ناهیدsays:

سلام خواهرم خواب دیده پدربزرگم که چند سال پیش فوت شده تو خوابش فوت کردن تو کوچه ما براش نماز میخونن همسایه تا خواهرمو دیده گفته روضه داشتم چند نفر از علی اصغر حاجت گرفتن کلیدهاش رو برام پس اوردن که از خواب بیدار شده. اون همسایمون هم چند سالی میشه ازدواج کرده ولی بچه دار نمیشن

مهدیهsays:

خواب دیدم در جنگ کربلا هستم حضرت علی اصغر توی بغلم بود و داشتم اونو از دست دشمنان نجات میدادم.و تا زمانی ک بیدار شدم اجازه ندادم آسیبی بهشون برسه

Jlksays:

سلام یه خانم سیدی خواب دیدن من عکس حضرت علی اصغرو بغل کردم و شاد و خوشحال میرم سمت خونه اون خانوم و ایشون و یه عده دیگه رو دعوت میکنم خونمون که بیان نخود و کشمش بخورن و انگار یه سفره نذری هست خونمون،تعبیرش چی میتونه باشه؟

ملیساsays:

سلام من قبل از اینکه خواب ببینم توی تلویزون حرم حضرت سکینه رودیم وزیز ان حرم یه تونل هایی بود گه پیدا کرده بودن شب خواب دیدم که در ان تونلم ومیرم سمت یه تخت بچه اون بچه داره شیر میخور و صورتشم نور میده و اونو بقل کردم و اومدم

امیرحسینsays:

سلام. بنده خواب دیدم که برادرم گهواره علی اصغر به حیاط منزل آورد ومن ازپشت پنجره حاجت روایی میخواستم و یک نذری کردم.تعبیرش چیست?

Asalsays:

سلام من خواب دیدم به شهری رفته بودیم که شهرِ حرم حضرت زینب نبود. نامش را یادم نمیاد اما وارد حرمی شدم همراه با شوهر و پدرشوهر و عمه و مادربزرگم هنگام زیارت ضریح انها کنارم نبودند اما کسِ دیگری کنارم بود ک من با او اشنا بودم اما یادم نیست چ کسی بود انجا ضریحی بود. 4 قبر در ان بود به ردیف یک قبر بزرگتر دوتا متوسط و یکی کوچک میگفتند بزرگی قبر حضرت زینبه و کناریش قبر حضرت علی اصغره بالای هر قبر سینی ذغالی قرار گرفته بود من تکه ای از ان ذغال بالای قبر حضرت زینب را برای تبرک برداشتم و همش ب قبر خیره بودم ب صورتی ک انگار داشتم نوشته های روی قبر را می خواندم و خیلی خیلی خوشحال بودم ک توانستم قبر حصرت زینب را از نزدیک ببینم اما قبر کناریش هم میگفتند قبر حضرت علی اصغره و دو قبر دیگر هم کنار انها بود لطفا تعبیرش را برایم بگویید با تشکر

سینا ساریخانیsays:

سلام من حضرت علی اصغر رو دیدم که کمی بزرگ شده و شمشیر به دست داره گردن چند نفر رو میزنه امام خونی از اون ها خارج نمیشه و گردنشون سیاهه

کهکشونsays:

سلام. خواب میدیدم ته یه چاه تاریک هستم. صداهایی مثل کوبیدن سم اسب و هیاهوی جنگ و همهمه به گوشم میرسه. یکی حضرت علی اصغر رو بهم میده میگه اینو نجاتش بده. من هم که خودمو تو چاه می بینم اولش میگم من که وضو ندارم این وجود مقدس رو به من دادین و از طرفی خودم نمیتونم از چاه در آم چه برسه با این بچه. کمی تلاش میکنم ناگهان خودمو بالای چاه می بینم

مریم اکبریsays:

باسلام شب تاسوعا خواب دیدم علی اصغر بغل امام حسین به شهادت میرسه و من ناراحت بودم ک چرا امام حسین نجاتش نمیده.یه شب قبلش ب امام حسین توسل کرده بودم برا حاجتم.

