Mohsensays:

من خواب ديدم كه يكي از دوستان دوران دبيرستانم كه عموشون شهيد معروفي هستنو ميبينم و باهاش صحبت ميكنم و به بقيه دوستام ميگم مه ايشون برادر زاده ي اون شهيد معروف هستند

مsays:

سلام و عرض ادب. من خواب دیدم نزدیکای اذان صبح تا 8صبح. اینکه عموی شهیدم زنده است اما نمیتواند درست راه برود و اینقدر مهربان است و با من حرف میزند و من در خواب خوشحالم و او را روی دوشم میزارم و جا بجا میکنم مثل ابنکه مبخواستم براش چایی هم ببرم. تعبیرش چیست؟

ایت کاظمیsays:

سلام وقت بخیر..خواب دیدم درجبههء جنگ هستم ودشمن داره بمباران میکنه وهمه روشهید میکنه ولی دونفر ازشهدایی ک درگلستان شهدای اصفهان هستند منو دنبال خودشون از این خاک ریز ب اون خاک ریز میبردن ودراخر از ی خاک ریز خیلی گود ردم کردن ونجاتم دادن..تعبیرش چیه

پروانهsays:

سلام و درود بر شما خواب دیدم در فضایی خاکی که چند درخت وجود داشت با عده ای در حال رفتن به مکانی بودیم.یکی از همراهان اذعان داشت که در این مکان تعداد زیادی شهید شده اند. در حال صحبت بودیم که نگاهم به کسی افتاد که لباس جبهه به تن داشت و لبخند زده بود، به نظرم آشنا بود و به همین خاطر ایستادم و آن شخص به سمتم آمد و شروع به صحبت کرد.به نظرم سالها ایشون رو میشناختم و کسی به غیر من ایشون رو نمیدید.روح شهید بود و اشک شوق میریخت که پس از سالها کسی ایشون رو دیده و از من خواست که نامه ای رو برای خانواده اش ببرم و من هم قبول کردم.بعد یکدفعه تعداد زیادی روح شهید ظاهر شد که همگی از من خواستند که برای خانواده هاشون نامه ببرم و در تمام مدت خوابم صدای اذان از فاصله ای دور به گوش میرسید. تعبیر این خواب چیست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.

م.شsays:

سلام دبشب خواب دیدم رفتم مزارشهدا بعد رفتم سرمزار شهید بروجردی ک انگار بمن نگاه میکرد عکسش داشتم گریه میکردم بالای سرمزارشون تعبیرش چی هست

َa.Hmesays:

سلام، دو روز پیش خواب دیدم سوار ماشینی هستم همراه خانوادم در جاده و از کنار ماشینم مینی بوسی رد شد و وقتی داخل مینی بوس را نگاه کردم کلی پسر جوان دیدم با چهره هایی مهربان و همراه آنها شهید بهشتی و دو نفر از شهدای نامدار دیگر که اکنون اسمشان در خاطرم نیست. همه آنها به من لبخند میزدن و برایم دست تکان می دادند همین لحظه صدای موشک و بمب باران شنیده شد و من با گله ایی از کره اسب رم کرده تصادف کردم و از خواب پریدم. این خواب منو نگران کرده ممنون میشم تعبیرشو واسم بگید.

delaramsays:

سلام من خواب دیدم شهید مطهری همراه چند مدافع نزد خانه ی ما امدند ولی انگار عراقی ها اجازه نمی دادن همه باهم بیان ولی شهید همراه یک مدافع امدن انگار عموی شهیدم بود ومحرم بود دستمو گرفت وگفت خوبی جوابش رو دادم وسرم رو گذاشت روی سینش ارامش گرفتم صدای تبش قلبش هنوز تو گوشمه

هادیsays:

سلام. من رفیق شهیدم رو که سوریه شهید شد دیدم و با خانمم سر سفره غذا بودیم. شهید کنارم نشست دلتنگش شدم گریه کردم گفتم دلم تنگ شده برات و شهید بغلم کرد در همین لحظه خانمم گفت چرا گریه میکنی که از خواب پریدم و کمتر ۳۰ ثانیه به اذان صبح بود. تعبیر این خواب چیست. ممنون

مهسا خزاعیsays:

سلام من خواب دیدم یه مکانی بود تاریک انگار با شمع روشن بود بعد یه گوشه تابوت شهید تورجی زاده بود ومن همراه دو نفر دیگه مشغول انجام اعمال کفن ودفن واسه شهید بودم تو این حال خود شهید تورجی کنارم اومد باهام حرف میزد از اون دنیا ومن حال متحولی داشتمو گریه میکردم حس خوبی بود بعد یه پسری اومد بهم گفت اون پسره منه تعبیرش چیه؟

کیاناsays:

با سلام و احترام. خواب دیدم یکی از شهدای بنام با پدرم قرار داشته. اما پدرم سر قرار نرفته و به دنبالش اومده بود خونه امون... به من میگفت که باهاش فلان ساعت قرار داشتم... و نیومده . شب قبل خیلی از خدا طلب گشایش در کارهامو داشتم. و میخواستم بهم یه راهی نشون بده... چون گرفتارم

مهتاب mahtabisays:

خواب شهید علی هاشمی رو دیدم یادمه تو خواب فقیر بودم که ایشون به دیدن پدربزرگ اومده بودن چون هم رمزایشون در عملیات ولفجر وبیت المقدس بودن.. اخه ظاهرا پدربزرگم مریض بود وبیمارستان بستری بود... که شهید هاشمی منو دیدن و ازاونجا به بعد منو با خودشون بردن .. هرجایی میرفتن منم بردن .... یادمه اخرین حرفش بهم این بود که خدا ازت راضی باشه دخترم یعنی چی این خواب من نمازموبه موقع نمیخونم حتی شده نخونم ن اعتقاد قوی دارم ..‌ولی عجیب بود این خواب...تا ازخواب بیدارشدم سرچ کردم دیدم شهیدی به این نام وجودداره اصلا شوکه شدم

sohrabisays:

باسلام.بنده خواب دیدم که شهید مدافع حرم شهرمان از کوهی پایین می آید وبابنده صحبت میکند در مرحله اول لبخند بر لب داشتند آما پس از صحبت کردن بابنده چهره ایشان به حالت فکر وناراحتی فرو رفت.

مژدهsays:

من خواب شهید بابایی را دیدم،ایشان در سایه ای استاده بودند و من در میان اب

رضا حسینیsays:

سلام. خواب دیدم رفتم قبرستون . ولی کل زمینای قبرستون تکه تکه شده رو هر تیکه اش سبزه داشت.زیر تکه ها هم آب بود. دید کل قبرا از بین رفتن و مرده ها همه توی آب بودن ولی یه تکه قبرستون سالم و خاکی بود مثل خاک ریزای جبهه که البته قطعه شهدا بود . دیدم همه شهیدا با لباسای رزمشون دراز کشیدن مثل اینکه خوابیدن .ولی یکی از شهدا داره نماز صبح میخونه . وقتی نمازش تموم شد باهاش دست دادمو و گفتم برادر ما رو هم دعا کن با لبخند گفتم حتماااا.تعبیرش چی میشه به نظرتون

محمد کاظمsays:

سلام من در خواب دیدم که در حال راهپیمایی هستیم یه عده جلوی ما راه میرفتن .از اونا گفتم بیاید عقب خطر داره گفتن ما شهید هستیم و من شروع کردم باهاش حرف زدن در مسیر به یک باره وارد مسیری سرسبز شدیمو دیدم چند بز شیشه مسجدی رو که پر از خوراکی است شکوند بودن و داخا داشتن غذا میخوردن و کمی پایین تر یه دام داری بود که متعلق به دوستم بود ولی فقط من صدای اونو میشنیدم و خودشو نمیدیدم بعد بزه نعره زنان از زیر در مسجد فرار کردن و وارد روستایی شدیم داشتم با اون شهید هنوز حرف میزدم که یه گربه خیلی قشنگ بهم حمله کرد و کف دستم رو گاز گرفت و منم گرفتم و زدمش به دیوار باز اومد و کف دست دیگم رو گاز گرفت زدمش به دیوار و کشتمش و بعد فهمیدم گربه حامله است ناراحت شدم و از خواب پریدم . البته خواب بعد از نماز صبح برام رخ داد و معمولا شب ها اصلا خواب نمیبینم. لطفا راهنمایی فرمایید

محمد کاظمsays:

سلام دوست عزیز من یه مدته با یک نفر آشنا شدم تازگی ها خیلی بهش علاقه مند شدم و میخواستیم بریم خواستگاری چون روحیه و نظراتمون تقریبا یکی هست من قرار بود مثل دیروز بهشون جواب بدم ولی دیروز صبح اون خواب رو دیدم دلهر دارم ولی میدونم خیره انشالله هرچی که باشه به نظرتون میتونه در مورد این خانم باشه چون گربه در خواب یکیش نماد زن فریبکار یا درو می باشد لطفا راهنماییم کنید با تشکر خداوند به همه کمک کنه به ویژه شما که دوستان رو راهنمایی میکنید

محمد کاظمsays:

ممنون دوست عزیز من از طریق دیگه ای متوجه شدم باز هم متشکرم روزتان پر از شادی و امید

سانازsays:

سلام,من خواب دیدم تو خونه پدربزرگم یه مهمونی بود که کلی آدم اونجا بودن من الان یادم نمیاد دقیقا برای چی یا کی اما برای یه کار مهمی بدو بدو از خونه پدر بزرگم اومدن بیرون و سریع رفتم سر کوچه شون و اطرافمو نیگا کردم دیدم اون چیزی که دنبالش رفتم نیس و هوام کاملا تاریک بود و دیگه آروم شروع کردم به برگشتن داخل کوچه و رسیدم دم در خونه که یه نفر به اسم و جوری که منو بشناسه صدام کردم وقتی نیگاش کردم دیدم یکی از فرمانده های معروف شهید دفاع مقدس هستن که من خیلی تعجب کردم وایشون با مهربونی و آرامش به من گفتن اگر که میخوای میتونی ماشین من رو ببری و بری دنبال کارت که عجله داشتی ولی من از شدت خجالت سریع گفتم که من اصلا رانندگیم خوب نیس و سریع رفتم داخل خونه,ضمن اینکه بگم ایشون چهره شون جوان و با محاسن مرتب و مشکی بودش و لبخند به لب داشتن,لطفا تعبیرشو بگین .

فاطمهsays:

با عرض سلام. حاجتی داشتم از خدا. بیشتر از 1 ساله که از خدا میخوام بهم راهی نشون بده. که به حاجتم میرسم یا نه. با خدا عهد کردم. و همون شب خواب دیدم شهید بهشتی اومده خونه ما و با من حرف میزنه... تعبیر خوابم رسیدن به حاجتمه؟چون از خدا خواستم که بهم بگه میرسن یا نه. میخواستم بپرسم ممکنه خواب خوب تعبیر نشه؟ چون چند وقت قبل هم خواب دیده بودم که برای حضرت علی در روضه ای گریه میکنم. خواب خوب میبینم. ولی نمیدونم چرا تعبیر نمیشه.

سید محمدsays:

سلام خسته نباشین.ببخشید من دو شب پیش خواب دیدم تو ی خونه هستم و کنار ی خانواده ایی بودم ک تا به حال ندیده بودمشون بعد چند لحظه یهو داد زدن ک شهید فلانی اومد منم برگشتم دیدم ی شهید ک پسرشون بود اومده بود به خانوادش سر بزنه وقتی رفت پیش اونا من ی لحظه رفتم تو راه پله هاشون دیدم ی فرشته بالا پله ها منتظر وایساده برگشتم داخل دیدم داره میره دویدم سمتش دستشو گرفتم گفتم اقا امام زمان نظرش در مورد من چیه اونم فقط گفت سکوت همین و رف.میشه تعبیرش رو بگین واسم؟اگ امکانش هست میشه ایمیل کنین؟

مهدیsays:

سلام.شرمنده من چند وقت پیش خواب دیدم تو یه کوچه با تمام اقواممون وایسادیم ک یهد کاروان امام حسین اومد و در حین رد شدن تمام اقوام باهاش همراه شدن اما من هر کاری میکردم نمیتونسم وارد کاروان بشم تا کاروان رفت و من تنها شدم بعد چند لحظه یه خانوم قد خمیده اومد دست من رو گرف و با خودش برد و از خواب پریدم.میشه بگین تعبیرش چی بوده

سید علی قتالیsays:

سلام خداقوت. امروز جمعست ظهری من خواب دیدم ی شهیدی اورده بودن که من نمیشناختمش، ملت ی گوشه نشسته بودن ،از زن و مردای غریبه داشتن گریه میکردن به خاطر شهید، من رفتم بالای سرشهید که ی مرتبه چشماشو باز کرد دو تا دستای من رو ،با دو دستش گرفت کنارش دراز کشیدم کسی نبینه، دستام روکه گرفته بود رو به اسمون بلند کرد و شروع کرد به خواندن ی چیزی مثل دعا بود زیارتی بود ی همچین چیزهایی که بیدار شدم

سانازsays:

سلام، راستش من نه اصن به شهدا فکر میکردم تاحالا و نه اصلا اعتقاد آنچنانی..اما خیلی عجیب بود که حوایشون دیدم!!!، یکبار وسط یکی از خوابهام ناگهان شهید چمران رو دیدم، در مناطق جنگی بودیم و ایشون داشتن بامن صحبت ودرددل میکردن، و بادست یه جایی رو نشون دادن و گفتن غلامرضا اینجا شهید شد، یکبار دیگه ام خواب دیدم یه مکانی مانند امامزاده به رنگ سبزرنگ سر یه تپه ای بود و خیلی خلوت و کسی هم نبود، ناگهان یه پیرمردی اومد که اونهم کلاه سبز به سرش بود، تو خواب برام سوال شد اینجا کجاست؟؟ فقط یادمه گفتن مربوط به شهید دستگردی،..این خوابها مال چندسال پیش اما بدون تعبیر موند و همیشه فکرم درگیر کرد که چرا من همچین خواب‌هایی دیدم، اما الان بعد از چندسال در اوج گرفتاری و مشکل و برای حاجاتم خیلی اتفاقی به من پیجی معرفی شد ختم قرآن روزانه هدیه به شهدا، و الان اعتقادم قویتر شده به اینکه شهدا میتونن واسطه شن و دعا کنن برای ما نزد خدا.

سحرsays:

سلام من دختر با حجابي نيستم نمازمم در حد ماه رمضونو روز عاشوراست ولي چن روزه خيلي ناراحتم دو شبه پشت هم خواب ميبينم يكي منو اذيت ميكنه هيچكس نميتونه كمكم كنه ي پسر جوون هست صداش ميكنم مياد كمكم ميكنه منو از شر اون آدما نجات ميده و ميخنده شب دوم ازش پرسيدم تو كي هستي؟؟ راسته شهيدي؟؟ ميخنده ميگه اره حتي چهرش ي كم بزرگتر از شب قبل شده بود ازش پرسيدم چرا گفت منم زندم بزرگ ميشم بعد گفت غذا بخوريم من برم .... لقممونو ميخوريم و بعدش ميره ميشه تعبيرشو بهم بگين لطفاااااا??

مبلادsays:

سلام. من خواب دیدم که نزدیک خونمون چندتا شهید هست تو ی جدول پاک بود همه مردم بودن منم گریه کردم طلب شهادت کردم

احسانsays:

سلام من در عالم خواب شهید معزغلامی رو دیدم که باهم توی یک هیئت بودیم و همه جوون بودن و من کنار شهید نشسته بودم و انگار باهم رفیق بودیم و ایشون داشت روضه میخوند ...

محمدهوشنگیsays:

سلام من خواب دیدم امام زمان ظهور کرده جنازه پسرم تو قبر هست بین بقیه شهدا ولی تو قبر زنده هست و داره باهام حرف میزنه تعبیرش چیه

امیر عباس مقدمsays:

سلام من خواب دیدم امام حسین به همراه بچه ای که فکر میکنم حضرت علی اصغر بود به خوابم آمده است.آن ها نامه ای به من دادند چیز های زیادی در آن نامه نوشته شده بود اما جمله ای که خیلی در آن نامه تاکید شده بود و در تمام خط ها دیدم این بود که (تو بیا من کارتو را درست میکنم) آیا تعبیر دارد؟؟ با تشکر

یاسین پناهیsays:

با سلام شاید باورش سخت باشه اما من دیشب شهید الم الهدی اومد به خوابم و همینطور به هم نگاه میکردیم بعدش ایشان از من آب خواستن و من بهشون دادم

محمد عالیsays:

سلام خانمم خواب دید که من شهید شدم و مراسمم تو کل کشور برگزار میشه و دور مقبرم پارچه های یا زهرا و یاحسین زده میخواستم بدونم تعبیرش چی میشه.با تشکر فراوان

نازنینsays:

سلام من خواب شهید ابراهیم هادی رو دیدم ولی چهرش با چهره ی واقعیش فرق داشت منو چم جا با خودش برد و مدام برام حرف میزد منم مشکل یکی از آشنایانو بهش گفتم و گفتم میشه حلش کنین که گفت فردا موقع ناهار دوباره میام بعدش بهم گفت روتو برگردون که تو همین حین من میدونستم میخواد بره و به نوعی غیب بشه که برگشتم و دیدم رفته فرداش به قولش عمل کرد و اومد منتهی چهرش با چهره ی اولی که دیدم فرق داشت ازش پرسیدم چی شد خندید و گفت زندش میکنم، در صورتی که اون شخص نمرده و چیزی که من از شهید خواستم رفع مشکلات اون بوده میخواستم تعبیر این خوابو بدونم

مریsays:

سلام خسته نباشید یه بنده خدایی چند بار خواب دیده که شهید میشه و هر بار اسیر میشه بعد میشه و توی خواب مثه اینکه یه حضرت واسطه میشه که اون طوری که دوست داره شهید بشه حالا بنظر شما واقعا شهید میشه؟ چند وقت پیش چله زیارت عاشورا میگیره به نیت شهادت که بازم خواب میبیه اسیر سده وقراره که شهید بشه بنظرتون تعبیرش چیه؟

Zainysays:

سلام.خواب دیدم من ویکی ازدوستام توخیابون خودمون میچرخیدیم ومن ازش سوال میپرسیدم و توی فرعی یه پسری بود همش چشمم بهش بود(اونم همینطور).ینی سعی میکردم ازراهی برم ک ببینمش،تهش هم پیش ی مغازه ایستادیم دقیقاپسره روبروم بود،من چشمم مستقیم ب اون بود.یه ریش وته ریش مشکی داشت،موهاش مشکی،چشاش هم‌فک کنم معمولی(قهوه ای سوخته)پیرهن‌سفید تنش بود.اونم بعضی اوقات نگامیکرد،ی لبخندی بم زد(لبخندش خیلی قشنگ بود وشیرین،وقتی بم لبخندزداصلا ی حس خیلی خوبی بم دست داد) ولی چیزی ک عجیبه:اینکه هم تو خاب هم الان توبیداری میدونستم ومیدونم طرف شهیده.ینی توخابم میدونستم‌شهیده،ولی چراتعجب نکرده بودم ازاینک چطوری زنده اس واینچیزا نمیدونم.میشه لطفاتعبیرش روبگید؟

فاطمه کریمیsays:

سلاام علیکم ... من خواب دیدم که به همراه خانواده و دوستانم نزدیک مدرسه ای میرسیم و وقتی آنجا میرسیم عکس شهید ابراهیم هادی رو زده بودند و گفته بودن که اینجا یادگار این شهید هست و از اعماق وجودم گریه میکردم و احساس عجیبی داشتم و یه نفر به من گفت که چادرت رو با خاکهای اینجا مقدس کن که اینجا مکان مقدسی هست . میخاستم بدونم تعبیرش چیه؟ممنون

سعید سلیمیsays:

با سلام من خواب شهید روستاموم را که جدیدا در زاهدان شهید شده و هم اسم و فامیل خودم هست را دیدم که پایش تیرخورده و بدنش ترکش و با کت و شلوار نو و شیک امده بود و من از او عذرخواهی کردم و او را بوسیدم و باهم مقداری راه را در زمین پر از برف راه رفتیم و من نشستم و هرچه اور اصرار کرد دیگر همراه او نرفتم.

حنانهsays:

سلام من به شهیدان زیادی متوسل میشدم الانم مشکل و حاجت دارم دیشب خواب دیدم شهید حججی هستن و یکی میگه به ایشون بگو منظور‌حرف و خواسته هام هست ...تعبیرش و لطف میکنید

سمانهsays:

سلام ...من خواب دیدم بیرون بودم یه اتفاق و رفتاری برام پیش اومد که دلشکسته و گریان اومدم خونه...دیدم دور و بر خونه مون شلوغه و همه تا منو دیدن همسایه ها دویدون اومدن طرفم و خیلی با خوشحالی از من تبرک میگرفتن گفتم چی شده ...گفتن تو نبودی در خونه تون باز بوده و...دیدیم یه شهید داخلش زندگی میکنه و گفته ومن مادر دو دختر و شهید هستم و به کسی که ابنجا زندگی میکنه بگین من دائم براش دعا میکنم ...از بس خوشحال شدم گفتم خدایا خیلی بزرگی و ....همه برام داشتن کادو پارچه و به عنوان تبرک میاوردن.. البته من خودم مادر دو دختر که هنوز کوچک هستند هستم و سید هستم...(اینم بگم من با شهدا خیلیها تقریبا هشت نفرشان که پنج تاشون گمنام اند دوست صمیمی ام و ...البته مشکلات زیادی دارم که فقط به خودشون و ائمه توسل میکنم...)

زینبsays:

سلام من خواب دیدم یک شهید مدافع حرم به من نگاه میکرد و انگار میخواست چیزی به من نشون بده یا علامتی بهم بده و یک ویدیو ای هم از اون شهید داشت پخش میشد و بعد هم دیدم که من پامو می شستم و افرادی هم داشتند نماز میخوندند اما در جای نامناسب.

فاطمهsays:

خواب دیدم با دوستانم در خانه ای تاریک هستم.هرچه چراغ ها را روشن میکنم روشن نمیشوند بعد با یکی از دوستانم به جای دیگری میرم همین که انجا میرم چراغ روشن میشود و روی مبل پسری که یکی از پاهایش قطع شده بود.من یقین داشتیم که او شهید معروفی است و با دوستم او را برداشتیم و روی میز گذاشتیم من از دیدن او گریه میکردم یکی از دوستانم از او پرسید چه عملی برایت در اخرت مانده.من هم جواب ان را میدانستم و گفتم من میدانم که قرآن خواندن است و از شوق دیدار با شهید هم گریه میکردم و هم ماجرایی اتفاق افتاد که خندیدم.شهید هم غرق در خون بود و بیحال ولی با ما حرف میزد.قبل از پیدا کردن شهید احساس ناامنی میکردم

عباسsays:

سلام مامانم دوشب پیش خواب دیده که عموی شهیدم تو خوابش و اومده و چهره‌اش و لباس هاش همه سیاه بود و نشستن باهم حرف زدن که مامانم یادش نیست

زهرهsays:

خواب دیدم با مادرشوهرم داریم از ی تپه ای بالامیریم...اون جلوتر رفت وقتی بهش رسیدم...دیدم سر ی قبری نشسته و میگه اینجا ی شهید دفن شده...دورتادور قبر پر بود از گلهای سرخ پرپر شده....از تپه اومدم پایین تا شوهرم رو صدا کنم ک باهام بیاد رو تپه ....ولی یهو از خواب پریدم.....من نمیدونستم در شهر محل زندگی همسرم این تپه و شهید مدفون در آن واقعا وجود دارد و بعد ا این خواب متوجه شدم واقعا همچین مکانی هست

نازنینsays:

سلام بنده خواب دیدم به صورت گروهی یه اردو میریم بعد میرسیم به یه مکانی میگم اینجا شهید بوده و به نوعی قبلا عملیات شده بعد نشستیم سر سفره منتظر غذا بودیم، که یهو متوجه شدم اونی که ظرفای آش رو میاره شهید احمد کاظمی هستش تو ذهنم میگم حاج احمد که شهید شده، بعدش گفتم وقتی حاج احمد همچین کارایی میکنه قطعا خیلی از نیروهایی که دارن اینجا کار میکنن هم مخلصن و احتمال داره شهید شن که شهید بهم گفت زود این ظرفا رو بین بچه ها پخش کن تا فضا اشغال نشه منم تند تند ظرفا رو میذاشتم رو سفره و البته مادرمم کنارم نشسته بود میخواستم تعبیرش رو بدونم

نفسsays:

من خواب دیدم شهید حججی داستانی رو برایم تعریف میکرد و حرف میزد ولی من حرفی نمی توانستم بزنم

بابک باقریsays:

اگر امکانش هست در تلگرام هم میشه تعبیر کنید خواب دیدم انگار جبهه هستم شهید همت رو میبینم و در صحنه ی دیگری انگار ایشون داخل کفن درحال خاکسپاری ایشان حاضر بودم قبر خیلی از سطح زمین پایینتر بود و چهره ایشان قابلمشهود بود و شخصی ایشان را در بغل گرفته و داخل قبر گذاشته بود و من سمت راست این شهید نشسته نگاهش می کردم چطوری تعبیر اطلاع می دهید؟

منا رادsays:

سلام خواب دیدم که چادرمو سر کردم و عجله دارم برم قم تو مراسم خاکسپاری یکی از شهدا شرکت کنم ، تو خواب اسمشو گفتن تو گوگل که زدم دیدم تو واقعیت این شهید مزارشون تو شهر قم هست میشه بگین تعبیرش چیه ؟

ترنمsays:

سلام یکی از آشناهای همسرم به خواستگاری خواهرم آمده بود ولی بخاطر اینکه پدرم مهریه ای رو تعیین کرده بود و تا آخر خواستگاری از حرف خودش پایین نیومد خانواده پسر هم راضی نمیشدن که از حرف خودشون و اون مبلغ مهریه بالاتر برن خواستگاری بهم خورد، اون پسر خیلی خوبه و دختر رو خواهرم رو خیلی دوست داره دقیقا فردای روز خواستگاری و تعیین مهریه، پسر دلگیر بوده و میره بهشت زهرا سرخاک شهدا، ناگفته نماند که اون پسر رابطه خوبی با شهدا داره، خلاصه من دیشب خواب عجیبی دیدم خواب دیدم که این پسرهمراه شهید ابراهیم هادی به منزل ما برای خواستگاری اومدن شهید با هیچکس از اهل منزل ما و حتی خانواده پسر حرفی نمیزد فقط با پسر و دختر حرف میزد و با مادربزرگ من که پارسال به رحمت خدا رفته و ما همه رابطه خوبی با مادربزرگمون داشتیم ولی من خواب دیدم که شهید ابراهیم هادی فقط با مادربزرگ و پسر و خواهر من حرف میزنه و هیچ کدوم ما خانوادم و خانواده پسر رو تحویل نمیگیره و حتی سلاممون رو جواب نمیده، انگار که داره خواهرم رو از مادربزرگ خدابیامرزم خواستگاری میکنه و از پسر پشتیبانی میکنه، ولی یه بوی خوب گل کل منزل رو پر کرده بودکه از بوی اون گل آدم دیوونه میشد...میشه بفرمایید تعبیر این خواب چیه

سودابهsays:

سلام من چند ماه پیش یعنی ماه ابان سال گذشته خواب شهید حججی دیدم خواب دیدم قرار است من با شخصی ازدواج کنم بعد شهید حججی اومد خطبه عقد رو برامون خوند و بعد بهمون لبخند میزد بعد اومد جلو یک انگشتر طلای زرد و یک انگشتر طلای سفید که حلقه بودن کرد تو انگشت اشاره ی دوتا دستم تعبیر این خواب چیه؟

ناشناسsays:

با سلام.خواب دیدم در راه مشهد بودم و ناگهان به روستایی رسیدیم که در آن شهیدی دفن شده بود و تکه ای از کفن شهید را در منزل خود شهید گذاشته بودند من هم به خانه شهید رفتم و تا آن تکه کفن را دیدم گریه ی بسیار شدیدی کردم و بعدش در راه برگشتن به سمت ماشین بودم که یادم افتاد نماز نخوانده ام و تا به ساعت نگاه کردم دیدم هنوز برای نماز وقت هست و همانجا نماز خواندم.تا نمازم تمام بشود مادرم سراغ من آمد و گفت که دیر شده و باید بروم من هم خواستم بروم که مادر شهید فورا جلوی مادرم را گرفت و من رو برای اون یکی پسرش خواستگاری کرد.مادرم به شددددت مخالف بود.من هم گیج بودم‌.که ناگهان از خواب بیدار شدم.و ده ثانیه بعدش اذان گفت.تعبیرش چیست؟

سحرsays:

با سلام . من شب گذشته خوابِ پدرِ نامزدم رو دیدم. ایشون در سال ۶۷ شهید شدن . و من بجز چند عکس از ایشون چیزی ندیدم ‌ . در خواب در طبیعت سرسبز و زیبایی مشغول صحبت بودیم و البته ایشون در کلام اول خودشون رو به من معرفی کردند و در ادامه صحبت از من خواستند که تا همیشه هوای پسرش رو داشته باشم .

