شعر درباره روز مادر و حضرت زهرا (س) (2)
بعضی چنین می پندارند که روز مادر را باید هر سال جشن بگیرند. فکر می کنند فقط گل و شیرینی یا هر چند وقت یک بار سراغی از حال مادر گرفتن و روز مادر می تواند فرصتی باشد برای این که جویای حال او شوند و فکر می کنند می توانند همین دلخوشیهای کوچک شاید بتواند تسکینی بر دل او باشد.
هر چند می دانند هر کاری که انجام دهند نمی توانند زندگی و جوانی و عمر از دست رفته اش را به او برگردانند. برخی دیگر معتقد هستند که باید مادر را روی سر بگذارند چرا که از نظر آنها مادر تاج سر است و جایش باید آن بالا حتی فراتر از چشمانشان باشد ولی در عمل وقتی روز مادر فرا می رسد می بینند که این جملات زیبا چندان هم کارساز نبوده است و خلاف آن عمل کرده اند. گروه دیگری هم هستند که فکر می کنند برای مادر باید جان داد باید پا به پای او زندگی کرد و از لحظات زندگی با تمام تلخی و شیرینی هایش لذت برد.
این گروه استثنا نیستند فقط وظیفه خودشان را به جای می آورند. این گروه شاید لازم نباشد همیشه برای مادر گل و شیرینی و کارت تبریک بفرستند و وقتی روز مادر فرا می رسد احساس شرمندگی کنند. این دسته از افراد برایشان فرقی نمی کند چه مادر بیدار باشد و چه نباشد. حتی اگر مادر از آنها رنجیده خاطر باشد ولی سلام او را بر دیگر اعضای خانواده ترجیح می دهند. آنان می دانند که نباید وقتی مادر وارد فصل خزان زندگیش می شود با کوچکترین نشانه ها و عوارض برخی بیماریها یا کسالت جزئی او را به آسایشگاه یا خانه سالمندان بسپارند. آنان می دانند مادر مقدس است چون واژه ای که از عرش برین فرو چکیده باشد.
اهمیت روز مادر از نظر مسلمانان
در بین ما مسلمانان و بخصوص اهل تشیع ارادت و تکریم حضرت زهرا(س) همواره از ارزش و جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. آن حضرت یگانه دختر پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) بوده و از طرفی همسر حضرت علی(ع) حیدر کرار هستند. آن مقام شامخ مادر حسنین(امام حسن (ع) و امام (حسن) ) و همچنین حضرت زینب اسوه صبوری و فداکاری بوده است. بنابراین نامگذاری روز مادر و تناسب آن با تولد آن حضرت بسیار مناسب و از هر نظر شایسته است.
از طرفی آموزه های دین مبین اسلام خدمتگزاری و رعایت حقوق والدین از جمله مادر را در مواردی بر سایر حقوق و تکالیف فرزندان ارجحیت بخشیده است. مادر به فرموده حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) از چنان جایگاه وارسته و والایی برخوردار است که بهشت زیر پای او قرار دارد. در این بین شاعران و ادیبان نیز سعی کرده اند تا برای قدردانی از این اسوه و نمونه بارز و برجسته ایثار و از خود گذشتگی اشعار زیبا و ماندگاری را برای روز مادر بسرایند.
در این مطلب سعی کرده ایم تا اشعار ناب و زیبایی را که به جرات می توان گفت بخش اعظم آنها تا کنون در جای دیگری منتشر نشده اند به مناسبت روز مادر تقدیم شما کنیم. برای همین اگر فکر می کنید می خواهید به اشعار متفاوتی برای قدردانی از مادرتان و روز مادر دسترسی پیدا کنید پیشنهاد میکنیم حتما این اشعار را تا به انتها بخوانید شاید شعری که شما در جستجوی آن هستید یکی از این اشعار زیبا و نغز ما درباره روز مادر باشد.
شعر درباره روز مادر و حضرت زهرا(س) به نام تردید
بعضی وقتها
مادرم
که کلمات برای سرودن و بافتن از
رنجهایت
پشت سر هم ردیف می شوند
ناگهان رم می کنند
و می گریزند
شاید کلمات عاصی شده اند
از من شاعر
شاید کلمات قاصرند
از بیان نام تو
و ذکر خوبیهای بیشمارت
تکه ای از پیراهنت کافیست
تا واژگان دیوانه را برگردانم
شمیم زهرای اطهر (س) کافیست
تا هر چیزی روی زمین
رنگ مطلق خودش را به
خودش بگیرد
اینک در این روز مبارک
که نام تو را حضرت زهرا(س)
بر زبان می رانم
تو را به مادر بودنت
که مادر یک جهان
مردان سرشکسته ای
چون من هستی
سوگند می دهم
تا از برکت
مادرانگیت
به زندگی ما صفا و آرامش ببخشی
برایمان دعا کن
مادر
روز مادر و روز تولد حضرت فاطمه الزهرا(س) فرخنده باد.
