mahbobehsays:

ازدیشب تا امروز خواب پراکنده بچه دیدم هم دوقلو هم تک بچه هم کالسکه هم غذاخوردنشون بازی کردنشون نوزادیشون هم دختر هم پسرپراکنده بود نصفه نصفه

آیداsays:

خواب دیدم نگهداری از یه دختر بچه تقریبا 5 6 ساله به عهده منه، در حالی که خانواده داره، گویا که من پرستارش بودم، (توی بیداری همچین بچه و اون خانواده رو نمیشناسم) ، تمام مدت سعی داشتم بچه رو بخوابونم اما اون شیطون و بازیگوش بود و هرکاری میکردم نمیخوابید.

درساsays:

سلام من خواب دبدم که من بایک مردکه گویاهمکارم بودبه یک منطقه ای رفتیم که انگاری بیرون ازشهربودسنم زیادبودانگاری که ماله چندسال دیگه باشه اونجاباماشین داشتیم ردمیشدیم ومنم به کلبه های ابی اسمونی وصورتی کم رنگ که برای بچه های بی سرپرست ساخته بودن نگاه میکردم من باهمکارم واردیک کلبه ای شدیم که یک طبقه بوداونجاچندتاکلبه دویاسه طبقه هم بودمن وهمکارم واردکلبه صورتی رنگ یک طبقه شدیم ازدرکه واردشدیم اول ازهمه اتاق دخترابودچندتاتخت ووسایل دخترونه به رنگ های صورتی وسفیدسه تادخترتوسنین7و5و6بودن که ازاومدن ماخوشحال شده بودن بعدش رفتیم سمت حال اونجایک نگهبان مردکه مراقب بچه هابودنشسته بودوارداتاق پسراشدیم سه تاپسرتوسنای10و8و9بودن یکیشون داشت درس میخوند روزمین نشسته بوداون دوتاهم بادخترا وایستاده بودن جای من حس کردم زیرپام چیزیه وقتی پاموبلندکردم دیدم یک ادامس جویده شده چسبیده به جورابم بادستم کندمش وبه یکی ازپسراگفتم این چیه؟گفت ادامس بخورمنم ادامسوانداختم تودهنم خواستم بجوم مزه بدی میدادبدورفتم سمت دستشوروتفش کردم بعدم دهنمواب کشیدم یک باردیگه من این کلبه ووسایلشووبچه هاشودیده بودم دختراهم منومیشناختن انگاری که یک باردیگه رفتم پیششون واین باردومه پیششونم تعبیرش چیه؟

E_H7272says:

باسلام وخسته نباشید. من دیشب خواب دیدم با یه بچه یه نوزاد بازی میکنم تو خواب اونارو مثلا میشناختم ولی در واقعیت نمیدونستم کی هستن.‌من اسم بچه رو میپرسیدم بچه ام با زبون یچه گونش یه چی میگفت‌.گاهی اوقات میخندید برام،درکل بچه یه شیرینی بود تپل و سفیدو دوست داشتنیو‌ناز. تعبیرش چی میشه؟ میشه بگید ‌.خسته نباشیدممنوم

Sahar mtzsays:

با سلام..من خواب دیدم دارم با بچه ی دوم دختر عمه ام بازی میکرد( که البته در عالم واقع ایشون یه بچه داره ولی تو خواب انگار بچه دوم هستش) که بچه ی به شدت خوشگل و تپل بود..علاوه بر این وقتی داشتم با بچه بازی میکردم و مراقبش بودم گاهی مامانم میومد به بچه سر میزد و قربون صدقه ش میرفت

زهراsays:

سلام من خواب دیدم بچه های خیلی کوچیک دورم دارند بازی میکنند و صدای خند هاشون میشنیدیم صدای خنده هاشون هی اکو میشد توی گوشم

مریمsays:

