لیلاsays:

سلام. خواب دیدم برای کاری راهی تهران شدم و در محیط کار فضای سرسبز و شادی است در حین انجام کار صدای پدرم که فوت کرده است را شنیدم که از من خواست برایش چای ببرم. من هم در فلاکس چای ریختم تا به ایشان بدهم اما پیدایش نکردم تا چای را به او بدهم

سیناsays:

خواب دیدم با مادرم روی پله ای نشسته بودیم و دوست دختر پسر خالم (پسرخالم سالها پیش با این دختر دوست بود) یک بسته بزرگ با یک قوطی چای خشک بهمون داد و گفت اینا اصل اصل هست مال شرکت خودمونه.لطفا بگین تعبیرش چیه.ممنون.

سمانهsays:

سلام . من خواب دیدم پسری ک من بهش علاقه دارم به خانه ی ما مهمانی آماده بود من واسش چایی بردم که بعدش باد شدیدی گرفت برادرم از پشت بام افتاد و اون پسر داداشم رو به بیمارستان برد .

لیلاsays:

سلام. من خواب دو تا دختر رو دیدم که گویا فقیر بودن. من برای هر کدوم چایی ریختم تا ببرم براشون. موقع بردن هم قند داشتیم هم نقل بزرگ که خوشمزه به نظر می اومدن. من با خودم گفتم براشون نقل ببرم یا نه که تصمیم گرفتم یه دونه ببرم. ولی وقتی چایی رو همراه قند ها به دخترا دادم به جای قند 3 یا 4 تا نقل بزرگ بود تو دستم که خودمم تعحب کردم. دخترا هم خیلی خوشحال بودن چون فک نمیکردن براشون چایی ببرم

میتراsays:

سلام.وقت بخیر.من بعد از ظهر خواب بودم که تو خوابم دیدم دارم به خونه روبروئیمون که دارن میسازن نگاه میکنم.خلاصه نشستم تو پذیرائی یه عده اقا که حس میکردم یجورائی باون ساختمون ربط دارن ولی خیلیم هویتشون برام جذاب نبود اضافه مادرم و دختر دوست قدیمی مادرم بودن.خلاصه حرف میزدیم که یهو مادرم گفت میترا پاشو برو ده تا چائی بریز که یه نگاهی کردمو گفتم ده تائیم چه زیاد!!!خلاصه از جام پا شدم که خوابم تموم شد.ممنون میشم تعبیرشو بفرمائید

صبا کشاورزsays:

خواب دیدم که در خانه مادر شوهر دختر عمه ام بودیم و در آن جا مهمانی بود و دختر عمه متاهلم لباس عروس پوشیده و خوشحال بود و بعد خواهر شوهرش برای ما چای در لیوان بزرگی آورد و ما گفتیم زیاد است و چای را در لیوان کوچک تری آورد و در آن مهمانی هیچ کس جز من و مادرم نبود تعبیر چیست

پریاsays:

سلام من خواب دیدم تقریبا تمام فامیل های مادری که میشناختم به طور سرزده وارد خونه ما شدند و من چون پوشش مناسب نداشتم به استقبال اونا نرفتم رفتار معمولی داشتن تعبیرش چی هست لطفا

آذرsays:

سلام خداقوت? دوساله من و آقایی تصمیم به ازدواج داریم خانوادش اجازه نمیدن.دیشب خواب دیدم بعداز مشکلای فراوان بلاخره به هم رسیدیم و ایشون و پدر مادرش خونه ماهستن و قراره شبم بمونن تو این مهمونی من فهمیدم مادرش به اجبار بردش خواستگاری دختر عموی من که به من نرسه این آقا ولی نشده منم همش تعجب میکردم که چرا این اتفاق افتاده و دختر عمو که نامزد داره و این دوتا خانواده چ ربطی به هم دارن چطو مادرش خواسته و آخر شب که همه میخواستن بخوابن مادرش بهش گفت برو خرید گفتم این وقت شب؟گفت مهمون میاد فردا برامون آقا رفتن حاضر بشن برن خرید منم رفتم پیشش گفتم عمدا میفرستت که پیش من نباشی منم میام گفتش خب بیا ممنون میشم تعبیرش و بفرمایید ببخشید طولانی شد

فرزانهsays:

سلام دیشب خواب دیدم در جمعی هستیم من یه فلاسک چای دارم و شش لیوان برای همه چای میریزم وقتی میخوام واسه خودم بریزم دستم میخوره به استکان چای میریزه زمین اما دقیقا همونقد چای در فلاسکم مونده و دوباره واسه خودم چای میریزم و چای تموم میشه.اگر ممکنه برام تعبیر کنید متشکرم.

سایان کمریsays:

سلام عصرتان بخیر,من خواب دیدم که برا دو تا مهمون که می دونستم عروس و دوماد هستن و تازه ازدواج کردن میخوام چایی دم کنم و ببرم,در حال دم کردن چایی بودم که یه خانومی که ایشونم انگار مهمون مون یودن و من نمیشناختم اومد و گفتکمه و دوباره به چایی داخل قوری اضافه کرد,منم کفِ دستشونو با ناخونم نیشگون گرفتم و گفتم دیگه بهش اضافه نکن دو نفرن و همون کافی شون یود,بعد تو خواب حس کردم اینا برا خواستگاری اومدن و دیگه از خواب بیدار شدم,تعبیرش چی میشه لطفا,سپاس

ساراsays:

خواب دیدم در خانه ای بسیار زیبا و بزرگ که ماله من بود مهمانان غریبه زیادی بودند که به نظر در خواب بسیار ثروتمند بودند. من در آشپزخانه برایشان چای دم کردم و در بطری سبز رنگ ریختم و میخواستم بیارم.یکی از مهمان ها را صدا زدم که اینجوری بیارم.؟ اونم گفت نه .ناراحت میشن .منم تو استکان های زیبا برایشان چای آوردم.ولی مرتب استکان کم میوردم و مجبور بودم نوبتی چایی بدم .خیلی زیاد بودند.و استکان ها را میشستم و دوباره پر میکردم.

Alisays:

من خواب ديدم كه روي زمين نشستم و يه غذاي خيلي ساده ميخورم و جلوم يه پسر خيلي چاق وايستاده و داره با دوستش حرف ميزنه و من به حرفاشون گوش ميدم ولي اصلا خجالت نميكشم كه وسط راه نشستم و غذا ميخورم بعدشم يه ليوانم چاي سرد ميخورم كه خيلي راحت پايين ميره از گلوم و حالمو خوب ميكنه

محمدsays:

يادمه در مكاني مانند ي سالن يا خانه اي بزرگ ك دورتا دور صندلي داشت و ادما نشسته بودن و من وارد شدم داشتم انگار با يكي حرف ميزدم يادم ني ك پشتمو ك ديدم فاميلمون بود و لبخند گفتم ننديدمتون و دست دادم و همين ك ب كنارياش دست ميدادم يهو ديدم غريبه هم جز فاميل هست با اونام دست دادم و خنده ملايمي براي اينكه ب عريبه هام دست ميدم،سپس زنداييمم ديدم و بااون و انگار يكي ديگه روبوسي ام كردمو گويا عيد يا سال نو رو تبريك ميگفتم.يجام ك شب بود و من ديدم يكي از زن دايي هام و دختر داييم تو خيابون لازار بود كنارمن و من رومو كردم سمت مغازه اي ك منو نبينن و برن(تعبيرش چيه نگرانم من تو رابطه عاشقانه شديد هم هستن خداي نكرده معني بدي ندارد نسبت ب معشوق؟)

شبنمsays:

سلام روز بخیر ،خواب دیدم دایی و زن دایی پسری که قبلا عاشق هم بودیم و الان ۴ساله که جدا شدیم و دیگه اصلا درگیرش نیستم اومده بودن خونمون به صرف غذا منم همش تند تند میومدم میرفتم سفره میچیدم و براشون غذا میبردم،انگار که اتفاقی اومده بودن و ما یه غذای ساده براشون درست کرده بودیم اما سفره شلوغ بود و من همش میگفتم آبروم رفت چرا یه غذای خوب درست نکردیم و کنارش سالاد و دسر اینا نزاشتیم لطفا برام تعبیرش کنید خیلی ممنون

