ناشناسsays:

سلام خسته نباشید من خواب دیدم ک ی اسب تو حیاط خونمونه و پدربزرگم داشت اونو میشست و تمیزش میکرد و منم ازطبقه ی بالای خونه داشتم نگاه میکردم امارنگ اسب یادم نیس.ممنون میشم تعبیر کنین

ناشناسsays:

با سلام.در خواب دیدم که سوار بر اسب هستم که از کوچه دارم اسب سواری میکنم جوری که هر وقت دوس دارم سرعت میدوه و هر وقتم میخام اروم تر.بعد میرم از یه دو کوچه ای دیگه دور میزنم بر میگردم و همه بچه های کوچه ها به من نیگا میکنن.تعبیرش چی میتونه باشه.ممنون

نازنینsays:

سلام و خسته نباشید ممنون بابت سایت خوبی ک دارین. من دیشب خواب دیدم با کسی که دوسش دارم والبته از هم جدا شدیم تو جایی هستیم که حیاتش پر از اسبه. اسب هابی که یکم متفاوتن و پوزه های بلندی دارن. ماهم اونجا بودیم که یهو اسب ها شروع کردن ب دویدن و ما هم ترسیدیم من خیلی ترسیدم و سریعا داخل خونه رفتم و مخاطبمم داشتم صدا میکردم ک بیاد ولی اون اهمیت نمیداد آخر سر دیدم داره نشون میده که پوزه های یکی از اسب ها بریده شده و باید ی کاری کنیم براش

حناsays:

سلام،داداشم خواب دیدن که پسر خاله م که چند سال پیش خواستگار من بودن و من جواب رد دادم به ایشون با اسب اومدن دنبال من(رنگ اسب و مطمئن نبودن ولی داداشم میگه سفید بود) و من سوار اسب شدم و با پسر خاله م فرار کردم و داداشم تو خواب عصبی شده بودن و سر مامانم داد و بیداد میکردن که مامانم تو خواب خونسرد بودن و میخندیدن از فرار کردن من که بعد از ۲ساعت من خودم برمیگردم سپاس اگه تعبیر کنید

فاطیماsays:

سلام خسته نباشید من خواب دیدم کنار یه اصطبل اسب ایستادم دوتا اسب با دم خیلی بلند اونجان و من نگاشون میکنمو میگم واوو چه زیبا هستن ممنون میشم تعبیرشو بگین

سمانهsays:

سلام خواب دیدم از بیرون خانه خالم با دختر خاله ام ایستاده ایم و از بالا حیات خالم که گودی شکل هست را میبینیم یک اسب بود رنگش را نمیدونم که قهوهای یا سفیدرود یادم نیست اسب رم کرده بود و مدام لگد به دیوار میزد و خیلی نا آرام بود.

حجت رضاییsays:

خواب دیدم یک کاروانی جایی توقف کرده و یک اسب طلایی زیبا همراه انهاست من برای چند لحظه سوارش شدم و سپس پایین اومدم...دو تا سگ با موهای انبوه زرد هم همراهشون بود که خیلی شیطنت میکردند و یکیشون میخواست یه مرغ رو زنده بخوره و من نمیزاشتم و در نهایت نفهمیدم که تونستم مرغ رو نجات بدم یا نه...

فرزانهsays:

سلام من مدتیه ک دو سه بار در هفته خواب اسب میبینم،همه جورش رو هم دیدم،اسب مسابقه،اسب زخمی،،اسب سواری آروم،نوازش کردن اسب،اسبهای مراسمهای تشریفاتی،اکثرا تو خوابم مشکی بودن ولی چند بار خاکستری و سفید هم دیدم،حتی خواب بچه اسب هم دیدم،نشانه خاصی هست این خوابها؟اخه تا حالا ندیدم

سوداsays:

با سلام و خسته نباشید من دیشب خواب دیدم پدرم سه تا اسب قهوه ای رنگ دارن و سوار بر اسب وسط شده بود و هر سه اسب باهم تند در حرکت بودند.

لیلاsays:

سلام من حامله ام چند دفعه خواب دیدم که اسب یا شتر با من نزدیکی میکنن ودیدم که یک اسب عاشق من شده ودست از سر من برنمیداره

لیلاsays:

سلام من حامله ام چند دفعه خواب دیدم که اسب یا شتر با من نزدیکی میکنن

کوثرsays:

سلام،خواب دیدم دوس پسرم گفت بیا ببرمت پارک برای اسب سواری منم رفتم باهاش یه جا ماشینو پارک کردیم رنگ ماشین سفید بود(در واقعیتم همینطوره) بعد اون رفت یه جا رو صندلی نشست منم سوار یه اسب سفید شدم سواری میکردم و از جلو اون چند دور میومدم و میرفتم...ممنون

حسین حاجویsays:

سلام در خواب دیدم سوار ی اسب قهوه ای روشن تقریبا بین بچه و بالغ تازه میخواس بزرگ بشه بدون زین و اینا سوارش شدم سر بالایی ک رسیدیم دیدم خسته شده با اینک دوس نداش پیاده شم بخاطرش پیاده شدم کلی نازش کردم با هم دوست بودیم بردم خونه عمم تمیزش کنم ک تا رسید دستشویی کرد چن تا خال رو صورتش داش ک خیلی اسب نازی بود حتی سوارشم بودم تو سربالیی میدویید اول میشه تعبیرشو بگین

سمیهsays:

سلام من خواب دیدم. جایی زیر درخت دراز کشیدم. کره اسبی بالای سرم بود من از جام بلند شدم. بعد اون اسب روی جایی که من بودم مدفوع کرد‌.

