مجموعه متن های زیبا درباره ی مادربزرگ
مادربزرگ، فرشته ی روی زمین می باشد که با عشق فرزندان خود را پرورش داده و به این مقام رسانده است. مادربزرگ، مادر دوم ما می باشد که مهر و محبت او، بی وقفه نثار ما می گردد و از نیازمندی های خود می زند تا ما به نیاز خود برسیم. باید بدانیم که تا وقتی مادربزرگ در قید حیات می باشد، به او مهر و محبت خود را عرضه کنیم که مبادا از دست برود و بعد از آن زانو غم بغل بگیریم و پشیمان روز های رفته بشویم . . .
متن های زیبا درباره ی مادربزرگ
مادربزرگ ها فرشته های زمینی هستند که با عشق و محبت بی دریغ خود، گرما و صمیمیت را به زندگی نوه هایشان هدیه می دهند. آنها با قصه های شیرین و خاطرات پرمغز خود، دنیایی از تجربه و حکمت را به نوه هایشان منتقل می کنند و نقش مهمی در تربیت و پرورش آنها ایفا می کنند.
در ادامه چند متن زیبا درباره ی مادربزرگ ها آورده شده است:
آغوش گرم مادربزرگ:
آغوش گرم مادربزرگ، پناهگاهی امن و آرام برای نوه هاست. در این آغوش پر مهر و محبت، غم ها و نگرانی ها رنگ می بازند و جای خود را به آرامش و امنیت می دهند.
قصه های شیرین مادربزرگ:
قصه های شیرین مادربزرگ، پنجره ای به سوی دنیای خیال و تخیل است. این قصه ها، نوه ها را به سفری شگفت انگیز می برند و به آنها درس های زندگی را می آموزند.
خاطرات پرمغز مادربزرگ:
خاطرات پرمغز مادربزرگ، گنجینه ای ارزشمند برای نوه هاست. این خاطرات، نوه ها را به گذشته وصل می کنند و به آنها کمک می کنند تا هویت خود را بشناسند.
عشق بی دریغ مادربزرگ:
عشق بی دریغ مادربزرگ، نوری روشن در زندگی نوه هاست. این عشق، به نوه ها اعتماد به نفس و عزت نفس می دهد و آنها را برای روبرویی با چالش های زندگی آماده می کند.
حوصله و مهربانی مادربزرگ:
حوصله و مهربانی مادربزرگ، تسکینی برای روح و روان نوه هاست. در کنار مادربزرگ، نوه ها احساس آرامش و امنیت می کنند و می توانند بدون هیچ دغدغه ای، خودشان باشند.
مادربزرگ، فرشته ی زمینی:
مادربزرگ، فرشته ی زمینی است که با عشق و محبت خود، زندگی نوه هایش را روشن می کند. او دوستی مهربان، رازدار غم ها و شادی ها، و حامی نوه ها در تمام مراحل زندگی است.
دعای خیر مادربزرگ:
دعای خیر مادربزرگ، توشه ای گرانبها برای نوه ها در مسیر زندگی است. این دعاها، نوه ها را در برابر سختی ها و مشکلات محافظت می کند و به آنها در رسیدن به اهدافشان کمک می کند.
مادربزرگ، گلی از گل های بهشت:
مادربزرگ، گلی از گل های بهشت است که عطر محبت و عشق را در زندگی نوه هایش می پراکنده. او با حضور گرم و صمیمی خود، به زندگی نوه ها رنگ و بو می بخشد و آنها را شاد و خوشبخت می کند.
مادربزرگ، مظهر صبر و بردباری:
مادربزرگ، مظهر صبر و بردباری است. او با سعه صدر و مهربانی، نوه هایش را در تمام مراحل زندگی راهنمایی و حمایت می کند.
مادربزرگ، چراغ راه زندگی:
مادربزرگ، چراغ راه زندگی نوه هایش است. او با تجربه و حکمت خود، نوه ها را در انتخاب مسیر درست یاری می کند و آنها را از تاریکی و گمراهی نجات می دهد.
از هر چی که بگذریم باید اعتراف کنم هیچ کس مادر بزرگ نمیشه، هیچ چایی به خوشرنگی و خوشمزگی چای خونه مادربزرگ نیست.
متن در مورد مادربزرگ
" " " " "
خنده های مادر بزرگ دوای هر دردی است. مادربزرگ وجودش برکت و مهربانی ست.