مریم بزرگیsays:

سلام وقتتان بخیر من خواب دیدم،کنار ضریح امام حسین هستم،که در ضریح رو باز کردن و من رفتم داخل، یه نفر که قیافشو ندیدم قبر حضرت علی اصغر رو بهم نشون داد روی قبر اسم علی اصغر رو دیدم.

فاطمهsays:

با سلام وقتتان بخیر من خواب دیدم که قراره من با یکی از دوستانم به زیارت برویم بعد از کمی راه رفتن به خیمه ای رسیدیم وارد خیمه شدم که گهواره ای به رنگ سبز انجا بود من بعد از دیدنش فهمیدم این گهواره ی حضرت علی اصغر هست دوستم نشست اما من حواستم بنشینم جا نبود به دوستم گفتم یکم برو کنار تا منم بنشینم اما گفت نه من از خیمه بیرون امدم فردی رو با تیر کمون دیدم که دور از خیمه ایستاده کنار خیمه اتاقی سنگی با پنجره شیشه ای بود که من به داخل ان رفتم و پنهان شدم ان مرد هر قدر تیر به سمت شیشه پرتاب میکرد شیشه چیزیش نمیشد خواستم دوستم رو صدا بکنم و بهش بگم که بیاد پیش من تا اسیب نبینه اما اون از چادر فرار کرد و منو تنها گذاشت ولی اون فرد که تیر کمان داشت نتونست به من اسیبی برسونه

زهراsays:

سلام.من چند وقته مشکلاتی در زندگیم به وجود اومده‌.دیشب که خیلی دل شکسته بودم طرفای اذان صبح چند تا آدم تو خواب دیدم.بینشون یه خانمی بود که نمی شناختمش.انگاری مداح بود.و یه دختر بچه.اونا داشتن میگفتن باید از علی اصغر کمک بخوای.بعد همه با هم نشستیم و دعا خوندیم واسه علی اصغر‌‌.

س.بsays:

خواب دیدم تو خونه مادر شوهرم بودم.البته قرار باهم زندگی کنیم و تو خوابم اومده بودم اینجا ساکن شده بودم. بابا و خواهرم اومدن اونجا بابا یه گهواره کوچیکدستش بود که یه تور سفید نازک روش انداخته شده بود برداشتمش گذاشتم رو میز گفتم این چیه بابام گفت نماد گهواره حضرت علی اصغر برای عزاداری. قرار بود یه مراسم برای ایشون تو خونه مادر شوهرم ک حالا من اونجا زندگی میکردم برگزار شه یهو بغضم گرفت دستم گذاشتم رو گهواره و اشکام جاری شد اصلا نمیتونستم جلوشو بگیرم گهواره رو برداشتم و اوردم تو اتاق. برگشتم پیش بابام یه بسته بابا گذاشت رو میز گفت اینارو سید داد (یکی از اشناهامون که معمولا دعا و مراسم تو خونش برگزار میشه) برای پزیرایی از مهمونا گفتم کم نیست خواهرم گفت ۳۰ تا شکلات دیگه اینا لوازمشون محدود باید به همه برسه دیگه کارشون دقیق حتما بیشتر نداشتن گفتم خوبه دستش درد نکنه.دیگه چیزی یادم نیست

H.ksays:

سلام من در خواب دیدم ک ب داخل سقاخانه ایی رفتم و حضرت علی اضغر رو در آغوش گرفتم و گریه کردم

ا.مsays:

سلام.من یک پسر شش ماهه دارم و خواب دیدم با مادرم رفتیم زیارت حضرت علی اصغر.من داخل ضریح و نگاه کردم و دیدم یک بچه شش ماهه داخل ضریح در حال بازیه و خیلی تعجب کردم و از خواب بیدار شدم.خواب من چ تعبیری داره

