دختری که پدرش فوت شده، عظمتی بزرگ را از دست می دهد

وقتی دختری پدرش فوت می کند، یک عظمت بزرگ را از دست می دهد، یک عظمت بزرگ از مهربانی ای پاک و بی منت، مثل این است که نوازش های دست هایی مهربان از روی سر او برداشته شده است و اصلا فرقی نمی کند که آن دختر، کودکی باشد سرخوش از بازی ها و شیطنت های کودکانه و یا آن قدر بزرگ و بالغ که تمام دغدغه های نشسته در سینه ی دنیا، گرفتاری های مکرر شب و روز او باشد.

دختری که پدرش فوت شده به معنای واقعی کلمه بی پناه و بی کس شده و برای همیشه از نگاه مهربان پدرش محروم شده.  

" " " " "

دختری که پدرش فوت شده، به اندازه ی تمام دنیا دل شکسته و افسرده هست چون بزرگ ترین حامی  خودشو از دست داده. دختری که پدرش رو از دست داده همه دلخوشیش میشه یه روز پنجشنبه  و رفتن به سر مزار پدر و درد دل کردن با اون.

" " " " "

 از دست دادن پدر برای یه دختر انقدر سخته که حرف زدن در این باره هم ادمو افسرده می کنه. فوت پدر حس غریبانه ای داره که هیچ کس قادر به درک آن نیست مگر دختری که پدرش رو از دست داده باشه. عم از دست دادن پدر  خود به خود غم عمیقی رو تو وجود دختر به وجود میاره. غمی که به عظمت آسمان و زمین عظیم و به وسعت زمین خدا بزرگه.

دختری که پدرش فوت شده یک باره همه احساسش یخ می زنه و در برهوتی از ناباوری و سردرگمی ر۶ا میشه. دختری ک۶ پدرش فوت شده با هیچ چیز آروم نمیشه و هیچ چیز نمی تونه از غم بزرگی که در سینه داره کم کنه.

" " " " "

 دختری که پدر ندارد و از سایه اون محرومه خیلی خوب می دونه نبود عشقی به بزرگی پدر در زندگی چه فاجعه ی بزرگ  ویران گر خواهد بود. چون عشق پدر دختری زیباترین و دل گرم کننده ترین عشق در دنیاست.

" " " " "

 دختری که پدر نداره دیگه خیلی یخت می تونه شاد بشه و بخنده. دیگه دلخوشی هاش رنگ و بوی گذشته ها رو ندارن حتی دیگه دلخوشی براش نمی مونه تا به اون ها دل خوش باشه.

دختر بودن به نازکشیدن های پدر، به نگاه های پر از محبت و  به غیرت مردانه ی اوست که معنی میشه.  برای همینه که وقتی دختری پدرش فوت میشه تمام حس و حال  دوست داشتن ها در او می میمرند و دیگه نمی تونه هیچ کسی رو اون جور که باید دوست داشته باشه.

" " " " "

دختری که پدرش فوت شده تنها دلخوشیش میشه خاطرات شیرین گذشته و چند عکس یادگاری از دورانی که هیچ غمی در دل نداشت.

" " " " "  

دختری که پدرش فوت شده تنها به ظاهر نفس می کشه و راه میره. در واقع اون به مرده متحرکه که تنها به حکم خداوند تو این دنیا باقی مونده. دختری که پدرش رو از دست داده همه لحظاتش پر میشه از اندوه و اشک.

" " " " "

دختری که پدرش فوت شده رفتن به کنار مزار پدر رو با هیچ محفل بزم و شادی در دنیا عوض نمی کنه چون مزار پدرش تنها جایی هست که دل بی قرارش کمی آروم می گیره. اون جا که می ره ناخوداگاه نطقش باز میشه و یادش می ره که باباش نمی تونه جوابشو بده و شروع می کنه از هر دری حرف زدن و درد دل کردن. از سر مزار رفتن هم نعمتی هست که خداوند برای آروم شدن دخترا قرار داده.

پدر در هر سنی برای دخترش سایه ی سری است قوی، محکم، استوار، با اقتدار، و در عین حال چشمه ساری از محبت و مهربانی ناب و خالص، که نقطه نقطه ی وجود خود را به اندازه ی عمر سال های سال در خدمت خانواده بودن، پیر کرده است.