شعر درباره روز مادر و حضرت زهرا(س) به نام در آغوشم بگیر
در آغوشم بگیر مادر
جهان تیره و تاریک است
دوباره
از هر سو
بوی نا امیدی
می آید
تو پر چارقدت را باز کن
تا باز بوی بنفشه
و عطر گل های باغچه
جهانیان را به خواب
عمیقی فرو برد
مادر
می دانم نامت به معجزه ای شبیه
است در
روزگار دلتنگی
و نا امیدی
در روزگار خزان های بی گاه
و زمستان های زودرس
نام تو عشق است
مادر
این را از نام زهرا(س)
فهمیدم
عشق را دوباره سرودی
کن
تا من و فرزندان زمینی ات
به ابرها
بیش از
این چشم ندوزیم
و باران را
دعا کن
بر قلب من
و ما ببارد
دعا کن مادرم
که قلبم از مهر
دوباره جان گیرد
و تیرگیش را به باران های
همیشه ات بشوی
دعا کن که فرزند لایقی
باشم
و یاد تو را گرامی بدارم
و بنامم
دعا کن که عاشقتر از
همیشه باشم
چقدر خوشحالم
که زهرا(س) بیدار
است
حالا نباید شب
را باور کنم
دیگر نباید رنج را پذیرا
باشم
باید بدانم
نام مادر افسون ها
و مخاطرات زندگی م
را باطل می کند
مادر تو را می سرایم
یک باران
برایم لالایی بخوان
روز مادر آمد و خوشحالم که دستانت هنوز برای آرامش من معجزه می کنند. روز مادر مبارک فرشته من .
شعر درباره روز مادر و حضرت زهرا(س) به نام وقتی ناقص بودم
وقتی ناقص بودم
یعنی با یک تکه روح زبون
و بی معنی
در خیابان های شهر قدم می زدم
قدم که چه عرض کنم
پرسه می زدم...
شب ها پیرزنی را می دیدم
که در خانه
برایم آش می پزد
برایم نذر می کند
برایم دعا می خواند
برایم ختم قرآن می
گیرد
برایم بهترین کت و شلوارها را
می گیرد
برایم تا دم دمای صبح لالایی
می گوید
پیرزنی با موهای یکدست سفید
که نگاهش در ماهی قلب من
چون قلابی گیر می کرد و هر بار مرا از
لای و لجن این زندگی بیرون می کشید
آری، من روح پاره پاره ای داشتم
ولی او هر شب
روحم را وصله می زد و
برایم قرآن تلاوت می کرد
و حافظ می خواند
و از میخک هایش در بسترم می ریخت
و بالشم را از ریحان و رازقی
آکنده می کرد
من از صبح کارم
این بود
که دوباره
بخیه های روحم را
باز می کردم
و در خیابان های شهر آن را
به هر کسی که می خواست
نشان می دادم
نمایشگاه راه انداخته بودم
یا یک کارناوال همیشگی برای
روح وصله دارم
گاهی دخترها فکر می کردند
می توانند آن را از من قرض بگیرند
کاهی مردهای جوان فکر می کردند
می توانند آن را مثل یک توپ
به ورزشگاه ببرند
حتی دختر بچه ای برای روح زخمی من
بستنی می خرید
و یک پیرزن خواست دوباره آن
را وصله کند
ولی نمی توانست
چرا که فقط مادرم می توانست
روح فرزندش را هر شب
بخیه بزند
یک شب وقتی
برگشتم
پیرزنی که چند دقیقه بعد
فهمیدم
مادرم بود
دیگر از آنجا رفته بود
رفتن برای من خیلی معنی نداشت
ولی یکی از بیرون
که درست به روح من زل زده بود
گفت مادرها نمی میرند
حتی فرض هم نمی کنیم
ولی می توانیم بگوییم او رفته است
بخش دوم شعر درباره روز مادر و حضرت زهرا(س) به نام وقتی ناقص بودم
روح من آن شب
زخمی بود
یعنی
درک کردم که چرا
باید درد بکشم
یعنی دیگر عطر آش نذری به راه نبود
یعنی حالا هر کسی
می توانست روح خسته
و پریشان مرا به آسانی ببیند
حتی وقتی درها و پنجره ها
بسته بود
باز هم مرا می دیدند
حالا توی لجن بودم
تا خرخره فرو رفته بودم
یک شب سوزن بزرگ مادرم را
که از وقتی فهمیدم رفته است
دریافتم او مادرم بوده است
برداشتم و نخ های نامرئی او را
لب طاقچه پیدا کردم
روحم به شدت می لرزید
هر چند از زخمهایش خونی نمی آمد
ولی اسمشان زخم بود
سوز را به دقت
نخ کردم
این نخ نامرئی از موهای مادرم بود
وقتی خواستم روحم را بخیه بزنم
دستهای مادرم را دیدم
این دیگر دستهای من نبود
آن شب فقط من می گریستم
و روح بیمارم تا صبح
برایم لالایی می خواند...