سلام وخسته نباشید خواب دیدم یه بچه هست باهاش بازی میکنم یه دخترکوچلوحدوددوساله که فکرکنم بابام داشت نماز میخوندمنم میخواستم برم بخونن که دیدم این دخترکوچلوچادرسفیدسرش کرده اونم وایساده باهم نمازبخونه بهم لبخندزدکفتم کنارم بایستید بخون بعددیدم چندتا اقا هست توخواب میشناختم ولی توواقعیت نمیدونم کی بودن که بچه بغل من بودچسبیده بودبهم کهدرمورد بچه حرف میزدیم که بعدرفتن اونا دادشم میکفت ای کاش بچه را خواهرم نکه میداشت ازاون طریق کفالت میکرفت که خواهرزادمو میکفت درحالی که اون خواهرزادم الان ازدواج کرده بچه نیست

ناشناسsays:

با سلام، من امروز خواب دیدم که یه بچه کوچولو رو بغل کرده بودم و داشتم باهاش بازی میکردم که پسری که دوستش دارم چون بچه دوست داره اومد اون بچه رو از بغلم گرفت که خودشم با اون بچه بازی کنه، نمیدونم معنیش چی میشه، ممنون میشم اگه لطف کنید و تعبیرشو بگید

نیلوفرsays:

سلام خواب دیدم دو تا پسر بچه ی بدسرپرست که خانواده شون کتکشون میزدن و به شدت اذیتشون میکردن و دچار بیماری های روحی و روانی بودن رو مادرم آورده توی خونه و ازشون نگهداری میکنه، اون بچه ها خیلی عصبی و وحشی بودن و نگهداریشون خیلی سخت بود حتی گاهی میخواستن من و بزنن، من هم به مادرم میگفتم کاش نمی آوردیشون اینا آسایش ما رو از بین بردن مادرم هم گفت آخه دلم سوخت براشون، الانم به من وابسته شدن نمیتونم ولشون کنم گناه دارن، توی همین صحبتها بودیم که از خواب بیدار شدم

پروانهsays:

سلتم مدیر محترم.این خواب رو دوستم دیده ومن اززبون خودش نقل میکنم: فرزانه: خواب دیدم دوتا دختر بچه چند ماه که خیلی فوق العا ده چاق بودن تو تخت خوابیده بودن انگار برادر زادهام بودن من هر دوتاشونو بغل کردم بعد خواب دیدم یک خانم دکتری مهمان پدر ومادرم هستن. تعبیرش چیه؟ممنون ازسایت خوبتون

زهره صادقیsays:

سلام من مادر شوهرم خواب دیده پسری دارم که همش باهاش بازی میکرده و این بچه خیلیم درشت بوده و خیلی شبیه شوهرم بوده

لیاsays:

سلام خواب دیدم یه جمعی دارن به من تهمت میزنن و با من به تندی برخورد می کنند ، توی اون جمع پسری که قبلا هم گفته بودم بود( همون پسری که ازش خواستم به من پیام نده) ، اون پسر تابع جمع بود . بعد از این ماجرا من به برج بزرگی که این پسر زندگی می کرد رفتم و داشتم یواشکی تعقیبش می کردم دیدم روی تخت بزرگی خوابیده و بیدار شد ، یه کیف گُلف انداخت روی دوشش و با یه دختر خوشگل قرار داشت . وقتی می خواست بره سوار ماشینش بشه متوجه من شد ولی من یه جوری وانمود کردم که یعنی توی برج کار اداری دارم و بهش کم محلی کردم. وقتی می خواست با ماشینش راه بیفته به بچه هایی که با بازی کردنشون باعث ترافیک شده بودن برخورد کرد و دست یه بچه رو گرفت تا ببره در خونشون تا به مامانش تذکر بده. من منتظر مونده بودم تا بیاد برای اینکه منو نبینه رفتم توی یه کوچه یه پسربچه تنها وایساده بود بهش گفتم عزیزم چرا اینجا تنهایی ؟ گفت اینجا محله ی فقیرنشین این محله هست و کسی با من بازی نمی کنه!! من گفتم ولی من باهاتم و اصلا به مساله ی فقر و ثروت فکر نکن ! تو باید از این دوران نهایت استفاده را بکنی و کلی حالشو خوب کردم. بعد مامانش صداش کرد ، اونم دست منو گرفت رفت دم یه مغازه برای خودش از جلوی مغازه یه مشمع از قسمت خشکبار پر کرد. به من تعارف کرد ، یه دونه از سینی مغازه برداشتم یه مزه ی جدیدی داشت یه چیز قرمز رنگی بود که با اینکه توی خشکبار بود ولی آبدار هم بود ترکیبی از مزه و شکل آلو قرمز (از لحاظ مزه )، عناب ( از لحاظ سرخ بودن و اندازه) و خرمای قرمز و شاه توت( از لحاظ میزان آبدار بودن) بود. مزش به دلم نشست. آیا با این خواب ممکنه من و این آقا در آینده همدیگر رو باز ببینیم؟ با وجود حرکتی که از من سر زده خودم بعید می دونم. ممنون از لطف همیشگی شما