صوناsays:

با سلام خواب دیدم یه چایی برا ی من هست که دوست نداشتم بخورم بعد یه گربه کوچولو اومد افتاد تو چایی تعبیرش چیه؟

نازیsays:

سلام خدا قوت دیشب خواب دیدم که خونه داییم هستیم مهمون داره من داشتم پذیرایی می کردم بچه های کوچیک میومدن گرسنه بودن بهشون یه چیزی میدادم پسر خودم غذا خواست براش کباب گرم کردم خورد بقیه مهمون ها هم آمدن گفتم به زنداییم که اگه می خوای برای مهمونات شام درس کنم گفت نه همین پذیرایی ساده جز شام کافیه این چه تعبیری داره ممنون

رویاsays:

سلام من خواب دیدم تو خونه خودمون نشسته بودم و درحال هم زدن چای دریک فنجان خیلی زیبایی بودم اما نمیدونم توچایی شکر ریخته بودم یانه فقط یادم هست همینطور مدام درحال هم زدن چای بودم تعبیرش چی میتونه باشه؟

مریمsays:

سلام، ما و عمم با هم دیگه اختلاف داریم و اخیرا با هم بحث سنگینی داشتیم. خواب دیدم اومده خونمون برای اشتی ولی با لبخند نه. کلا انگار دعوا داشت. نشسته بود رو برو مادرم و داشتن با هم صحبت میکردن ولی اون همچنان عصبانی بود. من از زمان مدرسم در واقعیت گذشته ولی تو خواب دیدم دیرم شده و 5 دقیقه به مدرسم مونده. مامانم با مهربونی و منطقی داشت با عمم حرف میزد و از مشکلات و ناراحتی هاش میگفت در مورد من هم بهش گفت که این بچه خیلی احساسیه و برای همه چی گریه میکنه. عمم به من نگاه میکرد در اون حین. من وقتی به صورت عمم نگاه میکردم صورتشو تار میدیدم اکثرا. ممنون ه

ستایشsays:

سلام من خواب دیدم دونفر میان خونمون من اصلا نمیشناختم یکیشون جوون و یکی دیگش تو سن بود با خودشون یه چیزی اوردن که دقیقا یادم نیست چی بود ولی فکر کنم یه قفسه بود بعد تو خواب بابام اون مرده رو با فامیلی یکی از آشنایان صدا میزد خلاصه رفتن نشستن منم رفتم چایی درست کنم بعد من متوجه شدم روسری سرم نیست اول کار نداشتم برام عادی بود بعد باخودم گفتم زشته ایطوری برم جلو مهمونا خجالت کشیدم رفتم روسری سرم کنم چایی بردم براشون دیدم اینا زل زدن بم دارن با خودشون یه چیزایی پچ پچ میکنن منم کنجکاو بودم اینا کی ان و دارن با هم چی میگن که ایطور زل زده بودن بم بعدم از خواب بلند شدم

وحیدsays:

سلام. من خواب دیدم که دوستام روزه دارن و من راحت دارم جلوشون دارم چای میخورم. ممنون میشم اگر تعبیرشو بگین

صوناsays:

با سلام من خواب دیدم که دارم از جلوی یه مغازه رد میشم و چایی خوش طم همراه با قند جلوی مغازه گذاشتن که من هم دلم می خاست و گفتم بهتره برم تو و چایی رو بخورم که دیدم یه کافی شاپ هست...

افسونsays:

با سلام.من خواب ديدم كه دوستم سرزده بدون اينكه زنگ در را بزنه توي هال خونمون وايستاده و من يكهو مي بينمش و هي بهش ميگم واي از ديدنت سورپرايز شدم و من هي با خودم مي گفتم كه من كه دعوتش نكردم بعدشم ديدم چندنفر از فاميلامون هم اومدن خونه ما

عباس صsays:

سلام خواب دیدم که پدرم که فوت شده با سینی که سه استکان چای داخلش بودوارد سالن شدبرای من وومادر وبرادرم با تشکر از تعابیر دقیقتون

زهراsays:

سلام خواب دیدم یهو ی مهمان برام اومد ناخوانده اصلاخبر نداشتم ک بیاد دختر خالم با بچش درآغوشش واومد خونمون نمی دونم چرا از قبل براش ته چین درس کرده بودم و آماده تو یخچال گذاشته بودم رفتم دنبال سینی ک مناسب این باشه ته چین را توی سینی بذارم ...بعد همراهش شدم ته چین منو به دستش گرفت ومنم بچشو بغل کردم روانه ی خانه ی شان شدم..

حمزه شمسsays:

سلام.خواب دیدم رفتم خونه دوستم که الان باهاش قهرم و همسرش که باهام ارتباط خوبی داره برام چای ریخت ولی یادم نمیاد خورده باشم وی نفر اومده بود دم خونه اونها با من کار داشت من گفتم نگو من اينجام.در ضمن همسر دوستم جدیدا خیلی به من علاقمند شده

Asays:

سلام...خواهرم دیده یکی از عموهام اومده خونمون و دو تا شبیه به هم بودن که یکی یه ذره پیر تر بنظر میرسیده و دیگری هم اندکی بنظر جوانتر بوده و پدرمون با هردو درحال گفتگو بوده و اونبکه سن بیشتری داشت به برادر با هاش حرف میزده و اون عمو جوانتره هم به اسمش صدا میزده و حرف میزدنه ...وهم خواهرم دیده بود دو دسته ریحان تازه هم بوده که بتصورش عموم اینا اورده بودنشه.(عموی من درحال حاضر خودشو میشه گفت خیلی جوان نیستن).تشکر

درناsays:

سلام دیدن استکان چای که یک تفاله روی چای ایستاده ومی چرخه چه تعبیر ی داره ؟ ما در بیداری به این حالت میگیم مهمون تو راهه یا مسافر

محمد مرادیsays:

سلام و عرض ادب. من خواب دیدم که در کنار مدیرم نشسته ام و هیچ حرفی با هم نمی زنیم. فقط تو جیب من کمی چایی خشک در داخل یه ظرف کوچیک بود. تعبیرش چیه. ممنون و سپاس

پریاsays:

سلام.خواب دیدم دوتای چای ریختم اما چایم یخ بود ونخوردم ولی خواهرم دوتا چای خوردو مهمان داشتیم میخواستم چای دم کنم اما نمیشد..تعبیرش چیه

زهراsays:

سلام. من خواب دیدم خونه مادر بزرگم میهمان هستیم و او یک ظرف بزرگ سر پر قرمه سبزی جلو من گذاشت.

بانوی جوانsays:

سلام...من دیدم سر سفره بودم باخانوادم تو خونمو..بعد یه پسر جوان که چهرش یادم نی نمیدونم مثلا همکار برادرم بود یا چیز دیگه ای قشنگ نشسته بود سر سفره ما منم دیدم ظرف غذاییکه توش مرغهای رب گوجه ای مون بود پر شد یا بیشتر شده بود.همیطورم بعد یا قبل این تکه رویا دیدمکه کسی نبود و ظرف بستنی خورده شده دیدم چندتا بودن..ممنون میشم تعبیرشونه لطف کنین...