روشاsays:

سلام من در زندگی مشکلات زیادی دارم خواب دیدم که بچه ای سوار بر اسب سفید نشسته و پشت سر اون یه اسب سفید و پالان سبز بود ،،در خواب از امام حسین خواستم که من پشت اون اسب خالی بشینم و از اون بچه برای بهبود زندگیم تقاظا کنم پشت اسب بشینم و دعا کنم برای خودم،،..من پشت اسب نشستم و برای زندگیم دعا کردم اما نفهمیدم اون بچه ی سوار بر اسب کیه اول فکر کردم که امام حسینه اما دیدم اون یه بچه س...بعدش دوباره همون شب خواب دیدم که یکی تو اتاقمه به چهره اش نگاه کردم به من گفت من از خدمه های حضرت علی اصغرم اونجا بود که فهمیدم که اون بچه حضرت علی اصغر بوده

F.msays:

سلام.من توخواب دیدن تو اسمون نزدیک خونمون یه کسی نمیدونم اقا بود خانوم لباس سفید پوشیده بود یه بچه بالباس سبز گه حس میکردم اقا علی اصغر که سرشو برگردون و گوشه چشمش به من نگا کرد.بعد نماز صبح بود .وقت خواب ممنون میشم تعبیرشو بگید??

بهارsays:

سلام خواب دیدم رو مرقد حضرت علی اصغر افتادم وگریه میکنم وحاجت ده سالمو (کسی رو دوست دارم) با گریه والتماس ازش میخوام رو قبر رو نگاه کردم دیدم چند تکه کوچک قند ونمک هست ی دختری هم سن خودن ک نمیشناختمش اونجا نشسته بود بمن گفت از این قند بخور انشاالله حاجتت روا میشه گفت نگران نباش قندش بیشتر ازنمکشه این چندسال پیش اینجا گذاشتن یکیش مال منه یکیش مال تو مادرم هم اونجا بود وقتی خوردم احساس کردم نون آغشته ب مربا بود

Alisays:

در کنار ارامگاه حضرت علی اضغر از اسمان گل بر سرم می بارید ودر یک قفس کوچک که تو ش گل داشت که ندا امد که تو خیلی از حضرت علی اصغر درخواست کمک می کردی و الان ازاد شدی

فاطمههsays:

سلام من مجردم و خواب دیدم که در ماشینی در صندلی عقب نشستم که حضرت علی اصغر (ع) با اینکه کودک بودن ولی داشتنن رانندگی میکردن و من و ایشون از دست دشمن ها فرار میکردیم و چند مرد که لباس مشکی هم داشتن با تبر به پشت شیشه عقب ماشین میزدن و شیشه ترک برداشت تا به ما آسیب برسونن و امّا ما از دست اونا فرار کردیم و بعدش من خودمو داخل یک خیابون دیدم که دنبال حضرت علی اصغر می گشتم و از خانمی پرسیدم که ایشون کجاست و اون خانم هم گفت که حضرت علی اصغر کشته شده و من به سمت خونمون دوییدم که دوازده طبقه بود ( در واقعیت خونه ما دوازده طبقه نیست ) و ازهمه پله ها رفتم بالا تا رسیدم به خونمون و دیدم که برای حضرت علی اصغر روضه و ختم گرفتن و خواهرم هم پذیرایی میکرد و من به شدت و با صدای بلند به خاطر کشته شدن حضرت علی اصغر گریه میکردم و همه مشکی پوشیده بودن. ممنونم

خدیجهsays:

سلام من خواب دیدم که یه ضریح که نمی دونن مال کدوم امام بود در مکانی سر باز بود وروی سقفش آب بود از بارون،من بالای ضریح رفتم چیه شکلی که روی سقفش خوابیده بودم رستم رو لای پنجره فولادش گرفتم و در حالی که گریه میکردم از ته دل واسه مشکلم حاجت می خواستم از حضرت علی اصغر،همون جا خوابم برد،صبح که بیدار شدم مردم داشتن از پایان ضریح نگام میکردن،بدون این که خیلی دیده بشم اومدم پایین و رفتم داخل ضریح که کاملا شبیه مسجد بود عموم اونجا خوابیده بود نمی دونستم اونجا مال حضرت زینبه یا حضرت علی اصغر