مسعودsays:

باسلام . من خواب دیدم محل کارم اونجایی که کار میکنم . با مادرم داشتیم پیاده میرفتیم از رو جاده که مردم و موتورسواران زیادی اومدن رد شدن از روبرومون اهالی اون منطقه بعدش جوانها با هم سنگ بازی میکردن به طرف هم سنگ پرتاب میکردن و منم خیلی میترسیدم که نکنه سنگ بهشون بخوره و زخمی شن یا اینکه سنگ به من بخوره . و همینطور که راه میرفتیم یکی از اونا که یه جوان یا نوجوان بود همش منو زیر نظر داشت و میگفت میشناسمت ولی من اونو نمیشناختم

اخوانsays:

سلام من مجردم. خواب دیدم یه بچه کمار از 1ساله بغل پسرعمومه خوابیده توی خواب بچه هایی رو که میدیدم میشناختم اما واقعیت اون بچه ها وجود ندارن. تو خواب انگار نوه های عموم بودن. مامانم گفت بچه رو از پسر عموم بگیرم منم گرفتم بچه خواب بود ولی من بچگانه قربون صدقه ش میرفتم پایینو نگاه کردم یه بچه 3 یا 4 ساله متوجه ش نشده بودم نگام میکردم باهاش بازی میکردم با صورت و حرف زدن اما بدون حرف نگام میکرد. بیرونو نگاه کردم باران میامد. نگاه پسر عموم به یه حالت عاشقانه روی نیم رخم بود و انگار با حسرت اینکه مادر خوبی میشم بهم نگاه میکرد نگاش کردم نگاشو برداشت. بچه بیدار شد گریه کرد دادمش مانش. مامانشو انگار میشناختم ولی ندیدمش واقعیت.

دایاناsays:

سلام مادرم دیده یه دختر که نمیدونسته مال خودشه یا نه تو بغلشه داره لباسشو درست میکنه ولی لباسش هی خراب میشه اونم هی درستش میکنه و با بچه بازی میکنه بچه خیلی شیرین میخنده

مریمsays:

سلام و خسته نباشیدخواب دیدم یه کودک چندماهه بغلمه با خودم اینور اونوررمیبرم یکی پرسید چرا موهاش کم پشتهوبرگشتم کفتم به باباش رفته اونم مو نداره اونموقع یادم افتاد بچه همکلاسیمه تودوراندمجردی منو دوس داشت نمیدونم توبغل من چیکارداشت بعددیدم یه جاهستیم تموم خانواده شام تعزیه هست همه داران جمع میشن یه عده کم شده بودن پیدا شدن من توخیابون تاریک میرفتم به خونه قبلیمون توراه دیدم داداشم اونجا هستن دارن جمع میکنند ادمارو ببرن شام تعزیه منم رفتم به زور بین اونا جا شدخیلی جای تنک وغیرقابل عبور بودن اونجا هم نکران بچه بودم که گذاشتم اونجا بین شلوغی (باشوهرم دعواکردم حلقه امو دراوردم توواقعیت)توخواب هم میدیدم حلقه دستم نیست

زهراsays:

سلام. من خواب دیدم پسر خالم صاحب یک پسر شده ( در واقعیت یک پسر و دختر داره) همه فامیل خونه ما جمع هستن و بچه رو دادن به من. هیچ کس نمیاد از دستم بگیرتش انگار من مسئولش بودم در خواب و هر چه قدر بهشون میگفتم بچتون رو بیاید از من بگیرید و من کاز دارم کسی گوش نمیداد. بچه هم گریه نمی کرد ولی هی دوست داشت از بغل من بکنه و بره. روی پله هامون هم کفشای مهمونا رو دیدم که دو جفت کفش شیری رنگ پاشنه بلند خشگل بود. یکیشون رو برداشتم بکنم تو پام که سری درش آوردم. در ضمن یکی از مهمونا میخواست بره حموم و برای این کار یک چاه رو پر کرده بودن و از داخل چاه آب گرم می ریخت داخل این چاه. ناگهان یه اتفاقی برای یکی افتاد و همه فرار کردن پیش اون ادم.