شادانsays:

سلام خواب دیدم اسب تک شاخ صورتی و بالدار به اصطبل خونه ما اومده بود(خونه زمان بچگیم) و من و برادرم با تعجب به اون نگاه میکردیم مخصوصا از تک شاخ بودنش، و من با گوشیم ازش فیلم میگرفتم و زوم کرده بودم روش

شيماsays:

سلام و روز بخير من ديشب خواب ديدم جايي هستم كه نميشناختم يه دفعه به فاصله دوري يه گله اسب وحشي ديدم كه در حال تاخت بودن همون لحظه به خواهرم گفتم از من عكس بگير كه ديدم پشت سرمم البته با فاصله دور گله اسب اومد خواهرم ميخواست از من عكس بندازه مرتب گله گوسفند پشتم مي امد كه من ميخواستم با گله اسب عكس بندازم البته شايان ذكر است كه اسبها رنگهاشون مختلف بود ولي بيشتر سفيد بودن و اسبها بسيار زيبا بودن.. با تشكر از شما

آذرsays:

سلام من خواب ديدم يه تعداد اسب سواراني جلوم بودن و اسب ها هم يخ تعداد قد شون بلند بود و پدرم هم اسب سواري ميكرد و اسبش يه ذره كوتاه تَر بود و قهوه اي نميدونم به كي داشتم ميگفتم اسب بابام از نژاد هاي اصيله و از منطقه اي خاصيه و يه بار هم خودم رو روي اسب تو خواب ديدم ك درست يادم نيست ولي اونجايي كه من بودم يك راه بود وسط درختا و سر سبز بود خوابم و تعبير كنيد لطفاً ♥️

میتراsays:

سلام حدود یک ماه پیش خواب دیدم مادر بزرگم و مادرم به طور جداگانه مشغول پختن نذری امام حسین تو میدون امام هستند.همون موقع اسب قهوه ای رو دیدم که دور تا دور میدون امام اصفهان با سرعت میدوید و شیهه میزد .همه ترسیده بودند جز من که یک بشقاب از نذری خودمون که خورشت قیمیه بود پر کردم و سر راه اسب قرار گرفتم.وقتی به من رسید از سرعتش کم شد و ایستاد و ظرف و گزاشت رو زمین اروم شد و سرش رو اورد پایین و خورد دقیقا جلوی پام یکهو ایستاد در صورتی که همه نگران بودند به من برخورد کنه.

نداsays:

سلام. من خواب دیدم که با کلی از دوستای دوران مدرسم یه جا هستیم. یهو جنگ شد از همه جا توپ و گلوله می بارید ما همگی باهم به سمت یه جایی که امن بود فرار کردیم . برای رسیدن به پناهگاه توی مسیر باید از وسط یه اسطبل عبور میکردیم. اولش من از اسبا میترسیدم و اونجا یه اسب دوسر دیدم و کلی تعجب کردم کمی که جلو تر رفتیم از اسبا خوشم اومد. یه خانومی اونجا بود که بهمون خوشامد میگفت و یه اسب سفید خوشگلم کنار خانومه ایستاده بود. همه با خانومه دست میدادن و رد میشدن اما اسبه واسه هرکی دستشو میبرد جلو بهش دست نمیزدن. وقتی به من رسید با خانومه دست دادم و بعدش حس کردم اسبه ناراحت شده که کسی باهاش دست نمیده. با اسبه دست دادم و اسبه با لبخند و تکون سرش انگار به من خوشامد گفت. میشه تعبیرشو بگین لطفا؟

سانازشمسsays:

سلام.مادرم خواب دیده که من یک اسب سیاه خیلی خوشگل دارم.و هی بهم اصرارمیکنه بهش آب بدم ولی من ب حرفش گوش ندادم.تعبیرش چی میتونه باشه

سمانهsays:

من اخیرا در گیر مشکلاتی هستم خواب دیدم دوتا کره اسب دارم یکی سفید و یکی سیاه اما من از اسب سفید خوشم میامد .دوشب پیش هم دیدم یک اسب سفید و زیبا منو تعقیب میکنه و هر جا میر م پشت سرم میاد.تشکر

وحیدsays:

سلام استاد من چند وقت پیش خواب دیدم که از پشت بام خونه دارم میام پایین توی حیاط و میدونستم که کسی خونه نیست با این حال یه صدا هایی میشنیدم و ترسیده بودم وقتی اومدم نصفه پله به نگاه به پنجره پذیرایی کردم که میشد داخل رو دید و دیدم که یه تعداد بسیاره نیمه ادم و نیمه اسب داخل خونه است !توی اینترنت دیدم که اسمش سانتور هست نیمه ادم نیمه اسب! و همینطور هی نفس نفس های بلندشون به گوشم میرسید و تند تند جا به جا میشدن و صدای سم هاشونم میومد حسابی ترسیده بودم به خیالم بود که اونجا جن هستن و خشکم زده بود نه میتونستم حرف بزنم نه میتونستم فرار کنم که یهو از خواب پریدم

matinsays:

سلام. من خواب دیدم که توی یه بیابون خشک هستم و ۳ یا ۴تا اسب سفید خیلی بزرگ و قشنگ هر جا میدویدم دنبالم بودن و هر جا هم می ایستادم بازم می ایستادن.بعدش به یه خونه ای رسیدم خیلی سرسبز بود مثل یه باغ بود

بی ناممsays:

سلام وقتتون بخیر خواب دیدم اسبی سیاه همراه با صاحبش از پشت بوما گذشت و اومد تو حیاط که هم سطح پشت بوما بود وایساد اسب تربیت شده ای بود از صاحبش خواستم بهش نزدیک شم خود اسبه اومد جلوم دهنشو گذاشت توی دستم و ادای احترام کرد بعد رفت عقب وایساد در همین حین پدر و دوتا از پسرای اقوام وارد اون صحنه شدن من ترک کردم اونجارو و توی خونه رفتم پشت سرم صاحب اسب اومد و میخواست اذیتم کنه مقاومت کردم یه سری وسیله رو شکستم تا اینکه از خواب بیدار شدم

فروغsays:

سلام وقت بخیر من دیشب خواب دیدم جنگ بین دو لشکر هست و من جز یکی از گروها هستم ولی مثل زمان قدیم اسب و شمشیر داشتیم ویه نفرم بود که راهنمایی میکرد که حمله کنید و...گرد وخاک بلند میشد ،اسبا به هم میخوردن حتی باید اسبتم فدا میکردی که پیشروی نکنن ،بعد دیدم دارم حین مبارزه از کوه بالا میرم ولی پیاده بودم بعد ما توی لشکرمون یکی رو داشتیم که انگار خیلی قوی بود و اون باعث شد ما پیروز بشیم وقتی تقریبا رسیدم تا بالای کوه همون آدم دیدم

سحرsays:

با سلام. من ظهر خواب ديدم يه اسب كه انگار مال خواهرم بود توي خونمونه. نميدونم سياه يا سفيد بود.بعد من دراز كشيده بودم و بهش گفتم دوستت دارم( من حيوونا رو خيلي دوست دارم) بعد اومد به سمتم و شروع كرد به ليسيدن دستم من خيلي ترسيده بودم و داد ميزدم و خواهرم و بابام رو صدا ميزدم. بعد كه دستم رو ول كرد از دست من شير ميچكيد كه تعجب كرده بوديم. رفت سمت اپن آشپزخونه كه يه چيزي بخوره كه شيري مانند بود بعد به خواهرم گفتم احتمالاً اون شير از اينجا بوده.

نسرینsays:

سلام . خواب دیدم از پشت پنجره حیاطو نگاه میکردم که تگرگ شدیدی میبارید و پدرم باسرعت اومدتوخونه منم پشت سرش رفتم در خونه رو باز کنم دیدم در خونه به یک دشت سرسبز و زیبا که بارون زیبایی میبارید باز شد که از دور یه اسب سفید بالدار خیلی قشنگ میومد و یه کم علف خوردو پرواز کرد و من با نگاهم دنبالش میکردم که پشت خونمونم که باز یه دشت سرسبز بود نشست

سارا کریمیsays:

سلام وتشکر از پاسخگوییتون خواب دیدم توی یه اصطبل هستم یه اسب سیاه دراز کشیده بود و میخواست فارغ بشه ولی مشکلی وجود داشت خودمو دیدم که دارم شکم اسب رو میبرم تا بتونه زایمان کنه و کره اسبش رو نجات بدم ولی کره اسب مرده بود تو شکم اسب پراز خون بود از تو شکم اسب کره اسب مرده همراه خونهای زیادی که رنگشون به سیاهی میزد کشیدم بیرون نمیدونم چقدر گذشت ولی بعدش خودمو توی دستشوی یا حمام دیدم که خونریزی شدیدی داشتم و با آب داشتم میشستمشون آب بیشتری میخواستم ولی یکی که اونجا بود اجازه نمیداد بهم

عنایتsays:

سلام استاد خواب دیدم ازروبه روم دخترم داره میاد به سمت که یه لحظه خوشه یه لحظه عمشه یعنی خواهرم هی همینجوریادخترم بودیا تبدیل می شد به خواهرم بعدنشسته بودروی اسب که هرلحظه اونم تبدیل می شد یااسب بودیاکامیون.......ممنون می شم تعبیرش کنید۲

بارانsays:

سلام روزتون به خیر من باردار هستم دیشب خواب میدیدم در محل کارم 2 تا اسب خیلی زیبا قهوه ای با یال های مشکی بود و خیلی رام بودند یکی شون چسبیده بهم بود که دستم دایم بهش می خورد یکی هم روبه روم بود اما من خیلی ازشون میترسیدم ولی آزاری نداشتن.از شدت ترس گریه کردم مسولمون گفت برو اتاق کنار تا نترسی.منم رفتم ممنون میشم تعبیر خوابم رو بفرمایید.

