ناشناسsays:

سلام من خواب دیدم در حمام خونمون ی مارمولک خاکستری کوچک هست انقد روش آب پاشیدم ک بمیره اما نمرد و یک مارمولک بزرگ سیاه هم تو خونمون بود و خیلی ترسیده بودم

Nasisays:

سلام من خواب دیدم یه مارمولک خاکستری تو بالا پشت بوم هست منو یک دختر پسر دیگه رفتیم تو اب (بالا پشت بوم کفش پر اب بود) مارمولک افتاد روی سرم بعد افتاد روی صورتم انگشتش تو دستم کنده شد از بالا پرتش کردم پایین ولی نمرد .پسر بچه ای که همرامون بود خودشو از بالا انداخت پایین.

Nasisays:

سلام من خواب دیدم یه مارمولک کوچک هم رنگ لباسم دقیقا(نازنجی) از پیراهنم رفت پایین بعد رفت رو دیوار. ویه مارمولک بزرگ رنگی براق روی اجاق گاز داشت آهن دور اجاق رو گاز میگرفت. من مامانم صدا کردم بیاد ببینه ولی نیومد.

عاطیفاsays:

سلام من خواب دیدم یک عالمه مارمولک سفید مرده رو توی دستم دارم نگاه میکنم و یه خوردنی بود که انگار داشتم توی اون رو جستجو میکردم که توش از این مارمولک ها نباشه

akhavansays:

سلام مادرم خواب دیده که کنار پنجره و دیوار بوده یک مارمولک تقریبا بزرگ به رنگ خاک رفته روی طرف چپ سرش و پدرم سریع اونو با دست کشته

نگارsays:

سلام، من خیلی خواب مارمولک میبینم و همیشه تو خونه خوابشون میبنم نه جایی دیگه، و اکثر مواقع هم خواهرم یا مادرم دنبال ش میکنن برا کشتن ولی میره مخفی میشه جایی، دیشب باز خواب دیدم مارمولک تو اتاق به رنگ خاکی بود خواهرم دنبال ش کرد ولی رفت تو یه سوراخ،من خیلی ترسیده بودم ولی خواهرم گفت مارمولک تو سوراخ گیر افتاده راه ش سیمان میگیریم میمیره دیگه.

امیرsays:

سلام...با عرض خسته نباشید... من خواب دیدم که ؛ جلوی در خونمون ( درب پذیراییمون ) یه قورباغه یا وزغ سبز تیره که جثه ی نسبتا بزرگی داشت نشسته و زُل زده به من و تکون نمیخوره...بعد من سعی داشتم اینو از بین ببرم و بالاخره با کمک یکی یه جوری شد که این قورباغه با سر رفت توی گِل های دوروبرش(پاهاشم رفت هوا _ همون کله پا شدن) و انگار بی خطر شد...بعد یه جوجه تیغی نسبتا بزرگم توی حیاطمون بود که من بهش سنگ میزدم تا بره بیرون از حیاطمون...بار اول لای گیاها پناه گرفت اما دوباره بهش سنگ زدمو به سمت در حیاط فرار کرد ( که بره بیرون)... بعد اومدم توی خونه یه مارمولک سبز جلبکی کوچولو روی یکی از پُشتی های خونمون نشسته بود و بی حرکت بود و من رفتم یه چیزی بیارم که اونو بکشمش که وسط خواب یهو بیدار شدم... خیلی نگرانم... ممنون میشم راهنمایی کنید...

نسترنsays:

سلام خواب دیدم دوتا مارمولک تو اتاق بودن خاکستری و کوچک اولی فرار کرد نتونستم بکشم ولی دومی لهش کردم بعد فقط دمشو دیدم نمی‌دونم کشتم یا ن ؟

زهراsays:

سلام خواب دیدم ادم های زیادی توی مسجد بودن و شخصی سخنرانی میکرد. که مردم مارمولک دیدن و عده ای از ترس بلند شدن و بعدش چندتا مارمولک دیگه هم پیدا شد. منم ترسیده بودم و خودمو از مارمولک دور میکردم. آخر سر برادرهام مارمولک ها رو یکی یکی گرفتن و کشتن و انداختن بیرون مجلس و بعد من نمازم رو خوندم. مارمولک ها هم بزرگ بودن و خاکی رنگ بودن ممنون میشم تعبیر کنید.