سمانهsays:

سلام دیدم برای ترسیدن از ایکه نکنه یه اتفاقی برای اون بچه ای که میشناختم پیش بیاد به شخصیکه فککردم قصد بدی ممکنهداشته باشه دروغ بهش گفتم و فورا قصد رفتن داشتم.اشتبا نکنم اون یه بچه خاص بود که قسمت قبل یا بعد اینم دیدم که اون روزمینه و منم چارچنگولو روش خم شدمه وفکنم داشتم محافظتش میکردم که بلای سرش نیاد‌.درکل من سعی میکنم از دروغ اجتناب کنم تو واقعیت .ممنون از شما

فدراsays:

سلام،من خیلی ساله خواب میبینم یه بچه همراهمه و میدوعه و میخنده و بازی میکنم باهاش،خیلی دوستم داره و منم لذت میبرم از بازی کردن،خیلی خوشگله همیشه،بعضی وقتا ام دوتا بچه ان،بچه ی خودم نیست،فقط یبار بچه ی خودم بود،دوقلو بودن

سمانهsays:

سلام من.. تو خواب دیدم خونمو دوتا بچه هس که دوتا توپ داشتن هرکدوم که شبیه تیله بود(اما قد یه توپ کوچک بودن) ومنم یکی داشتم که فککنم باخودم حسی شبیه این داشتم که نکنه اشتباه شده و من مال یکی از بچها رو ورداشتمه ولی زیاد به این موضوع اهمیت ندادم..تشکر

شsays:

سلام خواب دیدم که پسرم دخترم را مثل یک بچه کوچک به بالا پرتاب می کند ومی گیرد انها هردو جوان هستند وازدواج کرده اند ممنون

فاطمهsays:

سلام خواب دیدم ک بچه دو ست قدیمیم ک همسایمون بوده و همش باهم بودیم بچه ش پسر هست و نزدیکای یک سال کمتر وبچه ش خیلی با نمک و تپلیه و کارهای بانمک انجام میده شونه میندازه بالا وشیرین شده و شیرین بازی در میاره و من میخندم و باهاش حرف میزنم بازی میکنم وکاراش و ب دیگری نشون میدم ک نگاش کنن چیکار میکنه کلی از کاراش خوشم اومده .(البته الان بچه پسر داره نه اینکه تو خواب دیده باشم بچه داشته باشه نه و الان رابطه نداریم زیاد گاهی از مادرم اخبارش و می‌شنوم )

ساراsays:

سلام خواب دیدم تنهایی رفتم پارک شهربازی یه وسیله بازی بود که میچرخید رفتم سوار شدم یه پسر بچه هم بود گفتم خاله بیا باهم سوار شیم صندلیش برام تنگ بود اما نشستم یه کم چرخید بعد مثل سرسره رفتیم پایین ولی بقیه راه و خودم با پاهام هول میدادم دوتایی مونو کل پارک و دور زدیم وقتی رسیدیم دیدم صندلی بزرگتر هم هست با خوشحالی رفتم نشستم دیدم خواهرم میگه آبجی گوشت بخور دوتایی گوشت و گذاشتیم تو دهن که خیلی بدمزه بود توش مو بود خواهرم گفت گوشت میمون هستش منم تا شنیدم بشقاب گوشت و ریختم

زیباsays:

خواب دیدم عمم بچشو داده بغلم که نگه دارم نوزاد بود ، منم بردمش تو اتاق خوابیدیم و باهاش بازی کردم ،نازش کردم بعد یدفعه دیدم از تو دهنش قلوه و دل خیلی کوچیک اومد بیرون ولی چیزیش نبود ، و نگام میکرد من یکم ترسیدم و بچه رو بردم کنار عمم که خوابیده بود خوابوندم ، تا یه موقع بچه حالش بد نشه

