سمانهsays:

سلام این خواب را سال 92 دیدم شبي خواب ديدم در قصري با لباسهاي فاخر زندانيم برروي تختي دراز کشيده بودم که متوجه شدم در اطاقي که هستم قبر حضرت محمد (ص) در آن وجود دارد و چند مرد قصد جابجايي قبر پيامبر را دارند خيلي ترسيده بودم ولي از جايم نمي توانستم تکان بخورم جسد پيامبر را سالم از قبر بيرون کشيدن وقبل از خارج کردن جسد از اطاق جسد را به من نشان دادن روي جسد با پارچه اي پوشيده بود

مریمsays:

من چند سال پیش خواب دیدم ...من از سادات هستم..یکی از درهای مسجدالحرام باز‌ شد و حضرت محمد(ص) از این در بیرون آمدند و پیشانی من را بوسیدند ..و من چهره ایشون را کاملا دیدم....و همون شب من خواب حضرت زهرا دیدم اما با چهرهشون را نتونستم ببینم...‌تعبیر این خواب چیه؟

روهان نرگینsays:

سلام در خواب دیدم قبر تازه ای را بهم نشان دادن و گفتن که قبر پیامرص است منم باخوشحالی رفتم و لباسهایم را به منظور تبرک روی خاک قبر پهن کردم بعد مدتی که میخواستم ازش وداع کنم یکی گفت که اگه الان این قبر تکان بخورد تو چه میکنی .منم با حرص گفتم که اونوقت میفهمم که این پیامبر نیست و دروغ گفته ودارن عذابش میدن بعد گفتم که این قبر را زیر مشت و لگد میگرم ودر این حال بیدار شدم لطفا تعبیر کنید

غزالهsays:

خواب ديدم با پدر و مادرم رفتيم جايى كه مثل اطاقى بود كه تمامى امامها در انجا خاك بودند. كه من يك مرطبه ديدم سر قبر حضرت محمد هستم،پدر و مادرم رو صدا زدم و گفتم بياين كه اينجا قبر حضرت محمد است. تعبيرش چيست لطفا؟

الهه سروریsays:

سلام،پسرخالم خواب دیده که من اونومادربزرگمو به قبرستان خیلی بزرگی بردم وروی یکی ازقبرهاپارچه ای بوده کنارزدم وروی اون قبراسم مبارک حضرت محمد ص نوشته بوده وتصویرزنده ی حضرت روی قبربوده.چه تعبیری داره؟ممنون

مصطفیsays:

با سلام من خواب دیدم توی یک صحرایی هستم شب بود و تاریک. من خونمون رو از دور میدم و میخاستم به خونه بروم اما چندتا سگ سیاه جلوی من در امدند یکیشون با من کاری نداشت ولی وقتی جلوتر رفتم همه سگ های سیاه دورمو گرفتند و میخاستند بهم حمله کنند ناگهان من از ته قلب گفتم بنام محمد رسول الله اروم باشید یکهو دیدم سگ ها سرشون رو پایین انداختند و عقب رفتند و من تونستم برم. ببخشید تعبیرش رو میشه برام بگید. با تشکر

روهان نرگینsays:

سلام دوستم خواب دیده که باهم خونه دانشجویی گرفتیم و ناگهان بخاری منفجر میشه و آتیش همه جارو میگیره و به سرو صورت مون هم میرسه لطفا تعبیر کنید خیلی نگرانم چون بدجوری جیغ کشید و از خواب بیدار شد ساعت 2و43 دقیقه

آناهیتا زارعsays:

سلام. خواب دیدم در حرم حضرت پیامبر هستم.اونجا به یکی از ستونها تکیه داشتم و گریه میکردم و حاجت قلبی مهمی که همیشه دارم رو بلند از ایشون طلب میکردم و ازشون میخواستم کمکم کنند.

یونس مغفوریsays:

من درخواب دیدم چندین نفرکه فکرمیکنم که زن هستن درکنارم نشستن وجلوی من قبرحضرت محمد هست وه همه مشغول دعا بودن که یه نفر که مثل دیوانه ها میخندید واز بالای قبر نگاه میکرد جلوی من ایستاده بود و صداهای عجیبی درمیاوردوکسانی که پیش من نشسته بودن به من گفتن به او بگو ازاین جا برود بگو دورشو ازاینجا ومن به او گفتم برو واو رفت

یونس مغفوریsays:

سلام .‌من خواب دیدم که دور یک حوض نشستم و دورحوض پراز آدم های برهنه نشستن ودونفربغلم نشستن یکی سمت راستم ویکی سمت چپ که نزدیکترین دوستام هستن و یه هو دیدم وسط حوض یکی ایستاده و رو به من کرد دوستش و درازکرد و گفت به من سلام کن ومن گفتم اوکی هستی و اون گفت من شیطان هستم ومن ترسیدم واز زیرلب شروع کردم به لعنت فرستادن به شیطان بسم الله گفتن و رفت طرف دوستم واو باهاش دست داد رفت تا رسید به اون یکی دوستم و اونهم دست داد باز به من رسید و گفت به من سلام بده ومن دست ندادم واز خواب پریدم.