احمدsays:

سلام وقت بخیر خواب دیدم شبی بارونی بود و من داشتم با ماشین به مشهد می‌رفتم برای زیارت امام رضا. توی راه، جای ایستادم و رفتم بالای کوه زیارتگاهی بود ک من فهمیدم مقبره حضرت علی اصغره و کلی گریه کردم و از ایشون خواستم حاجت روا بشم و بچه‌دار شم. آدم‌هایی بودن برای گرفتن حاجت که برام غریبه بودن ولی اون‌ها می‌گفتن چهرت آشناست انگار برای همین محلی! خودشون رو معرفی می‌کردن و با چندتاشون روبوسی کردم! توضیح این‌که من و همسرم دنبال بچه‌دار شدنیم و نذر و نیاز کردم... متشکرم

ساجده ره پرورsays:

سلام، چند مدتی هستش که مشکلات زندگی فشار زیادی به من آورده و زندگی مشترک من در گرو پیدا شدن یک شی هستش و در حال فروپاشی هستش، و هر چه دعا و میکنم به جایی نمی‌رسد... امروز بعد از ظهر توی خواب دیدم ، که یک جا ایستاده بودم درون یک کلبه پیش پدرم و آشنایان. که شخصی با سرعت و آمد در حالی که یک نوزاد را در دست داشت ، گفت پیدا کردم ، قاتل علی اصغر رو پیدا کردم(آن پیکر علی اصغر بود)... در خواب از او شخص پرسیدم پس مال من چی شد... گفت اونم درست شد دیگه... در خواب منظورم نمی‌دونم چی بود که گفتم درست شد مال من هم ، در خواب به خودم میگفتم این یه نشونه است و انگار میفهمم خوابم ، به خودم میگفتم برم به مادرم بگم چه خوابی دیدم ... تعبیر این خواب چی میشه؟؟

رضاخمسهsays:

سلام خواهرم خواب دیده تو حضرت علی اصغر را وگفتن بهش از این ۴ تا یکیش برای برادر تو می باشد تعبیر این چی هستش

پروین نبی پورsays:

سلام خواب دیدم توی کوچه ی که درست نمی دونم کجابود یه ضریح گذاشته بودن و خانم های زیادی اطرافش نشسته بودن انگار ضریح حضرت علی اصغر بود من یه بسته گز داشتم باز کردم و شروع کردم به ریختن روی ضریح و اطرافش پر از گز شد چند تا از خانم هایی که آنجا بودن گفتن همه ش رو نریز به ما هم بده و من برگشتم طرف اونا که بهشون تعارف کنم ولی دیدم خواهرام اون طرف تر نشستن پس تصمیم گرفتم مابقی گزها رو به اونا بدم ممنون میشم بگید تعبیرش چی میشه

فاطمه سsays:

سلام من دوشب پیش خواب دیدم ضریح حضرت علی اصغر را زیارت میکنم بهمراه مادرم و چند تن از آشنایان خیلی گریه میکردیم اما ضریح در سوریه بود من تعجب میکردم که چرا قبر حضرت اینجاست مگر نباید در کربلا باشد خلاصه زیارت و گریه کردیم شب قبل هم در خواب خواب دیدم با مردی که یکی از آشنایان هست ازدواج میکنم جشن عروسی ما بود و لباس عروسی به تن داشتم تعبیر این خوابها چیست قابل ذکر اینکه من مطلقه هستم و آن مرد در خوابم هم متاهل هستن ...با تشکر از شما

مهساsays:

سلام.خواب دیدم رفتم یه روستایی اونجا همه جمع شدن انگار عاشوراست دوتاقبر هست یکیش قبر حضرت علی اصغرمن با یکی از فامیلامون میرم بالای قبر فامیلمون زیارت میکنه ونذر میزاره روش بمن میگه تهم نذربزار رو قبر حضرت علی اصغر منم میگم نه من با حضرت قهرم.بعد میبینم عمه ام سرطلن گرفته میرم پرچم حضرت علی اصغر و تو بغلم میگیرم گریه میکنم میگم عمه ام خوبشه.من چهار ساله بچه دار نمیشم.نذرهم کردم برا حضرت

عبداللهیsays:

سلام وقت بخیر بنده خواب دیدم وسیله هام تو اتاق همش پرت میشدن اینور، مرتب میکردم، باز پرت میشدن اینور دوستم توی خواب بهم گفت که حضرت علی اصغره داره باهات بازی میکنه خواستم ببینم تعبیر این خواب ک دیشب دیدم چی میشه؟؟؟؟

زهراپورکاوهsays:

سلام.من خواب دیدیم که وارد حرم مطهر امام حسین شدم بعد یه نیروی عجیبی منو تو حرم هول میداد و از پیچ و خم حرم عبور کردم و به پشت حرم رسیدم جایی که هیچکسس نبود خیلی تاریک بود یه فضایی سبز رنگ بود منو هول دادن به جلو و تا سرمو اوردم بالا دیدم علی اصغر حسین با لباس سفید داره به من لبخند میزنه گرفتمش توی بغلم و شروع کردم به بوسیدن و بوییدنش و حضرت شروع کرد به حرف زدن به من گفت بچه ای که درشکم داری سالمه و هیچ مشکلی براش پیش نمیاد من عقد کردم و هنوز عروسی نکردم تعبیر این خوابم چیه؟🥺🙏

پریساطالبیsays:

من خاب دیدم که داخل یک پارچه جسد حضرت علی عسگر رو به من دادن و گفتن من مواظبش باشم منم سعی داشتم بااحترام یجای خوب براش پیدا کنم تعبیرش چی میشه؟

افسانه حمیدیsays:

سلام من ۲ ماهه باردارم و هنوز جنسیت بچمو نمیدونم توخواب دیدم حضرت علی اصغرو بغل کردم وازش میخام بچم مثل اون باشه اخه خیلی زیبا بود بعد دیدم بهش اب دادم بهم گفت چه اب خوش طعمی

فریبا شاهینیsays:

سلام .من خواب دیدم جای میروم ونوزادی رو میبینم وبغلش میکنم پرازنور بود فهمیدم حضرت علی اصغره بغلش کردم وبهش گفتم حضرت علی اصغر بهم پسری بده مثل خودت اسمش میزارم علی اصغر .تعبیرش چیست .؟ایا به من فرزندی میده .آیا باید نامش رو علی اصغر بزارم ؟اکه نزارم گناه کردم .میتونم اسم علی یا امیرعلی بزارم ؟

ناشناسsays:

سلام من خواب ديدم كه در كربلا هستم ديدم حضرت على اصغر تير خوردن ناگهان كلاغى اومد و حضرت على اصغر با خودش برد حضرت عباس هم اونجا بود تعبيرش چى ميشه

فاطمهsays:

سلام من خواب دیدم که با زن داییم و دختر داییم وارد یه کوچه میشیم بعد تو اون کوچه من میبینم که چند تا پسر دستشون یه چیزی مثل علمه بعد میرم جلوتر با سرعت بعد یدفعه برمیگردم ببینم که زنداییم میاد یا نه بعد میبینم که یه میز گوشه یه دیواره روی اون میز پارچه مشکی کشیدن بعد روش چندتا نوزاد هستش که به بدنشون پارچه سیاه بستن که در حال گریه کردنن به من میگن که این واسه علی اصغره هرچی ازش میخوای بگو بد من میبنم که زندایی و دختر داییم دستشون رو گذاشتند رو اون میزه بعد من دستم رو می زارم و اون چیزی که میخوام مو میگم و از خواب بیدار میشم