**********

دختری که پدرش فوت شده، نگاه مهربانی را در زندگی اش کم دارد، و همیشه در انتظار دیدن چنین نگاهی زیبا اشک در چشمانش حلقه می زند و ذکر و دعا را به روح مهربان پدر هدیه می کند.

**********

دختری که پدرش فوت شده، به اندازه ی تمام خواسته های دلسوزانه ی پدر متواضع می شود و نصایح پدر را با گوش جان دقیق تر از قبل می شنود و برای آرامش قلب او به همان اندازه که پدر خیرخواه او بود، خیر می شود و خوب زندگی کردن و خوب بودن خود را خیرات و باقیات و صالحات پدر می کند.

متن برای دختری که پدر ندارد

حتی در زمان نوشتن متن برای دختری که پدر ندارد هم بغضی عجیب در گلو جا خوش می کند، انگار که حس غریبانه ی این نبودن بزرگ، خود به خود غمی عمیق را در درون خود پنهان کرده است، غمی که مثل نبود سایه ی عظیم پدر، بسیار سنگین است و به قدر یک دنیا، بدون پدر زندگی کردن، بزرگ.

**********

مثل این که هنگام نوشتن متن برای دختری که پدر ندارد، حتی فکر نویسنده نیز یخ می زند و در سرمایی عجیب منتظر دستان گرم پدر می نشیند تا در گرمای محبت مطبوع و دلچسب شفقت بی اندازه و بی نظیر او در آرامشی عجیب، از خوبی ها و درستی ها و راستی های مسیر زندگی او بنویسد.

**********

نوشتن متن برای دختری که پدر ندارد، نوشتن از نبودن عشقی است که محبوب ترین عشق و پابرجا ترین عشق دنیاست.

**********

نوشتن متن برای دختری که پدر ندارد، نوشتن قصه ای است عاشقانه که انتهای آن ابتدای تنهایی های دختر است و نتیجه ی آن خواستن های مکرر دوباره بودن پدر؛ قصه ای که تمام کلمات آن از غصه های دوری دختر می گوید و البته از صبوری های او، که همین صبوری هاست که زندگی را زندگی می سازد.

خدای مهربان هوای دل دختری که پدرش فوت شده را دارد

دختران به ناز کردن های گاه و بی گاه پدر، به نگاه های پر از مهر پدر، به غیرت مردانه ی او عشق می ورزند، برای همین است که وقتی پدری به ابدیت کوچ می کند، تمام این دوست داشتنی های بی نظیر و عزیز یک دختر از دست می رود، اما خدا هوای دل تمام دخترانی که پدرشان مسافر سرزمین ابدیت شده است را دارد، و حتما جای پدران مهربان نیز خوب خوب است. خداوند مهربان دل همه ی دختران چشم انتظار پدر نشسته را به لطف بی اندازه ی خود آرام آرام می سازد؛ چراکه این رسم خدا بودن است.

**********

پدر که جاگیر سرای باقی می شود، جای او برای دختر خیلی خالی می شود و هیچ چیز و هیچ کس جای سبز او را پر نخواهد کرد، اما آن قدر مهربانی خداوند بزرگ گسترده است که حتما دل دریایی دختران را از بذل محبت خود لبریز آرامش خواهد کرد، تا جای پدرشان در این دنیا پر از خاطره های شیرین زمان بودن پدر باشد و مرور این خاطره های خوش، مثل نقاشی یک نقاش چیره دست، هنرمندانه، نقش لبخند را بر لب های دختران نقاشی می کند.

**********

پدر که مسافر راهی دور می شود، دختر نیز با چشم هایی منتظر و غمگین به همان مسیر دور چشم می دوزد، و خاطره ها پشت خاطره ها هستند که بر لحظه های غبار گرفته ی پر از اندوه می بارند و این غبار آزاردهنده را پاک می کنند؛ یادآوری خاطره های خوب کنار پدر بودن چه نعمت بزرگی است که خدا برای دختران قرار داده است.

**********

پدر که همسفر با خاطره ها می شود، خاطره های لحظه لحظه های با او بودن است که دل دختر را آرام تماشای این خاطره ها می سازد و به شنیدن خاطره های رنگ به رنگ از زبان دیگران، دل سنگین از غم دوری از پدر را سبک می سازد؛ خاطره ها می شوند هم نشین تنهایی های دختر. خاطره ها یکی از مهربانی های خدا هستند که از پدر به یادگار می مانند تا بار سنگین غم را سبک و سبک تر سازند.