سیده فاطمه حکی هستمsays:

سلام ...من صبح خواب دیدم سر قبر شهیدی هستم که از اقوام همسرم هستند و من اصلا ندیده بودمشون .......عکس قبر شروع کرد حرف زدن با من و ی حالت طبع شوخی....تو دلم گفتم طفلک چقدر خوشگل بوده ...اولش بهت زده شدم و گفت نترس ..گفت حالا که دختر خوبی هستی سنگمو عوص کن و یا بشور دقیقا یادم نیست .....پیش خودم گفتم شاید همسرم سالهاست زیارت قبرشون نرفتن این حرف رو زدن ...ولی دیدنشون و حرف زدنشون رو به فال نیک می گیرم .....مقدس و بعشتی هستن همه شهدا

آینازsays:

سلام خواب دیدم جسد یه شهید که نمیشناختمش که توی یه کاور بود رو با دستام بیرون اوردم بهش سلام دادم. و تصمیم داشتم خاک و گرد و غباری ک روی کاور شهید هست رو پاک کنم. یه کیف پر از مداد و خودکار که متعلق به شهیذ بود رو برداشتم که گرد و غبار اونو هم بگیرم بزام کنارش.

تبسمsays:

سلام،من خواب ديدم كه شهيدي خوابونده شده بود روي زمين من كنارش بودم و داشتم باهاش حرف ميزدم،جوري كه حالت ناله و زاري داشتم انگار،روي صورتش (دقيقاً جايي كه ريش هست،از راست به چپ) يه حروفي هم نوشته شده بود كه يادم نيست اون حروف رو،ولي انگار از بودن اون حروف روي صورتش تعجب هم نميكردم،بعد يادمه پاهاش رو گرفته بودم و انگار داشتم ازش تشكر ميكردم.خيلي مبهم توي ذهنم مونده.

Zahrasays:

سلام. 3 تا شهید گمنام هستن ک نزدیک خونه ما دفن شده اند.دیروز رفتم سر خاکشون و ازشون برای دوتا حاجت کمک خواستم. اما حالا خواب دیدم ک رفتم سر خاکشون و نمیدونم دارم فاتحه میخونم یا دارم درد دل میکنم ولی میبینم قبرشون خاکیه و تلاش دارم خاکشونو تمیز کنم با دستم خاک ها رو پس میزنم اما اونجوری ک دلم میخواد تمیز نمیشه میبینم یک اقایی دارن با یک پارچه نم دار قبر شهید دوم رو تمیز میکنن میان سمت قبر اون شهیدی ک من نشستم منم سریع پارچه رو ازشون میگیرم و قبرشون رو تمیز میکنم.میخواستم تعبیرش رو بدونم

fatemehsays:

سلام من خواب دیدم که به همراه یکی از آشناهان برای خرید جایی رفته بودیم که بهم گفت چن تا شهید آوردن بریم پیششون ببینیم رفتیم دیدیم جنازه های شهدا توی یخ گیر کردن و اون فامیلمون گفت میخوایبرات داستانش رو تعریف کنم؟؟گفت چشمتو ببند تا تعریف کنم . چشممو بستم و باز کردم دیدم تو یه جای تنگ و تاریک و یخی کنار شهدا دراز کشیدم بعد یه صدایی داخل اون محفظه تنگ داشت داستان شهادت شهیدی که سمت راستم بود و کاملا تو یخ بود رو تعریف میکرد ..دیدم یخ اون شهید کم کم داشت ذوب میشد و شهید انگار زنده بود اول دستشون بیرون اومد که تکون میخورد بعدم کاملا یخ ذوب شد خودشون استادن و داستان شهادتشون رو تعریف کردن میگفتن شهید کربلان و داستان شهادت علی اصغرو گفتن میخواستم بدونم تعبیرش چی میشه چهره شهید یرام نا آشنا بود و زیبایی نداشت چهرشون اصلا و با زبون کتابی حرف میزدن

حنانهsays:

سلام من دیشب قبل اذان صب خواب دیدم که شهید ابراهیم هادی تو کانال کمیل در حال موتور سوارین بامن خوب بودن از طرز نگاهش مهربون بود اخر نشست و خاک رو سرش میریخت میگفت خدا من تا ماه رمضون شهید بشم بعد منم همینکارو کردم ولی از حضرت زهرا میخواستم ممنون میشم تعبیر کنید

??says:

دیشب در خواب دیدم که برادر شهیدم آمده و من با اون حرف میزدم و دردل میکردم تعبیر اش چیست

فاطمه جوانsays:

سلام یکی از دوستانم خواب دیدن که یه شهید برای من یه سبد گل میارن در محل کارم و از من می خوان که اون کاری که قراره انجام بدم رو انجام بدم. گفتن اون کتاب یا تحقیق در مورد شهید مدافع حرم رو انجام بده و تکمیل کن . من نیت انجام کار فرهنگی دیگه ای رو تو ذهنم دارم . اما ربطی به کتاب و تحقیق نداره و گفتن نشونه اش این که شما یه پلاک شهید تو خونه دارین که ما نداریم. این خواب می تونه واقعی باشه؟

جلیلsays:

سلام من دیشب خواب شهید چمران رو دیدم که کلی باهم حرف زدیم وآخر های خوابم ایشان گفتند سال دیگه مرگ به سراغم خواهد آمد .این چه تعبیری میتونه داشته باشه؟

زهراsays:

سلام. من خواب دیدم توی خونمون یک سری مرد دارن زمین رو میکنن. یعنی من تو یه بخشی از خونه وایسادم که اتاق یکی از خونه هامونه ولی اطراف مثل جاهای خاکیه. چند تا مرد هستن که گویا کرد هستن و زمان جنگه. یکی از اینا داره تند تند زمینو میکنه تا به شهیدی که زیر خاکه برسه. وقتی زمینو میکنه زمین انگار نا گرفته و یه رگه های سفیدی داره. در نهایت یه جنازه داخل یه کیسه کوچولو پیدا می کنن و وقتی جنازه رو بر میدارن رد جنازه می مونه روی خاک. وقتی جنازه رو بر میدارن یهو یه بوی تند گلاب هم میاد. من کلاه این شهید رو هم میبینم روی خاک .

فاطمهsays:

با سلام. من خواب دیدم که با شهید چمران و همسرشان هستم و در یک برش زندگیشون با آنها همراه هستم و در خواب میدانستم که شهید چران شهید شده اند و هرکاری و هر اتفاقی که برایشان می افتاد توی دلم میگفتم بیخود نبود که ایشون شهید شدند. در ادامه خوابم، خواب شهید دهقان امیری را دیدم که با ایشان صحبت می کردم و به دوستانم معرفی میکردم و یکی از دوستانم گفت که قشنگ مشخصه ایشون لیاقت شهادت داشتند. نمیدانم این خواب ها تعبیر دا د یا خیر

محمد رضا ملکاء آشتیانیsays:

با سلام خدمت شما. من بعد از ظهر در خواب دیدم که شهید بهشتی در مکانی تشریف آوردند و من به یک نفر که در خواب دوستم بود گفتم شهید بهشتی اینجا اومد و بعد از این که شهید کارش تموم شد من با این بزرگوار میخواستم عکس بگیرم.میخواستم بدون تعبیر خوابم چیه.

نادیا احمدیsays:

سلام وقتتون بخیر ببخشید من در خواب یکی از همسر شهیدحاج ستار ابراهیمی دیدم که قاب عکس در دستش بود پسر و دخترش و خود همسر شهید تو خیابون بودند پسر و دخترش میخواستن روی دیوار عکس پدرش که شهید شده رو نقاشی کنن منم داشتم به همسرش نزدیک میشدم او به من گفت تو مستقیم برو اونور ببین احساس خوبی بهت میده؟منم رفتم داشتم مستقیم میرفتم دیدم نقاشی شهید ابراهیم هادی روی دیوار کشیده شده بود اینطوری تو دلم گفتم آره همسر شهید حاج ستار ابراهیمی راست میگه خیلی حس خوبی بهم دست داد شما لطف کنین تعبیر خواب من چیه ؟

مهساsays:

سلام.وقت بخیر . من خواب دیدم تو یک اتوبوس هستیم همراه با دوستانم تو اون اتوبوس روضه میخوندن . انگار راهیان نور بود همه لباس مشکی و شهید حججی ازم خواست پیششون بشینم و باهم خیلی صمیمی حرف زدیم . ایشون از مشکلات و سخیاشون بهم گفت. (در ضمن من اصلا به ایشونم فکر نمیکردم و تو فکر ایشون نبودم ک این خوابو دیدم....)

زهراsays:

سلام تپه های بسیارسرسبز و پهناوری را در خواب می دیدم در حین دین این تپه ها با خودم گفتم بروم با یکی از همکاران آقا برای دیدن این تپه ها برگردم...یک دفعه دیدم ی رزمنده ک لباس زرمندگی سفید و چهره زیبایی داشت و در اتاق نورانی با ی سری از بچه ها و کودکان بود...(این رزمنده شهید و برادر همکارمان است) از پشت دست راستم را گرفت و گفت تو نمی تونی این مسیر را بری چون به راهمان توجه نکردی...و به خبر همکارمان هم گفت ایشان اصلا در راه ما نیست... در حین برگشت همانطور که دستم را گرفته بود از عرض خیابانی که ماشین ها عجیب و غریبی رد می شدند رد کرد و گفت از این مسیر دورت می کنم و برو... به محض رسیدن به خانه دیدم همان همکاری که باید می رفتم و میاوردمش برای دیدن تپه های سرسبز در بستر بیماری و با چهره ای زرد و زار که زیر لحاف زرد و خانه ای حدودا ویرانه بود...باهاش هرچی صحبت می کردم اصلا حال جواب دادن نداشت پیشاپیش از تعبیر شما سپاسگزارم

Naib karimisays:

سلام عموی من شهید شد و سر آن شهید رو بریدن مامانم خوابشو دیده که میگه گردنبندمو ندیدین و خوشحال هم بوده آیا معنی خاصی داره لطفا برام توضیح بدین

ابراهیمیsays:

سلام من خواب دیدم سه تا شهید آوردن که بدنشون کامل سالم بود و لباس نظامی تنشون بود ، روی تابوت دراز کرده بودنشون ولی آنقدر سالم بودن که انگار خواب بودن . تو خیابونی که شهید ها رو تشییع میکردن حرم حضرت معصومه و مسجد جمکران و کوه خضر نزدیک هم بودن و یک مسجد بزرگ مثل حرم امام رضا بود . بعد یکی از شهدا که پسر بچه ی چهارده ساله بود رو زمین گذاشتن ما رفتیم کنارش و دختر کوچیک من پیشش دراز کشیده بود که من بلندش کردم و رفتیم . تعبیری داره ؟

ز.قاسمیsays:

سلام. بنده دیشب خواب دیدم سر مزار یک شهیدی هستم که کنارشان اوضاع روحیم تسکین یافته بود . انا ایشان را نمیشناختم. چندبار به من اسم و فامیلشان را گفتند و خودم هم چندبار تکرار کردم تا یادم نرود ولی هرچه فکر میکنم اسم شهید را به یاد نمی اورم. در خواب میخواستم که وقتی بیدار شدم به دنبال اسم بروم و از زندگی ایشان بیشتر اطلاعات کسب کنم ولی متاسفانه چیزهای نامبهمی از اسم بیشتر یادم نمی اید. ممنون میشم اگر تعبیرش رو به من بگید.

محسنsays:

سلام من حاجتی دارم چند روزه نذر صلوت برای شهدا شروع کردم دیشب خواب یه شهید دیدم اسمش عبدالله موسوی طباطبایی بود نمی دونم چنین شهیدی هست یا نه ولی یه کار عجیبی انجام میداد که تو ذهنم نمونده ولی اوندم برای یه نفر تعریف کردم که این شهید چنین کار عجیبی انجام میده

عسکریsays:

سلام مادرم خواب دیده که یکی از شهیدان روستاشون زنده شده وداشته با مادرم صحبت میکرده چشم های شهید نورانی بودن تعبیر خواب چی میشه ؟ممنون

fatemesays:

سلام،من دیشب خواب دیدم که من و خواهرم تو یک مجلس روضه اهل بیت هستیم و حالت معنوی داشتم،بعد تو همون مجلس شهید ابراهیم هادی رو دیدم و از بین جمعیت فقط من اون شهید رو میدیدم بعد ازشون خواستم که حاجت منو بده‌ ایشون هم فقط لبخند میزدند،تعبیرش چیه؟

محمد علیsays:

سلام من خواب دیدم سیدی رو جلوی چشمام کشتن و من فرار کردم بعد از خواب دوباره رویا دیدم که باید در اون لحظه چکار میکردم میشه تعبیرش رو بگین؟لطفا

منصورهsays:

باسلام درخواب دیدم که خواب میدیدم انگاردزدامده خانیمان من ازترس خودم رازدم بخواب بعدکه اینهارفتن صدام بندامده بودوقتی چشمام رابازکردم دیدم دریخچال بازاست ولی پرمیوه وخوراکی هست ودیدم یک سفره درسالن پهن است وان 2نفربرگشتن وگفتن این سفره راانداختیم شهداقراره بیان اینجا مهمانی درضمن 3نفردرعالم خواب همزمان دیده بودیم

امیرsays:

سلام من در خواب دیدم در شهر شیراز هستم و از دو جوان آدرس مزار خلبان شهید عباس دوران رو پرسیدم

ماهور خسرویsays:

سلام.دیروز یک ربع قبل از اذان صبح خواب دیدم به همراه دو بسیجی دیگر در منطقه تقریبا خشکی که انگار قبلا باغی بوده هستیم که یک کلبه حصیری گلی کوچک در آن قرار دارد، ان دونفر به دنبال چیزی می گشتند، ان ها از کلبه دور می شوند ولی من به کلبه برمی گردم وکنار کلبه نمی دانم چاه ابی بود که کم اب بود یا چشمه کوچکی...یادم نیست درست...من کمی اب می خواستم یادم نیست خوردم یا نه....به داخل کلبه رفتم زیر خاک های کنار دیوار گلی کلبه کمی استخوان پیدا می کنم بر می گردم و با صدای بلند ان دو نفر را صدا می زنم و به کلبه برمی گردم و سراغ استخوان ها می روم و در نهایت تعجب می بینم که استخوان نها کم کم شکل انسان به خود گرفتند و کم کم گوشت گرفتند و سر ان اول جدا بود و بعد کم کم رگ ها به هم چسبیدند و سرش به هم وصل شد ولی خونی هم بود من به بیرون دویدم و دوباره ان ها را صدا زدم و گفتم فرمانده شهید را پیدا کردم. ان ها دور بودند ولی فریاد زدند که دارند می ایندبعد به کلبه تاریک برگشتم جنازه شهید به من نگاه کرد و من کنارش زانو زدم و به من گفت بهش بگو و تصویر یکی از روحانیون در ذهنم نقش بست گفت بگو به خاطر کاری که با گردان کردی حلالت کردیم نگران نباش و حال انکه خود ان فرد هم اصلا قبل از جنگ شهید شده است مگر اینکه آن چهره را من اشتباه شناخته باشم یا از اقوام ان شهید باشند.بعد چندتوصیه دینی به من کردند و بعد من از خواب پریدم. فقط این که اول من در خواب در هیبت یک مرد بسیجی بودم و وقتی بیدار شدم به شدت ترسیده بودم. و من این فرمانده شهید را نمی شناسم و چند تصویر شهید را دیده ام اما جز ان ها نبودهاند.

الماسsays:

من خواب بعدازظهر روز جمعه ساعت پنج سی و پنج خواب دیدم نور آفتاب در حین رد شدن مثه مروارید چشمم رو‌نوازش میده دلم میخواست رو به خورشید برگردم و چشمم گرم م درخشان شه فردی با من از اون نور صحبت میکرد میگفت اگر اومدی یکبار اینور اسم منو بگو تا تنها نمونی من با چندبار ازش پرسیدم اسمت چیه نگفت آخرش گفت من شهید علی قدسی نژادم بعدش خودمو تو یه حیاط امامزاده دیدم که عکس این آقا پشت قاب های دیگه بود آوردمش پایین باهاش سلفی بگیرم اما عکس امام حسین بود کمی عقب تر رفتم عکس حضرت ابوالفضل شد و دوتا ازدوستان که از کنارم عبور کردن محیط تاریک. شد و عکس این شهید از سایه روشناش زد بیرون و من چندتا عکس گرفتم که یک فرو میانسال با سیبیل بود این شهید... اینم بگم من یک دختر مجرد ۳۴ساله هستم که هیچوقت کسی حاضر نشد منو به همسری بگیره نمیدونم چرا نشد هیچوقت و من کلا بی ایمان شدم و شهدا هم قبول ندارم نمیدونم چرا اومد به خوابم نکنه میخواد منو ببره؟

شیداsays:

با سلام بنده خدا دیدم شهید حججی ازم طلب اب داره

سجاد حسینیsays:

یلام بین اذان صبح تا ۸ صبح، خواب یکی از شهدای مدافع حرمو دیدم که از نزپیکانمون هست توی گلزار شهدا دنبالش میرفتم که باهاش حرف بزنم ولی رفت نشست سر مزار شهیدی دیگه و براش فاتحه خوند و بمن نگاه میکرد منم بهت زده بودم ولی نتونستم باهاشون حرفی بزنم .لطفا تعبیرش چیه

حسین میثاقیانsays:

سلام مادرخانم من خواب برادر شهید منو دیده که از اون یکی برادرم گله میکنه که چرا به من کمک نمیکنه توامورات زندگی بعد گفته که من کاری ازم برنمیاد ولی اینجا دعاش میکنم تعبیرش چیه

زهراsays:

سلام خسته نباشید،من دو شب پیش خواب دیدم که من و پدرم با هم با ماشین به مسجدی در شمال رفتیم(ما اهل شمال نیستیم انگار که داشتیم به سفر میرفتیم)آن جا دیدم که شهید حججی هم به آن مسجد وارد میشود ‌بعد از چند دقیقه که بیرون میام میشنوم که مردم میگن که محسن حججی شهید شده و چند نفر از خانوادشون هم اونجا بودن که این خبرو به اونا هم میگن بعدش من خودم تنهایی از اونجا برگشتم که برگردم به شهر خودمون و خونمون.لطفا بگید تعبیرش چیه؟البته این رو هم بگم که من چند روز پیش کتاب سربلند که درباره ی شهید حججی هست رو خوندم ممکنه که این خواب به خاطر خوندن اون کتاب بوده باشه؟

مریمsays:

سلام...من خواب دیدم یک اقا ب زور میخاد وارد حیاط خونه من بشه اما من در خونه رو به روش بستم و شروع کردم ب فریاد زدن ...درب خونه قدیمی و چوبی بود از بین لایه های چوب بیرون مشخص بود ...وقتی فریاد زدم چنتا پسر اومدن ک اون مرد رو ببرن شروع کردم ب گریه و زاری و ترسیدم و جیغ زدم یه دفعه ی سری اقای با لباس نظامی اومدن ک ک کاری نمیکردن اما تو یه لحظه یکیشونو شناختم ک پدر دوستم بود و از شهدا بودن...صداشون زدم با گریه اقای فلانی شما حداقل کمکم کن من میترسم ک ایشون اون اقا رو از خونه من دور کردن....بعدمن تو خواب گریه میکردم و بیدار شدم تعبیرش چیه؟؟؟

S.fsays:

باسلام دایی من ۹ سال پیش شهید شده اما جسدش توی آتش سوخته است من خواب دیدم که همه جا عکسشو چسبونده که داره برمی گرده اما مادرم مادر بزرگم باور ندارن که برمی گرده اما من هی دارم دفاع می کنم و برای اونا می گم که خودم دیدمش و مطمئنم داره می یاد.

M0Dsays:

من خواب دیدم تو جبهه بودم با دویا سه نفر که می دونستم شهید هستن (ولی نمی شناختمشون)داشتم کمکشون می کردم یهو یکیشون ی شیرینی بزرگ گذاشت دهنم ممنون میشم تعبیرش رو بهم بگید

رویاsays:

سلام..من خواب دیدم که یه خیابانی هستیم که یکی از افراد بزرگ برای ما که ۶۰ ، ۷۰ نفر هستیم سخنرانی میکنه.. جایی بود مثل مناطق جنگی که امنیت کامل نداشت..اون طرف خیابان چند تا قبر بود که یه دختری همراه من بود که میگفت اون شهید حاجت میده..منم دو تا حاجت خیلی مهم در واقعیت دارم که اونجا یادم افتاد و به دوستم گفتم اخه یکی از حاجت های من یه چیزی بود..دوستم گفت اون خودش میدونه حاجت تو رو تو بخواه و سر قبر اون شهید براش جشن گرفته بودن انگار تولدش بود..با دوستم رفتیم سر قبر ایشان که وسط راه قبر یه شهید دیگه رو دیدم که نمیشناختمشون سه تا صلوات فرستادم..و بعد رفتیم سر قبر اون شهید که دوستم میگفت ..تصویر صورتش تقریبا یادم مونده ولی اسمش یادم نیست فقط کلمه کمیل یادم بوده و فقط یادم میاد سوره حمد خوندم براشون و حاجتم رو ازش میخواستم ..چند تا خانم هم کنار قبر ایشان بودند خواستم از قبر ایشان با گوشیم یه عکسی بگیرم که هر کاری کردم نتونستم دوربین گوشی رو پیدا کنم..ممنونم

مریمsays:

باسلام . من چند وقت پیش خواب دیدم یه شهیدی که میشناسمش ، اومد تو حیاط خانه مان نشست و باهم حرف زدیم.بعدش بلند شد که بره، خیلی اصرار کرد که منم باهاش برم اما من نرفتم.و او تنها از خانه مان رفت. تعبیرش چیه.ممنون

ساراsays:

درود مامانم میخواد بره کربلا من خواب دیدم یه لیست هست یه نفر جلو اسم مامانم نوشت شهید میشه تعبیرش رو بگید لطفا

Assalsays:

سلام ،من خواب دیدم که مطب دکتر بودم بعد که کارم تموم شد شب بود یک خانمی هم اونجا بود که میگفت کمکم کنید بعد خبر اوردن پسرش شهید شده بود و بعد تابوت شهید رو اوردن بعد همه باهم از اونجا اومدیم بیرون همینطور که تابوت رو گرفته بودن مردم تابوت داشت میوفتاد که منم گرفتم بعد که تابوت رو بلند کردیم ول کردم از توی شهر میبرند و بقیه مردم سینه میزدن مثل سینه زنی امام حسین بعد تابوت رو بجا نگه داشته بودن نمیدوننم چه جوری شد که من صورتش رو دیدم. خیلی جوون بود حالا که یادم میاد حس ترس بهم میده

ریحانهsays:

سلام من خواب دیدم که بخاطر اینکه توی ماشین شهید احمد مشلب نشستم دارم ازش دارم معذرت خواهی میکنم. چند وقت پیش هم دیدم عکسشو و با خودم گفتم کاش دوست شهیدم باشه. تعبیر این خواب چیه؟ لطفا زود جواب بدین

امیر بسطامیsays:

سلام من خواب دیدم رفتم توی یک مجلس روضه زنونه توی مجلس مامانم داره به خانومای اونجا قرآن خوندن یاد میده وقتی آموزشش تموم شد از جاش پاشد اومد گفت آقا مجید عمه خانم با شما کار داره دیدم از بین خانوما این شهید ک فامیل ماست بلند شد رفت اتاق کناری بعدش ی پیر زن زشت با صورت چروکیده و انگشت های دست کجو موج با مامانم شروع به صحبت کرد ک از خواب بیدارم کردن برای نماز صبح

faty-nasays:

سلام شهر ما ی شهید مدافع حرم داره که چند سال همسایه دیوار ب دیوار ما بود،همیشه ک توی کوچه میدیمش باهم احوال پرسی میکردیم .خلاصه ایشون شهید شدن و دو سه سالی از شهادتشون میگذره .من کنکوری ام و در ارزوی پزشکی چند وقت پیش خوابشون رو دیدم. جای اینکه بگه سلام فاطمه خانوم ک همیشه میگفت گفت سلام خانوم دکتر..اینم بگم ک تو خوابم ی جای شلوغ مثلی سنگر بزرگ توی جبهه یا ی مسجد بودو ادمای زیادی رو توی راه دیدم ولی وقتی با ایشون حرف زدم کسی متوجه ما نبود. تعبیرش ب نظرتون چیه؟

mnasays:

سلام من خواب دیدم که خونه ی یه غریبه هستم که نمیشناسم اون محله و خونه و ادمایی که اونجا زندگی می کردند ویه ظرف سفالی بزرگ توی حیاط اون خونه بود که شبیه یه تشت بود اما اونها از اون به عنوان حوض ازش استفاده می کردن ویه اب خیلی خنک و صاف وروشن و تمیز و خوشمزه ای داشت که من مدام ازون اب می خوردم و همش به مادرم میخواستم بدم اما اون از دست من نمی گرفت و خودش می خورد خواهرم هم اونجا بود و از اون اب می خورد. بعد یه دفعه وارد یه جایی شدم که اونجا نماز می خوندن وادمای دیگه ای هم بودن از بچه پنج وشش ساله تا ادمای بزرگتر .نمی دونم یه خانم بود یا شایدم اقا اماانگار فرزندش شهید شده بود ویه بچه کوچولو بهش می گفت این عکس پسرته ونمی دونم چطوری ولی انگار قیافه اون شهید رو دیده بودم و توی خواب به خودم می گفتم نه اصلا شبیهش نیست وناراحت میشدم که مادرش به خاطر حرف اون بچه ناراحت بشه.لطفا بگید تعبیر خواب من چیه؟ ممنون.

ناهید نجفیانsays:

سلام خسته نباشید من خواب دیدم بارون میاد و باغ بهشت خیلی شلوغه چند شهید اوردن . یکی از اون شهیدان رو من نمیشتاختم گفتن تو باید براش ذکر بگی و تو باید داخل قبر بزاریش .من اون شهید رو نمیشتاختم ‌ وقتی از قبر اومدم بیرون اون شهید جلوی من ظاهر شدن و گفت این قولی نبود که تو به ما دادی?نمیدانم چه قولی دادم چه کار بدی انجام دادم که اون شهید از دست من دلخور بود ترو خدا یه کمکی به من بکنید

S. Nsays:

سلام . من دیروز خوابم را گفتم مثل اینکه پاک کرده اید دوباره میگم اگه میشه تعبیرش را بگید؟؟؟؟؟ خواب دیدم جنگ رفته بودم وقتی برگشتم اسم شهدا را روی عکس یه شهید مینوشتم.