آینازsays:

سلام منو نامزدم از هم جدا شدیم. دیشب خواب دیدم که اومده بود خونمون که آشتی کنه بعد پدرم گفت باهام حرف زده که آشتی کنه. منم رفتم چایی ریختم بهش تعارف کردم که بخوره

عسکریsays:

سلام خواب دیدم یه پیر زن که نمیشناختمش توی یه خونه بزرگ سفره انداخته بود داشت به هر کسی سر سفره بود چایی میداد بعد اومد زد روی شونه من گفت ببخشید نذر کرده بودم برات دیر نذرتو اداکردم ولی الان دارم اداش میکنم بعد من از خونه رفتم بیرون ۲تا آبمیوه خوردم تعبیرش چی میشه

ناهیدsays:

سلام خواب دیدم رفتم خونه نامزدم اما در واقع خونه خودمون بود اما اهل خونه همشون آشناهای نامزدم بودن من اونجا بودم انگار خودم رفته بودم نامزدمم خونه نبود و نمیدونست که رفتم خونه اونا با خودم گفتم برم بهش پیام بدم که اگه منو دید شوکه نشه بعد خودمو تو اتاق دیدم سه تا چای بود چای اول که تو استکان بود خورده بودم چای دوم که تو لیوان بود توش قند ریخته بودم با قاشق هم زدم و داشتم می خوردم چتی سوم هم تو استکان بود که گفتم نمی خورم میرم حموم بعد رفتم پذیرایی دیدم نامزدم اونجاست و داره گوشی منو نگاه میکنه رفتم ازش بگیرم چیزی رو پاک کنم ولی خوب چیز خاصی تو‌گوشیم نبود فقط پیامکهای نامزدم بود قصدم هم پاک کردن پیامهای خودش بود که پاک‌ نکردم دادم دست خودش بعدش فک کنم میخواستم برم حموم

س۷۷says:

سلام دیدم دامادمو خونمونه بنظرمکه داشت خداحافظی و فلان و غیره میگفت ولی وقتی من در جوابش یه جیز گفت خودشو به نفهمی زدو یه جورایی چششو چرخوند انگار که نه انگار...ولی فککنم بغلم زن داداشم یا کسی دیگه که بود با اون حرف زد.درضمن من سرم برهنه بود با ایکه حجابی هستم..تشکر

بهمنsays:

سلام خواب دیدم رفتم قبرستان سر قبر جدمون آنورتر بقل دسشویی من خیلی ادرار کردم یکیم بعد از اونجا میخواست با دخاله منو بزنه نتونست

سsays:

سلام...مثلا تو خونمو عموم مهمان ما بود. ویه پسر ناشناس کوچولو هم دیدم مطمن نیسم ولی فکنم اولش بزرگ بودش.. من اونجا که بودم حتی لباس زیرمم خودم دیدم وانگار یقم خیلی بزرگو گشاد باشه یه مدل ایجوری فکنم بودو محض احتیاط یا هرچی که بود بحرحال مث ایکه درکالیکه کسی متوجه نشده بود خودمو جمو جورتر کردم..بعد یه لحظه جلو آینه خودمو که دیدم نقش و نگار بسیار قشگنی دست چپم داشت که فککنم از شانم شروع شده بود بنظرمنکه اکلیدی بود تقریبا..فک کنم یه نقش شبیه پرطاووس اکلینی که طلایی بود هم داشتمو انگشتر عقیقی هم دیدم ونا خنمم لاک زده بود یه رنگ فککنم جگری شاید بود بحرحال رنگش زننده یادم نیس بود و البته انگار تو مجلس حس کردم زیاد روی بوده و.. وخواهرمم گفت اشکالنداره بیخیال نمیدونم چیچی بحرحال یه جمله شبیه اینا که یعنی عین خیالم نباشه گفت بهم.. درحالیکه من به هیچ وجه جلو عمومام یادم نمیاد با همچین آستینی بوده باشمو کلا اخیرا محجبه هستم بیرونمم...تشکر

Maryam.says:

سلام. خواب دیدم که تو ی جلسه بزرگی هستیم که به خانم هایی که درقسمت آقایون هستند چایی ندادند، بعد خانمها کلا اعتراض کردند، و مردی ک من در واقعیت به اون احساس دارم و صرفا ارتباط چشمی داریم، شروع کردند با کمک من به همه چایی دادن. ممنون میشم تعبیر کنید.

Vmsays:

سلام مادر شوهرم خواب دیده که من در روضه ای که خودم برپاکردم چای میدهم و دخترم هم خواب دیده من معتاد شدم و بخاطر من گریه میکند و دنبال راهی برای ترک دادن من میگردد تعبیرشان چیست؟

Asmasays:

سلام خواب دیدم دونفر مرد تو خونمون نشسته بودن یکیش از اقوام بود وداشتن لباس تنش رو در واورد که لباس دیگهای تنش کنه من هم کنار ش نشسنه بودم که چراجلوی من داره لباس عوض میکنه پیش خودم گفتم که باید کمی حیا کنه بعد به مو هاش نگاه کردم که توی موهاش موهای سفید بود تعجب کردم چون اصلا موی سفید نداشت.. نکته مجرد هم هست البته توی واقعیت .

ایرانیsays:

سلام ....من قبلا دیده بودم...تو حیاط خونمو نشیتمه پیش خواهرم و..انگار یبزی پاک میکردن دیدم ۷ دختر جوان فک کنم همسنای خودم همشو تقریبا شبیه هم بودصورتشو با پوستی سفید و صورتی آراسته(باکمی آرایش) که چشمان درشت و قهوه ای شفاف زیبا داشتند و مانتو و مقنعه مشکی حس کردم همشو دارن و بترتیب یه ردیف بودن به خواهرم گغتم نگاه هفت قلو هستن...سپاسگذارم از خدمتتون.

سعیدsays:

باسلام.درخواب دیدم خانه امان را عوض کردیم و و یک خانه دوبلکس خریدیم همسر یکی ازدوستان به همراه ی زن که نمیشناختیمش خونه ما اومدن رفتن طبقه دوم پسرم به اون زن که نمیشناختیم فحش و ناسزا میگف که چرا اومدی طبقه اول هم بچه هام خیلی شلوغی میکردن پدرم که سالهاس مرده وسط نشسته بود پاهاشو بازکرده بود و کلی جلوش قند گذاشته بود و خرد میکرد.باتشکر.

یاسsays:

سلام خواب دیدم در یه جمع ناشناس هستم بعد یه آقایی که انگار مسن بود به من گفت دوتا دمنوش (یه کم هم شبیه شراب) واسه دو تا اقا (اونا هم به نظر مهمان بودن) بریز دمنوشها تو لیوان شیشه ای بودن لیوانها هم داخل ظرف پراب قرار داشتن منم دمنوش ها رو با کفگیر دراوردم یکی از مهمانها گفت مواظب باش اب توش نره منم گفتم نه اصلا نزاشتم یه قطره هم داخلش بره یه جای دیگه خواب داشتم پنکه رو واسه مهمانها که گرمشون بود روشن میکردم جهتشو دقیق تنظیم کردن اونا هم راضی بودن

نصیریsays:

سلام خواب دیدم در جمعی نشسته بودیم و کاملا اتفاقی دستم خورد و استکان چای ریخت و انگار همه می گفتن حالت خوب نیست این سومین استکانی هست که ریختی.در صورتی که ریختن دو بار دیگه چای در خواب ندیدم. تعبیر خوابم چیه؟با سپاس فراوان

مهوشsays:

سلام من یه مشکلی دارم که برای حلش چندماهه چله زیارت عاشورا میخونم دیروز که خیلی ناامیدشدم گله کردم از امام حسین گفتم دیگه نمیخونم چون منو ندیدی حاجت ندادی ولی حقیقتش نتونستم و بازم خوندم شب خواب دیدم وارد یه موکب خیلی بزرگ شدم و تعداد کمی مرد اونجا نشسته بودن رفتم سمتی که چای میدادن و یه استکان چای گرفتم و شروع کردم خوردن بحدی خوش رنگ و شیرینیش خوب بود ک لذت بردم ازش همونجا یه آقایی بود سبزه و من چهرش رو نمیدیدم نشسته بود و زل زده بود ب من فقط نگام میکرد و من توی ذهنم میومد که این آقا عرب هست چای رو خوردم و استکان رو ک دادم ب کسی ک چای میداد زیر لب گفتم السلام و علیک یا حسین و از اونجا بیرون رفتم ممنون میشم تعبیرش رو بفرمایید.