بخواب لالا
پسر نازم
بخواب تا ابرها
از آسمون
بره بازم
بخواب ای دردونه ی من
چراغ و گل یک دونه ی من
بخواب لالا پسر نازم ...
روز مادر را به تو تبریک می گویم. تو جلوه حضور زیباییهای خلقت هستی در قلب من مادر. برایم دعا کن مادر. روز مادر فقط روز تو نیست روز تفکر و تعقل است. روز اندیشیدن به تو. روزت مبارک عزیزتر از جانم.
***
شعر درباره روز مادر و حضرت زهرا(س) از شاعر خوب کشورمان کاظم بهمنی
شب تاریک کنار تو به سر میآید
نام زهرا به تو بانو چقدر میآید
آبرو یافته هر کس به تو نزدیک شده
خار هم پیش شما گل به نظر میآید
و نبوّت به دوتا معجزه آوردن نیست
از کنیزان تو هم معجزه بر میآید
به کسی دم نزد، اما پدرت میدانست
وحی از گوشۀ چشمان تو در میآید
پای یک خط تعالیم تو بانو والله
عمر صد مرجع تقلید به سر میآید
مانده ام تو اگر از عرش بیایی پایین
چه بلایی به سر اهل هنر میآید
مانده ام لحظۀ پیچیدن عطر تو به شهر
ملک الموت پیِ چند نفر میآید
روز مادر را به مادر خوبم تبریک می گویم. عمرت چنان دراز باد که برکتش حال ما را همواره به کند.
شعر درباره روز مادر و حضرت زهرا(س)
دستت را هیزم و طناب بریده و زخمی کرده است
قدت را نشاء و خرمن کوبی خم نموده است
حتی یک لحظه در دنیا نیاسودی
عمرت در گشتن و دویدن در جنگل و صحرا تمام شده است
لالالالا، به قربان تن خسته ات
فدای بوی پیراهن مادرم بشوم
به فدایت که مرا در گهواره تاب می دادی
به فدایت که شب ها برایم نمی خوابیدی
برایم تا صبح لالایی می خواندی
به فدایت که برایم آرزوها داشتی
لالا، به فدایت که دلم پر از حسرت و آرزوست
بدون تو دنیا برایم زندان است
به فدایت که کوله باری از هیزم بر پشت نهادی
به فدایت که دستانت پینه بسته است
یا مشغول نشاء و یا به دنبال دام ها روانه بودی
لالا، چشمم پر از اشک است، به فدایت
تبریک و شادباش روز مادر به فرشته معصوم زندگیم مادر یگانه ام. دست بوس شما هستم ای که به من توان زندگی و تاب مهربانی آموختی. برای من هر روز روز مادر است ای گل جاودان زندگیم.
***
شعر درباره روز مادر برای کودکان (1)
او کسی بود که میز صبحانه را با لبخند
می چید
مرا با لبخند به مدرسه می رساند
با لبخند مرا به پارک می برد
با لبخند وقتی مریض
می شدم
بر بالینم می نشست
با لبخند به گل های توی اتاقم
آب می داد
با لبخند
به من سلام می کرد
وقتی آسمان غرش می کرد
با لبخند مرا
در بغلش می گرفت
وقتی سرما بود
با لبخند مرا گرم در آغوش
می کشید
و وقتی گریه می کردم
با لبخند تسلی ام می داد
او لبخندش جادویی بود
می دانستم هر بیننده ای را
به خودش جلب می کرد
او کارهای جادویی دیگری هم
با لبخندش
انجام می داد
مثلا وقتی لبخند می زد
طعم غذاهاش عوض می شد
بهترین دستپخت عالم را داشت
وقتی لبخند می زد قهوه و چایی عصرانه اش
عطری غریب
و ناشناخته پیدا می کرد
و شیرینی های کلوچه ایش
تبدیل به خوشمزه ترین
چیزهای عالم می شد
شعر درباره روز مادر برای کودکان (2)
وقتی آواز می خواند فقط
کافی بود
یک لبخند به آن اضافه کند
زیباترین و دلنشین ترین صدای عالم
متعلق به او بود
یک بار به من گفت:
-بلدم پرواز کنم...