سحرsays:

خواب دیدم تو قبرستون شهیدی از قبر خودش بیرون بود و خاک نشده بود مادرش اونو بغل کرده لود و میبوسیدش میگفتن بخاطر مقام بالایی که داره از اون سالی ک شهید شده تا حالا مورچه ها نخوردنش و پوستش سالم بود میگفتن فقط صداشو مادرش میشنوه من به مادرش گفتم از پسرت بخواه که برای من دعا کنه و اونم قبول کرد و گفت باد مادرش رفت و دیدم شهید از کفن خودش بیرون اومده و رو ویلچر نشسته خیلی میترسیدم سمتش برم به من میگفت تو چرا میترسی من که برات دعا کردم چرا ازم میترسی ایا تعبیری داره؟؟؟

م.کبیرsays:

سلام خواب دیدم به مکان مقدسی رفتم یه قسمتی بود که میگفتن قبر سه شهید گمنامه و چیزای عجیبی هست و وحشتناکه،ولی من نزدیک آن مکان شدم واز روزنه ی در نگاه کردم دیدم ۳تا قبر سبزه و یه مکان پراز حس خوب و معنوی،همینجورکه اشک میریختم از شهیدان میخواستم گرفتاریهام برطرف بشه که یهو از هر سه قبر ۳سر نمایان شد و شروع کردن باهام حرف بزنند بهم گفتند یه رمزی بهت میدیم که به موفقیت برسی گفتم چی گفتند سازش و بخشش!!لطفا بگید تعبیرش چیه

علیsays:

سلام. شاید کمی آخر خوابم عجیب باشه. دیشب خواب دیدم ک شهید محسن حججی تنها مهمان ماست و نشسته ،جوری که آخر شب نرفت و ما جاشو کنار خودمون پهن کردیم و میخواستیم بخوابیم انگار محرم ما بود خیلی مادرم جلوش راحت بود.من قبل خواب رفتم کمی آب بخورم، قبلش با خودم گفتم عه این که محسن حججیه شهید شده خونه ما چیکار میکنه؟! احتمالا دارم خواب میبینم و این حتما رویاس. اینم بگم خوابم انقدر شفاف و واقعی بود ک خودم تو خواب ب خودم گفتم ن خواب نیستی این واقعیه خواب نیستی.پنجره خونه هم باز بود داشت از بیرون صدای روضه میومد، عجیبش اینجاس که بعد مدتی شهید حججی تبدیل به یک مار خانگی سبز رنگ شد و ب در و دیوار حمله میکرد و ما ک از مار میترسیم کاملا خونسرد و عادی بودیم و هیچ ترسی نداشتیم و سمتش حمله نکردیم ک بکشیمش.بعد یه مدت کوتاه اون ماره غیب شد و فقط جای خواب محسن حججی ماند هیچی نبود جز منو خانوادم و من از خواب بیدار شدم. وقتی بیدار شدم دیدم صدای همون روزه که داخل خواب میومد در عالم بیداری هم میومد. اونم از تلویزیون ک داشت روضه و دعا میخوند

عباسعلی زارعsays:

با سلام خواب دیدم که در ده مجاور مان برنج نذری امام حسین درست کرده آند با پدر و مادرم رفتیم آنجا و مقداری برنج نذری خوردیم و من رفتم مسجد نماز بخوانم که بچه ای مهرم را برداشت و نماز مرا بهم زد یادم نیست دوباره نمازم را خواندم یا نه سپس یکی از فامیلهایمان را که سید است و شهید شده است دیدم و شروع به صحبت کردیم اول یادم نبود که شهید شده ولی یکهو یادم آمد که شهید شده بعد احوال یکی از فرماندهان شهید را پرسیدم که گفت خوب است بعد با موتور سیکلت از ده خارج شدیم و کناری ایستادم من گفتم که دو حاجت دارم در این حالت چنان بغض گلویم را فشرد که نتوانستم حرف بزنم ولی گویا او فهمید و من از خواب بیدار شدم قبل از اذان صبح بود و من همان دو حاجت را دارم آیا برآورده می شود

غزاله احمدیsays:

سلام من خواب شهید مشلب رو دیدم که اومد و به من گفت که ....دوست شهید تو شهید جهاد مغنیه است دار م دیونه میشم هر شب گریه می کنم فکر میکنم شهید مشلب نمی‌خواد دوست شهید من باشه ?

عباسعلی زارعsays:

با سلام خواب دیدم که در ده مجاور مان برنج نذری امام حسین درست کرده آند با پدر و مادرم رفتیم آنجا و مقداری برنج نذری خوردیم و من رفتم مسجد نماز بخوانم که بچه ای مهرم را برداشت و نماز مرا بهم زد یادم نیست دوباره نمازم را خواندم یا نه سپس یکی از فامیلهایمان را که سید است و شهید شده است دیدم و شروع به صحبت کردیم اول یادم نبود که شهید شده ولی یکهو یادم آمد که شهید شده بعد احوال یکی از فرماندهان شهید را پرسیدم که گفت خوب است بعد با موتور سیکلت از ده خارج شدیم و کناری ایستادم من گفتم که دو حاجت دارم در این حالت چنان بغض گلویم را فشرد که نتوانستم حرف بزنم ولی گویا او فهمید و من از خواب بیدار شدم قبل از اذان صبح بود و من همان دو حاجت را دارم آیا برآورده می شود مدیر سایتمدیر(modiriyat) ۱۳۹۸/۰۸/۱۱ - ۱۹:۰۵:۲۵ سلام نشان دهنده تاثیر گذاری شما از زندگی است به عبارتی نشان دهنده اشنایی شما با اغفرادی است که ممکن است تاثیر به سزایی در زندگیتان داشته باشد با سلام مجدد من قصد ازدواج با کسی را دارم ممکن است به این موضوع ربطی داشته باشد ممنون

حلماsays:

سلام خواب دیدم توی محلمون‌ یه نفر شهید مدافع حرم‌ شده، داخل خونشون‌ شدن چندتا خانم نشسته بودن ناراحت بودن منم نشستم گریه کردم یه خانمی بهم گفت چرا گریه میکنی گفتم، برای اون شهید که گریه نمیکنم اون مقامش بالاست، ما برای خودمون‌ گریه میکنیم که دوست داریم به مقام اونها برسیم، بعد دم خونشون‌ یه آقایی داشت غذاپخش میکرد برای شهید منم‌ وایسادم غذا گرفتم یه سیب هم روش بود یه مقدار ته دیگ هم داشت یه خوردش‌ و خوردم بقیش و یه نفر ازم گرفت گفتم اشکال نداره اینها رو فقط برای تبرکش‌ ما میخوریم، بعد رفتم اومدم بدم خونه یه بارون خیلی قشنگ گرفت پیش خودم گفتم تو بارون حاجت آدم روا میشه یادم باشه دعا کنم

عباسعلی زارعsays:

با سلام خواب دیدم که در جائی نشسته بودم گمانم خانه شهید مقدم تهرانی بود که در آنجا یکی از محافظان ایشان که شهید شده هم آنجا بود که دیدم شهید مقدم واردشد و من جلوی پای ایشان بلند شدم و همدیگر را بوسیدیم وبگمانم خرما می خوردیم و صحبت می کردیم

سینsays:

سلام من خواب دیدم بالای قبر کسی هستم که یه اقایی به من گفت قبر شهید بابایی هستش و وقتی فهمیدم قبر ایشون هست ازشون خواستم برام دعا کنن

محمدsays:

سلام علیکم وقت بخیر. امروز دم اذان صبح خواب دیدم تو جنگ دفاع مقدس کنار رزمنده ها دارم می جنگم تو یه جنگ داخل شهر چند نفرهم کشتم بعد یکی از شهدا به نظرم امد که عکس یه شهیدی رو نشونم داد و تعریف زیادی از اون شهید می کرد اسم اون شهید ، شهید عباسی بود . بعد از خواب اسم شهید عباسی رو تو اینترنت سرچ کردم ولی عکس اون شهید پیدا نکردم. لطف کنید تعبیرشو بگید ممنون.

ساراsays:

سلام. چند وقت پیش خواب دایی شهیدم رو دیدم. کسی که سالهاست به خواب کسی از فامیل نیومده. خوشحال بود و خوشحال بودیم. تعبیرش چیه؟

زهراsays:

سلام من خواب دیدم تو یه اتاق تاریک هستم یه شهید معروف با تفنگ به سمتم اومد ، میخواست بزنه که وارد روشنایی شدیم شهید گفت تویی؟ نشناختمت و نزد و باهام خوب رفتار کرد بعد هم یه کاغذ نوشت به زودی حاجت روا میشی زیرش هم اسم خودش رو نوشت بهم داد تعبیرش چی میتونه باشه? من با شهدا خیلی انس دارم اما این شهید رو خیلی نمیشناختم مجرد هم هستم

ع. رحیمیsays:

سلام خواب دیدم که در مجلسی هستم که مادر بزرگ همسرم و تعدادی از اموات هستند که با من احوالپرسی گرمی کردن و مادربزرگ خودم که اونیزمرده به من گفت شوهرت رو اصلا تنها نگذار یواشکی بهم می گفت این پیغام رو از اونور برات آوردم وبعداز مجلس دیدم مراسمی هست که دارن شهید میارن و پسری که نمی شناختمش من رو برد پیش شوهرم بعد دیدم قبری که هنوز رویش رو نبستن شهید داخل قبر هست و شوهرم پایین پایش داره پای شهید رو مسح میکنه و به صورتش میماله و خودش رو متبرک میکنه هم شوهرم برهنه بود و هم شهید ولی هر دوشون شورت داشتن. شهید در قبر تکان میخورد مثل حال خواب که ما در خواب تکان میخوریم حتی دستش به من خورد من چون شهید نامحرم بود سریع از او دور شدم همش می گفتم به همسرم پاشو بیا بیرون کارت دارم بابا این شهید زنده هست بیا بریم همسرم گفت من لواشک گذاشتم تو کیفش الآن نیست گفتم بیابریم شاید مادربزرگش برداشته بعدگفتم خواب ننه رو دیدم گفته نباید تنهات بذارم فک کنم شهید چیت سازیان بودن تو خواب قرار بود این شهید رو بیارن جسم شهید کاملاً سالم بود

ستارهsays:

سلام خواب دیدم به همراه خواهرم به گلستان شهدا رفتیم و قبر یکی از شهدا رو پیدا کردیم که میگفتن حاجت میده و هر دو گریه میکردیم من من حمد و سوره خوندم و مراسم روضه به پا بود

محمود نظریsays:

سلام من در خواب پدر بزرگ شهیدم رو دیدم من در منار خانومی که بهش علاقه دارم در محلس تدفین اشنایان هستیم و پدر بزرگم از دور به ما دوتا نگاه میکرد و لبخند میزدند . چه تعبیری داره؟

faremesays:

سلام من خواب دیدم در قسمتی از محل زندگیمون ک قراره ساختمان سازی بشه کارگران مشغول کار بودن که انگار زمینو ک کنده بودن ب ی اب روان رسیده بودن تو اون اب استخوان شهدا دیده میشد من خودم ردمیشدم دست وجمجمه دیدم، اونایی ک استخوان شهدارو درمی اوردن با صدای بلندگریه میکردن اهنگ حضرت عباس ب گوش میرسید فضا کاملا معنوی این تعبیرش چیه؟

.....j..says:

سلام من خواب دیدم شهید حججی اومده خونمون و کامل از ایشون پذیرایی کردیم موقع رفتن هم یه چیزی بهم داد و گفت بعدا پولشو ازتون میگرم بعد از رفتن ایشون من و برادرم جلوی در بودیم که در بسته شد واز طرفی یه سگ وحشی وارد کوچه شد من مطمئن بودم در حیاط کاملا بسته است ولی یک هول که دادم باز شد و از لای در دیدم که سگ رد شد لطفا تعبیر رو میگید

محمد بختیاریsays:

سلام. من خاب دیدم در یه مکانی بودم که اسم برادر شهیدم را گفتم و تابوتش را بمن تحویل دادن و من خیلی ناراحت بودم و خاطراتش را برای دوستان تعریف میکردم و گریه میکردیم حال آنکه در واقعیت برادر من شهید نشده. ممنون

فرهاد قلندریsays:

با سلام من خواب دیدم شهید حججی یک میکروفون دستش گرفته و در دست دیگر یه سبد بود که توش یه سیستم بود که صداش رو بخش کنه و در حال خواندن ذکر الهی در هر خانه را میزد و کمک برای نیاز مندان جمع میکرد. با تشکر

رستگارsays:

سلام.من خواب دیدم که تکه ای از استخوان 1 شهید را در دست دارم که می خواهیم ببریم و دفن کنیم ..که بوی خوبی از استخوان می آمد و حتی دستم بوی خوب گرفته بود که در خواب آن را استنشاق می کردم...تعبیرش چیست؟

الهام عsays:

خواب دیدم چند تا شهید در حال نماز خواندن هستن و من فقط نگاهشان میکردم

رحمن دوستیsays:

با سلام و عاقبت بخیری خواب خانمی از اقوام هست که براتون بازگو می کنم خواب دیدم یه مرد با همسرش حرف میزد،اون مرد داشت میرفت که شهید بشه، یه لباس بسیجی تو تنش بود یه مرد کوتاه قد و پوستش سفید، به زنش گفت خیلیا رفتن اون دنیا و زن هاشون دارن زندگی میکنن و بچه ها شون و بزرگ میکنن، اون زن راضی نمیشد و هی گریه میکرد، بعد شوهرش گفت مثل مجید(شوهر همین خانوم که خواب دیده و رفته رحمت خدا چند ساله) رفته زنش داره بچه هاش بزرگ میکنه، بعد یکی دیگه کنارش بود کنار آن مرد، بهش گفت یواش بگو زن مجید اینجاست، انگار اون مرد هم داشت حرف میزد و هم مردم منتظر بودن تشییع اش کنن، همه آماده شدن بریم تشییع و بلند شدیم که بریم.

مصیsays:

سلام ،تو خواب، خواب دیدم که دارم با یک شهید حرف میزنم و او برادرشو به من معرفی کرد و گفت با این میتونی آرامش داشته باشی و گفت مرد خوشقیافه ایه (چشماش آبی بود)،برادر شهید نگاه کردم و با این که بی میل بودم گفتم باشه.بعد احساس کردم تو خواب از خواب بیدار شدم و بعد دیدم چون جون یک پرنده رو نجات دادم برادر شهید از من خوشش اومد وقتی با خانواده ام رفتم خونشون دیدم زن داره و یک بچه کوچیک(بچه شو نگه داشتم تو بغلم) ...برای همین از حرف برادر شهیدش تعجب کردم ... با تشکر

Maryammsays:

سلام خسته نباشید من خواب دیدم که شهید ابراهیم هادی که من نذر کرده بودم براش 200 تا صلوات در جبهه هستن و همسرشونم باهاشون اومدن و باهم حرف میزدن و میخندیدن

arabporsays:

سلام من دیشب خواب دیدم تو یه حرم هستم بعد یه چند تاچرخش وکمی تکونهای کم ایجاد شد ویه شهید ظاهر شد یه گوشه مثل رو دیوار من اون شهید رو نمیشناختم وهیجان زده گریه میکردم وتند تند حاجتامو به ایشون میگفتم ولی شهید ساکت بود بعد توخواب یکی میگف من تنها شهیدی هستم که سرم رو بریدن

رعناsays:

با سلام وادب وتشکر از پاسخ خواب دیدم باشهیدی حرف میزنم که نمیشناختمش ومیگفت اسمم حمید است و نام دیگری هم داشت و بهم گفت که بیدار شدم یادم رفته وازم خواست براش قرآن بخوانم وبسیار با مهربانی بامن حرف میزد ووعده میداد که در دنیایی دیگر پیش من می آید سپاس از پاسخ

فدراsays:

سلام خواب دیدم زیر یه درخت چناری نشسته بودم که یهو از بالا پول ریخت پای درخت،انگار یه گنجشکی اینکارو کرد،چندتا هزاری تاشده بود،تعجب کردم گفتم اینا از کجا اومدن،یه صدایی اومد که گفت بسم الله الرحمن الرحیم بعد گفت زیر این پولا پای این درخت یه شهیدی دفن شده،توخواب ازون صدا خیلی ترسیدم دوییدم تو خونه و واسه همه تعریف کردم ولی کسی جدی نگرفت

حجت رضاییsays:

خواب دیدم لحظاتی کوتاه از نزدیک سردار شهید سلیمانی رو همراهی میکردم و بعد کاری برای جفتمون پیش اومد و رفتیم و بعد دوباره برگشتم تا ایشون رو سوار ماشین کنم که بریم و وقتی اومدم تو خیابون یکی شبیه سردار رو از دور دیدم و فکر کردم خود حاج قاسمه و وقتی نزدیکش شدم دیدم یکی دیگه است و گفتم شما حاج قاسم رو ندیدی و با حالت کمی بی ادبی گفت نه بابا من با حاج قاسم چکار دارم و منم تو دلم بهش گفتم تو عددی نیستی که با حاج قاسم کاری داشته باشی و بعدش رفتم

تبسمsays:

با سلام دیشب خواب دیدم که یه نفر گفت دختر عموی من مدافع حرم شده...دختر عموی من خیلی شهدا را دوست داره...خواستم تعبیرش را بدونم.ممنون

Sanixsays:

سلام من خاب دیدم ک کنار شهید سلیمانی وایسادم انگار روحشون بود و فقط من میدیدمش و گریه میکردم و اون میگفت به روی خودت نیار ک منو میبینی کسی نفهمد لطفا کمک کنید تعبیرش چی میشه

ندارجبیsays:

سلام‌من سه روز هربارکه میخوام بخوابم ،خواب سردارسلیمانی رومی بینم روصندلی نشسته فقط داره من ونگاه میکنه،فقط تبسم میزنه وذکرمیگه،هرسوالی هم‌می پرسم فقط بانگاه وتبسم پاسخ میده،درضمن هرسه روزخوابم همان است همون جایی که نشسته وبه همون شکل

بهارهsays:

سلام بنده دختر مجردی هستم. برادرم مریض هستن. دیروز صبح از خداوند خواستم به حق شهید سلیمانی ایشون خوب بشن. دیگه هم اصلا به فکرش نبودم. فقط فکر برادر بودم که مریض هست. دیشب خواب دیدم شهید سلیمانی اومدن خونمون. یه پیرهن سفید تنش بود. چقدر مهربان بود و باهام حرف میزدن. تو خواب مثل عمو بود برام. دیدم رفت پاهاش رو شست و نشت سر سفره ای که انگاربا خودش آورده بود. وقتی خواستم چیزی براشون ببرم بخورن، دیدم انگارسبزی وهنودنه و ... سر سفره بود داشت میخورد. خیلی مهربان بود. میشه تعبیرش بهم بگید.

حنانهsays:

سلام ببخشید من جمعه صبح خواب بودم و صدای تلوزیون که بالای سر من بود اخبار مربوط به شهید سلیمانی رو پخش میکرد . من یه لحظه بیدار شدم و دوباره خوابیدم و اون اخبار هنوز پخش میشد و من متوجه خبر نشده بودم فقط کلمه شهید به گوشم میخورد و خواب دیدم یکم غیر عادی بود بعد الان متوجه شدم که مربوط به ایشون بود آیا ممکنه تعبیر داشته باشه که من براتون بگم ؟؟؟؟

فاطمهsays:

سلام من خواب دیدم با چنتا از دوستام یه جایی هستیم که همش قاب عکس های شهید سلیمانی هست شهید سلیمانی هم بود ما باهاش حرف میزدیم ولی یادم نمیاد چی میگفتیم.هم من هم شهید سلیمانی فهمیدیم یکی از دوستام باباش شهید شده شهید سلیمانی خیلی خوب باهاش حرف زد در اخر چنتا از قاب عکساشو به ما داد یه قاب عکس که به من داد من به یه قاب عکس دیگه هم اشاره کردم و گفتم میشه اینم به من بدین اون یه قاب عکسم به من داد میشه بگید تعبیرش چیه؟

Terexsays:

سلام من 16 سالمه خواب شهید حججی رو دیدم خواب دیدم خیلی در تلاطم هستم در مدرسه نشسته بودم یهو دیدم یکی آوند بالا سرم کنارم نشست بهم گفت خوبی من مات زده فقط نگاش میکردم متوجه شدم شهید حججی هست... با چشمام داشتم باهاش انگار حرف میزدم... اومد نشست کنارم دستمو گرفت وقتی دستمو گرفت خیلی آروم شدم بهم گفت طرز فکرتون عوض کن بعد بلندم کرد منو برد یه گوشه گفت هیچی بهت نمیگم فقط یه کلیپ بهت نشون میدم اون کلیپی که بهم نشون داد معنی و مفهومش این بود که یه مادر فکر می‌کرد با کارایی که انجام میده بچش موفق میشه شاد میشه ولی نمی‌دونست داره با دستای خودش بچشد نابود میکنه و بعدشم هم مامانه هم پسرش متوجه شدن این کار اشتباهه ار وجود مامانه یه چیز آبی زد بیرون و جیغ زد و افتاد و گریه میکرد ولی پسره مامانشو ول کرد رفت... بعدشم که دیگه از خواب بیدار شدم تعبیرش چیه؟

حسینsays:

سلام ممنون از سایت خوبتون پدرم دیشب حدودا ساعتای ۲ از خواب پرید بهش گفتم چی شده گفت که خواب میدیدم توی حیاطمون روی داربست درخت انگورمون شهید حججی نشسته همین که تو (من که پسرشم رو میگفت) اومدی رد شی، به قصد درگیری پرید رو سرت فکر کردم میخواد بکشتت که از خواب پریدم تعبیر این خواب چی میتونه باشه خیلی رو اعصابمه😑 لطفا کمک کنید

M Sadeghisays:

با سلام. شب گذشته در خواب دیدم در مسیر رفتن به میدان بزرگی در نزدیکی منزل هستم. میدان ومسیر نسبتا خلوت بود. در قسمت جنوبی میدان که خیلی در مسیر رفت وآمد نبود سردار سلیمانی را همراه با دو نسه نفر از همراه دیدم. سه جلد مجله در دست داشتند. یکی را به یکی از عابران دادند وتوصیه کردند بعد از مطالعه حتما ان را بسوزانند واز بین ببرند(ظاهرا حاوی اسناد جنگی ومطالبی مهم از جنایت های داعش ودشمن بود).با خودم گفتم چرا این محل خلوت وکم تردد را انتخاب کرده اند. بعد به خودم جواب دادم شاید سردار محل زندگی یا کارشان به این محل نزدیک است. من جلو رفتم واز ایشان درخواست کردم یکی به من بدهند. با تردید به من نگاه کردند. به ایشان گفتم شما استاد من هستید . من شاگرد شما بودم. چند بار این مطلب را تکرار کردم. در ضمن من پزشکی قانونی خوانده ام واز خواندن این موارد کار من است. در چشمانشان کم کم نشانه ی آشنایی وشادی ایجاد شد وجلد دوم را به من دادند. تعبیر خوابم چه می تواند باشد؟ تشکر

بهروز محمد مشعلی زادهsays:

خواب دیدم که دراز کشیده و سردار سلیمانی کنارم خم شد و از شیرینی هایی ک کنارم بود برداشت و خواست میل کند ک بهش گفتم سردار همه ی این شیرینی ها برای شماست همه را میل کنید....بعد خندید و بدون اینکه سخنی بگوید بهم گفت ک بلند شو...و من بلند شدم و نگاه پشت سرم کردم..دیدم جمعیتی داشتند از شهدا می اوردند

مهشید تقوی نهینsays:

سلام در خواب دیدم از نقطه ی بلندی روی حصیر به وسیله غلتکهای مکانیزه شهدای برهنه وآسیب دیده را به درون استخر بزرگی می اندازند و میشویند تعدادی اندکی انسان همم به لبه ی استخر میروند که شهدایه خود را شناسای کنند

زهراsays:

سلام خدا قوت یه مرد رو خواب دیدم تنها جای نشسته. احساس کردم باید یا شهید باشه یا جانباز نمیدونم یه عمامه سفید سرش بود خیلی دلنشین بود رو یه ویلچر نشسته بود.ادم شوخ و ساده ای بود. و منو انگار خیلی دوست داشت.توخواب مجرد بودم.منم ازش خوشم آمده بود خیلی خوش صحبت بود یکم باهام حرف زد یادم نبست چی میگفت بعد پاهاشو بهم نشون داد دوتا پا از زانو نداشت.من جا خوردم ازم درخواست ازدواج کرد بعد من پیش خودم فکر کردم از پس زندگی با این شرایط برنمیام و گفتم نه‌ولی همش دوست داشتم برگردم پیشش بعد انگار دکترم بود برام نسخه نوشت.بعدش که از پیشش رفتم همش دنبال نسخه بودم که ببینم اسم و فامیلش چی بوده باز برم پیداش کنم. اسمشم بهم گفت اسمش محمدحسین بود یادم رفت بگم وقتی کنارش نشسته بودم و حرف میزدیم از روی علاقه یه دستی به پشتم کشید من تعجب کردم و خودمو عقب کشیدم.ممنون از شما

احمدsays:

با سلام من یکی از شهدای بزرگ را در خواب دیدم که در جمع زیادی از مردم بسمت فرزند خوردسال یکی از دوستان امد و تمام افتخاراتش را به او داد و وقتی من سئوال کردم که این فرزند فلانی است با اینکه به اسمی دیگر اون رو صدا میزد فرمود اره اون ادم بزرگی میشود و ادامه دهنده راه من و اهل البیت است .

سلما ایرانsays:

سلام خواب دیدم یکی ازشهدای شهرمان به من گفت در کنار قبراو دفن میشوم ان شهید رامیشناسم و محل قبرش رامیدانم

الهه خرمsays:

عید 98 اعتکاف بودم روز سوم بود ی دختر از بین جمعیت معتکف اومد و به من گفت شما اسمت الهه ست گفتم بله گفت دیشب در خوابم شهید احمد مشلب را دیدم که در مورد تو حرف میزد و توجه زیادی به تو داشت و در خوابت اسم محمد می آوردی میگفتی من حاجتی دارم ( نام همسر من محمد است ) دختره میگفت اون شهید بخاطر تو اومده بود ب خواب من تعبیرش چی میتونه باشه ؟ و آیا اینکه وظیفه ای گردن من هست برای آن شهید انجام دهم؟

زهرانصرتیsays:

سلام خواب دیدم شهیدحججی در یک محله ای هستن که تاحالا اونجانرفته بودم باعجله واردآپارتمانی شدم که شهیدحججی اونجا بودن طرف چپ سرشون زخم شده بود ولی خونش نمیچکید اسم پسرش علی رو میاورد و بخاطر اوناراحت بود من هم زخمش رو لمس کردم ودلداریش دادم وازش خواستم یاعلی ویاحسین بگه درآخرکه آروم شد مثل یه سکانس ازیه فیلم موتورش رو برداشت و همونطور که حرکتش میداد به طرف محله اومد و دیگه دردی نداشت و حالش خوب بود تعبیر خوابم چیه ناگفته نمونه مدتیه که مریض شدم از شهدای عزیزمون از جمله ایشون تقاضای دعا داشتم.

نیلوفرهمتیsays:

سلام خواب دیدم تویه منطقه جنگی هستیم و کنار یه ماشین نظامی وایسادیم شهید ابراهیم هادی وچندتا ازدوستاشونم بودن بهم گفتن شکایت کن،منم نپرسیدم از چی فقط گفتم شکایتی ندارم وراضی ام فقط سلامم رو به امام حسین علیه سلام برسون و بعد بدرقه شون کردم تاسوارماشین شدن

شیماsays:

سلام من خواب دیدم توی یه مراسم هستیم ک سردار حاج قاسم من. در آغوش گرفته و بوسید و یه چیز ب من داد ک در خاطر ندارم..