روژانsays:

سلام من خواب ديدم خونواده پسري ك دوسش دارم و بيشتر از ٢ماهه تموم كرديم و شنيدم ك مامانش مخالفه و بخاطر مخالفته مامانش تموم كرديم خلاصه همشون مامانش باباش داداشش حتي فكر كنم عمش و خالش هم بود و دوستاي پسره هم اومده بودن خونه ما پسره راجب اينك رفته خونه تا وسايلي ورداره و با مامانه دختره ديگه ايي ك باهاش حرف ميزنه آشنا شده گفت پيشه همه به همه ادما و انگار حواس كسي نبود و يا نميدونست ك من باهاش حرف ميزدم و منم چايي ك بردم به همه دادم جز اون يادم رفت و از تاقم كه دراومدم ديدم خالم كه من از بچگي پيششون ميمونم بهش چايي داده و خورده به منم گفتن چرا چايي ندادي بهش بعد تموم شدنه اون قضيه پسره واس شوخي پا انداخت جلو پام تا پام به پاش بخوره لطفا تعبير كنين

مهتابsays:

سلام و خسته نباشید.عصر داشتم خواب می دیدم که شوهرسابقم مهمون داره و از من میخواد واسش چایی دم کنم.هی واسم از یه چای مخصوص حرف می زد اما من میگفتم به روش خودم چای درست میکنم.آخرش یه کتاب داد دستم که توش طرز تهیه ی اون چای نوشته شده بود.یکم ورق زدم و گفتم روش خودم بهتره.بعدش شروع کرد داد زدن سر من.خیلی عصبانی بود مهموناش ایستاده بودن و نیگا میکردن.

زهرهsays:

سلام.خواب دیدم سه تا از دوستانم به دیدن من اومدن. خواهرها و مادرم تو اشپزخونه مشغول کار بودن ولی فرصت نداشتن برای پذیرایی کمکم کنند. در طول خواب هر چه سعی کردم از دوستام پذیرایی کنم نشد. چای سرد شده بود با این حال چای ریختم و اوردم. وقت تعارف فقط یکی از لیوان ها پر بود و بقیه خالی بود و فقط تفاله چای توش مونده بود. مهمان هام برام هدیه اورده بودن و گل. خیلی سعی کردم میزبان خوبی باشم. یه کم تونستم باهاشون صحبت کنم. بعد دیدم که سر سفره بودیم.یادم نیست غذا چی بود.

پریsays:

سلام. نزدیک 3 ماهه به خاطر دخالت خانواده شوهرم در زندگیم در منزل مادرم هستم. زندگیمون در حال فروپاشیه. چند شب پیش خواب دیدم شب بود و من یک پتو روی شونه هام انداخته بودم و داخل خیابونها دنبال شوهرم میگشتم. یهو یه پسر بچه سر راهم پیداش شد ازش سراغ شوهرمو گرفتم جای شوهرم رو بهم گفت. وقتی رفتم سراغ شوهرم, منو دید تعجب کردو سرم رو روی سینه اش گذاشت و بهم گفت کار زیادی کلافه ام کرده و گرفتار, چرا یه زنگ بهم نزدی, بعد نشت کنار جدول کنار خیابون و با ناراحتی سرش رو گذاشت روی زانوهاش. منم دلم براش سوخت و شروع کردم شونه هاش رو ماساژ دادن که خستگی از تنش بیرون بره. تعبیر خوابم چیه؟ ممنون

شیماsays:

سلام عصر خواب دیدم در منزل قدیمی خانه پدر م هستم ویکی از همسایه ها با یکی از دخترهایش که ازدواج کرده ویکی دیگه که مجرد است امده خانه پدرم ومن رفتم داخل اتاق که منو نبینه مثل اینکه می خواستم جایی برم فکر کنم نانوایی بعد من از پشت این خانم ودختر ها یش را می دیدم در ذهنم همش این بود که می خواهند که برادرم دختر مجردشون را بگیرد وبعد من داشتم در اینه خودم را ارایش می کردم ومداد کشیدم وداشتم رژ لب می زدم که هی خراب می شد ودوباره می زدم من مجردم ممنون از تعبیر تون

نادیاsays:

درود بر شما ،خانمی مجرد هستم. دیشب خواب دیدم که مهمون داریم یه قوری شیشه ایی (پُر)چایی خوش رنگ گذاشتم رویه سماور که دم بکشه. ممنون میشم تعبیرش رو بفرمایید.

Razsays:

با سلام و ادب...خواهرم که ازدواج کرده خواب دیده که چن تا مرد غریبه با شخصیت اومدنه خونمون و انگار اومدنه و میخوان منو ببینند و میگن ما از تبریز اومدیم و بعد من با چادر سفید میام پیششون و خوشامد بهشون میگم و بعد با یکیشون روبوسی میکنم و بعد هم براشون چای میارم لطفا تعبیرش کنید با تشکر

طنازsays:

سلام من خواب دیدم کسی روکه دوسش دارم باخانواده اش اومدن خونه ما ومنوخانوادم از ش پذیرایی میکردیم وباهم خیلی حرف زدیموبازی کردیم تعبیرش کنید ممنون میشم

کپو کپوsays:

من خواب دیدم، که یه سینی که سه تا یا دوتا بود چایی روش بود رو برای مدیر شرکتمون دارم میبرم، که یه دفه پام به یه چیزی گیر کرد و افتادم و همه چایی ها ریخت

TehraniTaranehsays:

سلام خواب دیدم که همسر شخصی که قبلا بهشون علاقه داشتم یه سینی سبز داشت که داشت با قاشق سوپخوری اونو اندازه میگرفت

ساراsays:

سلام.روز بخیر دیشب خواب دیدم همه خانوادم خونه پدرم جمع شدن و من مشغول آشپزی بودم تنهایی.. چای کلی ریخته بودم ولی همشو خانوادم میخوردن و واسه من چایی نمیزاشتن.. منم گریه میکردم که دارم شام میپزم چایی میریزم ولی برام هیچی چایی نزاشتید بخورم.. چایی تو لیوانهای بزرگ و ده تایی بودن و تعداد ما زیر ده نفریم.. ممنونم

ساراsays:

سلام جناب مدیر.. خیلی لطف میکنید خوابهای مارو وقت میزارین و تعبیر میکنید.. اجرتون باخدا من دیروز خوابمو فرستادم در مورد چایی ریخته بودم ولی خانوادم همشو میخوردن و گفتید نشانه تغییرات و اتفاقات جدید در زندگیتان هست..میشه بگین این تغییرات خوبه یا خدای نکرده بد؟ من طلاق گرفتم و تنها خونه پدرم هستم..

کیمیا برازندهsays:

سلام من دیشب خواب دیدم که دریک خانه بسیاربزرگ بامادرم هستیم وخانه خودمان بود یک طبقه بالا بود وخانه به صورت دوبلکس بود ولی به طبقه پایین میرفت من درطبقه پایین بودم که ناگهان زنگــ دررازدند مادرم درحال اشپزی بود من کفش های پاشنه بلندمشکی مخمل پا داشتم یکم راه رفتن بااونا برام سخت بود بااونها رفتم ودربازکردم یک زن لاغربلند باپنج چمدون بزرگ بود که درحال گریه بود من نمیشناختمش اما مادرم گفت ازفامیلایه پدرمه درحال گریه بودگفتم چراگریه میکنی گفت فکرکردم نمیخواهیددر رابازکنید بعدداخل شد برایه ما چایی وشیرینی اورده بود ووسایل پذیرایی همراهش بود مممنون ازتعبیرتون

آسناتsays:

سلام. متاهل هستم. خواب دیدم رفتم مشهد حرم امام رضا (ع) و داخل صف نماز نشستم و منتظرم که وقع نماز بشه یه دفعه با خودم گفتم تا بیاد وقت نماز بشه برم زیارت حرم و برگردم. موقعی که خواستم برم یه خانومی یه نوشته خیلی طولانی بهم داد که اول اون طریقه خوندن نماز امام رضا نوشته شده بود. برگه رو با خودم برداشتم و رفتم که کفشهامو بپوشم ولی هر چی گشتم پیداشون نکردم. تو همون لحظه یکی از خدام خانم امام رضا یه سینی چای نذری پخش میکرد که منم یه استکان چای برداشتم و خوردم و با خودم میگفتم این چای متبرکه و خیلی خوبه. ولی در نهایت کفشهامو پیدا نکردم.

سینsays:

سلام.وقت شما به خیر. دم صب خواب دیدم پسری که دوسش دارم با مامانو باباش اومدن خواستگاری شیرینیم آوردن. بعد اینکه نشستنو یه کم حرف زدیم یه سری زنو مرد که فامیلشون بودن سرزده اومدن همشونم میانسال بودن بعد ازم چایی میخواستن منم یه قوری شیشه ای بزرگ چایی خوشرنگ دم کردم چن تیکه یخم انداختم توش. اون پسر که اومده بود خواستگاری اومد از شیرینی که اورده بودن میخورد.