صمدسلیمانیsays:

خواب زیارت قبر حضرت محمد دیدم تعبیر ان چیست

Fatemesays:

با سلام من مریض هستم خواب دیدم با عمه ام که دختر متدینی هست در پایین کوه غار حرا هستیم من اصرار داشتم برم بالا حرا تا شفامو از پیامبر بگیرم عمه ام هم چادر سیاه پوشیده بود ولی بالا نرفته از خواب بیدار شدم

زهراsays:

سلام. خواب دیدم رفتم به غار حرا. از بیرون به داخل غار نگاه کردم. یه قبر داخل غار بود. توی خواب میگفتم که قبر حضرت محمد هس. ولی بعد میگفتم نه قبر حضرت محمد که تو غار نیس. وارد غار نشدم فقط از بیرون نگاه میکردم. تعبیرش چیه؟ ممنون

فتانهsays:

سلام خواب دیدم در جایی جنگ بود و مردم فرار میکردن،رفتم در کلبه ای،تعدادی انگشت شست پا در ظرفی بود( بدون خون)_بعد مثل اینکه جادو بشه از اون نوزادی پدید امد که میگفتن پیامبر است ، نوزاد حرف میزد و درخواست اب و این چیز ها کرد و من به او دادم

کبریsays:

باسلام من خوابم یادم نیست فقط یادمه کنار یک خانمی بودم گفتن ایشون ام سلمه همسر پیامبر هستند چهرشون نورانی بود نتونستم ببینم

محمدsays:

سلام من خواب دیدم که یهو از وسط شهرم(اصفهان)سر از مدینه دراوردم. ازیکی پرسیدم اینجا کجاست گفت مدینه گنبد سبز رو دیدم و رفتم سمت حرم از دری وارد شدم که سمت چپش عدد 2 نوشته بود و سمت راست عدد 3 پیش خودم گفتم این به معنی توسل به امام حسن وامام حسینه بعد داخل شدم قبر پیامبر وسط شبستان بود رفتم و قبر رو بغل کردم و شروع به گریه کردن کردم و دعا کردم و بیدار شدم میشه لطفا تعبیرشو بگین چیه؟

ترابsays:

سلام سالها پیش خواب حضرت محمد ص دیدم که نشسته بود و سر امام زمان روی دامنش داشت امام زمان کودک 7 -8 ساله ای بود بعد کودکی خودم دیدم که کنار در ایستاده بود و میخواست بیاد داخل اتاق حضرت محمد ص خطاب به کودکی من گفت: تو برای پسرم مثل ابراهیم اشتری برای مختار لطفا تعبیر خوابم بهم بگید تشکر

دله ذوالفقاریsays:

سلام خواب دیدم حضرت محمد و علی روی صندلی نشستند صورت رسول الله سراسر نورانی بود از مدتها پیش میخواستم به خوابم بیایند و مرا از چیزی منع کنند در ماه رمضان دیدمشان که در مورد افراد زنا کار حرف میزدند و اینکه چه کار بدیست و بعد بحث از چیز دیگری کردند در مورد سهمی بود که حضرت علی سهمش را بخشید

دایاناsays:

سلام سالها پیش حضرت یوسف رو با چهره ای بسیار نورانی دیدم که در خانه قبلیمان آمده و عده ای هم آنجا هستند

علی اسکندریsays:

سلام خواب دیدم قبر حضرت محمد رو که میگفتن باید پدر بزرگ ایشان هم در این مکان خاک شود تعبیر خواب من چیه ممنون

نغمهsays:

سلام خواب میدیدم از جایی عبور می کردیم بهمون گفتند اینجا مزار پیامبر هست، رفتیم زیارت کنیم، دیدم زمین داره فرو میریزه دست مادر و خواهرم رو گرفتم و از اونجا دور شدیم.

فرخsays:

سلام وقت تون بخیر لطفا خوابم رو تعبیر کنید ممنون نزدیک صبح بود خواب دیدم کنار چندتا قبر نشستم قبرها سفید و خوشگل بودن متن ها و اسامی خوشخط نوشته بودن روی هم فک کنم ۴یا ۵ تا قبر بودن ناراحتم بودم به نظرم یجورایی حاجت می خواستم سرمو رو یه قبری نزدیک کردم دیدم نوشته پیامبر اکرم منم خیلی صدا زدم تو خواب گفتم یا حضرت محمد به نظر کمک می خواستم یکی از قبرها هم داشتم نگاش میکردم روبروم بود به صورت | نمی دونم مال کی بود ولی یکی میگفت اون کناری که افقی این خطی که کشیدم بود چون قبر پیامبر رو به قبله است مثل همه مرده های که تو قبرستون دفن میکنن اما قبر حضرت محمد رو به قبله بود ، داشتم یه همچین چیزای رو به خودم میگفتم یا یکی میگفت می خوام بدونم چه تعبیری داره ؟ چرا همچین چیزاز رو گفتم تو خواب انگار یکی تو افکارم یهو انداخت |

نداsays:

سلام شب سوم شعبان از امام زمان تقاضای سفر به کربلا کردم و کلی التماس کردم بعد از نماز صبح فکر کنم خواب دیدم. خواب دیدم به زیارت قبر پیامبر در مدینه النبی رفته ام و چون خیلی سال پیش به این سفر رفته بودم اما اجازه زیارت پیامبر به بانوان داده نمیشد در خواب دیدم که از یکی از همان درهایی که در واقعیت وجود دارد به بانوان اجازه زیارت داده شده من خوشحال بودم و در میان جمعی از بانوان به آن درها وارد شدم اما باز هم اجازه جلو رفتم به ما نمیدادند و من همانجا شروع به خواندن نماز های دو رکعتی زیارت کردم اما مکان نمازم کمی شیب دار بود و من با سختی تمام شروع به نماز خواندن کردم و از شوق گریه میکردم که بار دیگر توفیق زیارت نصیبم شده است در همین حین بود بعد از چندین رکعت نماز خواندن کسانی گفتند میشود جلوتر بروید اما مواظب باشید که عربهاشما را نشناسند که ایرانی هستید وگرنه بیرونتان میکنند من جلوتر رفتم اما افرادی مرا شناختند و قصد کشتن مرا داشتند بعد من به یک مکانی دیگری درحال فرار رفتم که شبیه حرم امام رضا بود ضریحی شبیه ضریح امام رضا انچه در قسمت زنانه است را دیدم و عده زیادی از زنان در کف آنجا نشسته بودند و یک خانم با روسری سفید و چادر مشکی روی زمین حرم نشسته بود و از مردی که داخل ضریح بود یک پر طلایی گرفت به عنوان بلیط رفتن به زیارت پیامبر و زمانی که من این صحنه را دیدم خودم را روی دامن آن خانم انداختم و گفتم شما را به خدا یک بلیط هم برای بگیرید و عده ای دنبال من هستندکه نگذارند من به زیارت پیامبر بروم و او هم بلافاصله یک پر طلایی دیگر از آن مرد داخل ضریح گرفت. در حالی که هنوز در دامان آن خانم بودم آنقدر از خوشحالی گریه کردم که از خواب بیدار شدم و قلبم به شدت میتپید. با خودم گفتم ای کاش خواب واقعی بود و ای کاش از خواب بیدار نشده بودم و واقعا به زیارت پیامبر رفته بودم . دوباره خواب دیدم که به همراه خانواده ام به زیارت پیامبر رفته ایم امااصلا شبیه واقعیت نبود بلکه دو اتاق بود در اولی را که باز کردم دو قبر کنار هم بود. به من گفتند اینجا نیست و در اتاق کناری را که باز کردم اصلا قبری نبود بلکه اتاقی بزرگ بود سبز رنگ و تختی بزرگ که اصلا شبیه تخت نبود و سبز بود من به همراه خانواده ام زیارت نامه خواندیم و دعا کردیم. که گفتند زمان شما تمام شده و باید بروید که از خواب بیدار شدم. حال میخواهم تعبیرش را بدانم ایا خواسته من اجابت میشود؟

زهراsays:

دیشب خواب دیدم از خونه ای که بودم کیف لباسمو بر میدارم میرم توی حیاطی که خیلیم بزرگ بود . بعد زن و مردی رو دیدم که با دوتا پسربچه که انگار دوقلو بودن از یک طرف حیاط خلاف حرکت من می رفتن بچه ها گریه میکردن لیوان میخواستن نمیدونم برای چی. بعد همه رفتن یکی از بچه ها موند به دیوار کنار خودش با تعجب دست کشید دیوار بالا رفت و دیدم زیرش یه قبره که روش اسم پیامبر اکرم رو نوشته بود بالای قبر یه مجسمه از سر یه چیزی بود که تو خواب همش میگفتم شیطانه.پسربچه لیوانشو انداخت خورد به دیوار یه دور لیوان حرکت کرد دوباره خورد به قبر لیوانو به هر طرف مینداختیم دوباره میومد میخورد به قبر. خیلی واسم عجیب بود همه چیز. خواستم بدونم چرا این خوابو دیدم؟

بارانsays:

سلام من خواب دیدم تو یه روستایی هستم و دارم با یکی صحبت می کنم اون شخص ب من گفت بیا بریم یه جایی خلوت تر صحبت کنیم داخل یه مکانی شدیم که ادم های دیگه ای اونجا بودن و مشغول زیارت قبرهای دیگه بودن بین همه اونا من یه قبر خیلی بزرگ دیدم که کلی خاک روش بود ( یه قبر ساده) با اون شخصی ک رفته بودم اونجا گفتم این قبر کیه گفت حضرت محمد (ص) هی می گفتم شوخی می کنی پس چرا اینجا ست و این جوریه چرا کسی نمی دونه جواب خاصی نداد فقط من کنار قبر نشستم و مات مبهوت بودم و ب حرف های اون شخص اصلا اهمیت نمی دادم ( البته اینو بگم من چند روز قبل اینکه این خواب رو ببینم دو ماه فقط داشتم دعا می کردم ک حضرت محمد فلان کار رو برام جور کن و شفاعت من رو بکن پیش خدا ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد و من خیلی دلگیر شدم یعینی یه جورایی قهر کردم و تو بدترین شرایط روحی این خواب رو دیدم ولی تو خواب هم یادمه انقدر دلگیر بودم و فقط نشسته بودم و دعا نمی کردم) خواهش می کنم جوابم رو بدید

طاهره رضاییsays:

سلام خسته نباشید من تو خواب دیدم توی نمیدونم مسجد بود یا یه خونه نشسته بودم چن تا زن هم بودن هممون تسبیح دستمون گرفته بودیم به حضرت محمد(ع) صلوات می فرستیم دست من پر تسبیح بود ک باید م فرسنادم داشتم میفرستاد فک کنم دیگه اخراش بود

لیلاsays:

سلام. خسته نباشید.من تو خواب دیدم که مردی جوان که چهره نورانی داشت و زیبا بود دقیق یادم نیست که پیامبر بود یا گفت من امام رضا هستم.که مادربزرگم که فوت کرده درخواب بهم گفت دخترم اومده مشکلتون حل کنه وکمکتون کنه ومادربزرگم در خواب شاد بود.سپس دیدم دخترم با پسری که دوسش داره ازدواج کرده ومادرحال تدارکات مراسم عروسی دخترم بودیم.تعبیرش چيه.ممنون از پاسخگوييتون.