محراب اسدیsays:

اهای کسی که اسمتو گذاشتی مدیر تو‌کی باشی که درباره خواب های ملت نظر میدی علم تعبیر خواب داری؟ بجز اولیا خدا هیچکس علم تعبیر خواب نداره واسه خودت گناه درست نکن شیاد

حسین امریsays:

سلام وقتتون بخیر خیلی ممنون میشم کمکم کنید من الان خواب دیدم من و اجیم و مادرم و پدرم در جایی زیبا هستم (درخت هایی که داخل آب قرار دارند و ما در داخل کشتی هستیم و درخت های برگ های رنگی دارند خلاصه یکم انجا ماندیم بد یادمه که پدرم ما رو جایی برسد که گفت اینجا جهنمه یه عالمه اتیش و بود و آب داغ ولی خیلی زود تموم شد و جایی رفتیم که منو راه نمیداد تا اینکه بابا از قصه مظلومیت حضرت علی اصغر گفت و منو راه داد ومنم از اون خواسته ای کردم که هنوزم یادمه بخش بعدی این بود که ما جایی رفته بودیم میشد غیب شد یکی با خانوادم دعواش شد و بد هی عذر خواهی میکرد این بود خواب من همه اعضای خانوادمم زنده هستن

ز. عزیزیsays:

باسلام و خداقوت در خواب دیدم با خانواده ام حتی مادرم که فوت کردند سوریه رفتیم اونجا می‌خواستیم سوار ماشینی شویم که خیلی جمعیت زیادی برای سوار شدن بود که یک آقایی اومد و اشاره کرد که نیازی نیست شماها سوار شوید دنبال من بیایید وقتی که دنبالش رفتیم سریع رسیدیم به یک قبرستان که گفتش بشینید اینجا و زیارت کنید که این قبر حضرت علی اصغر هستش .... من و برادر و خواهر بزرگترم که زودتر نسبت به بقیه رسیده بودیم با تعجب نگاه میکردم مگه میشه این قبرش باشه ، چقدر قدیمی هستش، چرا ضریح نداره، چرا در این قبرستانی هست که خوف داره....

رقیه حسینیsays:

سلام من خواب دیدم رفتم کربلا و چندین بانوی که صورتشان معلوم نمیشد اومدن و حضرت علی اصغر را دادم و من بغلش کردم تعبیر خواب چیست

مهسا گلزارsays:

سلام من خواب ديدم يه خانومه يه كفش ابي رنگ بچگانه خاك خاكي پاره بهم ميده ميگه كفش پسر امام حسين بگير دستت ازش حاجتتو بخواه ميخواستم بدونم تعبيرش چيه فكر كنم منظور كفش حضرت علي اصغر

Zahra mardomsays:

سلام ودرود درخواب دیدم هوای تاریکی بود و من در حال دویدن بودم ازکجا وچرا وباچه حالتی درخاطرندارم اما به یه قبری رسیدم که انگارمیدونستم قبر حضرت علی اصغر هست یه پارچه سبز رنگی بود که من بوسیدم و همونجاگذاشتم دوست داشتم طولانی مدت بشینم اما باید قبردیگری رو زیارت میکردم اسم اون قبررو هم گفتن درست یادم نیست اماانگار میگفتن قبرحضرت علی اکبرم اونجاست مسیر عجیب وغریبی بود گردوخاکی هم شده بودمن ادای احترام کردم وسلام دادم

رضا نصیریsays:

سلام من خواب دیدم که در خونه ما وسایل برای بر پایی هئت امام حسین اماده بود و کودکی رو در اون میون در گهواره سبز با لباسی سبز و سفید فرزند کوچکی را دیدم که گویی قرار بود در تعزيه نقش حضرت علی اصغر را بازی کند من هم ان کودک را ناز کردم و بعد مادرش گریه کنن به سمت ان بچه امد و خوابم تموم شد . میشه در تعبیر به من کمک کنید لطفا