مبیناsays:

باسلام، من تو خواب دیدم توی خونه قدیمی بابابزرگم لباس سراپا سفید پوشیدم و عده زیادی بچه اطرافم هستن احساس میکردم ۳۰۰ تا بودن، و من دارم سرگرمشون میکنم، همه اونا هم سفید پوشیده بودن، احساس میکردم باید ازشون مواظبت کنم، توی حیاط بودیم که پر درخت بود.هرجا میرفتم دنبالم میومدن

حدیثsays:

با سلام خواب دیدم در یک مهمانی با پسر بچه ای در آغوش بازی میکنم و می رقصانمش که یک دفعه متوجه میشوم 4دست دارد .ولی اصلا ناراحت نمیشوم و به بازی با او ادامه میدهم.همچنین با دختر بچه دوستم میرقصم به حالت بازی ولی او با اینکه تولدش بود ناراحت بود و نمیخندید

سجادsays:

با سلام.خواب دیدم تو محله قدیممون هستم و شلوغ بود بعد 4 یا 5 تا دختر بچه (2یا3) دورم میچرخیدن و بازی می‌کردن نمی‌شناختمشون انگار منو دوست داشتن وقتی هم میشینم میومدن کنار من میشینن یکی شون هم تو بغلم میشینه

حجت رضاییsays:

خواب دیدم تو اتاقی هستم که بعضی از اقوام و خواهر برادر خودم هم هستن و من میخوام با خواهرم بازی کنم اما بهش میگم بیا بریم یه جا دیگه که راحت باشیم و اومدیم پایین داشتیم بازی و رقص میکردیم که دختر خالم پیداش شد و ازونجایی که من اصلا ازش خوشم نمیاد بازی رو قطع کردیم

هانیهsays:

با سلام..خواب دیدم تو خیابون دارم میرم...یکی از دوستای قدیمیم صدام کرد..برگشت دیدم..دوتا بچه داره(در واقعیت یک پسر دوساله داره) بچه اولش دختر بزرگ بود..بغلش کردم گفتم چقدر بزرگ شده..دخترشم هی به بهم میخندید.بعد دیدم یه پسرم داره..بعد خوش بش از هم جدا شدیم..بعد دوباره دیدم دوستمو چادر سرش بود گفتم عه تو که چادرتو دراورده بودی (در واقعیت چادرشو داورده) دستمو گذلشتم دربیارم چادرشو نذاشت گفت اینجوری راحتمم.. ممنون

هانیهsays:

با سلام..من خواب دیدم..کوچه ام پر از بچهای دختر خیلی ناز و خوشگله با لباس های قشنگ و یکی دوتا از بچهام چادر سرشون بود..یکی از همسایه ها اهنگ گذاشت و بچها خیلی قشنگ میرقصیدن..بعد من دیدم خیلی قشنگ میرقصن..دست میزدم..براشون. ممنون

پانیذsays:

سلام وقت به خیر خواب دیدم یه دختر بچه که نمیشناختم و تقریبا یکساله بود بغلمه و دارم باهاش بازی میکنم و اونم میخنده.نمیتونست حرف بزنه,ولی یهو به حرف اومد و گفت من سمانه هستم, اونوقت فهمیدم بچه خواهرمه. تعبیرش چی میتونه باشه؟

نازیلاsays:

سلام ممنون از سایتتون، خواب دیدم چندتا بچه که بیشترشون پسربچه بودن اومدن روی پشت بوم ما و مشغول دوچرخه سوارین و منم داشتم نگاه می کردم چون دقیقا از لبه پشت بوم حرکت می کردن و من می گفتم الان می افتن و استرس داشتم براشون بعد خانواده های اونها اومدن به زور بردن بچه هارو. چه نعبیری داره؟

هانیهsays:

با سلام..من مدتی هست چندبار خواب بچه زیاد میبینم..هم بچه برادرم هم بچهای غریبه..هم میبینم..بازی میکنن ..هم من باهاشون بازی میکنم..و بچه های پسر هستن.. نمیدونم بخاطر ذهنم هست چون با بچه برادرم بازی میکنم.. ممنون