" " " " "
کاش هیچوقت بزرگ نمی شدم تا مادر بزرگ پیر نشود. کاش هیچوقت بزرگ نمی شدیم تا برای همیشه در آغوش مادربزرگ جا می گرفتیم.
" " " " "
حالا که فکر می کنم می بینم چقدر خوشبختی دم دستمان بود و قدرش را ندانستیم و به راحتی از کنارش گذشتیم. خوشبختی همان نقل های بید مشک بود که هر پنجشمبه برامون از تو کنجه بیرون می آورد. خوشبختی همون چای دورنگی بود که هر عصر تو ایون برامون می ریخت ولی افسوس که قدرش را ندانستیم و به راحتی از کنارش گذشتیم.
" " " " "
به سلامتی همه مادربزرگایی که هر پنج شنبه چشم به راه می مونن تا نوه هاشون از راه برسن و حیاط و ایونو پر کنن از هیاهو. به سلامتی مادر بزرگایی که کم توقع ترین آدم های روی زمینن. به سلامتی مادربزرگایی که همیشه دلشون شور خوشبختی نوه هاشو می زنه.
" " " " "
مادر بزرگ همون کسی یه که از کودکی با داستان ها و قصه هاش شب و روز می کردیم. مادر بزرگ همون کسی یه وجودش مایه آرامش و نبودش فاجعه ست.
" " " " " "
مادر بزرگ یعنی لا لایی خوندن های عاشقانه، یعنی تعداد همه روزهای کودکی تو، یعنی صبوری و انتظار.
مادربزرگ یعنی به تعداد همه روزهایی که در پیش داری دلواپس بودن.
مادربزرگ یعنی آرامش خوابهای کودکانه، یعنی بیداری تا سپیده صبح.
" " " " "
مادربزرگ یعنی بهانه ای برای زندگی کردن و امیدی برای نفس کشیدن. مادر بزرگ یعنی دست های زبری که بهترین نوازشگر بودند.
مادربزرگ یعنی در آغوش گرفتن همه دلتنگی ها و مرور همه خاطرات شیرین.
" " " " "
مادربزرگ یعنی بوی یاس های عطری، مادربزرگ یعنی سفره های هفت سین، مادر بزرگ یعنی حوض فیروزه ای وسط حیاط با دور چین گل های شمعدونی، مادربزرگ یعنی دورهمی های شب چله و خوردن انار دون شده و هندونه.
" " " " "
چادر رنگ و رفته مادربزرگ یادگار سال ها رنج و خستگی است، یادگار لحظه ها و روزهای بی صدای زندگی مادر بزرگه، یادگار پیچ و خم ها و پستی و بلندی های روزگار جوانیش هست.
" " " " "
چیزی لذت بخش تر از این نیست از مدرسه برگردی و کفش های کهنه مادر بزرگ رو دم در ببینی.
" " " " "
مادر بزرگ من یه دنیا حرف نگفته ست، یه رمان طولانیه که سال ها طول می کشه تا به آخرش برسی. مادر بزرگ من یه دریاست که در اعماق وجودش حرف ها و درد ها برای گفتن داره اما از روی نجابتش سکوت می کنه.
" " " " "
سجاده و تسبیح مادر بزرگم زیباترین جلوه بندگی در برابر پرودگارند. نمی دانم چرا بندگی های مادر بزرگ یه جور دیگه ای هستن. نمی دانم چرا احساس می کنم دعاهای مادربزرگ زودتر به گوش خدا می رسند.
" " " " "
متن درباره ی دوس داشتن مادربزرگ
مادربزرگ
گم کرده ام در هیاهوی شهر
آن نظر بند سبز را
که در کودکی بسته بودی به بازوی من
در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق
خمره دلم
بر ایوان سنگ و سنگ شکست
دستم به دست دوست ماند
پایم به پای راه رفت
من چشم خورده ام
من چشم خورده ام
من تکه تکه از دست رفته ام
در روز روز زندگانیم
بی تو
نه بوی خک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی
چرا ؟
سراسیمه و مشتاق
سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی
نشان به آن نشان
که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت
و عصر
عصر والیوم بود
و فلسفه بود
و ساندویچ دل وجگرده دقیقه سکوت به احترام دوستان و نیکانم
غژ و غژ گهواره های کهنه و جرینگ جرینگ زنگوله ها
دوست خوب من
وقتی مادری بمیرد قسمتی از فرزندانش را با خود زیر گل خواهد برد
ما باید مادرانمان را دوست بداریم
وقتی اخم می کنند و بی دلیل وسایل خانه را به هم می ریزند
ما باید بدویم دستشان را بگیریم
تا مبادا که خدای نکرده تب کرده باشند
ماباید پدرانمان را دوست بداریم
برایشان دمپایی مرغوب بخریم
و وقتی دیدیم به نقطه ای خیره مانده اند برایشان یک استکان چای بریزیم
پدران ‚ پدران ‚ پدرانمان را
ما باید دوست بداریم
---------------------------------------------------------------
متن درباره مادربزرگ از دست رفته
مادری که در کهنسالی با اینهمه درد و بیماری ، وقتی می بینه هیچکس دردشو باور نداره ، با خودش میگه، حتمأ ” من خوبم ” و سعی میکنه با کمر خمیده و پای لنگش ادای آدمای سالمو در بیاره .