امیر صبوریsays:

با عرض سلام و ادب من در حین خواب یک رویایی دیدم که، یک خانه بزرگه بزرگ بود که توش پر از اسب بود رنگ های اسب ها سفید، قهوه ای، سیاه بود و همشون خوابیده بودند و یکی از اسب ها بیش از حد بزرگ بود و از پنجره خانه به بیرون که نگاه کردم تعداد زیادی از اسب ها هم حیاط بودن یک ملائکه بال دار سفید آن هارا پرورش میداد. تقاضا دارم نقاط ریز را هم بگید و ما هم دعاگویتان باشیم با تشکر

مهشیدsays:

سلام وقت بخیر من خواب دیدم که تو یه جایی هستم که اصلا اونجا رو نمیشناسم و بارون شدید میاد من تو یه اتاق کوچیک ایستادم تا بارون تموم بشه و وقتی محیط بیرون رو نگاه میکنم خیلی سرسبز هستش همین که در حال نگاه کردن هستم یه اسب قهوه ای میاد جلو اتاق و معلومه که از شدت بارون اذیت میشه من صداش میکنم تا بیاد تو اتاق و کاملا زبون همدیگرو میفهمیم و بامن خیلی خوبه و موقعی که میاد تو اتاق کمر منو گاز میگیره و میخنده من درد نمیگیره ولی خوشم نمیاد از کارش و با هم از اتاق میریم بیرون تعبیرش چی هست؟

زهراsays:

سلام. ممنون از سایت خوبتون و اینکه لطف میکنید خوابهای ما رو تعبیر میکنید.‌ من دیشب خواب دیدم تو خونه مون هستم یه دفعه یه اسب تیره رنگ ( قهوه ای تیره یا مشکی یادم نیست) میاد تو حیاطمون بعد وارد خونمون میشه و همینطور میچرخه تو خونه. بعد یه کره اسب هم وارد حیاط میشه و از پله ها میره پایین و وارد زیر زمین میشه.‌من یکم تعجب کردم و ترسیدم. به برادرم میگم بلند شو اینا رو از خونه ببر بیرون.‌ این اسب ها چرا اومدن تو خونه. اون هیچ کاری نمیکنه.‌خودم میرم از تو یخچال سیب برمیدارم و میبرم برای اسب ها که به هوای سیبها از خونه بکشمشون بیرون.‌ در حیاط رو باز میکنم میبینم تو کوچه هم یه اسب در حال تاخت و تاز هست و داره میدود که به خاطر موزاییک های کوچه اسب پاش سر میخوره و میخوره زمین. لطفا تعبیرش رو بفرمایید.‌ممنون

محسنsays:

سلام در خواب دیدم خونه یکی از اقواممون بودم که خونشون نزدیک خونموم بود اومدم بیرون گفتم برم خونمون دستشویی و برگردم تو کوچه دو تا اسب دیدم که یکی مشکی و وحشی بود و یکی اروم که هر دو تو کوچه داشتن به صورت دایره وار دور خودشون تاپ می خوردن با احتیاط دویدم و از وسطشون رد شدم که به من نخورن و رسدم خونهبا خودم گفتن اسب وحشی حتما جن داره

ساراsays:

سلام روز بخیر خواب دیدم در خانه مادربزرگم مشغول پخت نذری بودیم(خورشت سبزی) درحال ابکش کردن برنج بودیم که دیدم مادرم اسبی سفید و زیبا که بنظرم کره اسب بود به من نشان داد و از من خاست به او غذابدهم من اسب را نوازش کردم و او در حالی که پشتش به سوی من بود به طرفم برگشت و جلوی پایم بر زمین نشست و من اورا بوسیدم بعد هم مقداری از همان برنج نذری را در دستم ریختم و به اسب دادم تعبیرش چیه استاد؟

ساراsays:

سلام خواب دیدم یکی از دوستای قدیمی من یه ماشین مدل بالا خریده رنگی بود خیلی خوشگل و گرون بود من ازش تعریف کردم قرار شد یه دور بزنیم بعدش انگار از ترس چند نفر داشتم فرار میکردم سواری درشکه با اسب قهوه ای شدم به اسب شلاق میزدم تند تر بره انگار چیز مهمی پیشم بود بلاخره یه جای امن پیدا کردم تونستم فرار کنم

اوا۳۰says:

سلام خسته نباشید مدیر عزیز خواب دیدم ک یه اسب سفید تیکه تیکه شد وتبدیل شد به انسان و حرف زد تعبیرش چیست

Afsanesays:

سلام خواب ديدم كه با همسرم به روستايي رفتيم در انجا من ارابه اي را ميكشيدم كه در بين راه بايد براي عبور از جلوي خانه اهالي انجا پول ميپرداختيم در انتها فقط يك چرخ از ارابه ماند كه داغون هم بود. اقوام همسرم كه در ان روساا بودند اسبي به ما هديه دادند كه همسرم ميخواست ان را بفروشد ٦ ميليون تومان

سمانهsays:

سلام من دیدم که یجایی هستم با یسری از افراد نا آشنا و عجیب (فک کنم یه خصوصیت عجیبی داشتن) حتی یه نوزاد رو یادمه که صورتش ترسناک بود(جزء همون افراد بود)صورتش بنظرم پیر بود بعد من یادمه خودمو مامانم بودم توی یجاشبیه اتاق تاریک که هیچ سقفی نداشت ولی دیوارداشت مامانم بالای دیوارش رفته بود و نزدیک بود بیفته منم کمکش کردمو اون تونست رو دیوار حرکت کنه خلاصه یجا از خوابمم دیدم یه اسب که با دمش پرواز کرد(یعنی یه دمه بزرگ داشت نمیدونم شایدم بال داشت ولی فقط دمشو من یادمه...بعد یه کبوتر هم که بالهای بزرگی داشت رو دیدم که روی کمر اون است بود هردوشون خاکستری رنگ بودن