پریsays:

با عرض سلام. من خواب دیدم یه دختر بچه حدود پنج ساله توی حیاط خونمون بود. اولش داشت گریه میکرد و نمیذاشت من بهش نزدیک بشم انگار که از من خیییلی عصبانی بود. ولی چند لحظه بعد فراموشش شد و شاد و خوشحال داشتیم همو دنبال میکردیم و میخندیدم. ممنون میشم بفرمایید خوابم تعبیری داره یا نه ?

مهسا بختیاریsays:

من خواب دیدم اول با یک دختر بچه که بچه یکی از دوستامه و هنوز ۱ سالش نشده بغلش کردم و هی بوسش میکنم اخر سرم پوشکشو کثیف کرد. بعد تو همون خواب دیدم با پسرخاله کوچکم که ۲ سالشه دارم حرف میزنم و تو خوابم خیلی روون مثل بزرگا حرف میزد در حالی که الان کم کم کلمه ها رو به زبون بچگونه ادا میکنه

سهیلاsays:

سلام. برادر زاده من 8 ماهشه و هنوز راه نمیره. خواب دیدم یه دفعه راه افتاد و شروع به دویدن کرد. منم خیلی ذوق میکردم که سریع. و بدون دردسر راه افتاد.

پدارم آریاsays:

سلام.عرض خسته نباشید خدمت شما همسرم خواب دیده که با بچه ای در پارک مشغول بازی بوده که فکر میکرده بچه خودشه بعد یکی از دوستان نزدیکمان میاد و اونو میبره و همسرم می فهمه که هین بچه اون بود. اون دوست نزدیک درحال حاضر مجرده(طلاق گرفته) و بچه نداره. من و همسر هم بچه نداریم.

شیواsays:

سلام من خواب دیدم که با مادرم و خالم تو حیاط خونه مون نشسته بودیم و شب بود انگار که هممون می خواستیم حیاط رو تمیز کنیم من یه کهنه داشتم و با اون کهنه کاشی ها رو دونه به دونه به دقت تمیز می کردم و به صحبت های خاله و مادرم هم گوش می دادم وغیر از اینکار یه دختر بچه هم بود که دختر خالم بود در حد یک ساله یا دو ساله که پیش ما نشسته بود و اسمش بهار بود. بعد از این هم خالم رفته بود و من مادرم انگاری با یک نفر دیگه تو حیاط بودیم و دختر بچه هم بود و من کار رو رها کردم و رفتم پیش بچه و اون هم دستم رو گرفت تا باهاش بدوم من هم این کار رو با خوشحالی انجام دادم

هالهsays:

سلام صبح خیلی زود خواب دیدم که تو خیابون هستم یه دفعه چند تا بچه هفت هشت ساله با موهای روشن و پوست خیلی خیلی شفاف شروع کردن به آواز خوندن که کلمه هپی هپی رو کاملا یادمه بچه ها خارجی بودن یک دفعه یکی شون دستم رو میگیره منم با هاش شروع میکنم به خوندن و چرخیدن .جای دیگه میبینم رو آستین لباسم رو رفتم دارم میشورم با سرد فکر کردم انگار روش کمی مدفوع بوده باشه بعدش دارم قرآن میخونم صفحه اول سوره یاس رو خوندم تا اونجا که یادمه

مهرمریم سیاوشsays:

سلام و شب بخیر دیشب خواب دیدم که از مارپیچ کوه می آیم پایین در طول مسیر کلی بچه است وارد منزلی میشم کودکان دارن بازی می کنند دختر دوستم که الان چهارده ساله ست شده بود کودکی چهار یا پنج ساله خودم هم کودک شده بودم و داشتم کودکی های خودم رو از در ورودی نگاه می کردم رفتیم کنار یک بوفه ی شیشه یی و کلی وسیله ی بازی که بیشتر قوری و استکان و قاشق و ... بود آوردیم و باهاشون بازی کردیم و من داشتم با نیمی خنده نیمی گریه نگاه می کردم مچکرم اگر خوابم تعبیر داره برام تعبیر کنید

