دنیزsays:

سلام وخسته نباشید خواب دیدم بابام تموم کباب را گذاشته تو بشقابش میخوره دوتاش مونده بود رفتم کفتم اینارو هم بده بدم بچه ها بخورن یعنی نوه هامون که زیادن من ازکباب برمیداشتم لقمه میکردم میدادم به بچه ها وقتی دادم به بچه برادرم دخترش کفت کم داده من سرش دادزدم به اینهمه بچه دادم توچرابایدبکی دوتاکباب بود بین اینهمه بچه پخش کردم کرفت اونم خورد

سید جواد حسینیsays:

سلام خواب دیدم دارم روی ذغال داخل منقل کباب،کباب می پذم ... کباب را آماده کردم آوردم سر سفره با برادر و پدرم و یکی که نه دیدمش نه معلوم نبود کی بود آنها شروع کرده بودن به خوردن من دیر رسیدم که برادرم سهم منو کنار گذاشته بود که به نظرم کم بود بعد منم کباب رو خوردم فکر کنم با نون سنگک بود ممنون میشم تعبیرش رو بگید.

سیدمحمد ضیاsays:

سلام خواب دیدم رفتم رستوران با مادرم و دوستم یه مقدار غذا سفارش دادیم خوردیم بعد صاحب رستوران اومد کفت این غذای مخصوص ماست چرا سفارش نمیدین غداش کباب برگ بود و مامانم گفت سفارش بده این چه تعبیری دارد

Mahlasays:

سلام. پدربزرگم که خیلی شخص باایمانی بودالان فوت کرده من خواب دیدم باپدربزرگم که روزه است سرسفره افطاری هستیم ی گوسفندمن نذرکردم کشتم گوشتشوکباب کردیم باپدربزرگم میخوردیم تعبیرش چیه؟ممنون

زهرا احمدیsays:

سلام خسته نباشید.برادرم 36سال داشت رحمت خدا رفته .حالا یه نفر خواب دیده که من و برادر بزرگترم و مادرم داریم گوشت اون برادرمان که فوت شده رو جدا میکنیم و برا کباب سیخ میزنیم.لطفا توضیح بدید که چه تعبیری داره این خواب

مریمsays:

سلام مادرم خواب دیده که پدربزرگش که چهلمش نزدیکه تو خواب یه ذره کباب میخوره ولی بعدش حالش بد میشه

سهیلاامانیsays:

سلام خسته نباشید دخترم درخواب دیده برادرجوانمرگش که ۶ماه پیش فوت شده ونوعیدش نزدیکه اومده کنارسفره ودرازکشیده بهش یک بشقاب چلوکباب داده ومیخورده. لطفاتعبیرروبگید.

خیر تهمتنsays:

سلام خواب دیدم دایم که یه سال پیش فوت کرده وخیلم دوسش داشتم رفتم درخونشون خیلی تروتمیزبودتارسیدم دوتاسیخ کوبیده خیلی،درشت لای نون بهم داد خیلی خوشمزه بود خوردم بعد توخواب به مادرم گفتم دایم بهم کباب داد و جفتمون به خاطر مرپش کریه میکردیم که از خواب بیدار شدم ممنون میشم تعبیرش،کنید

خیر تهمتنsays:

سلام خواب دیدم دایم که یه سال پیش فوت کرده وخیلم دوسش داشتم رفتم درخونشون خیلی تروتمیزبودتارسیدم دوتاسیخ کوبیده خیلی،درشت لای نون بهم داد خیلی خوشمزه بود خوردم بعد توخواب به مادرم گفتم دایم بهم کباب داد و جفتمون به خاطر مرگش کریه میکردیم که از خواب بیدار شدم ممنون میشم تعبیرش،کنید

angellllsays:

سلام،پدربزرگ من دوسال است که فوت کردند من خواب دیدم با پدربزرگم سر ی سفره بلند هستم ایشون من و پدر و مادرم را به صرف چلو کباب دعوت کرده بودن تعبیرش چیست من کنار پدربزرگم نشسته بودم و ایشان بسیار مرتب و خوش چهره و خوشحال بودن تعبیرش چیست؟ممنون میشم بگید

محدثه والیsays:

سلام من درخواب دیدم که مارفتیم مسافرت وپدربزرگم هم پیش ماامدپدربزرگم ۹ ماه است که فوت کرده است ورفت زودآتش درست کردوباآتش بازی می کرد بعدمامان بزرگم گفت آتش راخاموش کن دودش اذیتم می کنه. خاله ام گفت مامان ولش کن پدرم یک ساعت وقت داردالان میره. بعدرفت کباب بیاره وبپزه وبخوره بعدکه کباب راخوردگفت وقت من تمام شدباید برم. ممنون میشم اگه جواب بدین.

نیناsays:

با سلام یکی از اقوام خواب دیده پدر من که ۱ سال پیش فوت کرده از او خواسته که به من بگوید برایش گوشت بخرم ببرم تا کباب کند خیلی نگران تعبیر این خواب هستم لطفا در صورت امکان تعبیر این خواب را برایم ارسال کنید با تشکر فراوان

یوسف داوریsays:

با سلام خدمت شما عزیز بزرگوار . من چند ساله که همسر اولم فوت کرده که چند شب پیش همسر دومم تو خواب میبینه که همسرم مرحومه م درحال درست کردن کباب مرغ روی منقله و هر کاری میکنه کباب روی سیخ میافته و روی سیخ وای نمیاسته . ممنون میشم کمکم کنید برا تعبیرش

بهاره مsays:

سلام. پدرم که خیلی شخص باایمانی بودالان فوت کرده خیلی غصه خوردم اما متاسفاته حق حقوق نا را نداد سروسامان نگرفتیم دائم انتقاد می کنیم من خواب دیدم در جایی شبیه بیمارستان زنی در روی تخت خوابیده بعد مدرم وارد شد با بشقاب دو تا کباب گوجه فرنگی خودش خورد کباب گوجه هم دست خواهرم بود اما من نداشتم مشغول دوختن کیسه برنج کیسه شکر که می ریختند بودم به خواهر اشاره کردم پدر که ما را بدبخت کرده کباب می خورد لطفا تعبیر کنید خیره ایشالا که چیزی نمیشه

بهزادنعمت اللهیsays:

سلام خواب دیدم داییم که فوت کرده اومد بخوابم برای خوردن کباب و همونموقع سقف خونه چکه میکرد به من گفت باید تعمیرش کنم رفتم به مادرم گفتم

امیر زارعsays:

سلام من خواب دیدم که با دوستم سوار بر الاغی بودیم که دیدم دامادمان که تازه فوت کرده تو یه ویلای سرسبز و خوشحال داشت کباب میپخت واهم رد شدیم یدفه دیدیم یه مار از زیر پوزه الاغ به زمین افتاد و رفت