قدرشونو بدونیم تا وقتی هستند . زمان خیلی زود ” دیر ” میشه !!!
------------------------------------------------------------
کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم تا برای همیشه در آغوش مادربزرگم جا می گرفتم !
آدما تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مادربزرگشون هدیه بخرن اما پول ندارن
وقتی بزرگتر میشن ، پول دارن اما وقت ندارن
وقتی هم که پیر میشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر بزرگ ندارن!
به سلامتی همه مادربزرگای دنیا
-----------------------------------------------------------
قند خون مادر بزرگ بالاست
دلش اما همیشه شور می زند برای ما
اشکهای مادر بزرگ, مروارید شده است در صدف چشمانش
دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مروارید
حرفها دارد چشمان مادر بزرگ گویی زیرنویس فارسی دارد
دستانش را نوازش می کنم داستانی دارد دستانش
مادر بزرگ مهربانم که از کودکی با داستان هایت
خو گرفته ام و بزرگسالی ام را با نقاشی هایت جهت داده ام
چه شیرین است، اختلاط عینیت و ذهنیت در پس نقاشی و قصه هایت.
زیبایم دوستت دارم. و می توانم در لایه لایه چروک های صورتت زیبایی را ببینم.
--------------------------------------------------------------------------
کنار پنجره ی ایوان ، روی طاقچه گلدان بود
درخت سیب ، بهار که میشد صدایم میکرد
سایه اش را می گویم
همان جایی که استکان و قوری برای چای خوردن بود
مادربزرگ یادت هست ؟
دلم همیشه برای قصه های شیرینت تنگ میشد
حالِ تو هم بد می شد اگر حالِ دلم بد می شد
بهار که می آمد ، حوضِ ماهی ها چه خوش رنگ میشد
اصلا تمام خوشبختی ها درونِ خانه ی تو جمع میشد
مادربزرگ یادت هست ؟
با خندیدنت چینیِ شکسته ی دلم بند میشد
دستِ خودم نبود ؛ می مردم اگر یک مو از سرت کم میشد
بهار که می آمد می گفتی : دختری زیبا درونِ کوچه ها قدم می زند
بهار را می گفتی …
وقتی تمامِ درختان به شوقِ دیدنش شکوفه می دهند !
یادت هست ؟
----------------------------------------------------------------
مادربزرگ مثل مدادیست که هر روز تراشیده شدن و کوچک شدنشو میبینیم و حس میکنیم تا وقتی که تموم بشه و پدر مثل خودکاریست که هرچقدر هم که باهاش بنویسیم تغییری در ظاهرش احساس نمیشه چون از درون خالی میشه ، فقط یه روز باخبر میشیم که دیگه نمینویسه . . .
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مادر بزرگ یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری!
مادربزرگ یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ،دلواپسی!
مادربزرگ یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری!
مادربزرگ یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد!
مادربزرگ یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود!
مادربزرگ یعنی باز هم بهانه مادر گرفت . . .
-----------------------------------------------------------------------------------
بسیاری از افراد وجود دارند که به دلیل فوت پدر و مادر، همراه پدر بزرگ و مادر بزرگ خود زندگی می کنند. مادربزرگ همچون مادری دلسوز و مهربان با نوه ی خود رفتار می کند و او را همچون فرزند خود می پندارد. فراموش نکنیم که تعلیم و تربیت همین مادربزرگ بوده است که پدران و مادران را به این جایگاه رسانده اند. در هر شرایطی و در هر لحظه ای باید خدا را بابت این نعمت شکر کنیم.