نگینsays:

سلام،خواب دیدم در کوچه ی بن بستی رفتم پیش شهید حاج قاسم سلیمانی اول بغلم کرد و بهم لبخند زد بعد رفتیم داخل یه اتاقی ک همونجا بود و بدن اربا اربا حاج قاسم اونجا بود بدون دست بدون پا دقیقا همونجوری ک عکسشون هست بعداز انفجار، ب من گفتن ب بدنشون دست بزنم من میترسیدم اما ایشون تکرار کردن ک دست بزنم منم با انگشت اشاره به ایشون دست زدم

مائده خسرویsays:

سلام من خواب دیدم که شهید قلسم سلیمانی روبه روی من ایستاده اند و لبخند قشنگی به من میزنند و چهرشان مثل ماه میدرخشید

زینب سهراب زریsays:

سلام نزدیکای اذان صبح بود که خواب دیدم شهید قاسم سلیمانی کفن پوش هستن قد کفن خیلی کوچیک بود سردار دست وپا نداشت همش ایشونو بغل میکردم و گریه میکردم صورتشونو نمیدیدم ولی میدونستم که سردار هستش یه نفر درست یادم نیست یا لگد زد به ایشون یا یه بی احترامی به سردار کرد من با این کار فقط زجه میزدمو گریه میکردم سردارو بغل میکردم یه شهید دیگه هم بود ولی هرچی فکر میکنم نمیدونم چه کسی بود لطفا تعبیر خواب رو بهم بگید

زهرا رضاپورsays:

سلام،برادرزادم خواب دیده ک یه اقایی اومدن خواستگاری من و شرط ازدواجشون شهادتش بوده و من چادر سفید پوشیدم و خودم راضی بودم،و میگفتن فضای خانه خیلی نورانی بوده،ویک لحظه پدرن ک فوت شدند رو هم توی مجلس دیدند،خواستم ببینم تعبیرش چیه

zeynabsays:

سلام من خواب دیدم یهو چشمم خورد به شهید هادی چهرشون کاملا وتضح بود لبخند به لب داشتن و کت دوران رزمندگیشون تنشون بود حرفی نمیزد فقط من نشستم پایین کتش و گرفتم و گریه کردم خواستم منو با خودش ببره ولی با همون لبخند برگشتن رفتن و بعدش من به همه اطارفیانم میگفتم دیدید شهید هادی رو (با هیجان)

حمید ابراهیمی کیاsays:

با سلام من خواب دیدم که دریک جمع نشسته بودیم کنار یک نهر آب . یک شهید که نه دست داشت و نه پا رو وسط روی یه تخته سنگ گذاشته بودن خیلی محکم و سفت نشسته بود و هیچگونه حرکتی نداشت . بعدش ایشون رو آتش زدن و آتش هیچ تاثیری نداشت و با یک نسیم خیلی کوچک خاموش میشد و هیچ اثری هم بر این شهید نداشت . مابقی کسانی که در اون جمع بودن هم همه از دوستان شهید بودن و در مدح ایشون سخن میگفتن . باتشکر

جاناsays:

سلام.من وقتی حامله بودم خواب دیدم که انگار توی یه صحرایی هستم .می بینم شهیدانی با صورت های نورانی و پاک دارن به سمت مسیری می رن که یه مسیر جدا از صحراهه و در داره که چند نفر مراقبن و اونا ازشون به عربی سوال هایی می کنن و بعد می رن کنار و می گن داخل شید وقتی من نزدیکشون می شم بهم می گن شما نمی تونید وارد شید هنوز زمان و وقتش نشده .هر چی اصرار می کنم فایده ای نداره. ببخشید این خواب تعبیری داره؟

منتظر آقا عجsays:

با سلام و خدا قوت.دیشب خواب دیدم کنار کامپیوتری نشستم و چند نفر هم بامن هستن. و در حال خارج کردن پرونده ها هستیم.اما پرونده ها به صورت پوشه های مقوایی بود.انگار سهم هر کس این بود یه پوشه رو خارج کنه.اما باید برای اون پرونده اسمی میزاشت. من تو بیداری شهدای بسیاری رو میشناسم اما در خواب من اسم پرونده رو شهید سید احمدپلارک گذاشتم . بعد که داشتم تحویل میدادم دیدم اسم شهید همونه اما فامیلی شون تغییر کرده.ایا این خواب تعبیری داره.ممنون از شما

الههsays:

سلام وقت بخیر. من خواب شهید سردار سلیمانی رو دیدم که انگار برگشته و قراره یه ماموریت خیلی بزرگ انجام بده و نیروهای خاصی رو جمع میکنه و به هر کس وظیفه ای میده. در این بین هم انگشترش رو به من میده و کلی باهام حرف میزنه. تعبیرش چیه؟

آذرsays:

سلام خواب دیدم کنار مزار شهید سردار سلیمانی نشستم و دست به مزارش می کشم و آروم اشک میریزم و میگم حیف شد سردار .یاد جوونی هاش میفتم که یکدفعه احساس میکنم همون شخصی که بهش علاقه دارم جوونی های سردار هستند و ایشون فوت شدند و من بلند بلند گریه میکنم و مزار را در آغوش میگیرم .ولی یکدفعه دوباره یادم میافته ایشون زنده اند . کنار مزار سردار چند تا مزار دیگه هم بود شب که شد من لحاف پهن کردم و و روی مزارها خوابیدم انگار مزار ها تو خونه بود ولی خونه خودمون انگار نبود لطفا بفرمایید .تعبیرش چیه با تشکر

غلامرضا جمشید پورsays:

در خواب شهید حاج قاسم سلیمانی رحمت الله علیه رادیده در منطقه کوهستانی با معبر مناسب که خودرا معرفی نمودم وبعد دیدم که راه دور شهید به استقبالم می آید وبعد از پیاده روی مسیر سردار کنا یک نهر آب زلال برایمان سخرانی نمود

مهدیsays:

من ساعت خواب دیدنم میانه شب بود ساعت هشت شب نمیدونم تعبیر دارد یا خیر در خواب دیدم عموی شهیدم به من در مورد بهم زدن یک جشن گناهکارانه صحبت می کند و به من می گوید اگر میخواهی دوباره منو ببینی بیا کربلا

امينيsays:

خواب ديدم با شهيد سليماني هستم ايشون از ناحيه شونه سمت راست تير خورده بودند هنگام صحبت با من خودشون داشتن زخمشون رو بخيه ميزدن خيلي باهم حرف زديم خيلي...

رضا کورانیsays:

سلام دیشب در خواب دیدم یک نفر که چهرشو ندیدم ولی میدونستم که مرد هست و شهید هست جلوم ایستاده ولی نه حرف زدم باهاش نه چهرشو دیدم این چه تعبیری داره ؟!

حسینsays:

با سلام خواب شهید سلیمانی رو دیدم.ایشان به محل کار بنده امده بودند و با من دست دادند.در هنگام دست دادن من دست ایشان رو بوسیدم ولی ایشان از روی اخلاص به من گفتن این چه کاری بود که کردی من هم در جواب ایشان گفتم که خیلی به گردن ما حق داری مدتی نزد ما ماندند و با هم در یک سفره غذا خوردیم و بعد از غذا ایشان رفتند

Tiamosays:

من خواب دیدم رفتم به یک مدرسه ی راهنمایی پسرانه نمیدونم چرا رفته بودم ولی وقتی میخوایتم برگردم تو حیاط مدرسه دیدم یه عده ی خیلی زیادی تقریبا ۲۰ تا شهید رو گذاشتن روی تخته های چوبی رو روی دوششون داشتند میبردن داخل مدرسه من وقتی از کنارشون رد شدم فاصله م باهاشون کم بود چشمم به یکیشون افتاد ترس برم داشت. تعدادشون زیاد بود همه لباس سیاه پوشیده بودن .بعد یکی از فامیلامون تو کیفم ۴ تا شکلات گذاشت رفتم از مدرسه بیرون یکیشو برداشتم خوردم اون سه تا رو هم خواهرام خواهش میکردن که بدم به اونا چون میگفتن اینا با شهدا متبرک شدن. تعبیر این خوابم چی میتونه باشه؟

رویاsays:

باسلام بنده دیشب خواب شهیدابومهدی المهندس رو دیدم که دارن بین مردم راه میرن وقتی که ایشون رودیدم یش خودم گفتم اینکه شهید المهندس هستن که برم به طرفش وازش بخوام که( روزقیامت شفاعت منم بکنه وباخودش ببره تو بهشت) همینکه این حرفو پیش خودم زدم دیدم که داره به طرفم میادومنم رفتم به طرفشون وقتیکه بهشون رسیدم رسیدم تا اومدم زبون باز کنم وخواستم رو بهشون بگم یکی از دشمنانشون اومد بالای سرشون وبلافاصله موهای شهید رو با دستش محکم کشید وبعد روح شهید هم به آسمون رفت ومنم توی خواب اینقدرغصه وحسرت خوردم که ای کاش حرفمو بهشون میزدم وزودتر میرفتم پیششون تعبیر خوابم چی میشه خواهش میکنم بهم بگید

بنده ی خستهsays:

با سلام بنده خواب شهید حججی رو دیدم ایشون توی تابوت بودن توی یک اتاقی من و چند نفر دیگه که برادرم هم باهام بود وارد اتاق شدیم برای دیدن ایشون که یک دفعه زنده شدن بعد منو برادرم بقیه رو ازاتاق بیرون کردیم دقیق یادم نیست اما انگار داشت با برادرم تنهایی صحبت میکرد...تعبیرش چی میتونه باشه؟؟

اسدیsays:

خواب دیدم توی یک خونه بودم نمیدونم خونه کجابودبایک نفردیگه بودیم شهیدسلیمانی اومدسلام کردم بعدش دوتاشئ رامی خواستم بهشون بدم دست خط روش بنویسندبعدساعت یازده پیش ازظهربودسردارنگاه روساعت کردندهواهم سردبودولی رفتندتوحیاط باآب سردوضوگرفتندواومدندنمازبخونندویکی ازاهل خانواده ی مارفته بودنمازجمعه می خواستم خبرش کنم زودبیاسردارراببین تعبیرش چیست

Ftmsays:

سلام خدمت شما، من خواب دیدم که ی کوه خیلی بلند بود بعد من با سختی با کمک بقیه رفتم از کوه بالا بعد ک رسیدم بالا دیدم ی قبری با سنگ سفید اون بالا هس فاتحه دادم بعد ک از بقیه پرسیدم قبر کیه بهم گفتن قبر شهید سردار سلیمانیه، ممنون میشم تعبیرشو بهم بگید

امیرsays:

سلام خواب دیدم با سردار سلیمانی و چند نفر دیگه تو جلسه ایم که با لباس نظامی هستیم که سردار داشت صحبت میکرد که به یکباره صدای تیر اندازی اومدم فکر می کنم تو مناطق جنگی بودیم که سریع خواستیم سردار رو به یک جای امن ببریم که ریختن تیراندازی شروع شد ولی پیروز شدیم

مهرونگsays:

درود بر شما حوالی ۶ صبح امروز خواب میدیدم که یه کاروان شهید رو دارم همراهی میکنم و شهرهای مخلتفی میبرم تا تحویل خانواده هاشون بدم نه شهدا رو میشناختم و نه خانواده هاشون رو فقط میدونم شهید میهن بودن گویا در راه یکپارچگی ایران شهید شده بودن انگار ۵ تا بودن ار شیراز و کرمان و کردستان و....و خانواده هایی که به پیشواز ما میومدن همه خیلی جوان بودن در حد ۲۰ سال اما خودشون بچه های نوجوان داشتن و اینکه من تو خواب چادر سرم بود با اینکه چادری نیستم. روزگارتون به نیکی

Fatemehsays:

سلام خواب دیدم تمام مردم مشابه میرفتیم به سمت کرمان برای قاسم سلیمانی، همه دستشون پلاستیک بود یه تیکه از بدن قاسم سلیمانی توش بود. پلاستیکی ک دست من بود انگار سر امام حسین بود ولی مال قاسم سلیمانی بود خلاصه وسط راه سفره بزرگ پهن شد همه نهار خوردیم من قاسم سلیمانی رو دیدم با لباس سبز نشسته بودن نهار میخوردن من رفتم باهاش درد و دل کردم خیلی حس خوبی گرفتم

حسین.خsays:

سلام بنده خواب دیدم با یکی از دوستان کنار یه خیابان وایسادم بعد یه ماشینی اومد کنارمون نگه داشت اسم منو صدا زد رفتم دیدم سردار سلیمانیه بعد از ماشین اومد پایین محکم منو بغل کرد و رفت

مریم کsays:

سلام من خواب دیدم پیکر شهید هایی ک تازه پیدا کردن رو دیدم تعبیرش چی میتونه باشه؟

صالح فریس ابادیsays:

با سلام و خسته نباشید حضور محترم مدیر محترم بنده خواسته ای از شهید معظم حاج قاسم سلیمانی دارم و خواب دیدم با ایشون درحال قدم زدن هستیم و چندبار دست راست و پیشانی ایشون رو بوسیدم و ایشونم با تبسم باهام صحبت میکرد ممنون میشم اگه لطف کنید و تعبیر این خوابو بهم بفرمایید

صادقsays:

با سلام ، من با خانواده ای ازدواج کرده ام که بنده را بخاطر اعتقادات مذهبی خیلی تحت فشار میگذارند،از هر طرف میروم با موجی از تهمتها و توهینها مواجه میشوم،واقعا به تنگ آمده ام ،هر چقدر محبت کردم تاثیری نداشت ،من با شهید صیاد در زندگانی بوده ام چند شب پیش با دل شکسته از خدا خواستم با شهادت از دنیا بروم وازین فشار راحت شوم،خواب شهید صیاد را دیدم،در کنار شهیدی که به خون خویش غلتیده بودند،ایشان از خون شهید برداشتند و با انگشت بر پیشانی من مالیدند،تعبیر خواب بنده چیست،آیا ممکن است بنده بی مقدار هم به چنین آرزویی دست یابم

زینبsays:

سلام من خواب دیدم رفتم سر مزار شهیدحججی. هنوز سنگ روی مزارش نداشته بودن. یک مقدار از خاک روی مزارش برداشتم. زنده شد. بعدشم کمی صحبت کردیم و تو خیابان داشتیم سمت مادرش میرفتیم و...تعبیرش چی هست.

رویا صادقیsays:

من دیشب خواب شهید سلیمانی رو دیدم جنازش کنارمون بود مثل اینکه میخاستن غسل و کفن کنن بعد روحش اومد پیشم دستامو بین دوتا دستاش گزاشت و بمن لبخند میزد و چشماشو روهم فشار میداد.لبخندش خیلی مهربون بود

Mmmmmmmmmmmmmmmnnnnnnnnsays:

سلام.خواب دیدم که یکی شهید شده،و ما داریم میریم به تعزیش،بعد که پیاده شدیم رفتیم تو من یه دختر کوچولورو دیدم که وایساده بود،این شهیده برمیگشت به یکی ک تو مدرسمونه،بعد دختره اومد پیشم،خیلی ناراحت بود بهش گفتم چته گفتش که میدونی!من دختر شهید آرام فک کنم آرام علی گفت،نمیدونم ولی اول اسم پدرش باآرام شروع میشد.بعد شروع کرد به گریه کردن،منم خیلی ناراحت شدم زانو زدم کشیدمش کنار تو بغلم،گفتم گریه نکن عزیزم اون یه فرشته شده واگر بدونه ک تو گریه میکنی خیلی ناراحت مشیه دوست نداری ک ناراحتش کنی،آروم شد برگشت بهم گفت پول داری من با عمار برم از سوپر مارکت چیزی بخرم،عمار فکر کنم پسر خانوم عربیمون بود ام عمار بهش میگن،من تاحالا ایشونرو ندیدم.گفتم الان برات جور میکنم بزار ببینم بلند شدم دنبال پول بگردم که بهش بدم. که بیدار شدم،همش میخاستم اسمش شهیدرو بنویسم تویه برگه که جلوم بود نمیشد چون یه دختره وایساده بود گفتم الان میگه کیه این چرا مینویسه.دختره(همونی که گریه کرد بهم گفت کیه) خیلی خوش خط بود یادم نمیاد ولی ی چنتا کلمه نوشت روی برگه

Khosravisays:

خاب دیدم ک شهید سلیمانی اومد تو خابم مردم داشتن باهاش حرف میزدن دورش پر بود بعد نگا من کرد ناراحت شد منم خجالت کشیدم سرمو انداختم پایین بعد گفت ک فقط سه سال وقت داری #تعبیر😑😐😢

علیرضا زsays:

سلام. من خواب شهید مدافع حرم که هم دوستم بودن هم استادم دیدم. یک منطقه خاکی بود و پشت یک تپه کوتاه خاکی ایستاده بود و به اطراف نگاه میکرد و لبخند رو صورتش بود. با اشتیاق کسی که کنارم بودو ول کردم رفتم سمت شهید منو دید با لبخند سلام علیک کرد فکر کنم بهش گفتم من نمیدونستم مدافع حرمی و ناراحتی و شرمندگیمو ابراز میکردم و اون همونطور لبخند به لب داشت و حالتی متواضع داشت. چیز بیشتری یادم نمیاد ولی وقتی بیدار شدم خیلی فکرمو مشغول کرد که لایق این بودم که بیاد به خوابم

حجابsays:

سلام من خواب شهید حمید سیاهکالی مرادی رو دیدم درحالی که من از همش یک روزه که ایشون رو میشناسم و زیاد چیزی ازشون نمیدونستم فقط یه برشی از کتابشون رو خوندم و خیلی بهشون فکر میکردم من کنکوریم و تنبلی میکنم تو خوندن خواب دیدم دراز کشیده بودن وکتاب کنکورم دستشون بود و تقریبا نصف کتاب رو خونده بودن حس میکردم جایی که داز کشیدن وما هستیم خونمون بود لباساشون هم یه پیرهن یقه آخوندی که دکمه بالاش رو نبسته خیلی خیلی کم باز بود دکمه اولیشون و شلوار سفید تنشون بود من تا رسیدم بهش یکم سرشون رو برگردوند سمتم یه نیمچه نگاهی بهم کرد انگار منو از قبل میشناختن و بعد برگشتن به حالت اولشون که مطالعه میکردن کتابم رو وبهم گفت اِاومدی اگه درس نخونی نمیبخشمت انگار منتظرم بود توخواب یکم ناراحت شدم بعد من هم تو خواب گفتم نمیبخشه منو؟پس بهتره درس بخونم بعدش بیدار شدم

mhsays:

با سلام خواب دیدم مراسم تشییع یک شهید هست و جمعیت زیادی شرکت داشتند . و قرار بود شهید رو در دو شهر مختلف به حاک بسپارند در حالی که شهید یک نفر بودند . آیا این حواب تعبیری دارد با سپاس

بنده ی خداsays:

سلام. شبی خواب یکی از بچه های مسجدمون که شهید مدافع حرم شده را دیدم. در خواب مدام همراهش بودم ولی او همیشه به من اخم میکرد و کم محلی می کردند که از خواب بیدار شدم. به نظرتون تعبیرش چیست؟

t.msays:

سلام خواب دیدم یه سکوی هس چندتا تابوت شهید گذاشتن و من دستمو دراز میکنم زیارتشون میکنم تعبیر چی میشه؟

Fatemeh ahmadisays:

سلام.من خواب دیدم که با پسر داییم که 5.6سالشه داریم دنبال یه وانت که توش داشتن جنازه شهدا رو میبردن همیجوری ما هم داریم دنبالشون میریم و هیچکس دیگه ای دنبال شهدا نبود حتی اعضای خانوادم هم ایستاده بودن تا شهدا دور بزنن بیان پیششون ولی من دنبالشون میرفتم و پسر داییم هم شهدا رو دید آروم گرفت شیطونی نکرد بعد روی شهدا آب میریختن و اونجایی ک ما رفتیم زمین پر آب آغشته به خون بود و چهره بعضی از شهدا از کنار وانت معلوم بود و من تو مسیر هی به پسر خالم میگفتم صلوات بفرست دعا کن بعد خودمم هی درد و دل میکردم و صلوات میفرستادم آخرشم چند تا از گلبرگ های رنگا رنگی رو ک روی شهدا میریختم از رو زمین برداشتم و بیدار شدم

Mahdi misaghisays:

سلام من خواب دیدم که شهید سردار سلیمانی امده من او حرف زدم و او بر پیشانی من بوسه زد که از خواب بیدار شدم و در یک خواب دیگه که دیدم در حال جنگ هستم یک ار پی جی اوند خورد بهم و تیکه تیکه شدم و بعدش دیدم خودم بر سر جنازه ایستادم

مجیدsays:

باسلام من خواب دیدم با شهید والامقام سردار سلیمانی هستم و با ایشان صحبت میکنم بعد با این شهید سوار بر ماشین شدیم و من خودم شهادتین میگفتم چون در عالم خواب به من الهام شد که شهید میشوی ... تعبیر رو بگین ممنون میشم.

زهراsays:

با سلام، برای رسیدن به آرزوی قلبم متوسل به شهید سادات شدم که همسایه مان هست خواب دیدم رفتم سر مزارش ولی سنگ مزارش برخلاف واقیعت که مشکی هست سفید بوو صداش میکنم باهاش حرف میزنم دیدم شهید روی قبر ظاهر شد ازش خواستم تورو خدا بگو زود زود به ارزوم می رسم گفت زود زود به آرزویت می رسی ازم خواست پیشش بمونم.. ممنون میشم تعبیرش چیه؟

نسیم 77says:

با سلام. چند وقت پیش خواب دیدم سردار سلیمانی دارن گریه میکنن. این اواخر براشون چند جز قرآن خوندم هدیه کردم. دیشب خواب دیدم پدرم که چند سال پیش فوت شده دوباره فوت شده و دارم گریه میکنم و میگم تعبیر خواب گریه سردار همین بود که اتفاق بدی برام افتاد و پدرمو از دست دادم

هیچsays:

خواب دیدم پیکر اربا اربا شده سردار سلیمانی روی زمین بود هیچ کس نمیرفت برش داره من پیکر سردارو با لباس جمع کردم اما ترکش و مواد شیمیایی تمام بدنمو مجروح کرد گوشتم جابجا شده بود باز با این حال برام اهمیتی نداشت بعد سرِ سردار زبان باز کرد و با صدای بلند طوری که اطرافیانم بشنوند دعایم میکرد میگفت الهی در زندگیت معجزه اسمونی ببینی خیلی دعا کرد یادم رفته بعد که جنازه پدرشونو به دخترشون تحویل دادم دخترشون گفتن بدنتون چی شده بعد رفتم دکتر دکتر تمام گوشتها رو برگرداند سر جاش و بدنمو بخیه زد بعد من گفتم ارزششو داشت بعد دیدم رفتم شمال دنبال یه مدرسه تا پایان نامه امو اونجا دفاع کنم همکلاسی ارشدممم در اون مدرسه دیدم مامان وپدرم در یک مدرسه ساکن شدند تا نوبت دفاع بگیرم میخواستم تعبیرش رو بفرمایید

طه جشمیدیsays:

خواب دیدم حاج قاسم وارد خانه ما شد و به سمت من اغوش باز کرد به سمتش دویدم و بغلش کردم (چون چندبار حاج قاسم رو در بیداری دیده بودم ولی روم نشد برم پیشش) با گریه بهش گفتم خیلی دوست دارم بابا اونم گفت گریه نکن بهت قول دادم اگه راه سوریه باز بشه ببرمت برای دفاع بهت قول دادم بعد شبیه بچه ای که پدرش اون رو با سرعت زیاد می چرخونتش منو تو همن حالت بغل کرده دور خونه مون چرخوند قشنگ حس می کردم پاهام بی وزنه و دارم پرواز میکنم . این خواب رو ساعت 7 صبح دیدم

ف. سلیمانیsays:

اول خودم و برادرمو در راه سفر سیاحتی می دیدم که در خواب, خواب رفتم و زمانی بیدار شدم خودم رو در روستای ضاحیه دیدم(تصورم در خواب این بود شهید حاج قاسم کنار شهید عماد و جهاد در روضه الشهدا لبنان دفن شدن) تو ماشین همراه برادرم و برادرم خواسته بود سوپرایزم کنه به اون جا به جای سفر سیاحتی برده بود. طول سفر متوجه نبودم لبنانه بعد متوجه شدم. آدما رو به سختی راه می دادن خواهرم هم به ما ملحق شد دم ورودی یکی از خدام منو پرت کرد داخل خواهرو برادرم موندن دم در من وارد شدم فضایی پیچ در پیچ و بزرگ پر از قبور شهدا بود این قدر رفتم تا به جایی رسیدم که گمان می کردم ایشون دفن شدن و جمعیت جمعن و از خواب بیدار شدم و طول تمام این مسیر از زمانی متوجه بودم در اون جام با شهیدان سلیمانی و مغنیه صحبت می کردم.و در پوست خودم نمی گنجیدم.