محمدsays:

سلام من در خواب دیدم که اطراف ضریح هستم و آنجا من تنهام فقط یه کسی داره به من میگه که همه ی شهدا سر هاشون کنارشون دفن شده به جز حضرت علی اصغر (ع) و همچنین سبزی نعنا به من میده و اینطوری داره به من میگه که ساقه نعنا با وسیله ای که سر حضرت رو جدا کرده ارتباط داره و من ساقه رو میکنم و کنار کفن حضرت میزارم و خود سبزی رو با سلام دادن به حضرت میخورم و بعد کفن حضرت رو بیرون ضریح میارم و ساقه ها رو کنارش میزارم ولی وقتی خواستم کفن حضرت رو داخل ضریح بزارم از روی ترس یا چی بود نتونستم اینکار رو بکنم و رفتم بیرون حرم برای کمک آوردن که از خواب بیدار شدم . میشه لطفا تعبیر خواب من رو بگید . ممنون

محمدsays:

سلام من در خواب دیدم که اطراف ضریح هستم و آنجا من تنهام فقط یه کسی داره به من میگه که همه ی شهدا سر هاشون کنارشون دفن شده به جز حضرت علی اصغر (ع) و همچنین سبزی نعنا به من میده و اینطوری داره به من میگه که ساقه نعنا با وسیله ای که سر حضرت رو جدا کرده ارتباط داره که البته من اون رو نمیبینم و فقط صدا رو میشنوم و من ساقه رو میکنم و کنار کفن حضرت میزارم و خود سبزی رو با سلام دادن به حضرت میخورم و بعد کفن حضرت رو بیرون ضریح میارم و ساقه ها رو کنارش میزارم ولی وقتی خواستم کفن حضرت رو داخل ضریح بزارم از روی ترس یا چی بود نتونستم اینکار رو بکنم و رفتم بیرون حرم برای کمک آوردن که از خواب بیدار شدم . میشه لطفا تعبیر خواب من رو بگید . ممنون

نرجسsays:

سلام خوبین خواب دیدم تو شب که دارم میخوابم تاریک بود بعد یک نور اومد سمتم از آسمون میدونستم که اون نور حضرت علی اصغر هست حاجتی دارم که بچه داشتن نیست

معصومهsays:

خواب دیدم دختر بزرگم در حال دویدن تو حرم امام رضا بود صداش کردم گفتم ندو پیداش کردم یه گوشه ی نشوندم وقتی اونورو نگاه کردم یک قبر کوچیکی بود رنگ سیاه روش نوشته بود شهید علی اصغر بعد بالای اون قبر نشستم بک خانومی کنارم بود خانم گفت چیه گفتم از دنیا خستم حالت گریه گفت همینه گریه کردی بسته بعد یک زمان میخواست بگه ولی نمیفهمیدم چه زمانی رو می گفت بعد یه جای دیگه هستم انگار کربلاست بعد یه عده از ادما به رنگ لباسای قرمز لشکری از ادمای یزید و امام حسین به یک سمت میخواستن برن دیدم یک خانم با لباس عربی گفت چرا میترسی یه دفعه دیدم بالای سرم نوشته یا ابولفضل عباس

مجتبی شجاعی زادهsays:

عرض سلام ب همه کارگرسرگزرم ب خاطر دیکس چند روزه بیکارم ب الله قسم مستعجرم با سه تا بچه واسه دوتا نون موندم یک مسلمونی انسانیت کنه کمک کنه جون بچه هاتون قسمتون میدم ب دادم برسین ب فاطمه زهرا س سخته تورو ب ماه رمضان کمک کنین ش کارت ۵۸۵۹۸۳۱۱۳۸۸۹۰۲۴۸ شجاعی زاده ب جون بچه هام کلاه بردار نیستم