خوب ترین بودن دختری که پدرش فوت شده، بهترین آرزوی پدر

دختری که پدرش فوت شده چه خوب است که خوب ترین باشد تا روح بزرگ پدرش بهترین حس دنیا را داشته باشد، همان حسی که اگر هنوز مهمان عزیز این دنیا بود نیز همان را آرزو می کرد.

**********

دخترانی که پدر آن ها راهی آخرت می شود، دنیای خود را پر از غم از دست دادن می بینند، انگار که همه چیز را از دست داده اند، و حفره ای بزرگ، عمیق و خالی در میانه ی مسیر زندگی شان به طور ناگهانی و سرزده باز شده است، خالی خالی، اما پدران مهربان آن ها در جایی دورتر، بیدارتر از همیشه و بیدارتر از دختران خود، و حتی زنده تر از آن ها، آگاه تر از تمامی اهالی ساکن در این دنیا، چشم انتظار یاد کردن های دختران خود نشسته اند، پس چه خوب است که دختران نیز آیه آیه خیر برای شان بفرستند و آن قدر خوب زندگی کنند تا ثمره ی وجود پدرشان، بهترین و نیکوترین باشد.

**********

با رفتن پدر، دختر بی قرار بی قراری های زمان بودن پدر می شود و برای قرار دل بی قرار پدر شدن، خوب تر از پیش می شود و خوب تر زندگی می کند؛ چراکه تنها آرزوی تمام پدرها خوب بودن و خوب زندگی کردن فرزندان شان است.

**********

پدر می رود و فکر دختر نیز به همراه پدر آن قدر می رود تا جایی که ببیند چه چیز پدر را خوشحال می کند، تا همان را انجام بدهد و همان گونه باشد که پدر می خواهد، در آخر متوجه می شود که خوب بودن و خوب زندگی کردن او بزرگ ترین خواسته ی پدر است.

**********

پدر وقتی که رفته است نیز چشم انتظار بزرگ شدن دخترش است، پس دختر تا می تواند باید بزرگ شود.

**********

پدرها مدام در تلاش هستند و به قدر سال ها برای بزرگ شدن دختر خود پیر می شوند، وقتی که می روند، دختر باید به اندازه ی تلاش پدر بزرگ شود تا دل پدر آرام بگیرد.

انتظار دختری که پدرش فوت شده، معجزه ی آمدن پدر است

وقتی پدری کوله بار سفر می بندد و مسافر سرزمین آخرت می شود، دخترانش بی قرار سفر پدر تمام لحظه ها چشم انتظار پدر می مانند، تا دوباره مثل همیشه برگردد و در کنار آن ها باشد، مثل این که این سفر طولانی باورش برای شان سخت تر از باور کردن هر معجزه ای است، شاید هم در انتظار معجزه ی آمدن دوباره ی پدر به انتظار نشسته اند!

**********

چه معجزه ای شیرین تر از این که پدری سفر کرده، شاد و سرحال به خواب دخترش بیاید.

**********

پدر که می رود و در عالم آخرت قرار می یابد، بی قراری های دختر او تازه شروع می شود، بی قرار دیدن لبخندهای دوباره ی پدر به قاب عکس روی دیوار چه مشتاقانه چشم می دوزد و لبخند پدر را بارها و بارها به تماشا می نشیند، این جاست که باور می کنیم، ثبت خاطره های خوب چقدر دلنشین است به خصوص وقتی که ثبت لبخند انرژی بخش پدر باشد، مثل این است که معجزه ی برگشتن پدر به شیرینی اتفاق افتاده است.

**********

بعد از مسافر شدن پدر برای مقصدی دور در سرزمین ابدیت، قاب عکس لبخند او که بر روی دیوار به زیبایی جا خوش کرده است، خاطره ای قاب گرفته شده است که با معجزه ای شگفت انگیز، لبخندی آرامش بخش را بر چهره ی غمگین دختر می نشاند؛ معجزه ای مثل در کنار او بودن و از گرمای وجود پر از لطف و صفای او دلگرم شدن.

پدر آن چنان مهربان است که وقتی می رود هم هیچ چیز را با خودش نمی برد، حتی شادمانی را هم پیش دختر خود بر جای می گذارد تا با یادآوری خاطرات کوچک و بزرگ با او بودن، سر به سر گذاشتن های گاه و بی گاه، لطیفه تعریف کردن های بامزه و بی مزه ی پدر، مثل یک معجزه ی بزرگ همچنان در کنار دختر خود باشد و او را شاد کند.