سما مsays:

سلام من خواب دیدم که شهید آوینی را دو باره شهید کردند یعنی زنده کردند و یه عده دوباره شهیدش کردند ومن خیلی از این موضوع ناراحت شدم

م.فsays:

سلام . من صبح حدود طلوع آفتاب خواب دیدم شهید حاج قاسم سلیمانی در مکانی مثل نمازخونه پیش نماز هستن ومن دو سه نفر دیگه اقتداء کردیم که اونا رو نمیشناختم بعد در حین نماز یه فرزند شهیدی که یه کم معلولیت ذهنی داشت که اونم نمیشناختم اومد گفت برا پدر شهیدم نذر مهر و سجاده کردم بعد مهر من رو برداشت ومهر و سجاده ای برام پهن کرد یه دفعه دوباره مهر وسجاده رو برداشت و یه کم اذیتم کرد طوری که نمازم رو درست نمی تونستم بخونم در این حین حاج قاسم با پشت پا تو نماز یه مهر انداخت جلو پام که نمازم رو تموم کنم .بعد نماز خواستم برم نمازم رو دوباره بخونم وقتی حاجی خواست بره رفتم بغلش کردم و دو بار گردنش رو بوسیم و بهش گفتم برام دعا کن حاجی هم دو بار اسمم رو صدا زد با همون لهجه ای داشت بعد دید من ناراحت هستم خواست باهام شوخی کنه. قصد کشتی گرفت منم تا فهمیدم حاجی قصد کشتی گرفتن داره همون طوری که تو بغل هم بودیم خودم رو زمین زدم تا حاجی بیفته روی من .دیدم حاج قاسم فهمید من عمداً خودم رو زمین زدم خندید که یه دفعه از خواب بیدار شدم . لطفا میشه بفرمایید تعبیری داره ؟( البته تا روز چهلم حاجی من هر روز زیارت عاشورا ونماز براش خوندم ومیخونم و ادامه داره ان شاءالله)

Vaniasays:

سلام خسته نباشید من خاب دیدم ک سردار سلیمانی اومده بود خونمون بعد خابیده بود روی مبل ی پتو هم روش انداخته بود بعد مادر بزرگم نشسته بود پیشش و باهاش حرف میزدو درد و دل میکرد بعد سردار سلیمانی ب من گف برام اب بیار بعد من رفتم واسش بیارم ولی دیگه نمیدونم براش بردم یا نه تعبیر خاب من چیه؟

f p wsays:

سلام من خواب دیدم توی راه کربلا بودیم توی یه جاده خاکی یه ماشین جنگی رزمنده میخواستند حرکت کنن اما هرچی اصرار کردم منو با ماشین خودشون ببرن نبردن و همین که راه افتادن ماشینشونو دشمن زد و اونا شهید شدن بعد خودم رسیدم به کربلا اونجا همینطور که زیارت میکردم خیلی گریه میکردم بخاطر اونا صحنه های عجیب دیگه ای هم دیدم مثلا دیدم توی حرم بعضی خانوما حجاب نداشتن و سر لخت بودن اما من خودم حجاب داشتم تعبیر خوابم چی میشه ممنون که وقت میزارید

الsays:

سلام من در بیداری برادرزاده دوازده ساله ی پسر ندارم، یعنی سن اون ها از دوازده بیشتر هست. خواب دیدم برادر زاده ام که ده دوازده سال داشت رو سپردم به پسری که دوسش دارم و گفتم یکی دو ساعت پیش شما باشه میام دنبالش بعد یه قبر شهید در خیابون دیدم که روی سنگ قبرش تور لباس عروس بود و روی سر شهید تور قرار داشت . تور رو زدم کنار و با شهید حرف میزدم. یادم رفت برم دنبال برادر زادم. ممنون

فائزه کرمیsays:

سلام.من فرزند شهید هستم دوستم دوشب پیش خواب دیده پدرم با لباس نظامی در یک اداره اول من را بغل کرده و سپس ایشون رو بغل کرده تعبیرش چیه؟ ممنون

صبا سلیمانیsays:

سلام من یه شب برای شهید حججی سوره الرحمان خوندم و ازشونوخواستم خوابشون رو ببینم توی خواب دیدم پشت یه سنگر هستیم ومنم هم رزم ایشون هستم دقیقا با لباس و سروضعی که موقع اسارت داشتن دیدمشون و انگار به من الهام شده بود که این عملیاتها به فرمان رهبر هستش تعبیری داره خوابم؟

امیرsays:

سلام من خواب شهید سلیمانی رو دیدم که داشتیم با هم شوخی میکردیم ،میدونستم شهید شدن واسم عجیب بود

الههsays:

سلام من خواب دیدم اردو رفتیم قم .اما نگار نزدیک قبرستون بودیم من همش میرفتم بالاسر شهدا یکیشون جمجمه سرس رو قبرش بود نگا جمجمه میکردم انگار سقف دهنتش هنوز ازببن نرفت.بارون میزد بعد همه چراغا قبرا روشن شد من باهاشون درد و دل کردم

دنیاsays:

سلام دختر عموی من امروز بهم گفت که بعد از ظهر ساعت 4 خواب دیده که توی یه جایی شبیه تالار منو چند نفرخانم چادری روی سن بودیم که شهیدحاج قاسم سلیمانی اومدن و به من یه تسبیح دادن میشه برام تعبیر کنید

لیلیsays:

سلام من خواب شهید سلیمانی رو دیدم اول اینکه با ایشون صحبت مردم و نظر خواستم و ایشونم یک پرچم ایران به من دادند گفتند من ارزش زیادی برا درچم ایران قائلم دوم اینکه با ایشون هم صحبت بودم و تو ارزو شهادت کردم سوم اینکه تو خوابم با یاران شهیدشان هم رزم شده م و یه عملیاتی انجام دادیم خیلی حس معنوی و ارامشی تو خواب داشتم خواهش میکنم جوابمو بدید

محمد رضا اختریsays:

سلام. من در ۲۵جمادی الثانی خواب دیدم که در یک بیابون بی اب و علف یه ساختمون چند طبقه که پله هاش مثل مدرسه بود هستم،و دیدم سردار سلیمانی یک طرف نشسته و ۲۰،۳۰نفر روبه روی ایشان نشسته بودند و سردار با انها صحبت میکرد. من بین اون افراد نبودم و گوشه ای نشسته بودم و بشدت بسیار زیاد گریه میکردم جوری که نفسم بالا نمیومد.بعد ایشون بهم نگا میکردن و چیزی نمیگفتن.گریه هام این حس رو بهم میداد که از شدت غم ازدست دادنش و زحماتی که کشیده و مظلومیتشون بوده.خوب یادمه زول میزدن به چشمم ولی چیزی نمیگفتن. یه طرف هم همسرشونو دیدم که دائم به مردم خدمت میکردن... ایامی این خوابو دیدم که دیگ زیاد به شهادت ایشون فکر نمیکردم... من همیشه ارزوم شهادته.امیدوارم تعبیر این خوابم شهادت باشه

عاشق شهادتsays:

خواب دیدم که یه شهید حججی گفتم دعا کنید منم شهید بشم اما ایشون گفت میخوام شهیدنشی تعبیرش چیه

ریحانه کریمیsays:

خواب دیدم سردار خونمونه بعد رو مبله داره بابام حرف میزنه ولی نمی دونم چرا نمی تونم برم نزدیکش بعد همینجوری بم زل زده بود یه لبخنده خوشکلیم رو لباش بود همینطوری چند دیقه گذشت بعد یهو بیدار شدم اگ میشه تعبیر خوابم رو بگید لطفا

ریحانه کریمیsays:

ما تو حیاط بودیم بعد خونمون ویلایی بود بعد همه داشتیم به امام نگا میکردیم بعد امام مثل دشداشه ی عربی سفید پوشیده بود بعد روش ازین توری هایی که روحانیا میزنن زده بود ک رنگش سیاه بود و عمامه ش هم سیاه بود بعد دستش شمشیر امام علی بود بعد سه نفر خواستن به امام حمله کنن که کاملا سیاه پوشیده بودن از سه زاویه مختلف امام با یه حرکت شمشیرشو تو هوا تکون داد بعد همه شونو کشت متلاشی شدن نصف شدن ولی جالب تر اینکه اصلاااا شمشیرش خونی نشد همچنان میدرخشید شمشیرش صورتش هم نورانی بوووود اره دیگه بعد حیاطمون پررررر از ادم بود همه متحیر بعد امام خم شد به گوجه هایی ک همیشه آب میدادم دست زد بعد از پله ها رف بالا دستشو گزاشت رو دستگیره در داشت خمش میکرد ک بیاد خونمون ولی.... بعدش بیدار شدم بعد دقیقا صبح جمعه این خوابو دیدم

Husseinsays:

سلام من خواب سه شهید که انها را میشناختم دیدم که انها شهدای روستای من هستن در خواب لحظه ای که سر مزار همان شهدا بودم آن سه شهید امدند و یکی از انها به من گفت ناراحت و نگران نباش تو هم به ارزوی دلت میرسی و شهید میشوی و به جمع ما میپیوندی من خودم ارزوی شهادت دارم میخواستم بدونم تعبیر این خواب چی میشه؟؟

مریمsays:

سلام من دیشب خواب شهید جهان آرا رو دیدم که با یه هلی کوپتر دارن میان سمت من و هلی کوپترش میشینه و ایشون پیاده میشن و خودشونو معرفی میکنن و من چن دقیقه ای باهاش صحبت میکنم .گویا سوار هلی کوپتر هم شده بودیم.دیگه یادم نمیاد چی شد. تورو خدا تعبیرش چیه؟ درضمن من درشرف معلم شدن هستم به این ربط داره؟؟تو روخدا اگه چیز دیگه ای هم هست بگید

Fatemehsays:

سلام.من خواب دیدم توی قبرستونی هستیم و چندتا صف کنار هم ایشتادن و میخوان نماز میت بخونن.من توی یکی از صف ها بودم کنار یک خانم چادری ک انگار چادرش خاکی بود.جلوی اون روی خاک نوشته بود شهید حججی و پاهام خاکو میزدن کنار و مینوشتن شهید حججی و توی خواب خیلی تعجب میکردم.تعبیرش چیه؟

زهرا :)says:

سلام وقتتون بخیر من خواب دیدم رفتم ب بهشت رضا سر قبر شهید ابراهیم هادی اما توی خواب میدونستم ک ایشون مفقود الاثر هستن و حتی مزاریادبودشونم مشهد نیست و بهشت زهراس(من ساکن مشهدم) توی خواب با خودم گفتم این قبر داداشم نیست ایشون بهشت زهرا هست یادبودشون .. اما گریه میکردم و ی حسی میگفت بهم همین قبرشه .. دستمو کشیدم روی قبر چهره ی شهید ابراهیم هادی رو قبر حک شده بود با خودم گفتم اگه این قبر داداشم نبود چهرش حک نمیشد روی قبر .. خودمو انداختم روی قبر و بلند بلند زدم زیر گریه ک مامانم صدام زدو بیدار شدم شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم هستن و من داداش صداشون میکنم .. این خوابو عصر دیدم قبل نماز صبح نبود .. آیا تعبیری داره ؟ چون من خیلی خیلی ایشونو دوست دارم .. و چن روز پیشم از نیومدنشون ب خوابم گلایه مند بودم .

فاطمه زهراsays:

من خواب دیدم که حاج قاسم سلیمانی تو دریا با گروهی از خانم ها هست که البته حجاب قابل قبولی داشتن بعد آب بالا بود که مقداری توی قایق سرپوشیده بزرگ اتوبوس مانند بود آب کمی توی قایق ریخت خواستن برم سمت قایق دیدم یه اتوبوس یا ماشین سنگین داره با سرعت میاد با اینکه آب بود ولی دیدم یه ماشین سنگین داره میاد حاج قاسم دست سمتم دراز کرد و من رفتم کمک کردکه برم سمتش ولی به جای قایق دیدم وارد خشکی شدم از دریا یعنی دستم که گرفت کمک کنه وارد ساحل شدم دست هایش و بعد سرش و بعد هم شدن و پاهاش و بوسیدم خیلی خوشحال بودم

مریمsays:

سلام من دیشب خواب دیدم سر مزار یه شهید هستم با دو خانوم دیگه و داشتیم مزار اون شهید رو تمیز میکردیم و من داشتم برای حاجتم گریه میکردم شدید عین ادمای دلشکسته و انقدر دلم شکسته بود که گفتم حتما دعام مستجاب میشه با این ارتباطی که با این شهید گرفتم و از خواب بلند شدم بعد متوجه شدم که همون روز سالگرد پدر کسی هست که من دوست دارم با ایشون ازدواج کنم و ایشون پدرشون شهید شدن

مریمsays:

من باردارم و خواب دیدم یکی از شهدای مدافع حرم اومده خونمون و میگه وسایلو بیار من میخوام فرزندتو بدنیا بیارم.میخواستم بدونم تعبیرش چی میشه .جالبه دکتری که قرار بود بچمو بدنیا بیار مریض شده و من الان موندم بدون دکتر.

فاطمهsays:

سلام من دو شب پيش(که روز بعد روز شهدا هم بود)خواب ديدم که شهيد ابراهيم هادي جلوي يه دري که انگار داخل اونجا يه مجلس مذهبي بود ايستادن و من باورم نميشد ايشون رو ديدم ، بعد جلو رفتم و با گريه گفتم من شما رو خيلي دوست دارم ، ايشون لبخندي زدن و يه توصيه ها و نصيحت هايي کردن که يادم نمونده ، آيا اين خواب تعبيري داره؟

جانم فدای رهبرsays:

با سلام من خواب دیده ام که شهید حججی به من می گوید که من با ۱۰ نفر دیگر شهید میشویم یا اینکه گفتند شهید شدیم

ana dbsays:

باسلام . خواب دیدم که سر قبر شهدای گمنام رفتم . بعداز آنان قدم زنان برسر قبری رسیدم روی سنگ قبر راخواندم دیدم نوشته شهید محسن حججی . وگوشه ایی از سنگ نوشته شده یا قمر بنی هاشم. آقای خامنه ایی هم روی قبر ایشان بودن. من درکنار قبر ایشان نشستم گریه میکردم همراه با مداحی که زیارت عاشورا میخواند زیارت عاشورا میخواندم. تعبیر خوابم چیه ممنون.

مینا مهریsays:

سلام وقت بخیر خواب دیدم دوتا عکس شهید جلومه ک داشتم نگاهشون میکردم ولی اسمشونو نمیدونستم پسرم که دوسالشه هی اشاره میکرد به یکیشونو اسمشو میگفت منم تعجب کرده بودم ک پسرکوچکم چطور این شهید رو میشناسه . ممنون از وقتی که میذارید.

حانیهsays:

سلام وقت به خیر دیشب خواب دیدم وارد گلزار شهدا میشم با خواهرم و چادر سفید گلدار سرم بود و سر قبر شهید تورجی زاده نشستم و سلام کردم و سرم را روی قبر گذاشتم و حاجت خواستم خواب حدود قبل یا بعد اذان ظهر بود

زهرا عسکریsays:

خواب دیدم شهید مارو ب خانه اش دعوت کرده بود و شهید برادر شوهر من بود

ریحانه کریمیsays:

سلام خواب دیدم کربلام بعد پیش ضریح بعد در ضریح رو باز گذاشتن هرکی می خواد بره داخل ولی فقط مرد ها اجازه داشتن برن بعد کلا داخل حرم منو خانوادم باچند تا اشناهام و چند تا زنو مرد دیگ بیشتر نبودیم بعد موقع اذان شد تعداد خیلی زیاد شد یهو بعد بعضیا هم داخل ضریح شرو کردیم به خوندن نماز جماعت بعد شب شد باز تعداد کم شد بد انگار یه بیابونی بود ولی ضریح همون وسط بود بعد یهو دیدم امام حسین سوار اسبی از داخل ضریح اومد بیرون لباسشم سفید و سبز بود بعد انگا برا بقیه معمولی بود ولی من خیلیی ذوق کرده بودم بعد امام داشت دور مردم تاب می خور جلو من که رسید سرعتشو کم کرد داشت نگام می کرد با اینکه صورتش فقط نور بود ولی احساس کردم داره بم لبخند میزنه اگ میشه تعبیرشو بگید لطفا فا

محمد کارگرsays:

سلام خواب دیدم که بالا قبر شهید گمنام هستم و هیچ کس این شهید رو خاک نکرده و میخواستم خاکش کنم

مرجان قاسمیsays:

خواب دیدم در کلاس درس نشستم و هیچکس جز من و دوستم نیست هوا بارونی بود به دوستم گفتم پاشو بریم وقتی اومدیم بیرون کوه ها و فضای اطراف به شدت زیبا بود گل های سفیدو لاله قرمز روییده بود من به دوستم گفتم می‌خوام برم پیش اون گل لاله عکس بگیرم اما همونجا رفتیم سمت چپ دیدیم یه قبر کوچیک هست و چهارگوشه اش پر از گل های لاله است و زمین های اون سمت به شدت زیباست و پر از لاله های قرمز من شگفت زده شدم از این همه زیبا انگار بارون گرفت و من سعی می‌کردم روی قبر رو بخونم به سختی دیدم زده شهید محمدجواد گفتم نکنه شهید محمدجواد تندگویان هستن و تونستم فامیلی ام بخونم دیدم زده شهید محمدجواد جعفری( من این شهید رو نمیشناسم) در خواب احساس می‌کردم اسم این شهید رو قبلا شنیدم براش فاتحه خوندم و به زمین های اطراف نگاه میکردم عده ای وارد زمین ها شدن و داشتن اونجا رو پامال میکردن و از گل های جارو می‌کندن به دوستم گفتم نگاه دارن خراب می‌کنن این همه زیبایی رو و گل های جارو رو میدزدن بعد گفتم نه ولش کن شاید اجازه گرفتن و خریدن ما که نمیدونیم بعد دوستم رفت که خارج بشه من همونجا بی جون نشسته بودم و از مقابل قیافه خودمو دیدم که یدفعه به بدنم برگشت و جون گرفتم انگار روحم بود و منم بلندشدم برم که دیدم دم در دوستم میگه در قفله و من کفش نداشتم مادر بزرگ ام اومد کلید داشت و من دیگه نرفتم کفش های خودمو بیارم یه کفش دیگه که اونجا بود پوشیدم اونام انگار مال خودم بود و اندازه ام بود و خواستیم بریم بعد بیدار شدم

زهرا. شادsays:

سلام من خواب فردی رادیدم به نام سیدشجاع ، که درخواب فردی قدبلندورنگدصورت سفیدی داشتند وطوری این فردمحترم بودند که انگارشهیدهستند .می خواستم بپرسمدواقعا شهیدی به همچین نامی وقیافه ای وجود دارد؟لطفااگرمی دانید بگید خیلی وقت ذهنم مشغول کرده

Nsays:

سلام و خسته نباشید دیشب خواب شهید قاسم سلیمانی و دوتن از شهیدان ک نمیشناختم رو دیدم ک تو یه ساختمان رو ب روی من ایستاده بودن و با لباس ارتشی رنگ روشن بودن میخواستم ببینم تعبیر خوابم چیه با تشکر

Rghsays:

سلام.من خواب دیدم که پیکرچند شهید که تقریبا همه ی آنهاهنوز نپوسیده بودند و بدنشان خونی بود، پدرم در خانه مان گذاشت. به نظر میرسید شهدای دفاع مقدس بودند چون لباس هایشان قدیمی بود.از پدرم که در واقعیت جبهه رفته است پرسیدم چرا بدن اینان نپوسیده. چیزی نگفت. به شدت از جسدشان میترسیدم و جرعت نداشتم به آنان دست بزنم.خواهرم که کمک پدرم بود به منظور اذیت کردن من آستین یکی از آنهارا به صورت من زد. آستینش بسیار خنک بود.1اتاق سه درچهار را تصور کنید. پدرم کل این اتاق را به ردیف اجساد شهدارا کنارهم گذاشت.دیگر جایی برای خودمان نبود. 1شهید که درکنار پدرم بود خیلی تکان میخورد. اوایل رنگش سفیدبود. ناگهان رنگش به حالت طبیعی درآمد و زنده شد. به من گفت من مشکلت را حل میکنم. به خواهرم نیزهمین راگفت. خیلی باهم صحبت کردیم. گریه ام گرفت. درعالم رویا اسم و مشخصاتش را برایم ذکرکرد وگفت که چگونه به شهادت رسیده. از بس شوق داشتم در همان حالت خواب به اینترنت مراجعه کردم و از صحت حرف هایش باخبرشدم. آنقدر گریه کردم که از خواب پریدم. حال که از خواب پاشدم نه اسمش را یادم می آید ن حرفهایش را. تنهاچیزی که یادمه گفت جسدم نجفه. نمیدانم ایرانی بود یا غیرایرانی. لطفاخواب مرا تعریف کنید. بسیار آشفته هستم.

علیsays:

سلام ان شاءالله که خیراست من دیشب دم دمای اذان صبح حاج قاسم سلیمانی را درکنارخودم درخواب دیدم وباوی صحبت میکردم وحتی عکس سلفی با هم گرفتم خیلی حس خوبی بودلطفا بفرمایید تعبیرش چی هست

آرزوsays:

سلام،من دیشب خواب دیدم که باهمسرم برنانه ی تلویزیونی رو نگا میکردیم ونشون میده ک راجب شهدا صحبت میکردن اخر برنانه عکس دوتا شهیدو نشون میده ،اسم یکی از شهدا مهدی بازرگان بود اون یکی هم تلویزیون گف اسمش یادم نیس اما یادمه توخواب شوهرم میشناختتش عکسشو دید اسمشم گفت درست گفته بود ، اما متتها بیدار شدم اسم فقط یکی از شهید مهدی بازرگانو یادمه،

Meemsays:

خواب دیدم که یک شخص ناشناخته وجود دارد که به من و کسی را می دهد که من یک عکس از شهید را می شناسم که نمی دانم وهر دو ما كرد مثل عکس داریم .. من يك زن متاهل نیستم

محمد.منتظرsays:

سلام ببخشید خوابی که دیده شده درموردشهدانیست ولی احساس کردم که شماشایدجواب اون بدونید ،خواب ببینی در آسمان کنار خورشید دوماه باشند.ممنون میشوم اگر تعبیرش بگید

حسینsays:

سلام من خواب شهید قاسم سلیمانی رو دیدم که داشت برام دنبال یه برگه میگشت که بهم بده و فردا شب هم خواب شهید عباس بابایی رو دیدم که باهاش تو هواپیما تو جنگ بودم تعبیرش چیه

محمد.منتظرsays:

سلام ،ساعت تقریبا۷صبح خواب دیدم،در اتاقی هستم که شهیدحاج قاسم سلیمانی باچندشهیددیگردورهم بودند وصحبت می کردندواصلا توجهی به من نداشتندانگارمن رونمی دیدند وبه فاصله ازاونهاشهیدحسین معزی غلامی به من نگاه کردومن به طرف شان رفتم که می خواستند برای عملیات آماده بشوندکه من لباس نظامی نداشتم به شهیدگفتم موتورت را بده تابروم گفت موتور مال بیت مال است ومن به سرعت رفتم لباس پوشیدم اومدم دیدم همه رفتتند وفقط شهیدغلامی منتظرمن مانده اند که من ازخوشحالی صورت ایشان رابوسیدم وایشان بادست گردخاک دورچشم من راپاک کردند،لطفاخواب من تعبیر کنید.ممنون

هاناحکمتsays:

سلام من خواب دیدم در یک ساختمان بزرگ نیمه کاره داشتم کمک میدادم شهید سلیمانی از من تقدیر و تعریف کردن و یک عکس از خودشون و قران خیلی کوچک به من دادن ممنون میشم تعبیر بفرمایین.

جانم فدای رهبرsays:

با سلام من خواب دیدیم که کنار تابوت چند شهید نشسته ام و در آن پیکر پاکشان هم است میشه تعبیر کنید

کیمیا بیداریsays:

سلام .من یه دختر ۱۶ساله هستم حدود دو یا سه هفته پیش خواب دیدم با مادر و برادرم به یک مکانی ک کاشی کاری شده بود رفتیم و من موهای خود را بیرون گذاشته بودم...داشتم اطراف را نگاه میکردم و دیدم فردی نورانی بر روی یک صندلی نشسته و مرا نگا میکند و من یکباره دیدم ک چادر به سر کردم. امروز در یکی از شبکات مجازی در حال گشتن بودم ک عکس ان شهید بزرگوار را دیدم اسم ایشان شهید علا حسن نجمه است .... واقعا امروز از وقتی فهمیدم وی ک بوده در حال خود نیستم.

سحرsays:

باسلام.امروزخواب دیدم جشن تولدم بود ودرجمع خانواده بودم که دیدم روح شهیدبزرگوار حاج قاسم سلیمانی دربین ما اومدند.بسیارخوشحال بودن.من خیلی آروم از این ایشون پرسیدم که منو کی پیش خودتون میبرین/منظورم شهادت بود/ که ایشان بالبخند گفتن که به زودی بیا کمک مون کن.

شاهین مالکsays:

سلام من نزدیک اذان صبح در خواب دیدم با شهید ابراهیم هادی عین دوست صمیمی که گویی سالهاست هم دیگر را میشناسیم دیدم به نظر شما تعبیر چیست؟

فاطیماsays:

سلام خسته نباشید..من چند شب پیش خواب دیدم ک در مسجد جمکران نشسته ام و دارم دعا میخانم...حیاط مسجد مملو از ادم بود.داشتم گریه میکردم و چادری سفید سرم کرده بود. یکدفعه دیدم مداحی ک دعا می‌خواند دست از دعا برداشت و گفت. امام زمان داره تک تک شمارو میبینه حواسش ب شما هست .امام ما به همه کمک میکند او از دست گناهان شما ناراحت میشه... بعد من بی اختیار گریه میکردم... یک نفر ک نمیدانم ک بود ولی شبیه شهدا بود امد و روبه روی من نشست. گویا همسرم بود اما من در دنیای واقعی ازدواج نکردم. ایشان ب من یک لیوان اب داد و من نوشیدم و با مهربانی نگاهم کرد... میشه بگید تعبیر این خواب چیه

سعیدsays:

سلام وقت بخیر خواب دیدم داخل یه اتاقکی هستم.با چند نفر که در خواب فکر میکردم قبر امام رضا است . قبری که ارتفاع اش تا کمر من آمده بود.بغل اش کرده بودم و به همه میگفتم. این قبر برای من بقیه جا ها برای شما اون چند نفر به من اعتراض کردند. و من یک مقدار خیلی کوچک برداشتم گفتم این برای من بقیه برای شما جنس قبر از سفید بود و سنکی نبود سیمانی بود انگار. بعد وقتی افرادی میخواستن از بالای سر وارد بشند اون ها رو بیرون کردم. و گفتم بی احترامی نکنید اینجا بالای سر هست.

عدنانsays:

سلام،خسته نباشید عمه بنده در خواب میبینن که دایی شهیدشون رو در جایی زیبا و سرسبز مشاهده میکنن و شخصی کنار او ایستاده از شهید میپرسن که این شخص کنار شما کیه؟ شهید جواب میدهد که این بردارزاده ی تو هست،بچه ی فلان برادرت که اون شخص من میشوم و نامم را در خواب آن شهید موقع معرفی گفته است بعدش عمه ی من بیدار می شود میگوید که بعد بیدار شدن اذان میشود. خواهش میکنم تعبیرش رو بهم بگید،خیلی مهمه البته این خواب به ۴یا۵ ماه قبل برمیگردد.

سجادsays:

سلام.بنده خواب دیدم ک خواب بودم بعد فک کنم ی مشکلی برام پیش اومده بود که ی شهید ک نمیشناختمش اومد و گفت ب من متوسل شو بعد حتی عکس و اسمشونم دیدم بعد از اینکه از خواب بیدار شدم همراه خوانواده رفتم جستجو کردم و قبر اون شهید رو پیدا کردم و شروع ب گریه کردم .اینا رو همش تو عالم خواب دیدم

روح الله محمدیsays:

بسم الله الرحمن الرحیم با سلام از زمان حمله داعش تا زمان شهادت حاج قاسم تمام تلاشمو‌کردم که به نحوی اعزام بشم و بتوانم حاح قاسم را ببینم علی رغم دیدن اموزش ها ولی نشد و موقع خبر شهادتش هم تحت عمل جراحی کمر قرار گرفته بودم و توانایی حضور در مراسم تشیع نداشتم و خیلی گریه کردم و تا امروز روزانه با حاج قاسم حرف میزدم و مدام در ذهنم و خیالم به ایشان میگفتم دوست داشتم ببینمتون و سربازت باشم نهایتا دیشب امد بخابم اومدو توو خواب هرچیزی را مشاهده کردم بصورت رنگ واقعی خودش بود و ارامشی که با دیدن این خواب بر من حاکم شده علی رغم گریه های زیادی که کردم و وضویی که پیش حاج قاسم گرفتم سبکی روح و روانم را حس میکنم .. مطمعنا جایگاهشان بهشت بود .شهیدان زنده اند و هرگز نمیمرند. با تشکر

k.ksays:

سلام من حدودا یک ماه بعد از شهادت حاج قاسم خواب دیدم که : تو خونه منو مادرم و خواهرم بودیم یه مردی اومد و گفت طلبکاره و دومیلیون تومن باید بهش بدیم بعد من رفتم باهاش صحبت کنم اول فکر کردم ادم بدیه ولی وقتی باهاش صحبت کردم دیدم مهربونه بعد یکم رفت کنار دیدم پشت سرش رو به روی خونه ما سه تا مرد رو صندلی نشستن یکی حاج قاسم سلیمانی رو به رو حاج حسین یکتا بینشون مردی بود که چهرش مشخص نبود . حاج قاسم لبخند میزد رفتم سمتش با لبخند بهم گفت چرا نمیری سوالت و از همون مرد بپرسی اونمیدونه برو دیگه(سوالی که تو ذهنم اومد که کدوم سوال منظورشونه یه امر مبارک بود در مورد خودم و یه فرزند شهید) وقتی برگشتم سمت اون مرد دیدم داره میره گریه میکردم که برم دنبالش جواب سوالم بگیرم اما بهش نمیرسیدم که حاج حسین یکتا اومد کمکم رفتم پیشش اما هرچی گفتم جواب نمیداد.