حسین خدابندهsays:

خواب دیدم که عبای سبز پیامبر رو پوشیدم و دارم قبر پیامبر رو زیارت می کنم اونجا تاریک بود و هیچکس نبود جز من و قبر پیامبر و عمر و یه مرد با لباس عربی که با تیر کمان به سوی من نشونه رفته بود بعد من از خواب پاشدم

لیلیsays:

باسلام واحترام همیشه وقتی پوسترهای ائمه رومیدیدم ازخودم میپرسیدم یعنی واقعاهمین چهره رو دارن؟!بعدچندشب پیش عکس کودکی حضرت محمدهمون چهره ی معروفی که لبخندبه لبش رودیدم وبعدش عکس جوونیاش که همین چهره بود ولی کمی بزرگتروجوونتروباهمون لبخند...بعدندااومدکه چهره ی واقعیش همینه تعبیرش چیه؟

homasays:

سلام من خواب دیدم که به یکجای نورانی همانند زیارتگاه رفته ام و درحال عبادت و رازو نیاز با خدا هستم به همراه مادر بزرگم ما فکر میکردیم که خانه خداست و پا های مادر بزرگم دورتا دورش طلا شد وبعد به جایی رفتیم که میگفتن مرقد حضرت محمد است و اینکه مامانم به همراه یکی ازدوستانش که سرطان دارد میخواستن به مکه بیایند و دیدم که دوست مامانم شفا پیدا کرده بود ترو خدا بهم جواب بدید

زهرا عبدیsays:

خوابه قبر پیغمر دیدم سبز بود با پارچه ادمی روش خوابیده بود ی تلوزیون بود ک امام نشون میداد بعد یهو صورتش زشت و خونی شد همه گفتن بسم الله من گفتم بسم الله ترسیدمو از خواب پریدم تعبیرش چیست

مهدیsays:

سلام خواب دیدم داخل فضای حیاط حرم پیامبر هستم و همون زمان در حال اذان گفتن هیتن و درب حرم پیامبر باز شد و می رفتم به سمت داخل حرم و از شدت خوشحالی گریه میکردم.تعبیرش چیه؟

زهراsays:

سلام خواب دیدم با یک گروه به مسافرت رفتم که در این گروه چندین نفر رو میشناختم و چندین نفر هم نا اشنا بودن وارد حیاط حرمی شدم که نمای سبز داشت بعد از چند دقیقه رفتم از دفتری که در اون حیاط بود و یک اقایی که ایشون طلبه بودن پرسیدم اینجا حرم کدام امام هست و ایشون به من گفتن اینجا مدینه هست و من با صدایی تقریبا بلند گفتم حضرت محمد و خیلی خوشحال به سمت گروه رفتم تعبیرش چیست با تشکر

غزلsays:

سلام.خسته نباشید.خواب دیدم که از دور دارم مسجد النبی رو تماشا می کنم رفتم زیارت اما نمی تونم جلو برم.تلاش کردم اما نشد.ولی یه نیرویی انگار من رو می کشید به اون سمت یه حسی می گفت حتما باید برم به اون سمت.تعبیرش چیه؟با تشکر

نسترن عباسیsays:

حسین من دیشب خواب دیدم پیامبر با لباس خودش بین چند تا پسر از دوره خودمون بود. دوبار از کنارش رد شدم.‌بهش گفتم دوستت دارم.‌نگاهم کرد. بعد یکدفعه خودم و پیامبر و حدود ده دوازده نفر دگه از مردای زمان پیامبر روی زمین نشسته بودیم.‌انگار عصر بود. پیامبر با چوب روی زمین خط میکشید و برنامه شو گفت. بعد انگار اینطور شد که همه بلند شدیم.‌انگار صدای بود گفت که من و پیامبر وارد اتاقی بشیم.‌یکی از دوستای پیامبر خواست داخل اتاق بشه، پیامبر نذاشت. تو خواب توی اون اتاق به پیامبر گفتم دوستت دارم. اونم به من فهموند که دوستم داره. خیلی خیلی ذوق کردم. انگار ی سفره هم روی زمین پهن بود مختصر مواد غذایی روش بود. یهو پیامبر دست به پشت گردنم داد و فشرد توی یک حالت خلسه رفتم. دوست داشتم اون حالت پایدار باشه. یهو خودم رو بیرون اتاق دیدم در بسته بود و یک پسر جوان پشت در بود. انگار باید یکی انتخاب میکردم. یا پیامبر یا جوان. اما پسر جوان به نظرم خیلی بی روح بود چشماشم فروغی نداست اصلا. مطمن بودم اونو انتخاب نمیکنم. فقط به این فکر کردم که اون رابطم با پیامبر برای همیشه تکرار بشه. پیامبر در خواب من لباس سفید و بلند داشت.‌چهره اش دقیق ندیدم.‌اما انگار ریش نداشت.

سورناsays:

سلام دیشب خواب دیدم چند تا ازمناره های مسجد النبی درحال کج شدنه و من تو حیاط مسجد با خیلی از زائرا دراز کشیدیم تا استراحت کنیم و چه آرامشی داشت که متوجه شدم سیلابی به سمت ما میاد ولی طوری حیاط طراحی شده بود که وارد نشد و آب زلالی آرام و خیلی کم ،محلی که بودیم گرف. البته شب تصاویرسقوط جرثقیل رو تو مکه که برای دو سه سال قبل بود دیدم

محمدsays:

سلام من الان در مکه با پدرم هستم. ان شاءالله ازفردا میریم برای اعمال واجب، داخل این چند روز که اومدم یه خواب رو تا امروز سه بار دیدم اولش چند روز پیش خواب دیدم از مکه رفتیم خونه میگم پس چی شد قبر پیغمبر چرا نرفتیم مدینه به دیدنش .چرا مستقیم اومدیم خونه و از اینکه این اتفاق افتاده ما رو اوردن خونه خیلی ناراحتم و یه حالتی داد میزنم اظهار ناراحتی میکنم بار دوم همین اتفاق افتاد ولی اخرش که خونه بودیم میدونستم اینو خواب دیده بودم داشتم از پدرم میپرسیدم من خواب نیشتم .میخواستم اگه خوابم اظهار ناراحتی نکنم وقتی میپرسیدم از خواب بیدار شدم.از اینکه داخل کاروان همچین بینظمی هم رخ داده خیلی ناراحت بودم.چون داخل خواب بهم گفتن اونجا یه سری مشکلات بوده پرواز کاروان ما رو اورده خونه بار سوم همین اتفاق ها بود که که با مسئول های کاروان درگیر شدم و میزدم تا اینکه یکی رو زدیم خونی شد اخرش یه چندتا از مسئول ها رو کشته بودیم ااز دادگاه میترسیدیم که اخ از ما فیلم گرفتن به دادگاه میگن الکی مارو مقصر میکنن .ماهم که دستمون به جایی بند نیست ولی اخرش دادگاهبه بیگناهی ما رای داد.مقصر اونا بودن که مارو نبردن زیارت اگه میشه بگید این از خواب های پریشانیه یا مطلبی داره ممنون