ماهیsays:

سلام امروز حوالی ساعت ۹ یا ۹ونیم بود ک خواب دیدم توی ی مکانی دنبال کار میگشتم بعد ی پسری ک نمیشناختم بهم کمک میکرد تا ی نامه درخواست کار بنویسم و همونجایی ک بودیم روی سقف ساختمان بغلش متوجه شدم ک ی اسب سفید در حال دوئیدن هست (ی چرخش سریع و کوتاه)و ی آن دیدمش..بعد همونجا رو همون پسره انگار شسته بود زمینشو و من متوجه شدم ی چنتا لباس خیس هم توی قسمت دستشویی بود ک شستمشون و باهام کمک کرد آبشون رو بچلونیم و بعد روی تخته کلاس آویزون میکردم ک خشک شن..انگار ی کلاس درس بود..آهان اینم بگم ک اون آقا کنارم نشسته بود و گاهی دستش رو مینداخت دور گردنم..

Niloofarsays:

سلام، لطفا خواب منو تعبیر کنید من خواب دیدم تو یه خونه باغ خیلی بزرگ و زیبا هستم و توی یه قسمتش یه مانژ پر اسبه، داخل ساختمون که وارد شدم یه قسمتش دوباره اسب ها بودن، من داشتم با یه شیشه شیر به یکی از کره ها که سفید و خیلی زیبا بود شیر میدادم کارم که تموم شد رفتم سر یه سفره بزرگ که همه جمع بودن، بعد فرستادنم دنبال آب!

الهامsays:

سلام. خواب دیدم سوار یه اسب قهوه ای شدم و اون شروع کرد به پرواز و چند دقیقه ای تو آسمون تابم داد و باز برگشتیم روی زمین ولی من از روی ترس گردن اسب رو محکم تو بغلم گرفته بودم که نیفتم.

مریمsays:

سلام من دیشب خواب دیدم به خونه مادرم رفتم مادرم کله گوسفندی داشت که میخواست تمیز کنه و بپزه از من خواست تمیز کنم منم مشغول شدم کله گوسفند سفید بود بعد دوتا اسب وحشی اومدن داخل خونه کاری به مادرم نداشتن یکیشون حالت رنگ صورتی پر رنگ داشت اومد جلو و نیخواست به من لگد بزنه من از خودم دفاع کردم مادرم از پشت سر منو بغل کرده بود من ایت الکرسی میخوندم و دوتامون باهم فرار کردیم از دستشون رفتیم از راهی به بیرون از خانه ایت الکرسی باعث میشد اونا دور بشن تو خواب همش حس میکردم فقط از گردن به مایین اونا شکل اسبه و سرشون بشکل ادمه اما وضوح نداشت حسم اینجوری بود

سانازsays:

سلام ،ممنون میشم خواب منو تعبیر کنید خواب دیدم روی اسبی نشستم به نظرم قهوه ای بود بعد من لبه ی زین اسب رو گرفته بودم که نیفتم ولی انگار افسار نداشت یا من ندیدم بعد من با اسب خیلی آروم می رفتم ،یک نفر می گفت چرا تند نمیری گفتم آخه مسیر کوتاهه نمیشه تند رفت بعد همسرم هم پایین اسب من بود سوار اسب نبود و ناراحت به نظر می رسید .?

بهنوشsays:

باسلام من دیشب خواب دیدم مثل اینکه رفتیم سفر مشهدتو هتل هستیم با خاله ام اینا وپسر خاله ام که خیلی ام در واقعیت نمیبینمش هم هست بعد من داشتم چای میخوردم وگذاشتمش رو زمین اونم،،،،،، نمیدونم از قصد یا سهوی چای من با پاش برخورد کرد وریخت( البته در واقعیتم پسری نیست که بخواد از قصد اذیت کنه)منم که دیدم چای ام ریخته محکم به پاش یه لگد زدم بعدم معذرت خواهی کردم همه ام تعجب کرده بودن که من لگد زدم

فاطمههsays:

سلام من مجردم و کنکور دارم و خواب دیدم که سوار درشکه ای هستم که دو اسب سیاه اهلی آن را می رانند و هر کجا که می خواستم من را می بردند و دونفر دیگر هم همراهم بودند ولی به یاد نمی آورم چه کسی بودن اما یکی از آنها زن و دیگری مرد بود و داخل درشکه شلوار مدرسه من که در واقعیت سرمه ای است پهن شده بود . میشه تعبیر شو بگید؟ ممنون

Mahtabsays:

سلام من خواب دیدم داخل کوچه مادر بزرگم اینا کلی اسب و گاو دارن دعوای کلامی میکنن ولی گاو ها فقط صدای عادی خودشان رو میدادن. راستش اسب ها خیلی عجیب بودند. من توجهی نکردم و رفتم تا برم خونه مادر بزرگم. مادر بزرگم هم از در پشتی بهم هشدار داد که از اونجا رد نشم ولی گفتم اتفاقی نمیوفته. رفتم و دیدم یکی از اسب ها مثل آدم شد ولی پاهاش سم بودن و بدنش رنگ قهوه ای بود. میخواست با لگد من رو بزنه من هی جا خالی میدادم. تعجب کرده بود. یکم دیگه که رفتم عقب دیدم یه گاو داره از پشت، بی حواسانه به سمت من میاد ترسیدم و از خواب بیدار شدم. به پدرم که گفتم میگفت جنه ولی من اعتقاد کاملی به اونها ندارم. میشه تعبیرش رو بگید؟

سیماsays:

سلام مادرم خواب دیده داداشم سوار بر یک اسب قشنگ ومرتبه از نظر زین و متعلقاتش ودوتا گلم رو سرش زده بعد مامانم بهش میگه این گلا چیه بعد داداشم میگه گل محمدیه اشکال نداره وباهم به یه مراسم عروسی رفته بودن بعد مامانم متوجه میشه که کفش نداره وبهش میگه منو آوردی کفش ندارم منو ببر خونه که واسه خودم کفش بیارم ممنون از تعبیرشما

زهراsays:

سلام وقت بخیر.پدر و مادر من خیلی باهم دعوا میکنن و اختلافات زیادی دارن.دیشب مادرم خواب دید ک در حیاط خانه یک اسب سفید وجود دارد و انگار ب مادرم خیلی علاقه داشت هر جا مادرم میرفت ب دنبالش میرفت و مادرم او را نوازش میکرد..و در گوشه ای دیگر از حیاط پدرم قرار داشت ک کنارش یک گاو سیاه بود و پدرم سعی میکرد ان را بدوشد ولی ان گاو بدش میومد و لگد میزد با این حال پدرم در خواب کمی از شیر ان را دوشید و در یک قابلمه ای سیاه رنگ ریخت...میشه تعبیرش کنید ممنون

حجت رضاییsays:

سلام ...دیدم با ماشینم میرفتم تو خیابون بعد پیچیدم تو کوچه فرعی و یک اسب سفید دیدم که کمی لاغر بود و مجذوبش شدم و اومدم از ماشین پایین و خواستم یه دستی رو اسبه بکشم ولی کمی ترس داشتم چون اهلی نبود و امکان اسیب زدنش وجود داشت و بعد اسب رفت داخل نانوایی و من کمی خمیر برداشتم که بهش بدم بخوره دیدم خودش سرشو کرده تو مخزن خمیر و منم از فرصت استفاده کردم و رفتم بهش دست زدم و کمی از گوشت ران اسبه کندم که مثل پشمک بود و بعد اومدم از نانوایی بیرون

ناشناسsays:

سلام و وقت بخیر،من خواب دیدم تو روستا هستم و در حال پیاده روی از طول زمین کشاورزی هستم،که یک اسب قهوه ای بی سوار و بی بال از رو بروم در عرض مزرعه در حال پرواز بود و به دمش یک تعداد شاخ و برگ زنده وصل بود که روی اون شاخ و برگا چندتا لونه پرنده بود،چون اون اسب پرواز میکرد و لونه ها رو میبرد پرنده ها هم پشت سرش میرفتن انگار گنجشک بودن،تو خواب درخت زنده رو که به دم اسب وصل بود اینجوری تفسیر کردم که یک شاخه به دم اسب در زمان بچگیش گیر میکنه ولی بازم میتونه رشد کنه و درخت بشه،بعد رفتن اسب جمعیت زیادی از میمون های کوچیک از سمت مزرعه میرفتن به سمت خونه که منو نگران میکرد از اون همه میمون دوتاشون جا موندن،اما من هرچی تلاش کردم بگیرمشون موفق نشدم، انگار بازیشون گرفته بود و فرار میکردن،در واقعیت این زمین کشاورزی وجود داره که ما چندین ساله اونجا نمیریم،اما مدام من تو اون زمین حیوون های متفاوت میبینم.ممنون از زمانی که برای پاسخگویی میذارید.

Mahdiyesays:

سلام من یک دخترم و کسی رو دوست دارم ولی باهاش دوست نیستم و فقط در قلبمه من دیشب خواب قاطی پاتی دیدم اون جاهایی که یادمه بهتون میگم...خواب دیدم با کسی که دوستش دارم دوستم و تو کافی شاپ یا تو رستورانیم و ۲ تا اسب هم با هم در بیرون اون محیطی که ما بودیم با هم میجنگیدن خلاصه من و طرفی که دوسش دارم از اون محیط اومدیم بیرون بعدار مدتی و دیدم یه کره اسب به شدت کوچولی وجود داره که ازشون پرسیدم گفتن مادرش مرده و کره ی خوبی هست منم ازشون قیمتشو پرسیدم گفتن هفت هشت میلیون که در نزدیکی بنده خانواده هم بودن که به خانوادم گفتم قیمتش مناسبه میخرم و خودم بزرگش میکنم خلاصه خریدم و کره هم خاکستری کم رنگ بود(بقیه ی خواب خوب یادم نیست )

عضرا حسینیsays:

سلام من دیشب خواب دیدم کہ شوھرم یک اسب قشنگ اوردہ بود رنگ اش سرخ مایل بہ چوبی بود بہ من گفت کہ سوار شو و این چادر آبی را بپوش اوّل سوار نشدم بعد می خو استم سوار شوم از خواب بیدار شدم

رعناsays:

سلام .توخواب دوتا کره اسب دیدم ‌.یکی مشکی بود ‌‌یکیش تقریبا سفید ‌.دیدم صاحبشون داره با آب سرد میشورتشون ‌.ومن نازشون میکردم ‌.ودلم به حالشون میسوخت ‌.که چرا دارن جفتشونو باآب سرد میشورن ‌.هوام خیلی سرد وبرفی بود .