من خنده ام گرفت
او هم خندید
شب توی خواب دیدم مادرم
با یک دسته پرنده مهاجر
از آسمان شهر می گذرد
بالهای مادرم بزرگ بود
تقریبا نصفی از شهر را پوشانده بود
مرا که از پنجره دید
گفت:
-دیدی گفتم بلدم
پرواز کنم.
من این را هیچ
وقت به او نگفتم
وقتی بابام یک روز
با جواب یک آزمایش
به خانه آمد مادرم دوباره لبخند زد
حتی وقتی پدر گفت آماده باشد تا برود باز هم
لبخند زد
ولی به من چیزی نگفت
انگار با لبخندش خواست بگوید
منتظر باش فرزندم
باز هم پرواز خواهم کرد
شعر درباره روز مادر برای کودکان (3)
او را دیدم که توی تابوت
بود
بوی عطر غلیظی هوا را پیر کرده بود
پدرم گفت:
-می خواهی بغلش کنی
بغلش کردم
مادرم گرم بود
لبخند زده بود
می دانم وقتی خوابیده بود
عمیقا به پرواز فکر کرده بود
برای اولین بار بود
موهایش ریخته بود
ولی همان دفعه اول
لبخند زده بود و به من گفته بود
به جایش یک روز
بال های بزرگم را به تو
نشان می دهم
آن روز هم
وقتی بغلش کردم
نرمی پرهایش را احساس کردم
بالهایش را لمس کردم
بالهایش بوی
نرگس می داد
همان گل نرگس هایی که مادر از
دشت های دور
با خودش می آورد
می دانم نباید نگران باشم
خودش هم همین را می گفت
او را بردند که دیگر نبینمش
ولی هیچ کدامشان نمی دانستند
او هر شب توی آسمان با دسته ای پرنده
پرواز می کند
و هر بار مرا که از پنجره می بیند
سراغم می آید و من
باید هر چیزی را به او بگویم
از درس و مشق هایم گرفته
تا رنگ پریدگی این چند وقت
از طرز لباس پوشیدنم
تا حمام هایی که باید می رفتم
حتی مسواک زدن را هم
فراموش نکرده بود
هر سال روز مادر که می آید
من دلتنگ او می شوم
ولی او خودش می آید توی خوابم
و لبخند می زند
لبخند زدن یعنی هنوز
پرواز می کند.
روز مادر است و جایت خالیست مادرم. جای تو در قلبم در ذهنم در لبخندهای بی معنیم. جایت خالی نباشد مادر. روز مادر بهانه ای شد تا این شعر را برای تو بسرایم. برگرد. حتی اگر پرواز را به خاطر نداشته باشید. روز مادر مبارک عزیزترینم.
***
شعر درباره روز مادر برای کودکان
شعر کودکانه مادر
تمام شبهای بی ستاره
به زیر ابرهای پاره پاره
لالایی میخوندی تا بخوابم
بیدار بودی کنار رختخوابم
تمام قصه هایی که میگفتی
صدای گریه هامو میشنفتی
خواب که از چشمهای من پر میزد
به دلت غصه و غم سر میزد
من یک گلم، تویی برام یک ریشه
مادر بمون ،کنار من همیشه
کنار من بمون تو تا همیشه
که هیچکی مثل مادرم نمیشه
مامانی...روزت مبارک. دوستت دارم. روز مادر مبارک.
***
بهار مث مادرم
یه دونه س
زمین مث مادرم
یه دونه س
مادرم تنها نیست
یه دونه س
مادرم غریب نیست
یه دونه س
هر چیزی یه دونه ش
خوبه
ولی مادر یه دونه ش هم
خیلی محبوبه
مامان جونم روز مادر رو تبریک میگم. از خدا هر چی زیبا و زیباتر است برای تو دعا می کنم.
***
شعر کوتاه درباره روز مادر برای کودکان
مادر مهربونم
عزیز خوش زبونم
تو گل بی خار منی
رفیق من ، یار منی
وقتی که غصه دار باشم
فقط تو غمخوار منی
ای جان من فدای تو
بهشت به زیر پای تو
میلاد دختر نبی
فاطمه همسر علی
مبارک است
روز قشنگ مادر است
روز مادر را تبریک می گویم . روز مادر روز عشق و مهر است. برای همین عاشقت هستم. نظر من تو بهترین مادر دنیا هستی . روز مادر را از اعماق قلبم به تو تبریک می گویم.
تهیه کننده : توپ تاپ