نسيمsays:

سلام . خواب دیدم در در بیرونی ی ساختمان کهنه و دور بودم.ساختمان اداری و کاری بود. ی چند نفر بودن که گویا کارمندان و مدیران اونجا بودن. ی دفعه پیامبر بزرگوارمان رو پشت سرم دیدم که دو بار بر پشتم زدند. صورت مبارک ایشان را ندیدم. ولی لباسشون سبز بود. گاهی طول روز به ایشان فکر میکنم.‌خواستم ببینم افکار روزانه ی من نیست. سپاسگزارم از شما.

آرزوsays:

سلام،من چندشب پیش خواب دیدم که با خانواده ام و یکی از دوستانم در مدینه بودیم و روبروی گنبد سبز پیامبر توی صحن زیر یه سایه بان نشسته بودیم و نماز میخوندیم.البته اون اطراف بهم ریخته بود و پر از خاک و مصالح ساختمانی بود و کارگران داشتن زمین اونجا را تعمیر میکردن.ما نماز خوندیم و داشتیم برمیگشتیم از یه جایی بلندی باید عبور میکردیم تا برسیم به هتل،ما نزدیک همون پله ی بلند بودیم که دیدم استادم که من بهشون علاقه دارم با کت و شلوار اومدن رد شدن البته ما را ندیدن ولی من و دوستم دیدیمشون و من نگاه کردم دیدم توی انگشت حلقه،دو تا حلقه گذاشتن و رو به دوستم گفتم وای اینجا چیکار میکنه؟انگار ازدواج کرده و خیلی ناراحت شدم.ایشون رفتن به طرف همون جایی که ما نماز میخوندیم.دوستم و بقیه از اون پله بالا رفتن ولی من از ناراحتی زیاد اصلا توان بالا رفتن از پله را نداشتم و به دوستم گفتم تو برو من میمونم اینجا تا استاد برگرده.دوستم میگفت اخه اون ازدواج کرده چرا میخوای بری دنبالش ولی من گفتم برو.دوستم رفت و منم رفتم دنبال استادم.و خیلی گریه میکردیم.تعبیر خواب من را لطف کنین بگین نگرانم.

زهرا بهرامیsays:

صبح جمعه نماز جعفرطیار خوندم و هدیه کردم به حضرت محمد و اربعین امسال من نذری دارم بعداز نماز خوابیدمو خواب دیدم ک روز نذریم بود و یکی از خاله هام با خونوادشون خونمون بودند و یک سفره ای انداخته بودیم و نشسته بودیم دورش و بعد از مدتی مامانم گف خب اینم از سفره نذری حضرت محمد و من توخواب پیش خودم گفتم ولی من ک نذریم برا امام حسین بود ن حضرت محمد مامانم چی گفت پس و ازخواب بیدار شدم

لیلیsays:

سلام خواب دیدم من و خواهرم روی پشت بوم بودیم حضرت محمد بین ما نشسته بود با لباس سبز و مشکی و ما هم مثل پیامبر لباس داشتیم دستهای مبارکشون رو دور گردنمون انداخته بود و گفت این دو تا دختر بهترین بنده های ما هستند

مهرانsays:

سلام خواب دیدم در حیاط مسجد النبی نشته بودم هوا به طور وحشتناک غبار الود ودود سیاهی در اطراف بود خاته های اطراف حرم وژران شده بودن ومن درحال گریه کردن بودم

هاجرsays:

سلام لطفا تعبیر خواب مو بگین من حدودا سه هفته پیش در یه هفته سه خواب متفاوت دیدم اولین خوابم این بود که توی یه جاده م سر به مهر درحال سجده از خدا کمک میخوام دومین خواب که تو جاده م میترسم در حین رفتن از جاده یه تابلو که اسم مسجد ی را نشان میداد دیدم و خوشحال از اینکه جای هست پناه میبرم و میگم در این مسجد دوتا بردارن درحالیکه من اسم یکی رو دیدم رو تابلو در حین رفتن به مسجد دم در دوتا گاو نر وماده بود گاو ماده نشسته بود اما گاو نر گارد گرفت نمیخواست شاخ بزنه اما نمیخواست نزدیک گاو ماده شم بعد گاو ماده م بلند شد نمیزاشتن داخل مسجد شوم سومین خواب این بود که داخل مسجد به زیارت رفتم ؟؟؟

شادیsays:

سلام لطفا تعیبر خابه منو بگید..خاب دیدم روتختم نشستم باخاهرم ،کنار تختم پنجره منه ک رو ب بیرون یاکوچهمونه ناگهان دیدم حرم پیامبر از پنجره من کاملا مشخص و جلومه خیییلی خوشحال شدم و باالتماس حاجت دلم گفتم حتی توخاب اذان صب رو داش میگفت و بد از چن دقه حرم ناپدید شد وقتی حاجتم گفتم، درس یادم نیس و بد نمیدونم چی شد از خاب پریدم با گفتن یا محمد از خاب پریدم حتی خابم قبل اذان بود!