بندهsays:

با سلام امروز خواب عجیبی دیذم خواب دیدم سردار سلیمانی در برابر رژه امیر و سرتیپها در برابر رهبری در اولین صف در اولین نفر منو دیدن امیران میگفتن این کا سردار شهید شده تقصیر منه بعد ناراحت میشدم سردار خودش اومد گفت نه تو و پدرت خیلی تلاشکردید اگه شما بودید من ترور نمیشدم ولی متاسفانه شما نبودید بعد گفت خودتو ناراحت نکن کارت خیلی خوبه ولی من تیلی ناراحت بودم که چرا سردار ترور شده و از صف اول رفتم نفر اخر صف اخر در حالی که گریه امو نمیتونستم کنترل کنم سرادار که دید حالم بده گفت بیا پیشم دوبارا رفتم نفر اول صف اول گفت نبینم گریه کنی اگه کسی چیزی بهت گفت به من درد دل کن انگارمن تو خواب راننده و محافظ سردار بودم گفت تخواهش میکنم گریه نکن اصلا بریم یه گوشه تو برام درد دل کن هر چی دوست داری بگو اومدم برم که از خواب پریدم

فاطمهsays:

سلام خواب دیدم که یه کتاب راجب یه شهید پیدا کردم بعد همون شهید رو دیدم . تو خواب انگار میشناختمش . بهش گفتم من با کی ازدواج کنم تو دلم با ناراحتی گفتم شما که شهید شدی بعد بهم نگاه کرد گفت با من و بعد منو بوسید

علی اسsays:

سلام خواهرم خواب دیده که دو نفر شهیدی که اسمشون رو هم گفتن بهش ولی یادش نیست اومدن دم خونه ی ما و گفتن ما باید یکی رو با خودمون ببریم بعد دیده که برادرش رو (یعنی من رو ) با خودشون میبرن . منو کجا میبرن ؟! ممنون میشم پاسخ بدید

علیرضاsays:

سلام خواب دیدم سردار سلیمانی استاد کلاسی بود و درس میداد و بنده هم در آن کلاس حضور داشتم و ایشان از من سوال کردند و من جواب دادم و یک قطعه کچ به طرف من انداخت و من آنرا گرفتم و در خواب میدانستم شهید شده و آن کچ را در جیبم گذاشتم

ملیکاsays:

سلام من خواب دیدم من و چند نفر دیگر، از دست عده‌ای فرار میکردیم. علتش رو نمیدونم ولی ظاهرا چریک بودیم. توی یک کوچه‌ای، خانمی درب خانه‌شان را باز کردند و به ما پناه دادند. بعد از مدتی فرزند آن خانم که آقای جوانی بودند و چند نفر از دوستانشان وارد خانه شدند. در خواب میدانستم که آن آقا شهید هستند. یکی از دوستان شهید وقتی ما چند نفر را دیدند، بابت بودن ما در آن خانه به شهید اعتراض کردند. شهید هم فرمودند خودم دعوتشون کردم! ممکنه تعبیر این خواب را بفرمایید؟

فاطمهsays:

سلام من از شهیدی درخواست کمک در زمینه ای و همچنین هدیه ای از ایشان در روز ولادتشان کردم و همان شب خواهرم خواب دیدند که این شهید کتابی نسبتاً قدیمی با یک شاخه گل لاله به من دادند و رفتند، تعبیر این خواب چیست؟

نگارsays:

خواب دیدم شهیدی ک باش رابطه ی خونی دارم زنده شده و من به خونه بردمش و همه خیلیییی خوشحال بودن !!!!

نگارsays:

اگر تعبیرشو میدونید بگید ..ممنون میشم

غزلsays:

سلام .طاعات مقبول درگاه احدیت من یه خواب عجیبی دیدم البته بعد از نماز صبح که خوابیدم تا تقریبا ساعت ۸ خواب دیدم که تو یه جایی هستم داشتم عبادت میکردم و فهمیدم دوتا از شهدای زمان جنگ با لباس بسیجی (البته چهره آشنا داشتن ولی من نشناختم )حالشون خیلی بد بود وخانواده هاشون بالای سرشون بودن تو یه کلبه که پارچه های سبز کنارشون بود دستگاه تنفسی رو صورتشون بود و در اصل شهید شده بودن ولی هنوز دستگاهو از صورتشون بر نداشته بودن من رفتم پیششون و حالشونو جویا شدم که پدرشون گفتن شهید شدن خیلی ناراحت بودن من شروع کردن به خواندن ذکر و قران و درعین ناباوری وبه صورت معجزه وار هر دو بعد یه سرفه کوتاه زنده شدن و حتی دستگاهو از صورتشون خودشون برداشتن میشه بفرمایید تعبیر خواب چیه؟؟وآیا تعبیر داره خواب بعد از اذان صبح؟؟؟

فاطمهsays:

سلام‌و‌وقت‌به‌خیر.من‌امروز‌خواب‌سردار‌سلیمانی‌را دیدم😍‌با‌ایشان‌دو‌انگشتی‌دست‌دادم😍سرم‌را‌روی‌شونه‌ایشون‌گذاشتم😍‌پره‌امنیتو‌ارامش‌شدم😃بهم‌گفتن‌به‌بابات‌بگو‌بابای‌خوبم😍‌‌بهم‌گف‌به‌قولات‌عمل‌کن😍خیلی‌حرف‌زدیم‌یادم‌نمیاد😔

علیsays:

سلام چند شب پیش خواب دیدم در حال مشاهده عکس شهدا بودم که تصویرخودم را در بین آنها مشاهده کردم و ب مادرم نشون دادم که ناگهان مادرم ناراحت شد و بر سرم فریاد زد ، ناگهان مشاهده کردم ک عکسم که در بین محفل شهدا بود کم کم عکس با فرد دیگری تبدیل شد، و به مادرم گفتم ناراحت نباش عکس فرد دیگری است حال میخوام تعبیرش را بدانم باتشکر

سمیرا.الفsays:

سلام.من چندشب پیش خواب دیدم شهیدسردارقاسم سلیمانی مهمون خونواده مابودن. بسیارصمیمی دور هم نشسته بودیم طوریکه حجاب نداشتیم انگاریکی از برادرای خودمون بودن ایشون. من بودم ومادروخواهرام. من یه نامه جهت رفع مشکل کاری نامزدم دادم به سردار و ایشون نامه رو گرفتن ولبخندی زدن. خواهربزرگم به خواهردیگم درحضور سردار یه حرفی زدکه خواهرم ناراحت وغمگین شد. همون لحظه سردار به هممون گفت باهاش کاری نداشته باشین و چیزی نگین بهش چون این عروس منه!!! ازخواب بیدارشدم. اون خواهرم ارادت وعلاقه قلبی زیادی به سردار داره ومدام براشون نماز و قرآن و...هدیه میفرسته. لطفا تعبیرشو اگه ممکنه بفرمایین. سپاس

Attffhh00says:

من خواب دیدم که با یه شهید که تا الان هم جسدش پیدا نشده محرم شدم البته بگم که کاری نکردیم ولی باهاش حرف خیلی میزدم تو خواب انگار یه عمو هم داشتم که شهید شده بود و یه کتاب به من هدیه داده بود قبل از اینکه بره تو دریا شهید بشه میشه بگید تعبیرش چیه

ELisays:

سلام، من نزدیکای صبح خواب بابای دوستم ک شهید شده بود رو دیدم ،تعبیرش چیه ۹ ساله شهید شده

ابوالفضلsays:

سلام یکی از دوستان خواب دیده بودن که در جایی هستیم که یکی از دوستان شهید میشه. و من هم در بغل ایشون شهید میشم اما خودشون شهید نمیشن. تعبیر این خواب چی هست؟

فرsays:

یک خواب کلی دیدم و قسمتی که یادم مانده این بود که خواب سر سردار شهیدسلیمانی را دیدم که به جای اینکه دستشان که سالم بود را ببینم سر ایشان سالم بود و قرار بود کودکی چند ماهه که فرزند ایشان بود را بیاورند تا پدرش یعنی سردار شهید را ببیند و سر سردار در پارچه‌ای سفیدشبیه کفن بود و چشمانشان باز بود و حالت عجیبی بود و همینطور که سردار را در بغل من گذاشته بودند همسر ایشان کودک را به من دادند تا کودک پدرش را ببیند نمی‌دانم درست توانستم‌ام تعریف کنم فقط این تکه‌ از خواب یادم مانده

Bahar jansays:

سلام من دیشب خواب دیدم تلویزیون داره درمورد یک شهید صحبت میکنه که من یکدفه تو محل شهادتش ونحوه شهادتش قرارگرفتم ودیدم دشمنان به اونوشهید که گویا روحانی هم بود حمله کردن واون شهید درحضور ما به شهادت رسید ومن داشتم ازصحنه ردمیشدم که پام رفت روی خون شهید که گویا مدافع حرم بود ویه لک پاشید روی صورتم وهمونجا گفتم شاید خدا به خاطر خون این شهید که به من پاشیده شد گره ازکارام بازکنه چون بدجورگرفتارشدم

سارا افشاریsays:

سلام خواب میدیدم که یکی از نزدیکان همراه یکی از شهیدان معروف است با او قدم میرند و بنده هم نظاره گر بودم تعبیر؟؟

حسین سلیمانیsays:

سلام وقت بخیر. دیدن قبر امام معصوم در خواب چه تعبیری دارد؟ بنده در خواب وارو ضریح امام علی علیه السلام شدم و قبر امیرالمومنین را در اغوش گرفته بودم و اشک میریختم. وهنگام خروج تکه ای از سنگ قبر امام به دستم امد.

میس گمنامsays:

سلام خواب دیدم تابوت شهید بابک نوری رو خونمون آوردن و من پلاستیک رو از روشون برداشتم و نگاهشون میکردم و باهاشون حرف میزدم ..ایشونم چشماشون باز بود ..تعبیرش چیه؟؟

محمد جهانsays:

سلام خواب دیدم شهید حاج قاسم زنده شده ومن با او همراه هستم وبا او به اتاق اومیرویم اما همه متعجب می شوند وبعضی می خواهند اورابکشند اما من جلوی در می ایستم واز ورود افراد جلو گیری می کنم واز حاج قاسم شهادت را می خواهم

جانم فدای رهبرsays:

سلام خواب دیدم که من با مادر بزرگم در یه فضای باز هستیم مادر بزرگم داشتند داخل یه چاله را با خاک پر میکردن پر که کردند من اومدم از کنارش رد بشم که پام رفت وسط اونجایی که پر کردن ‌. داشتم انگار میرفتم پایین که یه دفعه زیر پام خالی شد به مادر بزرگم گفتم چاه هست که نجاتم دهد اما کاری نمیتوانست کند من هم با چادری که به سر داشتم از خدا و حاج قاسم کمک میخواستم و شهدا که از خواب بیدار شدم

دلدارsays:

سلام اگر خواب ببینیم که شهیدی بالای سر ما ایستاده . و او را نمیشناسیم .. و او بگوید که دوستت دارم .. چه تعبیری دارد .....

فاطمهsays:

سلام.من خواب دیدم شهید هادی که من تا بحال دربارشون نشنیده بودم و ندیده بودمشون وساطت منو کردن تا به خواستم برسم.تعبیرش چیه؟ممنون

فاطمهsays:

سلام.من خواب دیدم شهید هادی که من تا بحال دربارشون نشنیده بودم و ندیده بودمشون وساطت منو کردن تا به خواستم برسم.تعبیرش چیه؟ممنون

کیمیاsays:

سلام وقتتون بخیر. بند ماه پیش خواب دیدم که در اتاقم نشستم و پنجره هم بازه که صدای شهیدی میاد که برام قرآن میخونه و این صدارو فقط من می‌شنیدم من از شدت سرما در گوشه ای نشسته بودم و خیلی اشک می‌ریختم. دوباره امروز عصر که چندساعت خوابیدم خواب شهید حججی را دیدم که در یک مکان روحانی با تعدادی از افراد نشسته بودنند و وقتی من وارد شدم و خواستم با ایشان حرف بزنم به من توجهی نکردند و به من گفتن که بروم و من خیلی ناراحت شدم تعبیر این خوابها چیه؟

....says:

درود من خواب دیدم که شهیدسلیمانی منو به فرزندخوندگی گرفته ایشون خیلی شاد وخندان هم بودند لطفا تعبیرش رو بگیدممنون

علی رستمیsays:

سلام وقت بخیر خواب دیدم به شهید می گویم سلام مرابه امام رضا برسان ممنون میشم تعبیر کنید

.....says:

سلام خسته نباشید!! من در خواب شهید علی الهادی حسین(که رفیق شهیدم هستن) رو دیدم ایشون وایساده بودن و فقط میخندیدن و من بهشون گفتم"چرا میخندی؟!" ایشون باز هم خندیدن و من دوباره گفتم"نخند" اما بازم به خندشون ادامه دادن که من به خواهرم گفتم"آبجی،علی چرا می خنده؟ بهش بگو که نخنده"اما شهید علی الهادی بازم به حرفم توجهی نکردن و خندیدن. ممنون میشم که تعبیرش رو بگین

زی زیsays:

سلام من خواب دیدم مراسم عاشوراست بعد یهو ی تعداد خیلی زیاد تابوت شهید میارن میزارنشون اونجا اونا سالم سالم هستن با ریشای بلند و خیلی زیبا ی عده دختر بچه دبستانی میرن و با دستمال تمیزشون میکنن و مراسم خیلی با شکوهی برگزار شده و من از تو جمعیت مردم نگاه میکنم و خیلی حس خوبی دارم

Fatemesays:

سلام .خواب دیدم بابام و دوستاش رفتن شهید حججی و نبش قبر کردن تا ببرن نزدیک مادرش خاکش کنن . بابامم شهیدو میاره خونمون . کفنش انگار کامل نبود و ی قسمتایی از بدنشو میدیدم . مامانم همش میگفت انگار شهید زنده س. انگار جون توی پاهاشه . بعد بابام شهیدو اورد نزدیک منو کامل دور من چرخوند ب نیت عاقبت ب خیر . سه تا انگشترم دست شهید بود . بابام خواست یکیشو دستش کنه . اومد از دست شهید دربیاره انگشتش کنده شد . بابامم انگشتر و دستو گذاشت روی بدن و دوباره کفن پیچش کردن . وقتی داشتن کفنش میکردن من گریه میکردم ب جوونی شهید .تعبیرش چیه یعنی

محرابsays:

سلام من خواب دیدم پدرم صاحب یک مزار شهدا است و من در حال تمیز کردن سنگ قبر ها هستم و بعد از تمیز کردن پارچه های رنگین و زیبا روی مزار شهدا میگذارم اما دنبال یک شهید میگشتم که پیدا نکرده ام و سپس با پدر با ماشین به سمت کوچه ای که اسم آن شهید آنجا بود به حرکت بودیم!!!( من آن کوچه را در بیداری میشناسم)

نازیsays:

سلام خواب دیدم که در محیط منزل یک شهید با بسر بچه ی او همصحبتو بازی شدم ولی هنگامی که او وارد خانه شان شد به پسری بزرگ تبدیل شده .

نازنینsays:

سلام خواب دیدم یه اتفاقی افتاده بود من و چند تا از اشناها توی یه مدرسه که شبیه به بیمارستان بود موندیم و سه طبقه رفتیم بالا و خالم در یه اتاقو که شبیه به اتاق عمل یا اتاق ازمایشات بود رو باز کرد و دخترخالم رفت داخل من هرچقد میخواستم برم داخل و تلاش میکردم یه چیزس نمیزاشت برم تو و دوتا تابوت اونجا بود که دوتا اسکله مرده توش بود دختر خالم رفت بالای سر اونا و یوی از اسکلت ها بلند شد و به من زل زد و من یهو خون بالا اوردم ولی خون رو ندیدم بعد نشستم روی صندلی و دوباره بلند شدم دیدم از سمت در داره نگاهم میکنه و دوباره حالم بد شد

نازنینsays:

سلام خواب دیدم یه اتفاقی افتاده بود من و چند تا از اشناها توی یه مدرسه که شبیه به بیمارستان بود موندیم و سه طبقه رفتیم بالا و خالم در یه اتاقو که شبیه به اتاق عمل یا اتاق ازمایشات بود رو باز کرد و دخترخالم رفت داخل من هرچقد میخواستم برم داخل و تلاش میکردم یه چیزس نمیزاشت برم تو و دوتا تابوت اونجا بود که دوتا اسکله مرده توش بود دختر خالم رفت بالای سر اونا و یوی از اسکلت ها بلند شد و به من زل زد و من یهو خون بالا اوردم ولی خون رو ندیدم بعد نشستم روی صندلی و دوباره بلند شدم دیدم از سمت در داره نگاهم میکنه و دوباره حالم بد شد

ریحانهsays:

دوبار خواب هایی دیدم که تعبیرشون میشد خبر خوبی میشنوم بعد روز تولدم این خواب رو دیدم خیلی طولانی بود ولی من فقط همین یک قسمتش رو یادم موند که داشتم با امام زمان می رفتم یه جایی که از قضا جنگ بود و حضرت فاطمه یهو امام زمان رو صدا زد گفت‌پسرم لباس زرم نمی پوشی بعد امام زمان گفت این جنگ نابرابر است چهره هاشون نورانی بود ولی در حدی که بود که میشد چهرش رو دید ولی بازم یادم نیست لطفا تعبیر کنید

ریحانه کریمیsays:

خواب دیدم که برادرم شهید شدن و من سر مزارشون خیلی گریه می کردم بعد یه آقایی اومد پیشم بم گفت که شنیدم خیلی روحیه جهادی داری بعد بم گفت که برای حرم حضرت رقیه خادم می خوایم منم گفتم باید رضایت خانوادمو بگیرم و خانوادم به خاطر اینکه داداشمو از دست داده بودیم رضایت ندادن ولی مثل اینکه شهید احمد مشابه شب تولدم رفتن تو‌ خواب مادرم و راضیشون کردن که. رضایت بدن بعد خانوادمو راضی شدن و من همراه یکی از دوستام به سوریه رفتیم بعد چند وقت سر نماز بودیم که یهو داعشا اومدن و ما چون سر نماز بودیم نمیشد کاری کنیم و اونا مارو گروگان گرفتن بعد بردنمون به اردوگاهشون و گفتن که باید زن صیغه ایشون بشیم من قبول نکردم ولی مثل اینکه از سپاه به دوستم خبر داده بودن که قبول کنه تا سروقت اونا بیان نجاتمون بدن ولی من خبر نداشتم و قبول نکردم بعد اونا دست و پای منو بستن و یکی یکی دست و پامو قطع کردن داشتن فیلمم میگرفتن بعد سرمم جدا کردن که همون موقع انگار حضرت رقیه اومد بالا سرم و سرمو تو دامنش گرفت بعد من از خواب بیدار شدم لطف کنید تعبیرشو بگید

سمیرا عبدیsays:

سلام خواب دیدم تو مدرسه بودم و شهید بهشتی میومدن اونجا و من عبا ایشان را می لوسیدم و روی چشم می گذاشتم و برای خود دعا می کردم، دعا می کرذم به امام زمان نزدیک شده ام

دریاsays:

خواب دیدم که شهید سلیمانی بود.یه عده اقا باهاش بودن .اومدن تو یه جای نااشنا که عده ای نشسته بودیم.داشتن باخودشون صحبت میکردن که وقتی میخاستن برن من رفتم پشت سرش صداش کردم خاستم بگم بهش برام دعا کن ولی نگفتم فقط گفتم یچیزی بهم یادگاری بده که یه شلوار خاکی بود که گفت این یادگاری مال جنگ هستش بعد داد بهم دیگه رفتم که من شلواره بوسیدم که بیدلر شدم

مهدیاورsays:

من در خواب شهید محمد رضا دهقان امیری رو دیدم که در گلزار شهدا با هم قدم میزدیم و در خواب میدونستم شهید شدند . ایشون برادر (داداش)خطاب کردم و ازشون طلب غذا کردم .

بنده خداsays:

سلام شب اول محرم امسال (محرم99) خواب دیدم پیش دو تن از اقوام هستم که زنده هستند و پیکر یک شهید بین ماست البته یک تابوت بود و خاکستر اون شهید انگار سالهای زیادی بود شهید شده بود و خاک شده بود و لباس رزم ایشون هم کنارش بود خاطرم نیست ولی انگار اسم ایشون ابراهیم بود قرار شد بنده به تنهایی خاکستر ایشون رو در منزل یکی از اقوام دفن کنم وقتی رفتم برای دفن شروع به صحبت کردن با اون شهید کردم از گرفتاری هام گفتم و گریه کردم و خواستم دعا کنه برام و با همین حال از خواب بیدارشدم که ساعت حدود هفت صبح بود . ممنون میشم تعبیر کنید

مبیناsays:

سلام من خواب دیدم در بارگاه شهید اوینی با یک اقایی (خواستگار) صحبت می کنم لطفا تعبیر این خواب رو بیان کنید.

دانشجو🎓says:

سلام ان شاء الله سلامت باشین من خواب دیدم یه آقایی ک نمیشناختم منو از پشت بغل کرده حس آشنا بودن ایشونو تو خواب داشتم اما وقتی از خواب بیدار شدم فقط یه اسم تو ذهنم میومد ک شبیه بود بهشون رفتم گوگل زدم مصطفی صدرزاده اخه از قبل فقط اسمشون رو میشناختم دیدم انگار این مردی ک توخواب بود ایشون بودن خیلی تعجب کردم اصلا من نمیشناختم ایشونو واین بغل شهوانی نبود باآرامش و امنیت بود ینی باید به ایشون متوسل بشم تو زندگی؟!! این بار اول بود ک ایشونو دیدم یه بار دیگه هم دیدم... ممنونم بخاطر پاسخ گویی

محسن پsays:

سلام من خواب دیدم شهید حججی رو توی یه اتاق دیدم پاشد و دوتامون همو بغل کردیم و یه مدت طولانی اشک ریختیم ... میشه تعبیرش رو بدونم؟

یکتاsays:

سلام .من خواب دیدم در کنار قبر شهید عباس بابایی نشستم، دیدم که یه اقایی میخواد بیاد سمت قبر ایشون و فاتحه بخونه ولی نمیتونه انگار یه چیزی مانع میشد همون دور نشست ولی من کنار قبر ایشون نشستم و کلی گریه و درد و دل کردم،ولی اشکام روی سنگ قبر نمیریخت ایا تعبیری داره؟؟؟؟تعبیرش چی میشه؟؟؟

نیکانsays:

من خواب دیدم با شهید بابایی ازدواج کردم و ایشون همسر منه توی خواب روبه روی من ایستاده بودن و هاله ای از نور اطرافشون بود ومن میدونستم چند وقت دیگه شهید میشن و خیلی گریه کردم تو خواب چون توی خواب همسری مهربون بودن. بماند که در زندگی واقعی از دست همسرم خیلی در عذابم می خواستم بدونم تعبیرش چی میشه

زهرا غلامیsays:

سلام خسته نباشید... من چند روز هس که چله گرفتم باردار باشم... خواب دیدم با یه شهید که تاحالا ندیده بودم داشتم صحبت می‌کردم... شهید شیرافکن مریجی... ممنون میشم اگه بگید تعبیرش رو ایامن به آرزوم ميرسم

منیره امید مختارخانلوsays:

سلام من خواب دیدم سردار سلیمانی همراه با همسر و دخترشون به خونه من امدن سردار سلیمانی چایی مینوشیدن و به من گفت سفارش همسرت رو میکنم که مشکلش حل شه و دستان زن سردار سلیمانی رو بوسیدم تعبیر خواب چیه

زهراsays:

خواب دیدم شهید سلیمانی داره به یه خانمی میگه که چطور میمیری یعنی مرگت خوبه یابد. بعد من از ایشون پرسیدم چطور میمیرم ؟ شهید سلیمانی به من گفتند:برو برو من کاردارم هرچی میگفتم که جوابم رو بدن میرفتن بعد گفتم حد اقل بیاید ی سلفی بگیریم ک از عکسایی هم که گرفتیم عکسا بد افتادن! تعبیرش چیه من تو اون روز ی گناه کردم ک میدونم نکنه یعنی شهید من رو دوس نداره.؟

مرضیهsays:

سلام خوابدیدم شهیدحججی نامزدم هست یه جایی بودیم برای نماز وضو گرفت‌منم‌میخواستم وضو بگیرم ولی شک داشتم که تودید تامحرم باش به من گفت بهتره شمابری داخل وضو بگیری و یکی دوتازن همونجا وضومیگرفتندو خیلی حس خوبی به هم داشتیم

🌸🍀says:

من دایی ام شهید شده . یه بار خواب دیدم همه توی بیابون دنبالش می گردند و فقط من موفق به پیدا کردنش شدم بعد اون برای یه مغازرو خرید بعد رفت . تعبیر خواب چیه ؟؟

محدثه نجف وندsays:

سلام من خواب دیدم یه شهید مدافع حرم رو که اسم و ظاهرش یادم هست بغل کردم و بهش گفتم که از این به بعد تو رفیق شهید منی،و میدونستم داره میره جایی که شهید میشه.از خواهرم با ناراحتی خداحافظی کردم و منم دنبالش رفتم.آیا این خواب من تعبیر داره؟

زهراsays:

سلام...من خواب دیدم که دعوت شدم به خونه شهید و اون شهیدم تو خونه بود.... همین که وسایل اون شهید رو دیدم گریه افتادم و بااون شهید کلی حرف زدم و سوال کردم حتی باهم غذا هم خوردیم....خیلی ببخشید اما تو خونه اون شهید داخل حیاطش ادرار هم کردم ...خیلی حس خوبی داشتم اینم بگم اون شهید حمید سیاهکالی بود و من چند ماه قبل روایت زندگی تا شهادتش رو خونده بودم....میخواستم بدونم تعبیرش چیه

حناsays:

خواب دیدم شهید ابراهیم هادی به خونه ما اومدن و من دارم کتاب سلام بر ابراهیم رو میخونم اما فکر نمیکنم ایشون شهید شدن ولی میدونم چقدر انسان خوبی هستن و به شدت دوستشون داشتم از ایشون خواستم برام چیزی به عنوان یادگاری بنویسن و باهاشون عکس بگیرم ایشون نامه رو نوشتن امضا کردن و مهر هم کردن و ۱۳ ریال پول به من دادن من گفتم از شما پول نخواستم ولی ایشون گفتن باشه و من گفتن هرچی از شما برسه خوبه وبرای عکس طی چندین تلاش هم من و هم خودشون نتونستیم عکس بگیریم و توی خواب خبر جبهه رفتن و شهداتشون یه گوشم رسید

پروانهsays:

خواب دیدم که قبر شهید ابراهیم هادی وسط خانه مان هست و در حال صحبت و درد و دل با اوبودم

تسنیمsays:

سلام.من خواب دیدم به آسمان شب که پر از ابرهای تیره بود نگاه میکنم که اروم اروم ابرها کنار میرفتن ویه ماه وبعد سه ماه وبعد از رفتن تمام ابرها دراسمان بالای سرم به تعداد زیادی ماه درخشان دیدم..تعبیرخوابم چیه؟؟

ثمینsays:

سلام خواب دیدم پس از اتمام یک مراسم حاج قاسم سلیمانی از بین جمعیت بع سمت من آمد و دستی روی صورتم کشید و گفت نگران نباش جوان به زودی به کنار ما خواهی آمد. میخواستم تعبیر این خواب و بدونم ممنون

مهدیه نجفیsays:

خواب میدیدم خیلی ناراحتم وسط یه بیابونه افتاده بودم و نمیدونم چرا غصه دار بودم یهو بیابون پر از اب شد جوری که روی منو گرفت و داشتم خفه میشدم یهویی اب منو برد نزدیک یه تخت سنگ وسط یه دریا اب یه سربازی دست منو گرفت کشید بالا نزاشت من قیافه اشو ببینم فقط یه لباس سبز سربازی تنش بود گفتم اینجا کجاست؟ گفت اینجا صحرای مشهده یهو اون اب دریا رفت تو دل زمین یه قبر بهم نشون داد گفت این قبر یه زاهد پارساست گفتم کیه بهم بگو دور قبر چادر سبز زده بودن این سربازه گفت بیا خودت ببین کیه رفت با تفنگش زد رو قبر گفت بلند شو مهمون داری یهو از قبر اومد بیرون اونم لباس سربازی سبز تنش بود یهو نگاهش کردم سردار سلیمانی خیلیییی خوشگل و زیبا بهم نگاه میکرد میزد به پهلوم میگفت برو ناراحت نباش چندبار تکرار کرد این جمله اشو یهو هر دوتاشون رفتن منم از خواب بیدار شدم

مهدى زارعsays:

خواب ديدم در قبرستان با يكى از دوستانم بالاى يه قبرى ايستاده بوديم ميخواستيم نوشته ى روى سنگ قبر رو بخونيم هر كار ميكرديم نميتونستيم.سنگ قبر جابجا ميشد. من يه چيزى دستم بود مثل تكه چوب يا آهنى.. دوستم بهم گفت چرا سنگ قبر رو تكون ميدى بالاى يه قبر ديگه يه شهيدى ايستاده بود گفت من سنگ قبر رو تكون دادم...بعدش به من گفت دنبال اين دختر نباش عاقبت خوبى نداره...