....says:

سلام خواب دیدم رفتیم خونه نامزدم من و خواهرام نشستیم و همه داریم چای میخوریم نامزد منم تو خونه هست اما باهم حرف نزدیم گاه گاهی یه نگاهی میکنه اما حرف نمیزنه منم که اصلا توجه نمیکنم بهش یه سینی چای رو زمین بود که یه چای رو‌ زمین ریخت منم داشتم جمعش میکردم نامزدمم بالا سرم ایستاده بود میخواست چیزی بگه باز نگفت و هیچ حرفی نزدیم با دختر برادرش خوش و بش میکرد و صمیمی حرف میزدن اومد بالا سر من کتاب عربی رو زمین بود اما باز حرف نزدیم میخواست چیزی بگه باز نتونست رفتن خانواده نامزدم رفتن حیاط من و خوهرام تو خونه بودیم من استکان ها رو برداشتم ببرم بشورم که خوهرام گفتن تو اینجا تنهایی حوصلت سر میره منم گفتم نه اکثرا با خواهر شوهرم باهمیم بعد پرسیدن نمی ری حیاط که گفتم اینا رو بشورم بریم

سارا حsays:

سلام دیسب خواب مهمون داریم من رفتم واسشون چای آوردم دادم به مادرمم تعارف کردم که برداره گفت این استکانا واسه چای خوب نیستن برو یکی قرض بگیر از‌دختر خالم وقتی رفتم ازشون استکان بگیرم دختر دختر خالم گفت‌نمیدم‌ گم میشن منم با ناراحتی داشتم برمیگشتم که دختر خاله خودش اومد دم در بهم استکانارو بده منم ناراحت شدم نگرفتم برگشتم

مهرساsays:

سلام خواب دیدم مهمانی خونه ی یکی از اقوام دور رفتیم . بعد دور یک میز نشستیم ب صرف چای و شیرینی. من و مامانم و زنداداشم با اون خانم بودیم. برای هممون یه بشقاب و داخلش دو تا شیرینی زبون گذاشت .ولی چای نیاورد. من مشغول خوردن شیرینی بودم که هوس چای کردم ولی پیش خودم گفتم صاحابخونه خودش باید میاورد درست نیست من بگم. بعد دیدم زنداداشم رفت واسه خودش چای ریخت . تموم شد دوباره چای ریخت واسه خودش. ولی استکان خالیش رو جلو من میذاشت . منم میگفتم جلو من نذار فک میکنن من چای خوردم. بعد یه جای خوابم هم دور میز نبودیم ولی خونشون بودیم یه زلزله خفیفی اومد و یکم لوستر تکان خورد و من ترسیدم و برق هارو خاموش کردم . لطفا تعبیرشو اگه ممکنه زودتر بگین مرسی.

مهسا امینیsays:

سلام.من خواب دیدم توی اتاقی با پدر و برادر بزرگم نشسته بودیم به صورتی که من مقابل در ورودی اتاق و پدر و برادرم نزدیک من و در سمت راست و چپ م نشسته بودن.بعد یکی از همکلاسی های دانشگاهم که آقا هستند و مدت کوتاهی هم قبلا با هم تلفنی در ارتباط بودیم،وارد اتاق شدند با یک سینی چایی تازه دم و تعداد لیوان یا استکانهای چایی هم بیشتر از سه تا بود.یادمه جلوی من گرفت سینی چای رو و لبخند زدو با حالت خاصی نگاه میکردبهم طوری که من شک داشتم نمیدونستم چایی بردارم یا نه و به پدر و برادرم نگاه میکردم.تعبیرش چی هست؟

صباsays:

سلام خواب دیدم اعضاخانوادم بودن منم به سمت آشپزخونه رفتم وقوری وچایی خشک ازکابینت درآوردم وچایی دم کردم وتواستکانی ریختم نمیدونم واسه کی ریختم بعدبیدارشدم چه تعبیری داره؟

نجماsays:

سلام خداقوت . قبل از نماز صبح خواب دیدم برامون مهمان آمده خاله و دایی هایی که در بیداری رفت امد نداریم باهاشون بعد من تو اتاقم هستم و نیامدم بیرون داداشمم کنارمه با داداشم داشتیم خیلی صمیمی باهم حرف میزدیم بعد کسی نمی فهمید من تو اتاق هستم یکی درو باز کرد که بیاد داخل گفتم حتما اون یکی داداشم هست دیدم نه دختر خالمه واسه داداشم تو سینی غذا اورده من بلند شدم وایسادم هرچی به من گفت برا شما هم بیارم گفتم نه نمیخوام ‌. شنیدم که خوابی طبق یا سینی به صاحب خواب برمیگرده و دیدن سینی غذایی رو که میارن یا میبینی به صاحب خواب ربط داره درسته ؟

بهارsays:

سلام خواب دیدم خونه کسی میریم ک من نمیشناختمشون ودوتا خانم بودن ودوتا دختر وقتی وارد خونشون شدیم یکی از دخترها واسمون چایی اورد من با حلوا خیلی خوشمزه ای ک خودم درست کرده بودم ودر دستم بودمیخواستم چایی مو بخورم طعم حلوا بینظیر بود ب بقیه هم گفتم از حلوا بخورن وباخودم گفتم حالا ک درست کردن این حلوا اینقدر راحته وخیلی خوشمزه میشه بازهم درست میکنم شهد حلوا خیلی زیاد بود مثل عسل

سارا زارعsays:

سلام من خواب دیدم مادر کسی که دو ساله باهاش دوستم اومده خونمون و براش ی استکان چایی بردم و اون قند های کنار چایی ریخت توی چایی و من خیلی اعصبانی و ناراحت شدم و خودم چایی ریختم روی خودم و باعث شد قفسه سینم بسوزه و علامت سوختن بمونه(من مدتی هست که با مادر این شخص در ارتباطم و قرار شده بهم کمک کنیم تا مشکل پسرشون حل شود )ایا خواب من تعبیری دارد ؟چی میشه ؟

جوادsays:

عرض سلام و خسته نباشید!خواب دیدم خونه دایم مهمونی بود و تعداد زیادی هم مهمون بود اونجا !دایم ب من گفت ک برو چایی بیار براشون !منم رفتم مقداری سینی و لیوان بود اونجا !چایی رو ریختم ی لحظه باران ن خیلی شدیدی نسبتا ملایم اومد رو چایی ها و قندان !و بعد دوباره چایی ریختم !قند های قندونم دور ریختم و دوباره قند تازه از زن دایم گرفتم !ممنون میشم

Zsays:

سلام خواب دیدم تو قبرستون دوره قبر مادربزرگم جمع شدیم ودخترخالم بااستکان های ما داشت چایی میریخت براکسایی که اونجا بودن ونعلبکی تو خواب تمیز نبود وسعی میکرد تمیزش کنه

صدیقهsays:

خواب دیدم همسایه بغلی مون یه کاسه بزرگ پُراز قره قروت برام آورد و من اورا به خونمون دعوت کردم اومد و نشست و من سفره پهن کردم و مقداری نان و شیر ازش پذیرایی کردم، نان را در شیر میزد و میخورد، من هم مشغول خوردن بودم اما یادم نیست من داشتم چه چیزی میخوردم، کاسه قره قروت هم روی سفره بود ولی هیچکداممان ازش نخوردیم

مريمsays:

با سلام خواب ديدم در خانه ايي هستم كه در واقعيت همچين خانه ايي نيست مهمان داريم فاميل همسرم هستند بعد أفراد غريبه وفاميل خودم وارد خانه شدند يك سيني چاي بود گفتم تقريبا سرد شده ميخوريد به أفردا غريبه و فاميل خودم چاي تعارف كردم بعد رفتم چاي بريزم هر چي چايي ميريختم توي استكان و ليوان مختلف اوكي نميشد ببرم براي مهمان چايي توش اشغال بود ميريختم دور يا سرد ميشد من همش نگران بودم در ضمن با يه ادم غريبه چايي ميرختم

بهارsays:

سلام خواب دیدم تو محل کارم هستم وکسی ک بهش علاقه دارم ازم چایی خواست فلاسک چایی ک داشتم سرد شده بود ب علت اینکه همکارهام اشتباهی توش آب سرد ریخته بودن اونو کنار گذاشتم و رفتم چای ساز زدم تو برق ک آب بجوشه وچایی داغ وتازه دم درست کنم واسش

رهااااsays:

سلام خسته نباشید، من دیشب خواب دیدم با پسری ک ۵ سالی هست همو میخوایم اما ب دلایل شخص سومی ک وارد زندگیش شده و میخوان ازدواج کنن ی جایی نشستیم و من دارم براش چای میریزم اون نفر سومم اونجاس ولی کسی ک دوسش داره ب اون ب اهمیتی میکنه و همش حواسش ب منه ،داشتم براش چای میرختم ک دختره ب من میگه برو پی کارت دیگه منم همین جمله رو بهش گفتم و اون موقع چای سرد شده بود وقتی ب عشقم دادم یکم نگاش کرد و من گفتم سرد شده میرم عوض میکنم دوباره میارم ک بعدش ک اوردم خورد .ممنون میشم بگید تعبیر چیه

mozhdehsays:

سلام مادربزرگم خواب دیده برای پدربزرگم چایی میاره . بعد خود مادربزرگم تو خواب قراره بره عروسی ولی نمیره و عروسی رو نمیبینه.

هانیهsays:

با سلام..من خواب دیدم با مادرم بحثم شد سر دکوراسیون خونه رفتم از اشپزخونه بیرون که در رو میبستم محکم بهم خورد و مادرم نفرین کرد..امد اتاق دیگه چای تو قوری دم کنم..و روی سماور گذاشتم..و بخاراتش میومد..بعد یه ظرف بزرگ اب جوشم روی اجاق گاز بود..انگار گذاشته بودیم تا اب جوش همیشه داشته باشیم..ممنون

Mobinasays:

سلام و درود من خواب دیدم قوری چای جلویم است و مقداری چلی خشک درآن ریختم برای دم کردن اما آب جوشش را زیاد ریختم و چای نزدیک بود از قوری بریزد ممنون میشم تعبیرش رو بگین.

کsays:

سلام من خواب دیدم که مهمون داریم منم قوری رو می شورم بعد چایی درست می کنم تفاله های روی چایی رو هم می گیرم. چه تعبیری داره

صباsays:

سلام خواب دیدم مادر پیراهن سفید بسیار زیبایی به تن کرده است و بسیار چشم نواز و دستش سینی چای هست برای 5 و 6 نفر و خوش رنگ و مادربزرگم (مادر پدریم)که از دنیا رفته پیش ماست که من خیلی بهش محبت می کنم ولی مادرم قیافش ناراحته (من مجردم و مادرم همسرش(یعنی پدرم) فوت کرده ) و برادرم به سن بچگیش برگشته و یک پسر 15 سالست انگار به ده سال قبل برگشتیم و بقیه خانواده حس میکنم خونه هستند

حسینsays:

خواب دیدم بابام که فوت کرده تو حیاط یکی از فامیلهامون نشستیم برامون چای اورد بابام و مامانم میخندیدن

یلداsays:

سلام یکی از دوستام که مارو2نفره شام دعوت کرده واسه فردا تو خواب دیدم تو مهمونیش همه هستن اینم بااینکه گفته بود تدارک زیاد نمیبینه (توبیداری و واقعیت گفته بود)برعکس کلی چیزای خوشمزه درست کرده بود خونشون رو هم تو خواب خونه یکی از اشناهامون میدیدم همشم هم اقوام ما رودعوت کرده بود زیاد بودیم خودش کاملا بیخیال نماز میخوند مامان و خاله هام رفته بودن ظرفای روز قبلش رو می شستن بچش هم چون من واقعا دوسش دارم کلی باهاش بازی میکردم اینا این خواب رو قبل از نماز صبح دیدم

M Sadeghisays:

با سلام وخسته نباشید. از پاسخگویی همیشگی شما سپاسگزارم. شب گذشته در خواب دیدم دو استکان چای در دو دست دارم و یک سینی در زیر بغل ومنتظر اسانسور بودم.‌مقداری اسانسور تاخیر کرد. با خودم گفتم با این وضعیت اگر کسی داخل اسانسور باشد من حجاب درستی ندارم. خوب شد از فرصت استفاده کنم وچادرم را مرتب کنم. تعبیر خواب من چه می تواند باشد؟ تشکر

الهامsays:

با سلام خواب دیدم یک خانم بهمراه چند پسر و دخترش اومدن خونه من(من مجردم ولی انگار تو خواب خونه مستقل دارم) انگار پسرخالمم خونمه،مثل اینکه با دیدنم ازم خوششون اومده و میخواستن بعدا خواستگاری کنن،من اونارو در واقعیت نمیشناسم ولی تو خواب انگار همسایم بودن،میخواستم براشون چای درست کنم که فلاسک رو نمیدیدم مجبور شدم تو کتری درست کنم اما همش به مشکل برمیخوردم،انگار چای هارو پیدا نمیکردم و چایم کمرنگ شد و از خواب پریدم.

ناشناسsays:

سلام خواب دیدم من و همسرم سوار ماشین بودیم پیاده شدیم در صورتی که همسرم صورتشو بمن نزدیک میکردخوشحال بودمنو بغل کرده بود و من خجالت کشیدم گفتم وای همه ما رو دیدن انگار داشتیم جای میرفتیم که به دریا و ساحل مربوط بود رسیدم اونجا صندلیاش حالت امفی تاتر بود من نشستم و اون رفت برام چایی آورد ...در واقعیت ما اختلاف داریم تعبیر دادان چایی بمن چی میتونه باشه ؟ متشکرم

فاطمهsays:

سلام خواب دیدم که داشتم با خواهرم از کنار جاده ی خونه مون رد میشدیم جاده ی رو گم کرده بودیم بعد ب رد میشدیم که جلوتر دیدم چند تا موجود بزرگ و خیلی سفید کلا سفید با چشمای ابی بهم نگاه کردن فک کنم یکیشون پرنده بود بعد سریع رو مو اینور کردم ک خونه مون رو دیدم اومدم خونه داشتم از پله ها میومدم بالا که کفشامو دراوردم متوجه شدم پام توی گچه تعجب کردم گفتم عه پام تو گچه من این همه راه رفتم بعد ب سختی پله ها رو بالا رفتم دیدم دایی ام با چند نفر دیگه خونه مونن بعد اومدم چایی درست کنم توی قوری پسته با پوست ریختم بعد چای و دارچین و محمدی بعد دوباره خالی کردم گفتم پوست پسته شاید چای رو بدمزه کنه ایندفعه چای و دارچین و محمدی ریختم یسرس استکان های جدید از توی کابینت دراوردم توی دیس برنج گذاشتم و چای میرختم ک زن دایی اومد خونه مون رفتم سلام کنم دست دادم روبوسی کردیم سه بار ولی اون گفت میخوام بیشتر ببوسمت چهار بار دیگه صورتمو بوسید منم دستشو بوسیدم زن دایم با خودش لیوان های پلاستیکی خریده بود برای ما اورده بود گفت ک دست خالی نیومده باشم من اومدم ادامه چایی رو بریزم ک بیدار شدم ممنون که تعبیر میکنید .

vafasays:

سلام خواب دیدمازسرکاربرگشتم مامانم برام یک استکان چای اوردوگفت نمیخوادباقندبخوری خودم شیرنش کردم ومن ازمامانم تشکرکردم وچای خوردم

مریمsays:

سلام... خواب دیدم دونفر اقا به منزل ما آمده بودند اند و من سریع دوتا لیوان چایی فوری یا چای نبتون درست کردم

الهام.says:

سلام .من خواب دیدم انگار خونه خالم هستم .از روی سماور قوری چای بزرگی برداشتم .ولی تو لیوانی که خودم تو خونه دارم انگار اونم اونجا بود چایی ریختم و خوردم .بعد به خواهرم هم گفتم میخوای برا تو هم بریزم.اونم گفتم نه .بعد دختر خالم رو دیدم که زیاد هم رابطه خوبی نداریم در واقعیت .گفت که برای مادرت هم چایی بریزم ببر .ممنون که زود تعبیر میکنید .