سانیsays:

مادرم خواب دیده که دوتا اسب بوده اسبی که پسر بوده بابام سوارش شده رفته اسبی که دختربوده مادرم خواسته سوارش بشه ترسیده ولی باخودش اوردتش

عسکریsays:

سلام خواب دیدم سوار اسب مشکی قوی هیکلی بودم که پیشونی سفید رنگی بود و داشتم با سرعت میتاختم که همراه اسب خوردیم زمین من از اسب افتادم پیشونیم زخمی شد خون کمی اومد ولی اسبم چیزیش نشد و بلند شد یه شخص دیگه هم که توی خوابم واضح نبود داشت سوار یه اسب قهویه میومد که اونم خورد زمین خواستم نگاه کنم ببینم اون چی شد که از خواب بیدار شدم تعبیرش چی میشه؟ ممنون

ط.خsays:

سلام من خواب دیدم رفتیم ترکیه تو یه آب کم عق وایسادیم که روش کفه یه نفرم از دور میومد که یه گله اسب آبی رو با خودش میاورد من ترسیدم و فرار کردم رفتم تو یه درمانگاه خودمو قایم کردم بعد از این خواب همسرم بهم گفت بیا بریم ترکیه پزشکی بخونیم میخوام بدونم آیا این خواب تعبیر خوبی داره یا بد ممنونم

دریاsays:

سلام. آبجی من خواب دیده اسب سفیدی از روی دریا میتازید خیلی سفید و پاک بوده مثل نور. بعد این اسب نورش می‌افتاد روی من و یه نفر دیگه. میگفتم نور اسب رو من افتاده.

M Sadeghisays:

با سلام. در خواب دیدم که من بر اسبی سوار هستم و در میان تعدادی اسب سوار، با سرعت از یک جاده ای در یک تپه ی سر سبز بالا می رویم. با توجه به شیب تپه هر لحظه احساس می کردم که ممکن است بیفتم.و خیلی دشوار بود. در حین بالا رفتن سوره ی والعادیات را میخواندم. در نهایت مسیر را طی کردیم وبه بالای تپه رسیدیم. تعبیر خوابم چه میتواند باشد؟ تشکر

سهرابیsays:

سلام. من خواب یه اسب قهوه ای مایل به قرمز (قهوه ای تیره نبود، زرد هم نبود) و بالدار رو دیدم که کاملا آروم و رام بود و من روش دست میکشیدم اما تو خواب احساس میکردم اگه سوارش بشم اون پرواز میکنه و من از این دنیا میرم یعنی میمیرم و میگفتم من میخوام زنده بمونم و نمیخوام بمیرم برای همین سوارش نشدم. خیلی ممنونم.

فهیمهsays:

سلام دیشب خواب دیدم سوار اسب قهوه ای بدون زینی شدم که رام بود،و با اسب از میان باغهای گیلاس عبور میکنم که خیلی زیبا و پراز گیلاس بودن.میشه تعبیرش رو لطف کنید؟

حدیثهsays:

سلام من دیشب تو خواب دیدم که دوتااسب ت اتاق خوابم بودن که یکیش بع رنگ قهوه ای بود وموهای بلندی داشتدانگار ماده بود ویه اسب مشکیم کنارش بود که این دوتااسب خیلی اروم بودن وبدون هیچ وسیله ای بودن که تو اتاق یه حا وایستاده بودن که مشکیه نشست زمین ومن بهش گفتم واززمین بلند شد اون اسب قهوه ای هم تو خواب داست باهام‌ حرف میزد ولی یادم نیست چی بهم میگفتیم بعدش قرارس شد که ازخونمون ببریم یه جا دیگه

مريمsays:

سلام وقت بخير من دختر مجردي هستم خواب ديدم يك اسب در حال زايمان بود و من كمكش كردم و كره اسب رو با دستم كشيدم بيرون يك كره اسب قهوه اي . ممنونم تعبير بفرماييد .

اتانازsays:

سلام.من دیشب خواب دیدم که سوار بر اسبی هستم اول بر عکس نشسته بودم روی اسب با یک پسر پشت به پشت هم یعنی صورت من سمت دم اسب بود و صورت اون سمت سر اسب بعد بهم گفت بیا جامون‌را تغییر بدیم بهش گفتم تنها میترسم گفت نترس من زود میام دو باره سوار اسب میشم.از بین کلی مانع بالاخره با اسبم وارد یک جاده شده که دو طرفش چمن بود و انتهاش به شهر محل زندگیم ختم میشد.اون پسر بزرگ و رییس یک قبیله بود. صدای سم اسبم توی جاده پیچیده بود و من رسیدم به شهرم. اسبم تنومند زیبا و رام من بود.تعبیر خوابم چیه . ممنونم

شادی رحیمیsays:

سلام وقتتون بخیر من دیشب خواب دیدم انگار تو یه جایی که دورش نرده کشیده بودن با چند نفر درگیر بودم که دو یا سه تا اسب جوون و سرحال یکیشون سیاه بود یکی خاکستری اون یکیو یادم نمیاد اومدن به کمک من و من نوازششون میکردم.