**********

پدر که آسمانی می شود، دختر انگار که زمین گیر می شود، اما باز هم بر روی پای خود بلند می شود و این بار به همراه خاطرات پدر است که به زندگی خود ادامه می دهد، مثل این است که باز هم مانند همیشه، پدر دست های او را گرفته است و با معجزه ی عشق بی مانند خود، او را وارد عرصه ی گسترده ی زندگی کرده است، باز هم پدرانه و باز هم عاشقانه.

**********

معجزه ی آمدن پدر برای دختر، همان خواب دیدن های شیرین و دلنشینی است که پدر شاد و سبک راه می رود و لبخند می زند و دختر به قد و بالای آرام پدر نگاه می کند.

**********

دختری که پدرش فوت شده، زندگی در هوای کنار پدر بودن را تجربه می کند، حال و هوای زندگی اش عوض می شود و غصه ای بزرگ در دل شکسته ی او جای می گیرد، تا این که خاطره های با پدر بودن کم کم پر رنگ تر و پر رنگ تر شده، غصه ها را از خانه ی دلش بیرون می اندازند و مرور خاطره ها می شوند معجزه ی بزرگ زندگی اش، که پدر را زنده در کنارش قرار می دهد، در بین انبوهی از خاطرات دوست داشتنی.

ذکر و صلوات دختری که پدرش فوت شده، بدرقه ی راه پدر

پدر که به سفر آخرت می رود، دختر است که می ماند با مدام ذکر و صلوات گفتن، که بدرقه ی سفر پدر می کند تا پدر مهربان او سفری خوب و خوش داشته باشد.

**********

پدر می رود اما دختر می ماند و به یاد پدر زندگی کردن، به یاد پدر آیه آیه یاد خدا کردن و برای پدر هدیه فرستادن.

**********

پدر که می رود، دختر می ماند و خاطرات پدر، ذکر گفتن های زیر لب پدر، دانه به دانه غلتیدن دانه های تسبیح در دستان زحمتکش پدر، و همین می شود که دختر نیز دانه به دانه دانه های تسبیح را به یاد پدر ذکر می گوید و برای هدیه به پدر بر روی دانه های دیگر تسبیح می غلتاند، تا جمع شان جمع گردد برای آرامش قلب مهربان پدر در جایی که دور است و برای ما کمی غریب.

**********

پدر که با رفتنش دور و دورتر می شود، خاطراتش نزدیک و نزدیک تر می شوند و با آمدن هر خاطره، یک یادش به خیر، یک ذکر و صلوات، تلاوت یک آیه، یک سوره، یک فاتحه و یک ختم قرآن از طرف دختری که عاشقانه دوستش می دارد، فضا را پر از رایحه ی دل انگیز خلوص کرده، به سرزمینی که پدر در آن آرام گرفته است می رود و آن جا را لبریز از نور می کند.

**********

دختری که پدرش فوت شده، لحظه لحظه هایش به یاد پدر لبریز از تلاوت آیه آیه های نور می شود تا روشنی بخش زندگی آن سویی پدر باشد.

**********

پدر که می رود، غم موذیانه سر و کله اش در زندگی دختر پیدا می شود، اما دختر از آموخته هایی که از پدر به یادگار دارد، غرق در ذکر و دعا می شود برای تسکین درد دوری خود و آرامش پدر، این چنین است که غم ناتوان می شود و در دم گریزان از خانه ای که اهالی این دنیای آن آشنا با ذکر و دعا هستند و اهالی آن دنیایش نیز بغل بغل ذکر و دعا در آغوش گرفته اند.

کلام آخر با دختری که پدرش فوت شده

اگر اتفاقی اتفاقی، تصادفی تصادفی پدری را مسافر سرزمین ابدیت می کند، دختری دختر دردانه ی پدر است که بسیار عالی پدرش را بدرقه کند، با سلام و صلوات و ذکر و دعا، بی غل و غش مثل عشق پدر، خالص خالص و پاک پاک.

**********

همواره سلامت و شاد در کنار هم باشید

نویسنده : محبوبه عباسی

---

حتما در ادامه ببینید :

عکس نوشته در مورد پدر فوت شده

عکس نوشته فوت پدربزرگ + تصاویر درگذشت بابابزرگ

---