آرامsays:

سلام.خداقوت. بنده چله زیارت عاشوراست الله حق شناس گرفته بودم به نیت اولاد. اما متاسفانه چله ام شکست.این خواب رو شب۴۰ ام دیدم.خواب دیدم یه جمعیت ۲۰ نفر دور یه آقای جمع شدن برای گرفتن شفا و حاجت اون آقاتقریبا با اندامی متوسط رو به لاغری ،یه شال ولباس بلند سفید نوارنی تنشون بود،صورتشون رو ندیدم، اما تو خواب متوجه شدم حضرت محمد ص هستند که رو یه صندلی نشسته بودن.من از کنار اون جمعیت رد شدم و رفتم مستقیم پیش ایشون.ایشون دست راستشون رو مستقیم گذاشتن روی شکمم (رحم)و پوست شکمم رو لمس کردندمنظورم اینه که از رو لباس نبود.بعد من هم داشتم براشون توضیح میدادم که چندساله ازدواج کردم و صاحب فرزند نشدم و همسرم آدم خوبیه که تا حالا به روم نیاورده داشتم اینارو بهشون میگفتم و انتظار معجزه و شفای کامل داشتم که ایشون در حالی که هنوز دستشون روی شکمم بود گفتند اگر نشد شکمت و یه رگی که توی پات(کشاله ران) هست رو با روغن سیاهدانه ماساژ بده.‌ من از این حرفشون تعجب کردم و کمی ناراحت که مگه قرار نبود کامل شفا بگیرم ازشون چرا ماساژ و روغن. ممنون میشم تعبیر کنید

Kimiasays:

باسلام من دیشب خواب دیدم ک همراه مادرم و شخصی ک او را ب خاطر ندارم ک چ کسی بود ب سوی حرم حضرت محمد میرفتیم وقتی به صحن حرم رسیدم یه مکانی خالی بود برای من و من رفتم محکم ب ضریح چسبیدم و یه نفر انگار همش بهم میگفت تو حق داری یچیز ازش فقط بخوای و اون بهت میده من یادم نیست چی خواستم اما اونو گفتم و محکم ب ضریح چسبیده بودم تعبیر خواب من چیه؟

E_asays:

عرض سلام و وقت بخیر خدمت شما. من خواب دیدم که با افرادی از اقوام نزدیک که انسان هایی متقی هستند به مدینه رفتیم،به مسجدالنبی وارد شدیم،همه خوشحال بودیم،من هم بسیاربسیار خوشحال بودم اززیارت مسجد حضرت رسول(ص)،هنگام ورود به مسجد درحالی که خوشحال بودم،اما خجالت می کشیدم که وارد مسجد شوم.

ابراهیم کریمیsays:

سلام در خواب دیدم که دارم با موبایلم زیارتگاه ها را به صورت زنده تماشا میکنم یکی از زیارتگاه ها که خیلی شلوغ بودنوشته شده بود حرم حضرت محمد.من باخودم گفتم نمیتونم که برم اونجا از همینجا دست دراز میکنم و زیارت میکنم.همین که دست دراز کردم دیدم یک مرتبه داخل همون حرم هستم جلوم خیلی خلوت شده بود که راحت به اون حرم رسیدم به اون ضریح که میگفتن حضرت محمد هست .همین که رسیدم به ضریح دیدم پشت سرم باز مثل اول شلوغ شد جوری که به فشار زیادی به ضریح چسبیدم دور وبرم را که نگاه کردم دیدم چند تا از اقوام هم دارن با من زیارت میکنند.وقتی که خواستم برگردم باز پشت سرم خلوت شد راحت برگشتم.بیرون که اومدم یه ضریح کوچک بود که میگفتن پسر پیامبر هست که روش نوشته شده بود حسین .که از خواب بیدار شدم

ن.صالحیsays:

سلام. در خواب قبری را دیدم که رویش را پوشانده بودن اما سنگ قبر نداشت در بالای قبر یک شمش طلای خیلی بزرگی بود و چند نفر میخواستن به قبر حمله کنن.همینطور که من بالای قبر ایستاده بودم و داشتم به قبر و ان چند نفر نگاه میکردم ناگهان در سمت چپم احساس کردم کسی ایستاده و وقتی نگاه کردم متوجه مردی خوش چهره و نورانی شدم.ان مرد خوش چهره حضرت محمد بود ان قبر هم قبر حضرت محمد.همینطور که نگاهش میکردم رو به کرد و به من گفت:هو الغفور و الرحیم و بعدش بیدار شدم خواهشا اگه امکانش هست تعبیرشو بهم بگین

مارالsays:

سلام روزتون بخیر در خواب دیدم همراه با جمعی(فک میکنم چند اشنا هم در بینشون بود) در حال گذر از مسیری هستم که ناگهان متوجه سنگ قبری در سمت راست مسیر شدم (سنگی به نسبت بزرگ و. ساده به رنگ عسلی و شیری) که متعلق به حضرت یوسف بود.در اون لحظه هم خوشحال بودم هم دلم میخواست گریه کنم و با ایشون کلی صحبت کنم.(متعجب بودم ک چرا ایشون حرم یا .. ندارند) از طرفی همراهان بسیاری داشتم و دوست نداشتم جلو چشم اونها بر سر مزار ایشان بنشینم و به مسیرم ادامه دادم نا سر فرصت مناسب برگردم. تعبیر چیه؟

زهراsays:

سلام و درود.دیشب بود که خواب دیدم در آسمان تصاویری نشان میدن که فقط من میبینم.اول خیمه ای بود در صحرای کربلا و گفته شد که این خیمه امام حسین ع هست.تصویر بعدی گنبد و بارگاه حضرت محمد ص بود.بسیار زیبا بود.بهم گفته شد.چرا داخل خیمه رو نگاه نمیکنی.حس کردم داخل خیمه ام .سمت راست قنداقه بسیییار سفیدی دیدم و صدای نوزادی که بشدت گریه میکرد.حاجت بزرگی دارم و دل شکسته ام.تعبیر چیه استاد

بارانsays:

سلام من خواب دیدم همراه با خوانواده یعنی پدر و مادرو خواهرم به مقبره پیامبر اسلام رفتیم اما آن مقبره خالی بود و فقط بوی خوش پیامبر بع مشام می رسید

Maryamsays:

سلام خسته نباشید.من نزدیک های نماز ظهر خواب دیدم که تو یه جای خیلی زیبا هستم منظره ی زیبایی بود کمی که راه رفتم داخل یه کوچه ایی حرمی دیدم که آن حرم متعلق به پیامبر اکرم (ص)بودند من وارد آنجا شدم و چند باری زیارت کردم ولی ی بار که خواستم ایشان را زیارت کنم به بچه ایی هم کنارم بود من نشستم و گوشه ی حرم ایشان را گرفتم و با گریه و التماس آرزو و حاجتمو به ایشان گفتم و بعدش توی خوابم صدای اذان ظهر آمد و من میخواستم که نماز ظهر بخونم البته با خانواده آنجا بودیم

Maryamsays:

سلام.من خواب دیدم که در میان‌یه دشت با منظره ی بسیار زیبا هستم به همراه خانواده کمی ک قدم زدم دیدم در داخل کوچه ایی حرمی وجود دارد که متعلق به پیامبر اکرم(ص) میباشد من چندباری به همراه خانواده به زیارت ایشان رفتم ولی یه بار فقط خودم تنهایی رفتم و اینباربچه ایی هم همراهم بود که میدونستم برای خودم نیست من داشتم زیارت میکردم که یک مردی آمدند و من را به‌گوشه ایی از حرم هدایت کردند که هیچ کسی جز من و آن بچه در آنجا نبودمن زانو زدم و گوشه ی حرم‌ ایشان را گرفتم و با گریه و التماس مهم ترین حاجتمو به ایشان گفتم و توی خوابم صدای اذان ظهر میامد و من آماده شدم که نمازمو ادا کنم.این خوابم راهم دقائقی قبل نماز ظهر دیدم.

atisays:

خواب دیدم رفتم قبر حضرت محمدو بشورم بیدار شدم دوباره فرداش خاب دیدم رفتم قبر ایشون بشورم چندتا پیرمرد پیرزن دور قبر نشسته بودن داشتن فلسفه حاحت خواستنو میگفتن بعد گفتن برو فردا بیا قبرو بشور فرداش رفتم ک بشورم قبرو داشتن عین قصر میساختن همه ناراضی بودن ولی وقتی گفتم باید بشورم رام دادن رفتم قبرو شستم و برگشتم تعبیرش چیه

علی کاظمیsays:

سلام. من خواب دیدم در جنگلی وحشتناک بودم و هراسان بودم تا اینکه ناگهان خودرا کنار مقبره حضرت محمدص و حضرت موسی ع دیدم و خوشحال شدم و تمام ترس و نگرانیم از بین رفت و سپس خودرا مشغول کندن قبر خودم کنار مقبره حضرت محمدص دیدم و حین کندن قبر خودم، ناگهان از راهی درون قبر وارد منزل خودم شدم که بالای مقبره بود. تعبیرش چیست؟ با سپاس.

مهیاsays:

سلام خواهشا تعبیر خواب منو بگید.من شب میلاد پیامبر،خواب دیدم ک پدرشوهرم اینا اومدن خونه ما برای ناهار‌.بعد موقع رفتن میلاد پیامبر رو بهم تبریک گفتن و رفتن.در کل تعبیر خواب تبریک میلاد حضرت محمد اونم دقیقا در روز میلادش چیه ممنون

پیامsays:

خواب دیدم که پیغمبر را نبش قبر کردند آنحضرت را کفن پیچ بیرون آورده بودند و حضرت یکباره چشمانشان را باز کردند و به من‌نگاه کردند. و من می گفتم چرا این کار رو با نبی خدا کردید.میخواستم بدونم که تعبیر این خواب چیست؟

مصطفی خسرویsays:

سلام خواب دیدم در حال نزدیک شدن به حرم رسول الله هستم و از دور گنبد رو میدیدم

امیرsays:

سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما. چند وقت پیش خواب دیدم که تو مراسم خاکسپاری پیامبر هستم و پدرم داره برای پیامبر نماز می خونه ولی من جسد پیامبر رو ندیدم لطفاً میشه بگید تعبیرش چی میشه

شایان اصغریsays:

دیشب خاب دیدم ب زیارت قبر حضرت محمد ص رفتیم من بچه بودم و نمیدونستم کجا هستیم ولی در انجا یه مردی ب پدر بزرگم گف میتونی جنازه و قبر پیامبرو ببرین و حیاط خانه خود دفن کنین فرداش دیدم جنازه پیامبر جا ب جا و ب خانه پدر بزرگم بردن در انجا خیلی ها ب سخره میگرفتن ک چرا قبر را در خانه دفن کردیم خیلیام برای زیارت ب خانه پدر بزرگم میامدن میشه بگین تعبیرش چیه؟

زیزوsays:

سلام من خواب دیدم در کنار امامزاده ایستادم روبروی من کوه است و در آسمان در جلوی کوه بصورت مثلث تصویری از ی آقایی با شمایل سفید ک فقط سرش پیدا بود و در کنارش شمشیر دو چله و در بالای آنها علامت صاعقه وجود وجود دارد من چهره را نمی‌شناختم ک ناگهان در خواب نوایی گفت ک ایشان پیغمبر است میخواستم بدونم تعبیرش چیست

زیزوsays:

البته باید بگم چهره ناراحت بود

حامدsays:

باسلام.من خواب دیدم رفتم به زمان پیامبر وموقعی اونجام که چند روز از فوت پیامبر گذشته بود و و نفر داشتن یه چی باگل و خشت درست میکردن .ورو به من کردن وگفتند پیامبر گفته این قبر من رو بگین گور زنده..این تعبیرش چیه

