تعبیر خواب دست باند پیچی شده
خواب دیدم دست یکی از دوستان نزدیکم که تاز ه از همسرش جدا شده باند پیچی شده و روش مقداری خون بوده وقتی دلیلش را پرسیدم گفت بخاطر مشکلات خانوادگی و گرفتاری های زیادش اقدام به خود زنی کرده تعبیرش چی میشه؟ به گفتر دکتر مدنی دست های باندپیچی شده در رویاهای ما بیشتر به تعبیر زیان های روحی است که به فرد بخاطر برخی از مسائل خصوصی با همسر یا معشوقش وارد زندگی می شود این مسئله های متواند شامل دروغ شنیدن از شوهر ، بی وفایی ، زن دوم گرفتن ، خیانت در امانت و یا بی قید و بند و باری و یا حتی بعضی از معضلات اجتماعی نظیر اعتیاد باشد ، همچنین شیخ طوسی نیز میگویند اگر ببینی دست های خودت را باند پیچی کرده ای به این معناست که در روزهای آینده از طرف کسانی مورد آزار و اذیت قرار خواهی گرفت و موجب خواهند شد غرور و دل شما بشکند ، اگر ببینی دست های مرده ای را باند بسته اند دلالت بر شنیدن و یا دریافت اخبار ناگهای تاسف بار و حتی عذاب آور از دیگران باشد و محتمل در است درامراسم هایی شرکت کنی که باعث رنجت شود ، اگر ببینی دستان پدر و مادرت را باند زده اند دلالت بر این دارد که بحث ها و مشاجرات خانوادگی بالا میگیرد کدورت ها و دعواهای پراکنده بیشتر می شود
سوال : خواب دیدم وارد یک بیمارستان شدم و چند تا دختر زیبا و جوان روی تخت ها دراز کشیده بودند و دکتر در حال معالجه ی آن ها بود و از قرار معلوم با تیغ رگ دستان خود را بریده بودند و از بالا تا پایین باند پیچی شده بودند تعبیرش چیه؟
پاسخ : چون در این رویا افرادی را که مشاهده کرده اید چند جوان غریبه بوده اند و فقط شاهد این صحنه بوده اید خطر و یا معنای بدی ندارد و بیشتر دلالت بر این دارد که شما در این ایام بیش از پیش درگیر هستید و بخاطر تفکرات زیاد شبانه قبل از خوابیدن این خواب پریشان را تجربه کرده اید
خالد اصفهانی میگویند هر گونه نوار ابر پنبه و یا پارچه ی خونی روی دست در رویاهای ما ( در اینجا منظور همان باند است) به این معناست که یک بلا و یا یک خطر سرزده در کمین است و میتواند تعبیر اصلی این خواب را احتیاط و کنسل کردن سفرهای مختلف دانست ، توجه زیاد در رفتار کردار و برخورد با دیگران و همچنین عدم غفلت در انجام کارهای بزرگ و پر از ریسک از معانی دیگر آن است دادن یک صدقه ی مختصر فرستادن صلوات و اسپند دود کردن بعد از بیدار شدن میتواند بلای احتمالی را از جانب شما دور کند
سلام من خواب دیدم مامانم برای خرید تنقلات به سر کوچه رفت وقتی برگشت نیمی از تنقلاتو نخریده بود وقتی بهش گفتم چرا نخریدی گفت خریدم جا گذاشتم الان میرم میارم وقتی به دستش نگاه کردم متوجه شدم دست چپش نزدیک ارنجش با باند بسته شده ولی هیچ خونی ندیدم و مطمئن بودم که دست مامانم قطع شده از مامانم پرسیدم که چی شده سعی کرد دروغ بگه ولی اخرش گفت مسعود دستمو قطع کرده ( مسعود در واقعیت ی فرد چشم چرونی هست که در همسایگی ما زندگی میکنه) ولی هر چی از مامانم پرسیدم چرا و چطور دستتو قطع کرد بهم نگفت بعد کلی التماس مامانم کردم که زنگ بزنیم 110 اخر قبول کرد و زنگ زدیم بعد من خیلی نگران بودم مامانم بیمارستان نمیرفت بابامم میگفت مشکلی نیست پسفردا میبریمش بیمارستان منم هی به مامانم میگفتم فک کن مامان فک کن اگه الان نری بیمارستان دستتو برا همیشه از دست میدی مامانمم میگفت طوری نیست پس فردا میرم همش سعی داشت ی چیزیو پنهون کنه