حدیثsays:

سلام من خواب دیدم ٣تا ازدوستای مادرم خونمون هستن و مامانم میگه چایی بیار منم میرم دم میکنم تا دم میکنم مامانم میگه بریز بیار حس میکردم چاییش اونجوری که میخواستم نبودو یکی یکی چایی میریختمو رنگ چایی خوب شد و یادم اومدکه من نزاشته بودم دم بکشه و تازه دم کشیده ..و خرماام بود انگار ولی وقتی توو خواب حوس خرماکردم رفتم توو بخچال پیدا نکردم تعبیرش چیه؟

Fatemehsays:

سلام من خواب دیدم خونمون پر از مهمان بود، تو آشپزخونه دنبال سینی خوشگل میگشتم که همه سینی ها یه شکل بودن، در آخر یه سینی بنفش و صورتی پیدا کردم بعد استکان های متفاوت کوچیک و بزرگ توش گذاشتم ک چایی بریزم ببرم. تعبیرش چی هست

نیازsays:

سلام و خسته نباشید،بابت سایتتون از شما سپاسگزارم.خانمی مجرد هستم ،(آقایی در واقعیت به خواستگاریم اومده بودن که منجر به ازدواج نشد) چن شب پیش خواب دیدم که دوباره به خواستگاریم اومدن، چایی که به مادرشون تعارف کردم،مادرشون ازم آب خنک خواست که من واسشون آوردم. ممنون میشم تعبیر بفرمایید .

اتانازsays:

با سلام من دختری مجردم و دیشب خواب دیدم خانواده ای که 5پسر دارن بصورت سرزده به منزل ما آمدن این خانواده را نمیشناختیم ولی آمده بودن مهمانی ، من مشغول شستن بشقابهای چینی بودم که بابت میوه که باز دوباره یه خانواده دیگه هم آمدن که آنها هم یک‌پسر داشتند و نمیشناختیمشون،هر دو‌خانواده بی هیچ دست دادن یا روبوسی یا حتی اجازه مهمان خانه ماشدن، منم ناراحت بودم که ما برای یک خانواده میوه و ظرف تمیز داریم چرا اینها دو تا خانواده آمدن.از خانواده دوم‌خوشم نیومد. توی خواب آش نزری هم توی کوچه پخش میکردم که پسر دیگری هم‌نذری پخش میکرد.

مریمsays:

سلام من مجردم و شب خواب دیدم که شوهر دارم و با شوهرم و دوست صمیمیم به یه خونه ای که توی یه جای سرسبز و قشنگه میریم بعد از اون دیدم خونه خودمون یعنی خونه پدری هستم و مهمون میاد خونمون..پدرم برای اقایون چای میبره و من همش استکان هارو توی سینی میزارم تا چای ببرم برای خانوما اما همش استکان ها گم میشن یا وقتی چندتا پیدا میکنم و چای میریزم یکی پیدا میشه که چای استکان رو میخوره و من نمیتونم چای ببرم و خیلی اعصبانیم

فاطمهsays:

سلام، خسته نباشید دیشب خواب دیدم واسه مهمونهایی که برامون اومده بود داشتم چایی میریختم و خیلی دقت روی رنگ چایی ها داشتم که نه پرنگ باشه و نه کمرنگ اتفاقی یکی از استکان ها کمرنگ شد و مجبور شدم توی سینی نذارم اگر ممکن تعبیر خواب من رو بگید، ممنون میشم و آیا این خواب میتونه به این موضوع که روز قبلش یک نفر به من ابراز احساسات جهت ازدواج کرد و من نه گفتم داشته باشه

سایه رادsays:

من خواب دیدم یه سینی چایی خوشرنگ دستمه دارم میبرم که یهو شوهرم رو میبینم عصبانیه منم همشو میریزم روش از عمد یکی از چایی ها میمونه اخرش اونم میریزم روش

مناsays:

سلام وقت بخیرخواب دیدم کسی که بمن علاقه داره اما من به دلایلی باهاش فعلا قطع ارتباط کردم والبته شهردیگه ای ساکنه اومده خونمون یه جعبه شیرینی هم اورده بود که ازشهرش اورده بود مادرم چای ریخت به همه تعارف کرد بجزمن واون شخص ممنونم

فاطمهsays:

سلام من اول دیدم که پدرم و شوهرعمم در خانه ما هستند و من رو ایوان خوابیدم بعد چند تا جوجه دیدم و دوتاشونو بردم تو خونه بابام خوشش اومد بعدش رفتیم ناهار بخوریم عمم تو کوچمون اومد با شوهر عمم دعوا که حسابم خالی و تو گرفتی و اینا و بعد گفت اینجا چرا هستی قبلش من شوهر داشتم تو خوابم و تو بغلش بودم اما بعدش دیدم مادرم تو اشپزخانه وسایل خریده برای سفره عید با گل و بعد دیدم تو خونه همسایمون با فامیلا جمع هستیم و شوخی میکنیم و اینا و بابام به همسایمون میگه چرا خونه رو درست نکردی میگه نه من میواستم روشویی رو درست کنم که دست من میخوره شیر اب باز میشه اما سریع میبندم بعدش قراره برام خواستگار بیاد میرم با زنعموم فنجون اینا اماده میکنم و وقتی میخوام از اشپزخونه بیام داماد و میبینم که نگام میکنه بعد به خانوادش میگه بریم من سریع میرم تو بعد کلی بودن خانوادش چای بردم براشون و برای خانوادم اما چای کم اومد رفتم دوباره بیارم ولی داماد غریبه بود تعبیرش چیه میشه بگید گیج شدم ممنون

تارا سعادتsays:

سلام من خواب دیدم ک سردسیر هستیم ویکی از اقواممون ک زن هستش میاد پیشمون و ایکنه خیلی خیلی پزیراییش میکنیم و بهش چایی تعارف میکنم.اونم با کمال میل چایی شو میخوره.بعد ایکنه اون زن لباساش یکم خاک خاکی بود

مهفامsays:

سلام. من خواب دیدم برای خواستگارهام میخوام چای بریزم، هر بار یه مساله ای پیش می آمد تا اینکه بالاخره تونستن چای بریزم و ببرم. معنی اش چیه؟ ممنون

محمدزادهsays:

سلام خواب دیدم کسی برام لیوان چای آورد وقتی داشتم میخوردم متوجه شدم که روش پر از تفاله هستش... هر چی سعی میکردم تفاله ها رو نخورم نمیشد و میخوردمش اگه میشه تعبیر کنین

Hanisays:

خواب دیدم که در روستایی برای مجلس ختم یک پسر جوان برای پذیرایی چایی دم شده میبرم

ز اsays:

سلام جایی بردن برای دشمن چه می شود

شادیاsays:

سلام،من قصد دارم با یکی ازدواج کنم که همدیگه رو دوست داریم ولی خانواده ها ناراضی ان خواب دیدم بابای عشقم نشسته منم براش چایی اوردم ولی چایی رو تا تقریبا نصف لیوان ریخته بودم که بعد اوردن متوجه شدم بعدش رفتم چایی رو عوض کردم و چایی خوشرنگی براش اوردم تعبیرش چی میشه؟

مهشیدsays:

سلام. خواب دیدم من و کسی که بهش علاقه دارم توی ماشینش نشسته بودیم. بعد وایسادیم و من یه لیوان چای و دوتا قند از مامانم گرفتم و دوباره راه افتاد ماشین. اما با حرکت ماشین چای ریخت روی صورت من و اون آقا. من بخاطر اون خیلی بم استرس وارد شد توی خواب.(مادرم در خواب و بیداری از ازدواج ما راضی بود و هست) تعبیر این ریختن چای چیه؟ شاید اون اقا مخالفت بکنه با ازدواج یا من اونو برنجونم که چای رو ریختم؟ ممنون از راهنمایی

لیلاsays:

خواب دیدم مراسم عزاداریه و دارم چای درست میکنم هرکار میکنم چای جوش نمیاد دوستم میاد کمکم و باهم چای درست میکنیم و دم میکشه و بین مردم پخش میکنیم تعبیرش چی میشه؟

Zahrasays:

سلام من خواب دیدم با دوستانم در یه مکانی مشغول بکاریم و مادر کسی که دوسش دارم مسئولمونه و برای همه چای ریخت و بهشون داد و آخر سرم هم دوتا لیوان چای رو جلوی من گذاشت و رفت و من هم تشکر کردم و اون برخورد خوبی داشت

کیمیاsays:

سلام خواهش میکنم جواب تعبیر خواب من رو بدید. من دیشب خواب دیدم که عمم ازم خواسته که کمکش کنم خونه رو دوده بگیره.. دره یک اتاقی انگار جدا شده بود ومن داشتم سعی میکردم که در اتاق رو بزارم سر جاش و وصل کنم...ومهان داشتن که یادم نمیاد تصویراشون که آشنا بودن یا غریبه اما من کلی چای دم کردم و تو فنجان ها و بطری ریخته بودم برای مهمانها.. البته تو خونه ای الان هستن نبودن و توخونه دیگه ای بودن که اشنا نبود در ضمن ما میخواستیم باهم برای مادر بزرگم دوده بگیریم.ممنون میشم راهنمایی کنید.