مادربزرگ گیساش به
رنگ برفه
تو هر نگاه اون هزار نا حرفه
مادربزرگ دلش شبیه دریاس
توی چشاش صد تا ستاره پیداس
مادربزرگ قصه
ی تازه داره
میگه شب آفتابی میشه دوباره
تو با قصه های نابت
من رو تا ترانه بردی
تو صدات یه زخم کهنه س
مثه لالایی کردی
مادربزرگ! حاکم رو کله پا کن
قهرمان قصه هات رو صدا کن
آخر قصه های تو قشنگه
رو شونه ی پهلووناش تفنگه
بی بی موندگار قصه ی من
قصه بگو از آسمون روشن
تو با قصه های نابت
من رو تا ترانه بردی
تو صدات یه زخم کهنه س
مثه لالایی کردی
------------------------------------------
مادر بزرگ قسم به تو که تویی نور کردگار
یزدان تو را ز نور وفا آفریده است
نازم به آن شکوه و به آن عزت و مقام
جنت به زیر پای تو خوش آرمیده است
-----------------------------------------
کفش های کهنه مادربزرگ یادگار سال های خستگی است یادگار لحظه های پرصداست یادگار پیچ و تاب زندگی است.
----------------------------------------
مادر بزرگم آخرِ همهی تلفنهایش
میگفت:
کاری نداشتم که!
زنگ زده بودم صداتان را بشنوم
ما هم که جوان و جاهل،
چه میدانستیم صدا با دل ِ آدم
چه میکند . . .
--------------------------------------
این شهر
شهر قصه های مادر بزرگ نیست
که زیباو آرام باشد
آسمانش را هرگز آبی ندیده ام
من ازاینجا خواهم رفت
و فرقی هم نمیکند
که فانوسی داشته باشم یا نه
کسی که میگریزد
از گم شدن نمیترسد
----------------------------
مادر بزرگ ادبیات مخصوص به خودش را داشت !
به همبرگر میگفت همبرگرد، به سطل سلط، زبانش نمیچرخید. به کبریت میگفت کربیت !
برای احوالپرسی كه زنگ ميزد، میگفت زنگ زدهام حالت را بگیرم. هیچوقت عادت نکردم به این جمله، بعد از شنیدنش لبخند میزدم، حالم خوب میشد …
زنگ زده بود حالم را بگیرد ولی قصدش حال پرسیدن بود، برعکس بعضی از آدمها كه تلفن میکنند، مسیج میدهند حالت را بپرسند ولی حالت را میگیرند . . .
----------------------------------------------
مادربزرگ حواسش به شمعدانیها بود.
گاه حتی همین که چرخی میزد
کنار حوض نگاهشان میکرد،
کافی بود برای قد کشیدنشان!
------------------------------
کودک که بودم وقتی زمین میخوردم مادربزرگ مرا میبوسید وتمام دردهایم از یادم میرفت
دیروززمین خوردم دردم نیامد اما به جایش تمام بوسه های مادربزرگم یادم آمد.
-----------------------------------------------------------------------------------------
دلم برای خانه ی مادربزرگ تنگ شده…
برای سفره ی شلوغمان!
که دست دراز میکردم؛
و به آخرش نمی رسید . . .
و یخچال مهربانی
که هر چه درش را باز می کردم
و هندوانه می خوردم
کسی را خبر نمیکرد . . .
------------------------------------------
مادربزرگ میگفت: خدا نگاه میکنه ببینه تو برای بندههاش چی میخوای
و چی کار میکنی تا همونو برا خودت کنه…
خوبی کنیم تا خوبی ببینیم.
----------------------------
مادربزرگ هميشه میگفت:
همه چيز درست میشود
و همیشه بعدش
نگاه میکرد به آسمان و
می خندید . . .
حتم دارم چیزهایی درباره خدا
میدانست . . .
که ما بی خبر بودیم.
-----------------------------
مادربزرگ من میگفت :دلتون برا کسی از ته دلتون نسوزه وخیلی عمیق ناراحت نشین چون همون بلا سر خودتون میاد.
دلیلشم اینه که خدا قهرش میگیره چون ما هر چقدر هم مهربون باشیم بازم به پای مهربونی خدا نمیرسیم.
---------------------------------------------------------------------------------------
مادربزرگ مى گفت: ننه! هيچ وقت همه پلهاى پشت سرتون رو خراب نكنيد!هميشه يه گلدون گل خشك هم كه شده تو رابطه هاتون نگه داريد!
همون هم بخواد به خونه ى قديمى دلتون چنان رنگ و بويى ميده كه روحتون جلا ميگيره . . .
