مجرد داره...نشسته بودم.ک یهواعلام کردن ک جنگ و دشمن حمله کرده و ب شهرما نزدیک..همه جمع کردیم و حتی خانواده خودم ک بریم ب جای امن...
سلام باید کمی بیشتر مراقب حیله و نیرنگ اطرافیانتان باشید
سلام خسته نباشید من چند شب پیش خواب دیدم ک توی کتابخونه مشغول درس خوندن هستم یهو حس میکنم ک داره جنگ میشه همه ادما میان بیرون ک فرار کنن من نتونستم فرار کنم موندم تو کتابخونه یه عده دیگه هم همراه من اونجا بودن رفتیم قایم شدیم بعد یهو دیدم ک من شوهر دارم و گویا زمانم گذشته بود ولی ما همچنان توی کتابخونه بودیم یهو خودمو تو یه اتاق دیدم ک یه نوزاد مال خودمه و من بغلش گرفتم و راه میرم و بهش شیر میدم بچه هم خیلی خیلی خوشکله منم خیلی خوشحالم از داشتنش و همش به خودم میگم اگه اینجا گیر کردم عوضش شوهر و بچه ی به این خوبی دارم
بعد از یه دوره ی پر از استرس و ناراحتی خبر خوبی به شما خواهند داد
سلام من دیشب خواب دیدم جنگ شده و من و مادرم توی جبهه هستیم ولی ما مردم عادی بودیم و یه عده دیگه که میخواستن ما رو به اسارت ببرن ،بمباران ندیدم ولی چند نفر زدن داشتن مردم میبردن تو ساختمون که توی یه لحظه من به مامانم گفتم فرار کنیم یه عده شروع کردیم به دویدن اونا اسلحه داشتن از قرارگاه رفتیم بیرون دو نفر سرباز اومدن دنبال ما که مامانم خسته شد تقریبا دراز کشید روی زمین و منم مامانم صدا کردم بلند شو باید فرار کنیم وقتی بلند نشد سنگ برداشتم و به سربازا پرت میکردم یکیشون که ب من رسید نمیدونم چرا ترسید تفنگش داد به من ، منم چون تفگ داشتم نمیتونستن بهمون نزدیک بشن ، مرتب داد میزدم اگه کسی نزدیک بشه شلیک میکنم مامانم اینقد خسته بود بلند نمیشد و از خواب پریدم ممنونم از شما
سلام به مسائل و وضعیتی که الان وجود داره اشاره داره دعای درسختی و گرفتاری صحیفه ی سجادیه را بسیار بخونین
سلام خسته نباشین ممنون میشم تعبیر خواب منم بگین خواب دیدم پشت خونه ما که فضای سبز هست اونجا جنگ به پاشده و میخوان که خونه هارو از بین ببرند برای همین ما وسایلمونو جمع میکردیم که فرار کنیم ولی خانوادم اونقد طولش دادند که نیروهای دشمن به ما رسیدن و منو برادرمو میخواستن با گلوله بزنن که من از ترس بیدار شدم
سلام خواب دیدم ک با پدر و مادرم و چند نفر از فامیلای نزدیک در حال انجام کاری در منطقه جنگی هستیم همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه دشمن بهمون حمله کرد و ما فرار کردیم در حال فرار که بودیم چند بار به پست دشمن خوردیم اما باز هم تونستیم فرار کنیم تو خوابم همه دست پاچه بودن اما من خیلی خونسرد رفتار میکردم چون به اینده امیدوار بودم تعبیر خواب من چی میشه؟ممنونم
سلام من خواب دیدم کهانگاری جنگ بود ومن اونجا بودم کسی رو نمیشناختم با ماشین وچندنفردیگه خواستیم از اونجا دور شیم تو راه تصادف کردیم وهمهمردن یکیدیگه اومدبهم کمک کرد ومنو به جایی بود ولی توخوابم اصلا هیچ مردی وجودنداشت فقط زن بودن با همون زنه وارد مسجد شدیم یه پلاستیک سیاه که جسد اونایی که بام بودن تودستم بودش ورفتم داخل مسجد همه قران میخوندن اونجا یکی از دوستای قدیمیم رو دیدم که بهم گفت بیاین پیش من بخونید شاید بلد نباشین منم به حالت عصبانی بهش گفتم نیازی نداره میشه این خوابو برام تعبیر کنید مرسی
با سلام.بنده ساعت یک شب خواب دیدم برادرم بهم خبر داده داعش و منافقین به ایران حمله کرده و هر لحظه جلوتر میایند.بعد از چند دقیقه چند زخمی نظامی دیدم و بعدش مردم فرار میکردن.میخواستیم به نیروهای خودی کمک کنیم گفتند نیرو زیاده برید خونه اینجا خیلی خطرناکه.رفتیم خانه. من و خانواده ام وسایل مختصری برداشتیم تا فرار کنیم . من و مادرم کمی عقب تر راه افتادیم. جمعیت خیلی زیادی با عجله و سرعت از مردم پشت سر ما می آمدند من نگاه پشت سرم کردم دیدم مادرم آرام میاد داعشی ها نزدیک مون شدن رفتم به مادرم نزدیک شم دیدم دشمن حلقه زد دور تا دور مان منم به خودم و مادرم میگفتم اشکال نداره ناراحت نباش شهید میشیم. تفنگها سمت ما بود که بیدار شدم.