مریم مرادیsays:

سلام درخواب دیدم یک مارمولک مه رنگش سفید بود رو دیوار داشت راه میرفت تعبیرش چی

NIKA.AAAAsays:

سلام من خواب دیدم همراه با دو خانوم دیگه در ی جایی شبیه ب خونه یا قصر متروکه هستم و آتش روشن کردیم اونجا پر از مارمولک هست و ما مداوم میریم جایی موقع برگشتن از ی پشت بام بلند قطعا باید بپریم پایین و میپریدیم انگار عادی شده بود و یاد گرفته بودیم نحوه پریدن و رسیدن ب پایین بدون آسیب دیدن امایک بار دوستم پرید پاش درد گرفت و من و اون خانوم دیگه گفتیم دستتو بگیر ب اون پارچه نزدیک زمین شدی ی ضرب محکم بکشش اروم میای و پات درد نمیگیره و مارمولک ها فرار میکردند و من موفق نشدم بکشم هیچکدوم رو و تمام اتفاقات شب بود و هیچکس جز ما سه نفر اونجا نبود و تمام ترس من در خواب از مارمولک ها بود و یک بار ی گربه هم دیدم ک هنگامی ک میخواستم بپرم پایین پرید بالا و من لگدش زدم از اون طرف افتاد پایین پریدوبالا ولی ب من حمله نکرد فقط نگام کرد رنگشم خاکی بود با چندتا خال مشکی کم رنگ بزرگ هم نبود معمولی و ی چاقو هم دستم بود همش.مارمولک ها هنگام فرار کردن یهو غیب میشدن رنگشون خاکستری بود اکثرا هم کوچولو بودن و هیچکدوم خیلی بزرگ نبود . ی قسمتشم شبیه ب غار بود اونجا بودم با شخصی اشنا بودم ولی رفت آمد بود داخل غار انگار ک ی راه عبور عمومی هست و هرجا مینشستیم صحبت کنیم در مورد ی مسله ای ک تو بیداری هم درگیرشم از بس عبور زیاد بود هی حرفمون قط میشد.حتی جامون هم اونجا عوض کردیم. ولی فایده نداشت.

کیومرثsays:

درودفراوان،زنی متاهل هستم.خواب دیدم ی مارمولک کوچیک وسفید ،همش من ونگاه میکرد چشماش مثل قورباغه بود همش درشت وریز میشد ،پیش خودم میگفتم پس چرا من نگاه نگاه میکنه ازم همش میومد بالا ازشلوارم ولی ازش نمیترسیدم درست یادم نیست ولی سعی میکردم دورش کنم ازخودم بیدارشدم

ساراsays:

سلام و خسته نباشید. من نزدیک ساعت سه صبح که روزش عاشورا میشد خواب دیدم تو حیاط خونه مادر بابام هستم یعنی مادربزرگم که میبینم عمم با یک نفر دیگه میاد از خونه بیرون چادر به کمر . بعد میبینم ی مارمولک یکم بزرگ صورتی تو حیاطشون هست و ازش میترسم اما نه خیلی. متوجه میشم یک مارمولک طوسی رنگ کوچیکتر هم تو حیاط هست. عمه بهم میگه اون صورتیه سم نداره ولی این از خودش سم(زهر) داره . سم پاش رو گرفتم پاشیدم تو حیاط اما چیزی نشد و فقط سم توی سم پاش تموم شد. یهویی دلم گرفت اهنگ روشن کردم از توی گوشی که عمم خوشحال شد گفت آها این خوبه. که مارمولک طوسی اومد جلو چشمم و به سمت راستم که نگاه کردم دیدم یه دبه سم کنارم هست در دبه رو باز کردم یکم که ریختم تو دهن و چشم مارمولکه ،مارمولکه بر عکس حالت مرده شد. دهنش هم باز شد. باز بیشتر ریختم تو دهنش که دیگه مطمئن شدم مرد. می شه تعبیرش رو بگید . التماس دعا

مریمsays:

سلام من دیشب خواب دیدم میان سنگ های بزرگ زیادی دارم راه میرم نه روی سنگ ها بلکه لابه لای سنگ ها اون سنگ ها روی زمین جلوی پام بودن که یه مارمولک سفید صورتی بزرگ به من حمله کرد و من با اینکه خیلی ناراحت و ترسیده و غمگین بودم یکی از اون سنگ های بزرگ رو برداشتم و انداختم روی مارمولک و مارمولک کشته شد و خون زیادی از زیر سنگ و بدن زخمی مارمولک بیرون اومد وقتی بیدار شدم صدای اذان صبح میومد خیلی ناراحت از خواب بلند شدم و حس ناراحتی عجیبی داشتم که دست خودم نبود در و این خوابو قبل اذان دیدم خواستم تعبیر این خوابو بدونم با تشکر از سایتتون

ايداsays:

سلام خدمت مدير محترم من ديشب خواب ديدم از كنار انگشتم(انگشت كنار انگشت اشاره)مارمولك قرمز مياد بيرون و فرار كرد زود رفتم پيش مامانم و بعد دوباره سر يكي ديگش زد بيرون ميخاستيم بكشيمش كه از ترس بيدار شدم

ايداsays:

سلام خدمت مدير محترم من ديشب خواب ديدم از كنار انگشتم(انگشت كنار انگشت اشاره)مارمولك قرمز مياد بيرون و فرار كرد زود رفتم پيش مامانم و بعد دوباره سر يكي ديگش زد بيرون ميخاستيم بكشيمش كه از ترس بيدار شدم

آمنهsays:

با عرض سلام خدمت شما من خواب دیدم که یک مارمولک سفید وارد خونه ما شده و ما هم خواستیم اون رو بکشیم اما فرار کرد بعدش رفتم‌داخل اتاق از پشت پنجره یک مارمولک سیاه بزرگ دیدم منم از اون ترسیدم بعدش رفتم تو حال اون مارمولک سفید رو روی دیوار دیدم بعدش صدای داداشم زدم و اومد و اونو کشت.....بسیار متشکرم

سماsays:

سلام. وقت بخیر. من خواب دیدم در محوطه ای بیرون از خانه هستم با خانواده ای از اقوام. مارمولک های کوچک قرمز زیادی روی زمین بودند که حتی بعضی هاشون دو تا سر داشتند. من میترسیدم و ازشون دوری میکردم. البته اونا هم در حال فرار از من بودند. ولی همه جا بودند. به همراهانم میگفتم ولی اونا می خندیدند و استرسی نداشتند. حتی بچه شون با مارمولک ها بازی میکرد.

Mrvsays:

سلام، سه شب پیش خواب دیدم در حمام خانه قدیمی‌مان مارمولک پیدا می‌شود و در آخر تصویر یک مارمولک خیلی بزرگ خاکستری در ذهنم ماند. تعبیرش چیه؟

پرديسsays:

سلام من خواب ديدم يه مارمولك بزرگو سفيد يا رنگ خاكي كه توي اشبزخونه بودو داشت خودشو ميغلتوند بعد اومدم دنبالش كنم فرار كرد رفت سمت درو رف يعني چي

*says:

سلام ممنون میشم راهنمایی کنین . خواب دیدم تو ماشین بودم و در ماشین باز بود از درز پنچرش یک مارمولک خیلی کوچیک میرفت تو سوراخ او اون ور در میومد و دوباره برمیگشت از میرفت تو درزش و در میومد انگار بازی میکرد . من خیلی میترسیدم جیغ میکشیدم و از مامانم چیزی میخواستم بکشمش چون کوچولو بود.

ماهکsays:

سلام من خواب دیدم توی راه پله های خونمون یه مارمولک نسبتاً بزرگ سفید با خال های سیاه هست که وقتی راه میره صدای بدی میده پا و دست هاش و من خیلی ترسیده بودم هرکسی رو هم صدا میکردم نمیشنید

کsays:

سلام من خواب دیدم که یک مارمولک قرمز را وارد حیاط خانه کردیم ( البته خانه ی خودمون نبود) بعد از چند ساعت که در خانه رو باز کردیم دیدیم خانه پر از مارمولک و اون مارمولک کلی بچه کرده بود من خیلی ترسیدم ولی آخرای خوابمه یادم نمیاد فکر کنم همشون یهو رفتن ممنون میشم راهنمایی کنید

مهلاsays:

سلام من خواب میدیدم روی تخت اتاقم نشستم ک یکهو یک مارمولک کوچیک رنگ تیره از اون ور دویید رفت زیر تخت بعد اون چندین تا دیگه دوییدن زیر تخت همین جوری داشتن میومدن بعد اومدن روی چوب تخت همشون ب من نگاه میکردن رنگی رنگی هم بودن منم یکم ترسیدم بعد یکیشون ک سفید با لکه های رنگی رنگی بود اومد جلو تر همینجوری بهم زل زد منم میترسیدم بپره روم یکم رفتم عقب تر ولی انگار میخواست ی چیزی بهم بگه همینجوری بهم زل زده بود میشه لطفا تعبیرش کنین انشالله که خیره

آهوsays:

سلام خسته نباشید من خواب دیدم یکی از اقوام برام در یک قفس سه مارمولک بزرگ به رنگ های قرمز سبز و سفید میاره (بزرگ یعنی به طول نیم متر اینطوری ها)از ترس فقط رو میندازم و اونا آزاد میشن سفید می‌ره روی دیوار خانه سبز رو با دست میکشم و قرمز اطرافم پرسه میزنه و بعد از اینها از خواب میپرم

طیبه احمدیsays:

سلام. من خواب دیدم تو خونه مون من فک میکرذم بچه ماری هست لالای توشکا مون اما یک مارمولک به رنگ تقریبا صورتی یاخاکستری کمرنگ بود میخواستم بامامانم بکشمش ولی اون خودشو کپچک کرد ومظلوم معلوم میشد بعدش باما حرف میزد وخوبی میکرد.

زیباsays:

سلام من دیشب خواب دیدم توی توالت خونمون یه عالمه مار مولک سبز و صورتی کوچیک روی دیوار پر بود و یه مارمولک قهوهی یکم بزرگتر هم اونجا بود سقف توالت و دیوارای پر بود از مارمولک سبز و صورتی

مرضیهsays:

سلام خواب دیدم که یه مارمولک کوچیک صورتی روی دستم راه میره راه رفتنشم رو دستم احساس سنگینی میکردم ولی اصلا هم نمیخواستم از رو دستم پرتش کنم یا بندازمش گذاشتمش راه بره

صدامsays:

چرت پرت هست همش دردغه