سهاsays:

سلام من حاجتی دارم و اون اینه که در دانشگاهه مشهد قبول بشم و از امام رضا هم این رو خواستم چند شب پیش خواب دیدم که رفتم داخل یک قبرستان و دارم بین قبرها راه میرم که چهره ی حکاکی شده رویه یک سنگ قبر برام آشنا بود بعد که فکر کردم دیدم ایشون شهید ابراهیم هادی هستن رفتم سر قبر نشستم و ازشون حاجت میخواستمو کلی هم گریه کردم که خواهر بزرگم اومد و گفت پاشو دیگه باید از اینجا بریم همینطور که داشتیم میرفتیم یهو صحن آقا امام رضا رو دیدم و خواهرم میگفت زود باش باید بریم من هم تقریبا ۱۰ متر بیشتر با ضریح آقا فاصله نداشتم و از همونجا التماس دعا گفتم و دوباره هم حاجتمو خواستم و از آقا خداحافظی کردم و از صحن حرم اومدم بیرون ممنون میشم تعبیرشو بگید

مهدیsays:

سلام . من خواب دیدم همراه برادرم وارد یه امام زاده ی که بالای کوه و ارتفاعات بود شدیم .امام زاده دو اتاق داشت که یکی از اتاق ها بخش زنانه بود و دیگری بخش مردانه بود . در بخش زنانه دو خانم با چادر سفید روی زمین و به پهلو خوابیده بودند. و در اتاق دیگه که من و برادرم بودیم و بخش مردانه بود یک سری پیراهن و لهاف و پتو بود . من و برادرم پیراهن های داخل امام زاده که انگار برای ما اونجا گذاشته بودند رو پوشیدیم . رنگ پیراهن زرشکی بود و روی قسمت بالای پیراهن نزدیک گلو با رنگ سبز و با خط زیبا نوشته بود شهید . لهاف و تشک رو توی امام زاده پهن کردم و می خواستم که کمی بخوابم که متوجه شدم یکی از بچه محلام اومد توی امام زاده و ازم خواست به اون هم یه پیراهن بدم . یعنی تعبیرش چیه ؟

ابوالفضل نوریsays:

سلام و عرض ادب. تقریبا ساعتای دو نیم بامداد ، یعنی همین چند دقیقه قبل ، خواب دوستی رو دیدم که به پاکی اش همه ایمان داشتند از شهدای ناوچه کنارک بودند. از دوستان تقریبا صمیمی بنده بودند ، توی خوابم اومدند و منو حیرت زده کرده بودند شکه شده بودم مگر محمد شهید نشده پیش خودم میگفتم ، مثل همیشه سرحال قبراق خوشحال پر انرژی ی گوشی تلفنی دستشون بود به من دادند گفتند بهشون بگو حال محمد خوبه الان که دارم مینویسم کلی دارم گریه میکنم چون واقعا چی بگم این پسر گل بدون عیب بود ،. منم خودم معرفی کردم پشت تلفن و از کسی ک پشت خط بود خواستم چندین بار خودش معرفی کنه ولی حرفی نزد انگار اونم با شنیدن صدای شهید دل توی دلش نبود ، ممنون میشم تعبیر این خواب خیلی مهم برای من توضیح بدین. انشاالله خداوند متعال در تمام مراحل زندگی یاور و همراهتان باشد .

ابوالفضل نوریsays:

سلام و عرض ادب. تقریبا ساعتای دو نیم بامداد ، یعنی همین چند دقیقه قبل ، خواب دوستی رو دیدم که به پاکی اش همه ایمان داشتند از شهدای ناوچه کنارک بودند. از دوستان تقریبا صمیمی بنده بودند ، توی خوابم اومدند و منو حیرت زده کرده بودند شکه شده بودم مگر محمد شهید نشده پیش خودم میگفتم ، مثل همیشه سرحال قبراق خوشحال پر انرژی ی گوشی تلفنی دستشون بود به من دادند گفتند بهشون بگو حال محمد خوبه الان که دارم مینویسم کلی دارم گریه میکنم چون واقعا چی بگم این پسر گل بدون عیب بود ،. منم خودم معرفی کردم پشت تلفن و از کسی ک پشت خط بود خواستم چندین بار خودش معرفی کنه ولی حرفی نزد انگار اونم با شنیدن صدای شهید دل توی دلش نبود ، و در آخر بگم از شهید خواستم منم ببره پیش خودش . ممنون میشم تعبیر این خواب خیلی مهم برای من توضیح بدین. انشاالله خداوند متعال در تمام مراحل زندگی یاور و همراهتان باشد .

ابوالفضل نوریsays:

سلام و عرض ادب. تقریبا ساعتای دو نیم بامداد امشب شب پنح شنبه ، یعنی همین چند دقیقه قبل ، خواب شهیدی « دوستی » رو دیدم که به پاکی اش همه ایمان داشتند از شهدای ناوچه کنارک بودند. از دوستان تقریبا صمیمی بنده بودند ، توی خوابم اومدند و منو حیرت زده کرده بودند شکه شده بودم مگر محمد شهید نشده پیش خودم میگفتم ، مثل همیشه سرحال قبراق خوشحال پر انرژی ی گوشی تلفنی دستشون بود به من دادند گفتند بهشون بگو حال محمد خوبه الان که دارم مینویسم کلی دارم گریه میکنم چون واقعا چی بگم این پسر گل بدون عیب بود ،. منم خودم معرفی کردم پشت تلفن و از کسی ک پشت خط بود خواستم چندین بار خودش معرفی کنه ولی حرفی نزد انگار اونم با شنیدن صدای شهید دل توی دلش نبود ، و در آخر بگم از شهید خواستم منم ببره پیش خودش . ممنون میشم تعبیر این خواب خیلی مهم برای من توضیح بدین. انشاالله خداوند متعال در تمام مراحل زندگی یاور و همراهتان باشد .

آیناز حسینیsays:

سلام.خواب دیدم عموم که شهید شده زنده اس ومن یادم نبود که شهید شدن.ایشون میخواست ب زورشوهرم بده.تعبیرش چیه

مهشید امیدیsays:

سلام من دو روز پیش با دل شکسته به گلزار شهدا رفتم و دبشب قران خوندم خواب دیدم دارم زیتون میخورم که از سوریه امده بود بعدش رفتم خونه یه مادر شهیدی که ۹ تا بچه هاش شهید بودن و تمام عکساشون ب دیوار بود گمنام بودن تو سوریه شهید شدن اما من میتونستم قبرشون ببینم

ملیکاsays:

سلام من در خواب دیدم که با چند تن از شهدا در گرد میزی روی صندلی نشستیم و انگار که داریم صبحانه یا نوشیدنی ای میخوریم. من هیچ کدوم از اون شهدا را نمی شناختم چون سر همه شون پایین بود و به من نگاه نمیکردن. به جز یک شهید که او را از قبل می شناختم،و اون شهید به من نگاه میکرد و لبخند میزد. یادم می آید که با تمام اونها صحبت کردم اما دقیق به یاد ندارم که چی گفتم میشه تعبیر این خواب رو بگید؟!

ملیکاsays:

سلام من در خواب دیدم که با چند تن از شهدا در گرد میزی روی صندلی نشستیم و انگار که داریم صبحانه یا نوشیدنی ای میخوریم. من هیچ کدوم از اون شهدا را نمی شناختم چون سر همه شون پایین بود و به من نگاه نمیکردن. به جز یک شهید که او را از قبل می شناختم،و اون شهید به من نگاه میکرد و لبخند میزد. یادم می آید که با تمام اونها صحبت کردم اما دقیق به یاد ندارم که چی گفتم میشه تعبیر این خواب رو بگید؟!

م باقریsays:

سلام و. درود من تقریباپیش خواب پسرعمومو دیدم که فوت شده ازش پرسیدم تو خواب حالت چطوره اونم همش به منمیگفت شهیدمحمدرضا قانع همش اسمشو تکرار میکرد منم بیدارشدم اومدم سرچ کردم ببینم همچین شهیدی داریم یا نه با کمال ناباوری دیدم هست اما گمنامه و حالا چند شب پیش خواب یه شهیدو دیدم که همش بهم میگفتم برخدا فقط توکل کن چندبارتکرار کرد امروز دوباره اومدم اسم شهید قانع رو سرچ کردم دیدم تازه پیداش کردن این خوابا یعنی چی؟

میناsays:

من خواب دیدم توی حرم امام رضا ع مادر شهید صدرزاده رو دیدم و ایشون منو به خونه خودشون بردن

بنیامین‌عظیمیsays:

سلام‌ خواب دیدم دارم با یکی که داره میره شهید بشه صحبت میکنم بعد ک رفت چند وقت بعدش شهید شد ت خواب خیلی اشنا بود میگفتن باباته در حالی ک مامانم کنار بابام تو مجلس نشسته بود

حوریه ساداتsays:

خواب دیدم شهید والامقام سردار حاج قاسم سلیمانی مرا به کنار مضجع نورانی امام رضا «ع» برده است و فقط من و.ایشان بودیم و.چند خادم سپس غذایی ساده آوردند و.من ایشان خوردیم بعد ایشان روی پله های مرمر مقابل ضریح نشستند و من هم کنارشان نشستم ایشان رو به من کرد و فرمود ، میخواهی باز هم بیایی؟ من چون می دانستم ایشان شهید شدند گریه ام گرفت ، ایشان گفت هر وقت خواستی به من بگو تا سفارش کنم شما را بیارن کنار ضریح و خیلی خودمانی با کن حرف میزدن

لبیک یا مهدیsays:

سلام خواب دیدم که با تاکسی با مادر وخواهرم داشتیم می رفتیم دندان پزشکی در واقع داشتنیم مادرم رو می بردیم که من به راننده گفتم که جلوتر از مقصد بره وقتی رفت مارو به یه جای رسوند که تاریک هستش وخاکی بود من از دور شهید محسن حججی رو دیدم با شهدایی دیگه ایستاده بود که من بقیه ی اون شهدا رو نمی شناسم خلاصه من از اونجا که تاریک بود وکمی خاکی با مادر وخواهرم رفتیم بیرون به خواهرم گفتم من شهید محسن حججی رو خیلی دوست دارم میرم اونجا می ایستم تا اون رو ببینم خوب خواهر ومادر م رفتند دندان پزشک ومن رفتم به سمت شهید محسن حججی وایستادم و با چهره ای بسیار خوشحال ولبخند به او نگاه می کردم او هم به من نگاه می کرد بعد از اون یه سری شهدایی هم که نامشون رو نمی دونم اومدند وشهید محسن حججی رفت با یکی از شهدا که اسمشون رو یادم نیست صحبت کردم می گفتم که من شما رو می شناسم وحتی نامشون رو گفتم که در حال حاضر یادم نیست وگفتم خیلی شما را دوست دارم وبعدا از خواب بیدار شدم. خیلی ممنون میشم که تعبیر خواب را بگید که چی بوده

فاطمهsays:

سلام.من نزدیک اذان ظهر خواب دیدم که در یک باغ هستم که سرسبز بود و رودی در اون جاری بود و شهید حاج قاسم سلیمانی آمد و به من گفت که من یک گل در این باغ کاشته ام و با هم به سمتی که او گفت رفتیم و همان لحظه بویی خوش به مشامم رسید و ایشون خم شدن و گل رو به من نشان دادند و رنگ آن گل بنفش بود و بعد به من به ایشون گفتم که آیا خدا کمکم میکنه و مشکلاتم حل میشه؟ایشون گفتن انشاءالله که همه چیز درست میشود.میشه راهنمایی کنید که تعبیر این خواب چیست؟

فائزهsays:

سلام دیشب قبل از اذان صبح خواب دیدم آقای سلیمانی اومدن تو خابم دوتایی باهم داشتیم گریه میکردیم بعدش من و نوازش کردن و بهم میگفتن شما سیدی و شما شهید میشی میگفتم ن من سید نیسم در صورتی که واقعا من سید نیسم بهم میگفت مهربونی و همین کلمه تو سیدی شهید میشی یادم و وقتی از خواب بیدار شدم اذان صبح بود میشه تعبیرش و بهم بگین

Zohrehsays:

سلام من خواب دیدم شهیدی از بالا آسمون افتاد تو دریا و همین جور که داشت غرق میشد ۳ تا کتاب به من داد یکی دفتر صورتش بود و دیگری یه کتاب که روش نوشته بود عرفان و خدا بعد تو جنگ بودیم من اینا رو زیر چادرم قائم کردم دشمن نبسته یه برگ امضا شده هم بهم داد بدم به زنش

Zohrehsays:

سلام من خواب دیدم شهیدی از بالا آسمون افتاد تو دریا و همین جور که داشت غرق میشد ۳ تا کتاب به من داد یکی دفتر صورتش بود و دیگری یه کتاب که روش نوشته بود عرفان و خدا بعد تو جنگ بودیم من اینا رو زیر چادرم قائم کردم دشمن نبسته یه برگ امضا شده هم بهم داد بدم به زنش

علی نظریsays:

من دیشب خواب دیدم در جعبه جنگم و و دارم به عقب میام و در سه نفر از اقوام همراه من هستند همینجوری که به عقب میرویم به یه جای خیلی خیلی سر سبز میرسم آنجا یه ماشین رد میشود و ما قایم میشویم او مارا میبیند او خوبی است من از حال میروم و وقتی به حال می آیم در خانه ی یکه از اقوام هستم و است نفر که نمی شناسم داشتند غذا دو بچه یک مرد مرد پایه زخمی ی من را پانسمان کرد من در باره جنگ پرسیدم گفت تمام شهیدان خاک شدن یکی از پسران ایستاد و گفت آیا پدر منم شهید شده او گفت من نمی توانم به تو بگویم برادر و وقتی اصرار کرد گفت اره پدرت شهید شده او رفت پشت در نشست و گریه کرد من رفتم پیشش و من هم گریه کردم و وقتی از خواب بیدار شدم چشمانم خیس گریه بود

اکبرsays:

سلام خواب دیدم یکی از اقواممان که سالها پیش شهید شده است را چندین با به دستان خودم به خاک سپردم

علیرضا اکبریsays:

سلام چرا متنی که ازسال کردم وخوابی که دیدم را وتعبیرش در این صفحه درج نفرمودید خواهش میکنم تعبیرش را حد اقل بفرمایید ممنون.

امیر راستگوsays:

سلام خسته نباشید من خواب عمو و پدر بزرگ شهیدم رو دیدم ک به من کلیدی دادن و گفتن هر وقت خواستی بیای پیش ما از این کلید استفاده کن و بعد بیدار شدم لطفا تعبیرش رو بگید

علیرضا اکبریsays:

سلام وقت شما به خیر الان اول صبحه وساعتیست که آفتاب  کرده وهنوز از محل سجاده حرکت نگردم ورو به قبله نشسته ام ودارم به خوابی که دم دمای اذان صبح دیدم فکر میکنم . اشک تو چشمم حلقه میزنه و به گریه می افتم نمیدونم از ذوق خودمه یا از لطف شهیده یا از رحمت خدا. خواب دیدم انگار در مسجدی هستم آدان میگم بعد میبینم که تو حیاط مسجدم وقتی دارم حرکت میکنم انگار مثل تو فیلما حرکت آهسته از جلوی یکی از شهدا که برادر دوست عزیزم هست بنام شهید محسن گلستانی رد میشم واون با همون تبپ زمان جنگ ویکی از عکسهاشم با همون وضع هست وبه در شبستان مسجد تکیه داده به هم نگاه میکنیم مثل همون عکس لبخند قشنگی روی لبهاشه ایشون منو نمیشناسه ولی من ایشون رو میشناسم واز دیدنش خیلی خوشحالم بعد انگار من تو همون حیاط مسجد دراز کشیدم ویه پتوی جنگی روم هست که ایشون با مهربانی میاد بالای سرم وانگار چیز هایی به پتو چسبیده اونها رو جدا میکنه ومیگه اینا مهاجرن من بهشون عرضکردم منم مهاجرم . در ادمه دیدم .......

علیرضا اکبریsays:

در ادمه دیدم که در یک اتاق هستیم کسای دیگریم هستن وایشون سعی داره چند نفر رو که بام مشاجره داشتن رو آشتی بده بعد ایشون با کت و شلوار نشسته بود من دست انداختم گردن شهید صورتشون روبوسیدم وگفتم ما هرچی داریم مدیون شماییم ومن خیلی توصیف شما رو از محمد(دوستم وبرادرشون) شنیدم وخیلی به شما وخانوادتون ارادت دارم.ایشون فقط نگاه کردولبخند زد گفتم من خیلی دوست داشتم شما رو ببینم ومیدونستم شما برمیگردید. البته ناگفته نماند که من در زمان حیاتشون این شهید رو از نزدیک زیارت نکرده بودم ولی خیلی به واسطه رفاقت با برادرشون به ایشون علاقه وارادت داشتم و حدودچهل پنجاه روز پیش مشکلاتی که هنوزم باهاشون دست به گریبانم برام پیش اومد که یه نیمه شبی دلم خیلی گرفت ورفتم سر مزار همین شهید ودوستان شهید دیگرم وازشون استمداد کردم. میخواستم تعبیرش رو بدونم .خیره ان شا ءالله.

علیرضا اکبریsays:

باسلام این خواب رو من در تاریخ ۹۹/۰۹/۱۷ دیدم.

فsays:

سلام من دیشب دقیقا بعداذان خواب دیدم ک‌شهید قاسم سلیمانی اومدن داخل مون ایستادن من‌دیدمشون و اومدم بهشون حاجت هامو بگم یهو نگفتم جلو بقیه بهش تااومدم بگم فقط گفتم پس....دیگ‌بقیش تودلم گفتم و رفتم رو روحیاط خونمون...خواهش میکنم‌از تعبیرداره بگید توروخدا

Fateme Valisays:

سلام من خواب دیدم یه سفره بزرگ انداختیم سردار سلیمانی کنار من نشستن بعد من بغض کرده بودم جلوشون زانو زدم بهم گفت زانو نزن دخترم بعد انگار میخواستم یه چیزی بهسون بگم یا روم نمیشد یا اینکه نمیتونشتم بگپ اشک نریختم زل زدم به رو به رو ایشونم انگار فهمید نمیخوام چیزی بگم هیچی بهم نگفت بعد داییم براشون غذا کشید و بهشون غذا داد بعدش یهو انگار تو یه قلعه بودیم و ایشون جلوتر از همه ایستاده بود یاراشم پست سرشون انگار منم جزو یارانشون بودم بعد سردار تیر خوردن و....

نرگس نامورsays:

سلام وخسته نباشید عرض میکنم به شما اگردختری درخواب ببیند که ابتدا به همراه سردار بادشمنان میجنگد وبعد ببیند که سردار به خانه آنها آمده وبامهربانی بااووخانواده اش صحبت میکند واین دختر که من باشم از ایشان به خاطر تحفه ای که به نظرم پنیر بود تشکر میکنم تعبیرش چیست سردار هم دستشان رابرسینه گذاشته بودند ومیگفتندخواهش میکنم من هم به خانواده ام میگفتم من به سردار ارادت خاصی دارم وایشان رامثل پدرم میدانم لطفاتعبیرش رابگویید من حتی ازپنیرخوردم

مجدsays:

من خواب دیدم که یه سگ کفشامو انداخت بود تو رودخونه بعد یه اقا جوان حدود ۲۵ ساله رفت و کفشام برام اورد و داد تا بپوشم و بهم گفت مواظب خودت باش ولی بدون اگ خودت نباشیم من هستم مواظبت و بعد رفت از اونجا بعدش یه پیر مردی اومد دنبالم و منو برد به مراج شهدا یه سالن تاریک و بزرگ بود پر از تابوت شهدا من که پرسیدم چرا منو اوردید اینجا گفتن ک اون اقای که ملاقات کردی شهید شده و وصیت کرد تو بیایی تحویل بگیری جنازشو ولی متاسفانه پیکرش رو پیدا نکردیم و در حال حاضر شهید گمنام این حرفو که زد من زدم زیر گریه انقدر گریه میکردم که انگار عزیز ترین کسم از دست داده بودم

قاسم رضاییsays:

دیدن خواب شهید سلیمانی :که ایشان درب گوشم فرمودند من شما را شفاعت میکنم

فاطمهsays:

مادرم خواب دیده که پدرم که شهید هست و اوردن و تو یه جای قبر مانندی بوده و رفتن دیده از کمر نصف شده پاهاش به سمت راسته سرشم به سمت چپ بعد یه پاش خیلی ورم کرده بوده و گریه میکرده شدید مادرمم گریه میکرده بعد مادرم پرسیده چرا گریه میکنه گفته به خاطر تو تو خیلی عذاب میکشی و دستاشو باز کرده گفته بیا بریم

محمد‌رضا‌یوسف‌ابادیsays:

در‌خواب‌حا‌ج‌قاسم‌رو‌دیدم‌‌که‌به‌من‌کتو‌شلواری‌داد‌و‌برو‌حما‌م‌بعد‌‌برو‌‌جایی‌ایا‌تعبیری‌داره

فاطمهsays:

باعرض سلام وادب من خواب دیدم شهید محمدرضا تورجی زاده با لباس جبهه ،مرتب وتمیز امده ودستشو دراز کرده ویه بچه قنداق که نمی دونم دختر ویا پسر بهم می ده وبهم نگاه می کنه ومن حالات شک بهم دست داده ونمی دونم چیکار کنم.

ابوالفضلsays:

سلام من خواب دیدم که وارد خانه ای شدم که وقتی وارد خانه شدم دیدم شهید حاج قاسم سلیمانی هستند و با ایشان حرف زدم تعبیرش چی هست.

عرفانsays:

سلام من تولدم 11 بهمن ماه بود روز دهم خواب دیدم پدرم که شهید مدافع حرم هستند به خوابم اومدن گفتن تو یک خونه در بهشت داری و تصویرش رو هم نشون دادند تعبیرش چی میشه و اینکه فقط من تا حالا کادو از طرف پدرم نگرفتم ایشون روز قبل تولد برادرم بهش قول تبلت میده و همون روز در قرعه کشی برنده تبلت میشیم و برای مادرم هم کادو گرفته بودند

شهلا منصوریsays:

سلام تعبیر اینکه باشهیدی که میشناسید وبسیار مقام بالایی دارند ازدواج کنی تعبیرش چیست؟

....says:

سلام... من و یه اقایی همدیگه رو دوست داشتیم و قراربود باهم ازدواج کنیم... اما ایشون یهویی زدن زیر همه چی حالم شدیدا بد بود دیگه کار روز و شب شده بود بغض کردن و اشک ریختن... چندماه بعد اون جریان خواب دیدم دارم تو خواب از این و اون دنیال همون آقا میگردم یهو رسیدم به یه جایی که یه چیز مانیتور مانندی بود تو اون مانتیوتر یه جای سرسبزی بود و یه اقایی رو صندلی بود بهم سلام کرد با لبخند گفت من شهید عباس بابایی ام ارومم کرد با حرفاش و به اقایی که کنارش داشت نماز میخوند اشاره کرد و گفت تو باید بری پیش شهید دمحمود دیابی... وقتی از خواب بیدار شدم اسم اون شهید دیابی رو سرچ کردم (چون تا به حال اسمشونو نشنیده بودم)دیدم عکسشون همون عکسیه که من تو خواب دیدم... تعبیر خوابم چی میشه؟

آینازsays:

سلام من دیشب خواب دیدم که در یک اتاق کوچک و در گوشه ای از اتاق نشستم و سردار سلیمانی را میبینم که در حال نماز خواندن است سپس دیدم شهید سلیمانی نمازش را تمام کرده بعد به من می‌خندد ،سلام میکند و دست می‌دهد من هم با ایشان دست دادم خواستم سخنی بگویم که خیلی زود رفت من خیلی گریه کردم توروخدا زود تعبیر خواب منو بگین😭.

میلاد ساموراییsays:

سلام خواب دیدم با شهید حاج قاسم سلیمانی حرف میزدم تعبیرش چیست؟

نسیمsays:

سلام من دیشب خواب دیدم یکی از شهدا ازم خواستگاری کرد و من بسیار خوشحال بودم میشه بگید تعبیرش چیه

مهدیهsays:

سلام من خواب دیدم یکی از شهدای محله مون ازم خواستگاری کرده و خانواده ی خودم قصد جواب مثبت دادن، داشتن. اگه میشه تعبیرش رو بهم بگین

رمضانیsays:

من خواب دیدم که شهید مصطفی احمدی روشن و دوتا از دوستاش که اصلا باهاشون اشنای نداشتم به خانیمان امدند و باهم گفت و گو میکردیم و میخندیدیم

masumehsays:

سلام خواب دیدم ک با شهیدی ک تاحدودی اشناس، سر قبرش نشستیم همونجا ازم خواستگاری کرد تعبیرش چی میشه؟

بهنامsays:

من خواب دیدم حاج قاسم سلیمانی زنگ زده بهم و داره احوالم رو می پرسه تعبیر این خواب چی می تونه باشه؟؟

س فردsays:

سلام من خواب ديذم بعد نماز صبح كه در جايي هستم شلوغ و چادر و پوشيه زده بودم ..شهيد همت امدن به حدي از ديدن ايشان خوشحال بودم يادمه همه گريه ميكردن منم همراهشان...ايشان امدن و دنبال همسرشان بودن...لبخند هم بر لب داشتن...فرصت سخن گفتن نداشتم...ممنون ميشم بفرماييد تعبير...خير است ان شالله

maryamsays:

سلام وقت تون بخیر . من اخیرا کتاب یادت باشد که در مورد شهید حمید سیاهکالی مرادی هیت رو خوندم و مصاحبت ها خانم شون رو هم دیدم .. به همین دلیل چند روز پیش خواب دیدم ایشون قصد دارن با من صحبت کنند اما هر دفعه یک مشکلی پیش میاد و نمیتونند با من صحبت کنند؛ در آخر می‌شنیدند و بعد چند نفر می آیند کلا این شهید گم میشند و یک کلمه هم با من صحبت نکردند ... ممنون میشم تعبیر رو بگید .

شهیده گمنامsays:

با سلام و عرض خسته نباشید. بنده خواب شهید حمیدسیاهکالی مرادی رو دیدم که داشتن یه مکانی رو درست میکردن و از من کمک خواستن بنده هم رفتم کمکشون کردم .بین کمک کردن من باهاشون حرف میزدم برخی اوقات جوابم رو میداد یا برخی اوقات روشون رو ازم برمیگردوند تعبیر این خواب چی هستش ؟

صدیقه موسویsays:

سلام عموم یه ساله شهید شده همش میاد بخوابم و از احوالم جویا میشه چند باریم به خواب اعضای خانواده رفته و گفته هوای منو داشته باشن آخه من یه ساله ازدواج کردم و از خانواده دورم دیشبم به خوابم اومد و گفت تو خونه چی کم و کثری داری

نسرين خرقانيانsays:

سلام خسته نباشيد من خواب ديدم ك توي گوشي كسي نحوه شهادت ي شهيدي بهم نشون دادن و بعد من خودم انگار وارد اون صحنه شدم حتي جاهاي ك تير خورده بود تو خواب بهش گفتم شب اول قبرم شفاعت منو بكن و ي اسم مجيد و خان طومان صبح يادم بود براي همسرم تعريف كردم گفتن مجيد قربانخاني هستك در خان طومان شهيد شده حتي وقتي محل تير خوردناشونم گفتم گفت دقيقا همينجوري بوده ولي نميدونم تعبيرش چي ميشه

نسرين خرقانيانsays:

سلام خسته نباشيد من خواب ديدم ك توي گوشي كسي نحوه شهادت ي شهيدي بهم نشون دادن و بعد من خودم انگار وارد اون صحنه شدم حتي جاهاي ك تير خورده بود تو خواب بهش گفتم شب اول قبرم شفاعت منو بكن و ي اسم مجيد و خان طومان صبح يادم بود براي همسرم تعريف كردم گفتن مجيد قربانخاني هستك در خان طومان شهيد شده حتي وقتي محل تير خوردناشونم گفتم گفت دقيقا همينجوري بوده ولي نميدونم تعبيرش چي ميشه

نسرين خرقانيانsays:

سلام خسته نباشيد من خواب ديدم ك توي گوشي كسي نحوه شهادت ي شهيدي بهم نشون دادن و بعد من خودم انگار وارد اون صحنه شدم حتي جاهاي ك تير خورده بود تو خواب بهش گفتم شب اول قبرم شفاعت منو بكن و ي اسم مجيد و خان طومان صبح يادم بود براي همسرم تعريف كردم گفتن مجيد قربانخاني هستك در خان طومان شهيد شده حتي وقتي محل تير خوردناشونم گفتم گفت دقيقا همينجوري بوده ولي نميدونم تعبيرش چي ميشه

محمدی. م جsays:

سللم من روزه بودم و یک ساعت قبل از اذان ظهر خوابیدم ، تو خواب دیدم روی قفسه ی کتاب شاپرکی که قبلا مرده بود و خشک شده بود کم کم شروع کرد به حرف زدن و مدام بزرگتر میشد و ظاهرش هم تغییر میکرد تا اینکه یه آدم کامل شد با لباس جنگ و کمی هم خاک گرفته با محاسن مشکی و به من گفت من شهیدم و با من سر سفره نشست و شروع کرد ب حرف زدن، خیلی آهسته صحبت می‌کرد ولی من چیزی از صحبت هاش به خاطرم نمونده فقط برام محترم بود و سعی می‌کردم بهش احترام بزارم . و خانم جوانی که ظاهر خاصی داشت و گویا روی صورتش با سنگ ریزه های کوچیک تیره و روشن تزئین شده بود اومد که غذا بیاره . از حرف های شهید چیزی ب خاطرم نمونده ولی حس میکنم کمی ناراحت بود شاید.