سلام خواب دیدم درجنگ به دست دشمن اسیر شدم در خواب زن و دخترهم بودن فرمانده بخاطر خانوادم رهایم کرد کمی دور شدیم به سویمان تیراندازی کردن تیر نخور بهمان جا خالی دام فرار کردیم بعد دنبالمان کردن مارو گرفتن که نیروهای خودی امدن همه ی انهارو کشتن ما با گریه خوشحالی دویدم سمت روستا
سلام من خواب دیدم درون یک مغازه هستم که نمیدونم چه مغازه ای بود که یهو پنج نفر بهم حمله کردن دودختر و سه پسر ومن هم یه کمی کتک خورم ولی حسابی هم زدمشون دستگیرشون کردمو گذاشتمشون توی ون و بردمشون که همشون فرار کردن منهم افتادم دنبالشون ولی دوتادخترو پیدا نکردم ولی به جای سه پسر چهار پسرو دستگیر کردم و حس غرور و اعتماد بنفس زیادی بهم دست داد و اینکه فهمیدم ایرانی نیستن و لی انگلیسی میفهمیدن و خوابم تموم شد
سلام من ساعت ۷ صبح به بعد خواب دیدم که تو یه خونه اسیر شدم انگار خونه داعشیاس و ما چند تا دختریم ۳ تا رو انتخاب میکنن که بکشن و تو گردنشون یه چیزی میندازن منو میبرن یه جایی یه خونه شلوغ برای ازدواج اجباری ولی داماد نیست تو یه خانواده شلوغ هستم و عروسشون میشم میخوان گردنمو بزنن صورتمو زخمی میکنن ولی منصرف میشن یه چیزی در هم برهم خانواده عموم میان دیدنم میگن چرا صورتت زخمه برای پذیرایی ازشون مرغ خام میارن به عموم میگم به خدا گفتم شکرت ولی تهش شد این زندگیم به پدرم یه خانومی یه چیزی میگه که جوابشو میدم از اونجا فرار میکنم که میبینم گوشی دارم و کمک میخوام از دوست خانوادگیمون و میبینم تو گوشیم پر از پیام از تروریستاس که برام فرستادن
سلام وقت بخیرخسته نباشید خواب دیدم که انگارتوکشورجنگشده و هنوز دشمنا زیادتوشهرمانبودن خونه بابام برنجواین چیزامردم شهرمونبرمیداشتن انقدخونه بابام شلوغ بودماتقریباوسایلای ضروری رو برداشتیم و میخواستیم فرارکنیم تعبیرش چی میشه خیلی تودلمآشوبه😔😔
سلام خواب دیدم با ماشین از شهرمون خارج شدم طالبان حمله کرده بودن تو جاده و هواپیما ها سقوط میکردن و جنگ خونریزی بود من فقط عبور کردم و به دوستی رسیدم اونو سوار کردم تا سوارش کردم وارد دشتی سر سبز و چمنزار شدیم که انگار ارتش ایران با پیشرفته ترین امکانات آماده ی جنگ بود و خیلی. حال خوبی پیدا کردیم