نوشینsays:

سلام.من خواب دیدم یه عده از آشناهای قدیمی مادرم به خونه من اومدن و من سرگرم صحبت با میهمانا بودم که در ورودی آپارتمان باز کردم دوستای مادرم و خانم های همسایمون توی راه پله ها نشسته بودن یهو یکی از دوستای مادرم میگن یه چای برامون بریز و من رفتم از قشنگترین فنجان های سرویسم براشون چای بریزم چای کم رنگ بود .در حین ریختن چای بیدار شدم

مریم داsays:

سلام من خواب دیدم همه سیاه پوشیدن و منم سیاه پوشیدم نمیدونم مرااسم ختم بود یا روضه بعدش من کلی استکان چایی زیختم و ب مهمونا پخش میکردم تعبیرش چیه؟؟؟

پریسا احمدیsays:

سلام من در خواب دیدم ک عروسی شوهرم است و ادم های زیادی جمع شده اندو مراسم هست و من هم برای همه قند و چای میبرم و ب همه تعارف میکنم تعبیرش چیه؟؟؟

ابراهيم احمدىsays:

خواب ديده ام كه در يك مهمانى بزرك قرار دارم و با ميوه هاى فراوان و شيرينى هاى متنوع در حال بذيرايى از مهمانان هستم و درحال جاى دادن هستم اما براى جاى اوردن مسير زيادى را بايد طى كنم ووقتى جاى را به مهمان ميرسانم تمام جاى از ليوان خارج شده و مجبور به بركشت مسير ميباشم تا دوباره جاى بريزم

حنانهsays:

سلام من خواب دیدم خونه داییم مهمانیه و در حال بزرگ و نورانی همه نشسته بودیم که زن داییم از آشپزخانه با یک سینی پر از چای در لیوانهای بزرگ شیشه ای با رنگهای پررنگ و کم رنگ به سمت من آمد و لیوانی بزرگ را با چای کمرنگ در جلوی من قرار داد و من تعجب کردم چرا اولین چای را به من داد و از چای خوشم نیامد بعد در کنارم دایی ام را دیدم که در نزدیکی اش یک کتری و قوری کوچک است و دایی من در آن قوری کوچک مقداری چای دم میکند و در استکان های کوچک برای بقیه میریزد از پسرش میخواهد این کار را برای من انجام دهد که امتناع میکند بعد پسر برادر زن داییم با اشتیاق برای من چای دم میکند که تقریبا پررنگ است و ماهرانه میریزد.بطوری که من از زیادی چای در قوری تعجب کردم و از خودشیرینی اون بدم اومد.و داشتم به این فکر میکردم که دستانش را شسته یا نه چون قوری به نحوی پر از سوراخ ریز بود و با قرار گرفتن داخل آب کتری دم میشد و دست در تماس کامل با آب داخل کتری بود و چای داغ از استکانم سرریز شد.و در نلبکی ریخت.

اکبریsays:

سلام من مدتهاست که به خاطر اختلافات زیاد با خانواده همسرم رفت و آمد ندارم دیشب خواب دیدم به خانه پدر شوهرم رفتم ومهمانهای زیادی دارند و مادر شوهرم از من خواست تا برای مهمانها چای بریزم چون خیلی زیاد بودن من تلاش میکردم تا زودتر از اونها پذیرایی کنم به همین خاطر بعضی از استکان ها کم رنگ میشد و من مجبور بودم چای درون آن را کمی خالی کرده و دوباره چای اضافه کنم تا رنگ‌متعادلی بگیرد مادر شوهرم اخمو بود و اصلا لبخند نمی‌زد در نهایت سینی پر از استکان تمام شد ولی همش نگران بودم به نکند .

هستیsays:

خواب دیدم به طرف مقابلم چایی دادم توی استکان البته قبلش ازم درخواست کرد

نگینsays:

سلام خواب دیدم یه جایی که غریب و نا آشنا هست وتعداد زیادی خانم محجبه نشستند من دارم استکان های چای که آنها خوردند را جمع میکنم و بعد یه جای دیگه رفتم یه پسر بچه میترسید وارد آسانسور بشه رفتم کمک کنم که ترس نداره بیا باهم سوار آسانسور بشیم ولی قبول نکرد و گفت میترسم تعبیر خوابم چی میشه؟

نگینsays:

چرا دیگه جواب تعبیرخواب ها داده نمیشود

مهشیدsays:

سلام خواب دیدم که با معشوقم تو راه پله هستیم اون دنبالم می اومد من ازش فرار می کردم بعد از جلوی پاش یه سینی چای که چای هاش خورده شده بود از جلوی پاش بر داشتم رفتم به سمت در خونه مون اونم همینجوری که داشت به من نگاه میکرد دنبالم می اومد تعبیرش چیه ممنون میشم جواب بدید پاسخ دیدگاه

صالحیsays:

سلام خواب دیدم برایم خواستگار امده من چای در لیوان میریزم اما توانایی بردن برای مهمان را ندارم تا اینکه همان فردی که به خواستگاریم امده دستش را روی شانه ام میگذارد میگوید استرس داشته باش سینی را میگیرد و خودش چای را به میهمانان تعارف میکند

جوادsays:

خواب دیدم اقوام خانه پدری هستن اقوام نزدیک مث پدرومادر خانومم براشون چای بردم ولی خیلی لرز داشتم مخصوصا دهنم لرز عجیبی داشت حتی پدر خانومم دعوام کرد گفت اگه بلرزی میزنم توگوشت

افشینsays:

سلام و وقت بخیر من امشب خواب دیدم که تو به جمعی هستم که میان دو تا از دایی های دختری که دوستش دارم نشستم و با دایی کوچک تراش حرف میزنم و دختره میاد و به دایی هایش خوش امد گویی میکند و روبوسی میکنن چند لحظه بعد دختره یه سینی پر چایی مباورد و به دایی هاش تعارف میکند ولی از من رد شده و تعارف نمی کند که دایی بزرگ تراش از این کارش ناراحت می شود و گلایه میکند از دختره (نگفته نماند که هم خود دختره و هم خانواده دختره خبر دارند که من دخترشونو میخوام ولی هنوز جواب خاصی ندادن و در ضمن دختره یکم تو جمع چون همه می‌دونن می‌خوامش از من خجالت میکشد)

نرگس غلامیsays:

سلام من خواب دیدم عذای دختر خالم هست که چند ماه پیش فوت کرده و ما رفتیم خونه خالم و همه گریه میکردم من هم گریه میکردم تا اینکه بلند شدم آب بزارم واسه چای ولی هر کار میکردم نمی‌تونستم گازو میزانش کنم که روشن بشه در همین عین خالم که چند سال پیش فوت شده رو هم دیدم بعدش رفتم دست به آب که اونجا یک گوشی بود با یک کیف کوچیکه که ماله خالم بود مامان همون دختری که ما واسه غذا ش رفتیم بعدش دادم به خالم نگاه کرد گفت دلخواه کیفم چیزی بوده که حالا نمیتونم اسم ببرم واستون. فرض کنیم قرص بوده که بعدش گفتم من ندیدم خاله و از حساب بیدار شدم