شهیدsays:

سلام وقت بخیر من در خواب بین اذان صبح تا حدود ۸و ۹ خواب دیدم که ۳ برادر بودند که در جبهه هر ۳ شهید شده بودند و مادرشون که زنی سالخورده و محجبه و خوش رو بود و تسبیحی در دست داشت که از بچه هاش چند تا کتاب به عنوان یادگاری داشت که من یکی از این کتابچه های دعا که مال این شهیدان بود را خیلی دوست داشتم و در خواب به نظرم ارزشمند بود به گونه ای که فکر می کردم مادر شهید این کتاب را به من ندهد خلاصه اینکه خجالت رو کنار گذاشتم و خواهش کردم این کتاب را دوست دارم و اگر امکانش هست به من دهد،آن مادر با مهربانی کتابچه دعای پسرش را بهم داد. میشه لطف کنید تعبیرش را بهم بگید؟یعنی میشه زندگیم تغییر مثبت کنه

فاطمهsays:

با سلام وخسته نباشید خواهر من خواب دیده باهمسر شهیدش صحبت میکنه و اون قول میده کاری رو براش انجام بده بعدش سوار ماشینی که تو خواب مثلا مال خودشون بود شد و رفت خواهرم گفت چرا منو با خودت نبردی

گلستانیsays:

سلام من خواب دیدم بر سر قبر یک شهید بودم و خانواده شهید هم بودن وفقط اسم شهید یادم هس و من کلیه خودم را به فرزند یا خواهر شهید داده بودم و قبر شهید در یک جای سر سبز بود تعبیرش چیست؟

خداsays:

سلام من خواب دیدم در کنار شهید احمد مشلب هستم شهید در حال نوشتن چیزی هستن و دو تا از پلاک که یکی نام ایشون ... نوشته و دیگری عکسشون بر روی پلاک شهید بود و این دو پلاک را بهم دادن و بر روی گردن گذاشتم هر چه بهشون گفتم دلیل کارشون چه چیزی هست حر فی نزدن تعبیر این خواب چیست؟

محدثه رفیعیsays:

سلام من خواب دیدم تویه جای خاص بودم یه جایی که نمیدونم بهتون بگم چه شکلی بود یه پسر اومد بهم گفت تو زن منی گفتم پس چرا نمیای کجایی گفت من شهید شدم میام! گفتم بیاخب. بعد منو نشون پدر مادرش داد اوناهم با یه لبخند خاص نگاهم میکردن چهره خودش خیلی یادم نیس ولی مامان باباش یادمه

مریمsays:

سلام من خواب دیدم یسری جوون داشتن راهی میشدن توی اتوبوس بودن و من فقط اینو میدونستم ک اونها قبلا شهید شدن.دستاشونو از پنجره های اتوبوس اوورده بودن بیرون و باکسی. ک فرستاده شون داشتن خدافظی میکردم. همه شون باهم حرف میزدن و حرف همه شون این بود ک باعجله و بلند میگفتن از خود رضاااا بخواه فقط از. خودش بخواه.نگاه کارتاشون کردم زیرکارتاشون اسم امام رضا بود ...صحنه ی خواب داشت پاک میشد. ک یکیشون کارتو جرفت سمتم بلند گف بگیر سرکار. چرانمیگیری نشانه. ذولفقاره ...سریع گرفتم و اونا رفتن.نگاه کارت کردم روش. بزرگ نوشته بود ذولفقار ...میدونستم خوابم خدا خدا میکردم وقتی بیدارمیشم کارته تو دستم باشه اما نه بیدار ک شدم. کارته نبود .ممنون میشم تعبیرشو به جیمیلم ارسال کنید.

‌‌‌‌fatemehsays:

خواب دیدم دارم با شهید بابک نوری هریس تو جنگ دارم باهاشون حرف میزنم

رامینsays:

سلام خواب دیدم تو خونه ی خودمونیم اما به عنوان مهمان ،، رهبری و حاج قاسم هم بودن و من با اعضای خانواده ،، من داشتم ظرف ها رو میشستم رهبری تو اتاق استراحت میکردن و حاج قاسم چای و میوه آماده میکرد برای عصرانه یادمه ساعت ۴ بعد ظهر بود ،، خیلی خوشحال بودم که این دو بزرگوار رو از نزدیک میبینم با مادرم کنار اتاق ایستاده بودیم و به رهبری نگاه میکردیم که حاج قاسم اومد و توی دو لیوان به من و مادرم شربت داد گفت بخورید درحالی که شربت نبود چای بود من از خوشحالی گریه میکردم و دست ایشون رو بوسیدم ایشون هم لبخندی روی لباشون بود بعد هم ایشون رهبری رو به پذیرایی آوردن و همه دور هم داشتیم حرف میزدیم تعبیرش چیه ؟

آزیتا مینابی زاده هنگامیsays:

باسلام من خواب دیدم در یک شرکت کشتی سازی که برادرم کار می‌کنه نگهبان همون شرکت به شوهر خواهرم زنگ زد و گفت دوتا شهید به اسم های فلانی پیدا شده بیاین برا جزیره تون ببری که خانواده شون پیدا نشده .شب خواب دیدم .وقتی بیدار شدم اسم شهیدا یادم نیست تعبیرش چیه ممنون میشم

فاطمه رحیمیsays:

سلام من خواب دیدم شهید حججی بهم سلام کردن ت خواب خیلی چهرشون نورانی بود و جوان و اونور خیابون بودن و حاج قاسم اومدن و کنار من ایستاده بودن و داشتن باهام صحبت میکردن و چهرشون ناخوش احوال بود و من چون تو خوابم داشتم با روح شهدا حرف نیزدم یه روح دختری ک پاک نبود داشت اذیتم میکرد تو همون خواب و باعث شد دیگه نتونم ببیننشون و باهاشون حرف بزنم و زیارت عاشورام خوندم ت خواب

goodgirlsays:

من خواب دیدم یکی از نزدیکانم با یکی از شهدا بحث کردن و شهید برای اون شکایت نوشت داخل یک برگه و من از ایشان خواهش کردم ب ببخشن و شهید به خاطر من اون شخص را بخشید و نامه را پاره کردن شهید را هم میشناسم تعبیرش چیه

پریاsays:

سلام من خواب شهید حججی رو دیدم که به من گفت شما و دوستانتون به جهنم میرید بعد من جهنم رو دیدم ولی واردش نشدم تعبیر این خواب چیه؟⚘

ماهsays:

سلام و عرض ادب من خواب دیدم در مسجدی با حاج قاسم سلیمانی دیدار کردم و با اون سلام کردم حاج قاسم جلو روی من بلند شد و به من لبخند میزد تعبیر خواب من چیست؟؟

بابک رادsays:

خواب دیدم ۳ تا شهید گمنام در حال گریه کردن به من ۳ تا نامه دادن برسونم به جایی کسی ...بعد گرفتم باصدتی بلند گفتم چرا گریه میکنید شما شهیدین من باید گریه کنم که اینجا گیر کردم . تعبیریرش نمیدونم من حقیر.

آرش کیانیsays:

سلام خواب دیدم نوجوانی در جنگ گردنش تیر خورده و شهید شده. حس ش را که برای دیدار خانواده به منزلشان میبرند سر از بدن جداست. وقتی میخوان جسد رو مرتب کنن سر مادرش رو که در همان اتاق است صدا میکنه و مادر با گریه سر را در آغوش میگیره. سر چند میگه درد داشت و در خصوص چند نکته خبر میده و میگه تا بدن من از بین نرفته به کسی چیزی نگید. سن شهید حدود ۱۵ سال بود. و ساعت ۳ شب خواب دیدم لطفا از تعبیر مطلعم کنید

روح الله رحمانیsays:

با سلام من خواب دیده ام که همکلاسی ام، شهید مصطفی موسوی که یکی از شهیدان مدافع حرم است می اید در محل کارم ، من وقتی او را میبینم خیلی تعجب میکنم برش میگم مگر تو شهید نشده بودی ، بعد یک گفت و گو پیش پایش میوفتم برش زاری کنان میگویم مرا هم با خودت ببر ... تعبیر این خواب چی هست ؟ تشکر از شما

فائزه پاپیsays:

سلام من خوابم ربطی به شهید نداره من خواب دیدم که تو یه خونه بودم یه چند تابلو با خط بسیار زیبا که ایه قرانی بود روبه روم بود دیدم اصلا نگاه همشون نکردم فقط یکیشون و خوندم اونم این بود ( یاکریم و یا کفور ) معنیش چی میشه

فائزه پاپیsays:

من خواهرم خواب دیده بد تو یه بیمارستانه داره با یه شهیدی حرف میزنه اون شهید بهش گفته بود که چرا ناراحتی برو زندگی نامه من و بخون حتی اسمشو هم گفته بود حالا وقتی خواهرم از خواب بیدار شد اصلا نه تصویرش یادشه نه اسمش معنیش چیه

زهراتاج آباديsays:

باسلام من ديشب خواب ديدم تويه ساختماني دنبال يه روحاني مسيحي ميريم با دوستاي دانشگاه که سريه مسئله اي پارتي بازي کنه کارمون راه بيوفته خوابم طولاني ولي آخرش وبراتون تعريف ميکنم وقتي رسيديم پايين پله ها تو محوطه حياط يهو ديدم حاج قاسم سرداردلها جلوي مادارندراه ميرند چندبارصداشون کردم تابرگشتندسمتم گفتم حاج قاسم يه عکسي باماميگيريد قبول کردند همين که رفتم پيششون نشستم يهو نزديک من شدندوتوروي دوستاي دانشگاه که پسرودختربودند من وبوسيدنداونم چندبارکه صميمانه توعکس بيوفتندمن خجالت کشيدم ولي چون سرداربودندخنديدم توي اون جمع فقط وفقط من وبوسيدند من هم بوسيدم چون توعکس قيافم معلوم نميشد بازايشون صورتم وبوسيدندوقتي عکس گرفتن تموم شد يه ظرف مس بهشون هديه دادم اول قبول نميکردندگفتم من توخونه کلکسيون مس دارم گرفتندگذاشتندکنارشون بعد فهميدم ازم قبول کردند خيلي دوست دارم تعبيرخوابم وبدونم ازايشون جداشديم توراه بادوستام صحبت کردم گفتم خوبه شباهت به حاج قاسم ميداد به اين بهانه چندتا ماچ ازم خورد همه ي همکلاسام هم عکس گرفتندباهاشون

زهراتاج آباديsays:

باسلام من ديشب خواب ديدم تويه ساختماني دنبال يه روحاني مسيحي ميريم با دوستاي دانشگاه که سريه مسئله اي پارتي بازي کنه کارمون راه بيوفته خوابم طولاني ولي آخرش وبراتون تعريف ميکنم وقتي رسيديم پايين پله ها تو محوطه حياط يهو ديدم حاج قاسم سرداردلها جلوي مادارندراه ميرند چندبارصداشون کردم تابرگشتندسمتم گفتم حاج قاسم يه عکسي باماميگيريد قبول کردند همين که رفتم پيششون نشستم يهو نزديک من شدندوتوروي دوستاي دانشگاه که پسرودختربودند من وبوسيدنداونم چندبارکه صميمانه توعکس بيوفتندمن خجالت کشيدم ولي چون سرداربودندخنديدم توي اون جمع فقط وفقط من وبوسيدند من هم بوسيدم چون توعکس قيافم معلوم نميشد بازايشون صورتم وبوسيدندوقتي عکس گرفتن تموم شد يه ظرف مس بهشون هديه دادم اول قبول نميکردندگفتم من توخونه کلکسيون مس دارم گرفتندگذاشتندکنارشون بعد فهميدم ازم قبول کردند خيلي دوست دارم تعبيرخوابم وبدونم ازايشون جداشديم توراه بادوستام صحبت کردم گفتم خوبه شباهت به حاج قاسم ميداد به اين بهانه چندتا ماچ ازم خورد همه ي همکلاسام هم عکس گرفتندباهاشون

گمنامsays:

سلام خواب دیدم که معشوقم سرکلاس هست و من دارم قلقلکش می کنم و آن به آرامی هی میگوید نکن دارم درس جواب میدم و اینکه چهره آن شخص تصویر شهیدی بود که می شناختمش اما اسم همان فرد خودش بود تعبیر این خواب چیست؟ در ضمن شبش هم فکر کنم زیاد به آن شهید فکر کردم که به خوابم بیاید البته چون برای چند وقت پیش هست نمی‌دونم دقیقا

یکتاsays:

خواب دیدم شهیدی ک خیلی دوستش دارم بهم غذا داد و در اخر یه قلب کوچیک بم داد و گفت مواظبش باشم میدونین معنیش چیه؟

زهرا .تsays:

س تعبیر خواب من و کی میفرستید الان یکماه بیشترفرستادم

علیرضا سروجانsays:

سلام وقت بخیر، دیروز به مزار شهدا رفتیم و سر راه به مزار شهید پلارک هم رفتیم اون زیارت اهل قبوری ک بالای سنگ مزارشون بود رو خوندم و فاتحه فرستادم فرداشخواب دیدم کنار قبرایشونم و ایشون نشسته و میگه تو این رو بخون برامون و همون زیارت اهل قبوری بود ک تو بیداری خوندم ممنون میشم اگر تعبیرش رو بگید

محمود میرزاییsays:

من دیشب خواب سردار سلیمانی رو دیدم. نشسته بود توی مسجد وسط جمعیت. من رو که دید انگار منو می شناخت.بلند شد و احوالپرسی کرد. منم دستش رو بوسیدم و بعد سر سردار رو بوسیدم

فاطیsays:

سلام من خواب سردار سلیمانی رو دیدم و تو خواب هر چی سعی میکردم به ایشون نزدیک بشم اما نمیشد و در واقع یجور بی اعتنایی بهم میکردن و من تا لحظه آخر تلاش کردم باهام حرف بزنن و یجوری میخواستم بهم توجه کنن ولی تمام حواسشون به بقیه بود خیلی عصبی و ناراحت شده بودم ،انگار که وجود نداشته باشم و فقط نظاره گر باشم، اصلا به من توجهی نمیکردن؛ من تا حالا خواب شهیدی رو ندیدم اولین باره میبینم و نمیدونم چرا ایشونو دیدم تعبیر خاصی داره؟

امیرsays:

دیشب خواب دیدم شهید همت که دوست آسمانی من هست اومده بخوابم . من نگاش میکردم و مدام گریه میکردم . و بعدش ایشون اومد سمت من یک جمله ای گفت آیا تعبیری دارد؟؟

....says:

سلام من خواب دیدم که یه شهیدی داره میره اسمشو هم بهم میگه و داره باهام صحبت میکنه این شهید زنده شده و داره باهام صحبت میکنه تعبیرش چیه ؟این شهید توی ماشین بود و همراهش چند شهید دیگه هم بود

فاطمهsays:

خواب دیدم که در یک منطقه ی جنگی من چند تا خانوم دیگر هستیم و شهید سیاهکالی به هر کدوممون اسلحه میده و بعد سوار موتورش میشه و میگه ببخشید زیادین وگرنه میرسوندمتون

فرحنازعطاییانsays:

پسرعموی شهیدم به خوابم امد وگفت نماز ایات بخوان..چند شبی بود که برای شهدا فاتحه می خواندم..بعد از اون فاتحه ها اومد به خوابم.

ساجده جعفریsays:

سلام من خواب دیدم یکی از شهدای مدافع حرم منو بغل گرفتن اما این بغل گرفتن کم کم باعث حس خفگی من توخواب می شد جوری که نمیتونسم ایشون رو از خودم جدا کنم تعبیرش چیه؟

فاطمه نجفیsays:

خواب دیدم که حاج قاسم همراه با یکی از دوستانش و همراه من به دنبال دایی ام میرفت حاج قاسم با دایی ام کار داشت من از حاج قاسم پرسیدم که چکارش داری اما حرفی نزد من به دایی ام میگفتم که وایستا حاج قاسم کارت دارد اما دایی ام به حرف من گوش نمی‌داد و به راه خود ادامه میداد در آخر هم حاجی با هلیکوپتر برگشت من هم میخواستم همراه حاجی بروم ولی هلیکوپتر را جابه جا سوار شدم لطفا کمک کنید خیلی ذهنمو در گیر کرده

نگار جان زادهsays:

سلام، من خواب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی رو دیدم... اومده بودن خونمون، کلی باهام حرف زدن، باهم عکس گرفتیم و حتی بهم یه انگشتر هم دادن برای یادگاری👌...خیلی خوشحال بودن و همش میخندیدن😌😍 میخواستم بدونم تعبیرش چیه؟

نگار جان زادهsays:

سلام، من خواب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی رو دیدم... اومده بودن خونمون، کلی باهام حرف زدن، باهم عکس گرفتیم و حتی بهم یه انگشتر هم دادن برای یادگاری👌...خیلی خوشحال بودن و همش میخندیدن😌😍 میخواستم بدونم تعبیرش چیه؟

جعفر غلامیsays:

سلام بنده خواب دیدم در جنگ طلبه نماز جماعت هستم و رزمندگان به من اقتدا میکنندوسط نماز داعشی ها میانو و رزمندگان را شهید میکنند اما گلوله به من برخورد نمیکند انها جلو میان و من همینطور که سر نماز هستم سر منو میبرند تعبیرشو میشه بگید؟ممنون

ثناsays:

سلام من امسال قراره کنکور بدم و استرس دارم از اینکه از رشته مورد علاقم قبول شم ،جمعه نزدیکای صبح خواب دیدم که آشفتم و نگرانم ، صدای یه خانومی میومد که میگفت نگران نباش تو قبول میشی ،انگیزه میداد بهم .بعدشم نفهمیدم چی شد دیدم با پدرو مادرم تو قبرستونیم و داریم دنبال قبر یه شهیدی میگردیم ،یه اسم و یه عکس دیدم از یه شهید اون اسم و عکس یادم بود بعد اینکه از خواب بیدار شدم ،تو اینترنت سرچ کردم اسمشو دیدم همون شهیدیه که عکسشو تو خواب دیدم و اون اسم و عکس درست بود درحالیکه من اون شهیدو اصلا نمیشناختم. چه تعبیری میتونه داشته باشه خوابم؟

مهدی بیدیsays:

عرض سلام،به هنگام اذان صبح خواب شهید مدافع حرم رو که فامیلم بود رو دیدم،ایشون با خوشحالی به من یک عدد نان داد.به قول امروز ی ها نان سفید پر از کنجد.تعبیرش چیه؟ممنون میشم

.says:

سلام من خواب دیدم ک سر قبر یکی از شهید ها هستم و خود شهید هم سر قبرش نشسته و نگاه میکنه منو و باهام حرف می زنه و من سنگ قبر او را ک نگاه کردم اسمی از آن نبود فقط تاریخ تولد و شهادتش نوشته شده بود . تعبیرش چیه ؟

مهران تاجیکsays:

سلام من خواب دیدیم خانواده ی غریبه ای درحال فرار از دست آدمای بدجنسی هستند که متاسفانه موفق می‌شوند چند کودک را بگیرند و آن کو دکان را کشتندولی من رفتم جلو تا مانع شوم نمی‌دانم چه بلایی سرم آوردن که دو شهیددیدم که یکی از آنان به من آب داد و من خوردم ، ولی ته بطری که به من آب داد مقداری خاک داشت که من کمی خاک را هم خوردم . می خواستم بدونم تعبیرش چی هست ممنونم ازتون

بی نشانsays:

سلام من خواب دیدم چند تا جووون ک تازه شهید شده بودند حدودا شش هفت نفر بودن دور تا دور ی درخت قدیمی .ب همدیگه بسته بودن کنار هم با طناب ..ب درخت هم بسته بودن .و من اونها رو دیدم ک بعضی هاشون ی قسمت هاییشون پوشیده بود و بعضی ها خون تازه رو بدنشون بود اون درخت رو هم یکی از همون شهدا در گذشته کاشته بود لطفابگید تعبیرش چیه

بانوی گمنامsays:

سلام وقت بخیر در خواب شهید حامد جوانی رو دیدم که زنده شدن و کنار یه قبری نشستند ، مثلا قبر برادر خلبانشون بود یه پرچم گوشه این قبر گذاشته بودن من رفتم اونو جا به جا کردم بعد ایشون دوباره پرچم رو جابه جا کردن و بعد گفتن پرچم رو اسم امام حسین نیوفته(طوری باشه که اسم امام معلومه باشه) و مکالمات کوتاهی که دقیق یادم نیست. تعبیرش چی میشه؟

زهراتوزندجانیsays:

سلام خسته نباشید. من خداب دیدم که دارم میرم کربلا تو راه ک داشتم میرفتم یکی از شهیدهای محله خودمون رو دیدم تعبیرش چیه؟

امیریsays:

سلام پدر من خواب دیده که یک اسب زرد رنگ بالای سر مزار شهیدی که فامیل هست بوده که نزدیک آن مزار چشمه ای هم بوده که آن اسب از آن آب می خورده تعبیر آن چی هست؟

امیریsays:

سلام پدر من خواب دیده که یک اسب زرد رنگ بالای سر مزار شهیدی که فامیل هست بوده که نزدیک آن مزار چشمه ای هم بوده که آن اسب از آن آب می خورده تعبیر آن چی هست؟

امیریsays:

سلام من ی دختر جوان هستم و در حال حاضر مجرد خواب دیدم سینه های من بزرگ تر شده و ی کودک چند ماهه به بغل من دادند ظاهرا فقط در آغوش من آروم میشد که انگار گرسنه بود و میخواست از سینه من شیر بخورد ، ولی من شیر ندادم چون پیش خودم فکر میکردم من که مجردم شیر ندارم که به آن کودک بدهم و ی عکس هم بهم نشان دادند گفتند اسم این پسر هفت هشت ساله که اسمش حسین بود برادر آن بود آن کودک هم که در آغوش من بود پسر بود

زهراsays:

سلام من خواب دیدم بابام رفته بود شیراز بعداومدگفت که برادرشهیدم اومده بود دیدنم وکلی بغلم کرده وگریه میکنه میگه یکی بهم گفته اومدی اینجا کلی گشتم آدرست پیدا کردم که بیام ببینمت من زندم این همه سال نمیتونستم بیام پیشتون زن وبچتو بیار ببینم من نمیتونم بیام شما بیاین ببینمتون تعبیرش چیه

زهراsays:

من خواب دیدم داشتم از یک جایی برمیگشتم با بچه همسایمون.بعد سر کوچه ی مادر بزرگم رسیدم میخواستم برم داخل کوچه بشم که شهید مصطفی صدر زاده رو دیدم که سوار موتور بود و بعد اومد کنارمون توقف کرد و با من حرف زد بچه همسایمون انقدر خندید و براشون دست تکان داد.وقتی از خواب بلند شدم یادم نمیومد شهید مصطفی صدر زاده چی بهم گفتند.تعبیرش رو میدونید؟

محمد سطانیsays:

سلام.خواب دیدم باباسر چندتا از قبور شهدا رفتن اسامیشون هم نوشته بود ولی من توجهی نکردن.فقط در مورد ازداجی ک در پیش دارم باهاشون صحبت میکردم ازشون میخواستم ک ب خیر و خوبی صورت بگیره.تعبیرش چی هستش؟

شیما شاه حسینیsays:

درود بر شما.من خواب دو شهید را دیدم که زنده بودند حتی چهره شأن هم به یادم هست بااینکه نها را نمی‌شناسم فقط به یادم هست که درخوابم آن دو رفیق و همرزم شهید حمید سیاهکالی مرادی بودند.

شیما شاه حسینیsays:

ممنون میشوم پاسخ بدهید🙏🙏

ابراهیمsays:

خواب دیدم رفیقم که پارسال شهید شده بهم زنگ میزنه و میگه اماده شو دارم میام بریم بیرون گفتم باشه بعد که قطع کرد به خودم گفتم شهید شده بود چطوری زنگ زد بهم رفتم درخانه شون از یکی از دوستانم سوال کردم گفت شهید شده منم گریه افتادم و از خواب بیدار شدم

نونsays:

من خواب دیدم که شهید مورد علاقه‌ام به من گفته از دستم ناراحته یعنی واقعا ناراحته؟

سبحانsays:

سلام من خواب دیدم که در یک روستا که خانه های آن همش با چوب و به صورت گنبد بود دیم که آنجا قبر شهید محمد جهان آرا بود و من او را نمی‌شناختم و انگار کسی بهم گفته بود که این شهید محمد جهان آرا است بعد یک دفعه روحش به صورت تصویر جلو ام آمد و بتمن حرف زدد ولی من یادم نمی آید چه گفته بود

سبحانsays:

سلام من خواب دیدم که در یک روستا که خانه های آن همش با چوب و به صورت گنبد بود دیم که آنجا قبر شهید محمد جهان آرا بود و من او را نمی‌شناختم و انگار کسی بهم گفته بود که این شهید محمد جهان آرا است بعد یک دفعه روحش به صورت تصویر جلو ام آمد و بتمن حرف زدد ولی من یادم نمی آید چه گفته بود

غریب طوسsays:

سلام من خواب دیدم رفتم توی گلزار شهدا تا حالا همچین گلزاری ندیده بودم نرفته بودم اونجا بعدش رفتم کنار قبور شهدای گمنام برای غبار روبی آیا تعبیر داره؟

موسیsays:

سلام خانمم در خواب دیده که به شهید تورجی زاده میرسه و سلام میکنه شهید جواب سلامش رو نمیده و به شهید میگه من کلی شهید تو راهم بودن و جواب سلام من رو دادن شما جواب سلام من رو نمیدی به حالت گلایه به شهید میگه تعبیر این خواب چیست متشکرم

مهلا ابراهیمیsays:

سلام ،من چند شب پیش خواب دیدم یه شخص قد بلند لباس سبز پوشیده بود دست هم نداشت زد رو شونم از خواب بیدار شدم نگاهش کردم گفتم تو کی هستی گفت من همونی هستم که بهت قول دادم کارتو درست کنم بد یه دستی به سرم کشید رفت ممنون میشم بگید تعبیرش چی هستش

اردشیر آزادیsays:

سلام بردارم خواب دیده شهید همت همراه یک شهید دیگه که نمیشناخته اومدن جلو خونه ما و احوال من پرسیدن برادرم تعارف کرده بیان داخل خانه شهید همت خوشحال شده ولی اون یکی شهید دو دل بوده و برادرم گفته بفرمائید داخل مال و زندگی ما همش حلاله و اون شهید فرمودند ان شاءالله که حلاله، لطفا تعبیر خواب بگید