---------------------------------------------------------------------------------------
صبح جمعه
عطر خانه ی مادربزرگ را میدهد،
عطر صبحانه ی ساده و صمیمی
عطر نان خانگی داغ و تنوری
عطر با هم بیدار شدن و دورهم صبحانه خوردن . . .
-------------------------------------------------------------------------
موی سپید تو، کتاب پربهای تجربه هاست و سینه ات مالامال از آلام زندگی. تو از غصّه ها، قصّه های بسیار شنیده ای. تو گنج رنج های روزگاری و تقویم نانوشته عبرت ها. گفته های تو روشنی بخش راه زیستنمان و چشمان کم سوی تو، ستاره های شبستانِ زندگی ماست. دست های پینه بسته ات جغرافیای دردهای زمین است و چین های پیشانی ات تاریخ مرارت های روزگار.
پشت تو را انبوه تجربه ها خمیده است و پای تو از سنگینی عبرت ها می لغزد. تو معلّم خانواده و الگوی جامعه ای. ما بر قامت به رکوع رفته تو سجده احترام می گزاریم و بر دستان پینه بسته ات، بوسه مهر می زنیم و در کلاس آموزه های زندگی تو، زانوی ادب، بغل می گیریم و خود را وامدار مهر و محبت و صفای تو می دانیم.
---------------------------------------------------------------------------------------
موهای سفیدشان را که می بینی، دلت از غم پر می شود. می دانی که زمان خواهد گذشت و تو نیز روزی، سفیدی موها را تجربه می کنی و دست هایت چروک و سوی چشمانت به ضعف می گراید. پشت تو نیز روزی خمیده می شود. دست هایت می لرزد و زیبایی چشم گیرت زیر موج چروک های صورتت جمع می شود.
تو هم روزی مادربزرگ و پدربزرگ می شوی. چشم به در می دوزی که شاید کسی بیاید و تمام لحظات تنهایی ات را پر کند. مادر بزرگ ها و پدربزرگ های تنها را دیده ای؟ دیده ای که چطور تنهایی شان را بین عکس های سال های قبل تقسیم می کنند؟ ساعت ها می نشینند و با تنها عکسی که از عزیزی به یادگار دارند حرف می زنند و ظرف احساسشان را آرام خالی می کنند. وقتی که حرف هایشان تمام می شود اندوهی بزرگ در دل هایشان لانه می کند و اشک آهسته بر روی صورتشان جاری می شود. بیایید نگذاریم پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، اشک تنهایی بریزند.
------------------------------------------------------------------------------------------
ستاره های شانس من، تو رو بهم هدیه دادن
یک فرشته ی زمینی فوق العاده
یک مادر بزرگ بی نظیر
دوستت دارم
تولدت مبارک مادر بزرگم
-----------------------------------------
سالمندی و پیر شدن و با روزگار ضعف، همآغوش گردیدن، یک جریان طبیعی و عمومی در نظام آفرینش است. انسان نیز خواه ناخواه، زندگی را از دوران کودکی و ناتوانی آغاز کرده، مرحله جوانی و قدرتمندی را پشت سر میگذارد و به تدریج با سختیهای روزگار پیری و سالمندی، دست به گریبان میشود.
-----------------------------------------
پیر شدن ربطی به شناسنامه ندارد
-همین که دیگر میل خرید
یک جوراب سپید را نداشته باشی
-همین که صدای زنگ تلفن و
یا شنیدن یک ترانه دلت را نلرزاند
-همین که فکر سفر برایت کابوس باشد
-همین که مهمانی دادن و
مهمانی رفتن برایت عذاب اور باشد
-همین که در دیروز زندگی کنی و
از آینده بترسی و زمان حال را نبینی
بی آرزو باشی ؛؛ بی رویا باشی
بی هدف باشی ؛؛ عاشق نباشی
برای رسیدن به عشقت خطر نکنی . . .
برای آرزوهایت نجنگی
شک نکن حتی اگر جوان باشی
تو پیری . . .
---------------------------------
“میم” مهربانی و “الف”های امید
“دال” دوستی و “ر” کز رحم رسید
مادری که رحمت ایزد در اوست
شادی و مهر و عشق در بر اوست
--------------------------------
جوانیهایت را
با بچگیهایم پیر کردم ……….
مرا به موی سپیدت ببخش مادر!!!