هانیهsays:

با سلام..خواب دیدم تو شهرمون یه رودخانه هست..اب اونجا رو باز کردن رودخانه پر اب شده ولی گلی هست..بچهای زیادی مشغول بازی کردن تو اب هستن...من تعحب کردم که اجازه دادن بچها اونجا بازی کنن..به زن داداشم گفتم اخه اب پر گل و ممکنه سد باز کنن بچها رو اب ببره گفت نه بابا بذار کیف کنن...بچها شاد بودن..بعد من خودمم رفتم داخل اب و باهاشون بازی میکردم و شاد بودیم..روی ابم رنگ ریخته بودن چون گلی بود ر نگ ها رو اب میموند و قشنگ بود...یه حالت مثل گل بازی ام میکردیم انگار.ممنون

نازنینsays:

سلام من خواب دیدم با شوهرم دارم صحبت میکنم یهو یه پسر کوچولو خیلی خوشگل در حال بازی با توپش از اتاق میاد بیرون

مهرخورشید سیاوشsays:

سلام و روز بخیر خواب دیدم در مراسمی هستم نمی دانم شادی بود یا غم همه چی عادی بود ولی جمعیت زیادی یکجا جمع شده بودند پسرکوچولوی سه یا چهارساله یی بهانه ی ساندویچ گرفت به مامانش گفتم می برمش منزل خودمان بهش ساندویچ میدم گفت باشه ابتدا پدر بچه(می شناسمش) در جریان نبود بعد که متوجه شد پسر که اسمش یاسین بود با من آمده ناراضی بود با پسربچه از یک جاده ی بسیار طولانی ولی صاف رسیدیم به منزل مان براش ساندویچ همبرگر درست کردم تو لقمه های کوچک پسربچه خیلی خوشحال بود و شاد عمه ی پسر بچه اومد گفت بچه کجاست؟گفتم اونا اونجاست داره بازی میکنه زنگ زد به برادرش که نگران نباش بچه حالش خوبه خوبه صدای خنده ی شاد و بازی کودکانه اش هنوز در تصور منه مرسی توپ تاپ

مينا كشفىsays:

سلام وقت بخير.خواب يه بچه خيلى زيبا رو ديدم كه موهاى بور و فرفرى عين بچه خارجى ها بود..مطمعن نيسم دختر يا پسر بود ولى بيشتر بهش مى خورد پسر باشه..اين بچه انقدر شيرين بود كه من بغلش مى كردم..بعضى مو قع ها ولش مى كردم خودش مى دوييد..خلاصه يه بچه اى بود كه همه رو سر گرم كرده بود..ممنون مى شم بگين تعبيرش

مرد متعهلsays:

سلام وقت بخیر خواب دیدم نوزادی رو دارم مراقبت می‌کنم، باهاش شوخی می‌کنم می‌خنده، بازی می‌کنم می‌خنده. نوزاد پسر بود و تو خواب بچه خودم بود. من بچه ندارم. خیلی خشگل و مهربون و خوش خنده بود

رايحهsays:

سلام، خواب ديدم تو عروسي هستيم و پسر داييم و زنش ميان تو مهموني ي دفعه ي نوزاد چند ماهه بغلشون هست، ميگه بچمه، ولي موقعي كه به دنيا اومد به هيچ كس حرفي نزديم، اينقدر تو خواب بغلش ميكنم بوسش ميكنم ، بعدش كه بچه رو ازم گرفت، رو ميز چند تا بوته سير بود كه گذاشتم سري تو كيفم كه كسي نبينه، وقتي اومدم خونه، ي دفعه اي رفتم تو حياط بابا بزرگم كه خيليي حياط خوشگلي بود كه همش به خودم ميگفتم اينجا مثل بهشت هست، دو تا خاله هامو ديدم تو حياط كه خيلي ناراحت بودن از پسر داييم كه چرا زودتر بهش خبر ندادن كه زنش بچه دار شده و موقع به دنيا اومدن بچه چيزي نگفته. ممنونم از تعبير خوابتون

Negarsays:

سلام من خواب دیدم در شب در قسمتی حالت بین راه و جاده ها چندین چادر مسافرتی هست من تو یکی شون بودم بعد چندتا پسر بچه تو چادر بودن بعضیاشونم خانواده هاشون می اوردن که من باهاشون بازی کنم بعد صاحبکارم یه پسر بچه خیلی خیلی خوشگلی اورد که هنوزم قیافش یادمه نگاهم میکرد که باهاش بازی کنم اما من از یه پسر بچه معمولی تر که فقط چون چاله گونه داشت خوشم اومد و با اون بازی کردم و ذوق میکردم ( در واقعیت صاحبکارم یه پسر بچه داره ) تعبیرش چیه ؟

Atisays:

سلام من خواب دیدم ک اخر شب هست و من و همسرم داریم میخوابیم و پسرمم کنار همسرم دراز کشیده میخنده مارو نگاه میکنه بعد همسرم بلند شدن و با اوکلی بازی کردن تعبیرش چی میشه من در واقعیت فرزندی ندارم

مهساsays:

سلام من خواب دیدم یک جای شلوغ دختر بچه ی ۲ یا ۳ سال دستش گرفتم هرجا میرم با خودم میبرمش و مراقبش بودم جایی نره بعد مادرش امد گفت حواست بهش باش تعبیرش چیه ؟

رحمت حسن پورsays:

سلام خواب دیدم که با معشوقم توی خونه بزرگ و لوکس وبا دو پسر بچه خیلی خوشکل چشم سبز و پوستی سفید که یکی روی پای معشوقم بود و من بت دیگری بازی میکردم

Shiva Ordokhanisays:

خواب دیدم تو استخری خیلی بزرگ و تمیز با بچه های ۵ و ۶ ماهه بازی میکنم

Pouriasays:

سلام وقت بخیر، من خواب دیدم دارم با یه بچه که کاپشن قرمز(فکر کنم دختر) پوشیده بازی میکنم یهو میره بیرون و برف هست باد میبرتش و میوفته بیهوش میشه من میرم بگیرمش باد میبرتش تو اخرین بار که بگیرمش از خواب میپرم

الهام نصیرپورsays:

سلام من خواب دیدم تو خواب دوستم با دخترش بازی میکنه همش نگاهشون میکردم میخندیدم بعد خوابم یهو رفت تو جایی ک دوستم خوابیده بود نصفه شب بعد دخترشم خواب بود خیلی شاد بود بعد من رفتم کنارش بیدار شدم دوستم داد زد برقو خاموش کن بچه بیدار میشه تورو خدا نزدیکش نرو اما خب بچه بیدار بود و بهم می‌خندید دوست داشتم بغلش کنم اما نشد و داشتم بازی کردنشو تماشا میکردم ک دیدم مادرم از کنار پنجره ای ک من کنارش بودم رد شد و اصن منو ندید. و من توی کل خواب ب شدت استرس و ناراحتی داشتم حتی گریه کردم اما دلیلشو نمیدونم ممنون از پاسخگوییتون

رها بهاریsays:

با سلام من دیشب خواب دیدم تو ماشین با پدر و مادر و خواهرم کلی داریم میخندیم به یه بچه تا ۱ سال عکساش و میدیدیم و خیلی شبیه بچگیه خودم بود مام هی قربون صدقش میرفتیم که چقد شبیه منه بعد از اون یه بچه پسر رو تو ماشین تو بغلمون دیدم که داریم باهاش بازی میکنیم.

رسولsays:

سلام من خواب دیدم تو ماشین با بچه کوچولوم دارم بازی میکنم کای بغلش کردم و بوسیدمش اونم داشت میخندید بعدش خواستم برم جایی گذاشتمش رو صندلی و کمربندشو بستم اون مقصد که رسیدم دیدم با موتوریم و بچه آب شده بود.اینم بگم خودم الان بچه ندارم

S.Shsays:

در خواب دیدم که همکارم با کودکان بازی می کند و من با شوق به سمت یکی دیگه از همکارانم که طبقه بالا بود میروم و میگم بیاید بچه هارو نگاه کنید همزمان مشغول بازی با آن میشوم و همکارم خیلی خندان که یهو از خواب میپرم