مهدیsays:

سلام من یک شب خواب دیدم در مسجد النبی هستم و بالای سر قبر پیامبر بسیار گریه میکردم و حال خوبی داشتم، روی قبر نام مبارک پیامبر نوشته شده بود در مسجد زن عمویم هم حضور داشت و در حال شیر دادن پسر عموی نوزادم بود، تعبیر چیست؟

arash moghimisays:

من یه شب خواب دیدم که یکی به من گفت از این پله ها برو بالا وقتی از پله ها به بالا رفتم حضرت محمد (ص) رو دیدم که من در اغوش گرفتم و داشتم گریه میکردم و او هم با من گریه میکرد و ان موقع من 12 سال داشتم و عذاب خیلی شدیدی کشیده بودم این تعبیرش چی میتونه باشه؟

آذرsays:

سلام. من امروز خواب دیدم دو تا فرشته پشتم هستن یعنی احساس کردم من بالای ضریح خاصی بودم که از پارچه بود و عجیب غریب که شبیه هیچ زیارتگاهی تو ایران و کربلا و سوریه نبود اولش تعجب کردم که این قبر کیه از بالای ضریح فرشته ها که منو میاوردن پایین یهو به قلبم افتاد قبر پیامبره یه عکس تو اینترنت تقریبا شبیه اون پیدا کردم ولی نوشته بود فیک هست ولی اونی که من دیدم خیلی با ابهت و بزرگ بود ولی از پارچه بود بعد دیدم انگار وقت ازدواج امام علی و حضرت زهراست و جشن بزرگی گرفتن منم مهمونی دعوت بودم و سفره غذا انداخته بودن و منم سر سفره بودم ولی تلفنم زنگ زد بیدار شدم خیلی شفاف بود خوابم

متین میلانیsays:

عکسی که گذاشتید مقبره پیامبر نیست لطفا اصلاح فرمایید

مهسا محسن رادهsays:

سلام من دیشب خواب دیدم ک داشتم به یک قاب نگاه میکردم ک عکس خانه خدا روی اون بود بعد به حالتی ک انگار پواز کردم اما بال نداشتم خودم رو بالای سر خانه خدا دیدم و نگاه کردم ک حرم حضرت محمد پشت خانه خدا بود و من هر دو رو باهم زیارت کردم اما در حین زیارت یک مرد ک قد بلند داشت و مشکی پوشیده بود به من گفتن ک سیل و باران در راهه و باید فرار کنم و بعدش من از ترس از خواب بیدار شدم

ماریاsays:

من خواب دیدم ک من برادرم زن برادرم و خواهر کنارقبرحضرت محمد(ص) هستیم قبرریزش میکنه زن برادرم زیر قبر میره خواهر بزرگم سنگ ها رو کنار میزنه ک اونو بیرون بیاره منم نگاه میکنم نمیتونم دست بزنم فقط گریه میکنم برادرم یک بچه کوچولو بغلش است نشسته و فک میکنم داشت قران میخواند نمیدونم تعبیر خواب من چی میشه البته ناگفته نماند ک برادرم تازه چند هفته میشه ک دختر۱۷ ساله اش رو از دست داده.

کاظمیsays:

سلام ساعت‌های ۹،۱۰صبح خوابم برد دیدم مسجد جمکران هستم گریه میکنم ناراحتم مردم در حال رفت وآمد و تقریبا شلوغ، انگار قبر پیامبر هم داخل حیاط مسجد هست مقبره شبیه زیارتگاه امامزادگان بود من اومدم بیرون و داخل حیاط نزدیک قبر فاصله ای نبود من همچنان در حال گریه بودم...

المیراsays:

سلام وقت بخیر خواب دیدم با مادرم نشسته بودیم کنار یه شهر اول فکردم مکه است بعد با دیدن گنبد سبز پیامبر(ص) فهمیدم که مدینه است گنبد داشت به همراه یه فضا پیما به سمت آسمان و خارج از زمین میرفت ناگهانی من و مادرم توی حیاط خونه ی قدیمی مون بودیم و داشتیم با هم صحبت میکردیم ولی گنبد همچنان داشت میرفت بعد از همون جایی که گنبد بود همه ی آسمان تاریک شد و من به مادرم گفتم این عجیبه بیا بریم توی خونه رفتم داخل خونه ولی مادرم هنوز نیومده بود برگشتم به سمت در خونه آسمونو دیدم که پر از ابر بود ولی از همون نقطه خروج گنبد که دیگه به شکل یه ستاره دیده میشد، جو زمین دایره وار داشت از بین میرفت دست مادرم رو گرفتم خواستم بیارمش داخل که هوای جو بهمون رسید و نتونستیم نفس بکشیم و من در هوا معلق بودم و داشتم به سمت فضا کشیده میشدم و از چادر مادرم گرفتم بعد یه حس عجیبی بهم دست داد و از خواب بیدار شدم

سsays:

سلام من خواب دیدم که درمورد ارامگاه حضرت محمد صبحت میکنیم ک گفتیم ابرهای روی قبر رسول الله عوض شده اند

baharsays:

سلام من خواب دیدم که به مکه رفته بودم همراه بابام و اونجا بر سر مزار حضرت محمد ص فاتحه میخواندم

الههsays:

سلام در خاب دیدم که در حرم پیامبر هستم و روبه روبه قبر او ایستادم و از او درخاست خانه میکنم و دعا میکنم که از اجاره در بیام و به من خانه نسیب کنه

الهه طالعیsays:

سلام در خاب دیدم که در حرم پیامبر هستم و روبه روبه قبر او ایستادم و از او درخاست خانه میکنم و دعا میکنم که از اجاره در بیام و به من خانه نسیب کنه