------------------------------
بیان جملاتی که بتواند گوشه ایی از محبت و مهربانی های مادربزرگ را به نمایش بگذارد، بسیار سخت و دشوار است، با این حال می توان از این جملات زیبا و دلنشین به عنوان قدردانی از محبت های مادربزرگ استفاده نمایید.
مادر بزرگ قسم به تو که تویی نور کردگار
یزدان تو را ز نور وفا آفریده است
نازم به آن شکوه و به آن عزت و مقام
جنت به زیر پای تو خوش آرمیده است
-------------------------------------
از تمام دلتنگی ها، از اشک ها و شکایت ها که بگذریم
باید اعتراف کنم مادربزرگم که میخندد خوشبختم!
-------------------------------------
مادر بزرگ مهربانم که از کودکی با داستان هایت
خو گرفته ام و بزرگسالی ام را با نقاشی هایت جهت داده ام
چه شیرین است، اختلاط عینیت و ذهنیت در پس نقاشی و قصه هایت.
زیبایم دوستت دارم. و می توانم در لایه لایه چروک های صورتت زیبایی را ببینم.
------------------------------------------------------------------------
بشریت ، پیشرفت اخلاقی و انسانی خود را مدیون کهنسالان است
در کهنسالی ، انسان عاقل و فرزانه می شود و
تجربه های خود را به نسل های بعد انتقال می دهد
بدون کهنسالی ، بشریت راکد می ماند
----------------------------------------------------------------------
متن درباره تولد مادربزرگ
مادر بزرگ مهربانم
تو خورشید ما هستی، بتاب و زندگی ما را گرم کن، تمام خوشی ها را مدیون تو هستیم
تولدت مبارک
-----------------------------------------------------------------------------------
صاحب قشنگ ترین قصه های دنیا
مهم نیست چقدر تار موهات سفید تر شده، تو برام بهترینی
دوستت دارم مادر بزرگ خوبم
تولدت مبارک
-------------------------------------------------
ستاره های شانس من، تو رو بهم هدیه دادن
یک فرشته ی زمینی فوق العاده
یک مادر بزرگ بی نظیر
دوستت دارم
تولدت مبارک مادر بزرگم
----------------------------
مامان بزرگ مهربونم
تو دلیل زیبایی جهان من هستی
به تو احتیاج دارم مثل هوا برای زندگی
تولدت مبارک بهترین مادر بزرگ دنیا
---------------------------
مادر بزرگ مهربونم
بهترین خاطرات کودکی من، دنیای قصه های تو بود
بزرگ شدم ولی هنوزم محتاج خوبی ها و قصه هاتم تولدت مبارک
متن درباره مادربزرگ و نوه
نوه خوب و مهربانم
آغشته به “تو” میشود
روحم ، نفسم ، بند بند وجودم
وقتی در حصار دستانت بوسه باران میشوم . . .
--------------------------------------
نوه نازنینم : یادت نرود که هر چقدر هم که بالا رفته باشی،
برای دیدن بزرگی خداوند باید سرت را بالا نگه داری
و گرنه.. ناچیزتر از خار خواهی شد
--------------------------------------
نوه عزیزم آرزویم این است :
نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه هر روز تو عاشق باشی
عاشق آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد
و تو را دوست بدارد به همان اندازه . . .
--------------------------------------
نوه ام
روشنی نور دو چشمان منی دوست دارم
بهترین هدیه ای از جانب یزدان منی دوستت دارم
نوه ام تاج سرم ای که تویی مونس تنهایی بابابزرگ
روح من جان من و شادی دوران منی دوستت دارم
نوه ام لحظه میلاد تو هرگز نرود از یادم
غنچه نورس من باغ گلستان منی دوستت دارم . . .
--------------------------------------------------------------
نوه خوبم
امروز برایت اینگونه دعاکردم! خدایا !
بجز خودت به دیگری واگذارش نکن! تویی پروردگار او!
پس قرارده بی نیازی درنفسش ! یقین دردلش !
اخلاص درکردارش! روشنی دردیده اش! بصیرت درقلبش !
و روزى پر برکت در زندگیش.
آمین
--------------------------------------------------
مـا را نــوه ای داد خـداونـد جـهـان دار
از لطف جهان گستر و از رحمت بسیار
زیـبـا پـسری مـثـل ِ گـل سرخ دل انگـیـز
نیکو اثـری مثـل عسل ، از مزه سرشار
بـا آمـدن ایـن نـوه ، در جـان و دل مـا
شوری و سروری شده مخصوص پدیدار
-------------------------------------
تهیه کننده : توپ تاپ