Zhrsays:

سلام خواب دیدم یه جایی هستم میخواستیم درس بخونیم امتحان بدیم گرسنم شده بود بادوستم داشتیم راهی روطی میکردیم اوبرای خودش کیک خریده بود به من نمیداد من هم پول نداشتم بخرم گرسنه بودم رسیدم به شوهرم دیدم اصلا حواسش به من نیست پی خوشی خودشه انگاربا حواسش به زن دیگه ای بود بعد انجا اسب های مسابقه زیادی بود یکیش قهوه ای بود همش میدوید دنبالم میترسیدم منو لگد مال کنه یه مرد اومد گفت نترس بیابریم نرفتم هرچی قایم میشدم اسبه منو پیدامیکردو به خودش میبالیداماخیلی میترسیدم وبالا خره یه گوشه منو گیراورد باپاش اروم میزد بهم به خودش میبالید خیلی میترسیدم

سحرsays:

سلام من از شرایط کاریم ناراضی ام..... دیشب خواب دیدم از کارم استعفا میدم میام بیرون و خواهرم و دیدم که خیلی ناراحت بود ، تاکسی میگیرم و متوجه میشم صندلی عقب ماشین یه لاشه ی گوشت اسب بدون پوست جاسازی شده و راننده میخواست که توی ذوقم نخوره یه جوری لاشه رو استتار کرد .... من صندلی جلو سوار شدم و بین راه راننده با سه نفر حرفش شد و یکی ازون سه نفر یک صندلی مسافرت ی رو پرت کرد سمت ماشین و به شیشه اصابت کرد ... راننده قصد دعوا داشت ولی به اصرار من این کار و نکرد و به من گفت بهشون بگو از فلان ساعت تا فلان ساعت منتظرش باشن چون میخواد بره باهاشون دعوا کنه

مریمsays:

سلام...خواب دیدم من و پدربزرگ مرحومم میخوایم با موتورش از کوهستان بالا بریم، بعدش برادرکوچکم سوار بر اسب سیاهی که افسار هم داشت اومد و اسب رو به من داد و رفت منتها من بلد نبودم اسب رو کنترل کنم و داشتم با افسارش ور میرفتم... و میگفتم کاش برادرم میومد اون بلده

Arwin is heresays:

سلام مادربزرگ من خواب دید که یکی از اشنا هاش که مرده بود من رو روی یک اسب زیبا میزاره و من کوچه خودمون رو با سرعت تا ته میرفتم و برمیگشتم و خیلی هم حرفه ای بودم تعبیرش چیه؟

رویاsays:

سلام خسته نباشید خواب دیدم همراه چند نفر ازخانواده سوار براسبهای هستیم.وبه جای میرویم محیطی مثل جنگل ودشت بود،که به ریل قطار رسیدم وقطاری بزرگ در حال ردشدن بود وماهم با اسب ازروی ریل جلوی قطار حرکت کردیم اسبها آرام بودن وآهسته حرکت میکردیم،احساس کردم کسی از پشت سر به من نزدیک شد وبا من نزدیکی کرد (سوار براسب) انگار پدرم هم میدانست وراضی بود ولی من آن شخص را ندیدم واحساس کردم اسب است،بعداز آن دوستم ومادر بزرگم رادیدم وقتی به او گفتم من نزدیکی داشتم وفکر کنم باردارهستم ناراحت شد وگریه کرد. ومن احساس نارضایتی نداشتم.مادربزرگم (فوت کرده)بسیار خوشحال وخندان بود ومرا بوسید ویخمکی نارنجی رنگی که میخورد را به من تعارف کرد وباهم میخندیدیم.

زهراsays:

سلام ودرودمن خواب دیدم توی یه جایی ام مثل کوچه یه دهی وآدم ها که بیشترشون مردبودن و فک کنم زنی اونجانبودمیرفتن سواراسب میشدن واز بین جمعیت وکوچه ردمیشدن ومن از تماشا کردن اسب سواری ذوق کرده بودم وخواستم اسب بخرم که قیمتش رو گفت120میلیون و آقاهه کارتش رو بهم دادکه هراسبی خواستم بهم بفروشه ومن سوار یکی از اسب هاشدم بعد اون آقاهه به من گفت که عاشق من شده ومیخوادباهام ازدواج کنه ومن میخواستم برگردم به شهرخودم اونم همراه من میخواست بیادتعبیرش چیه؟

سلطان سلیما اریا فیضsays:

سلام خواب دیدم انه پدر و مادرم شان هستم و انگار شوهر نکردیم تاهنوز و یک پسر که ندیدیم و نمیشناسمش خونه ما میاید و ازم میخواهد که همرایش بروم من به بابام میگم که یکی اومده میگه بیا تو رو سوار بر اسب میبرم چکر بابام میگه برو، بعدش من با اون پسر میبرایم هردو میرویم یک جای اسب ها زیاد است اما من زیاد توجه نمیکنم و نمیبینم تابلاخره پسره یک اسب یگیره و بندش را اماده میکنه و من را سوار بر اسب میکند بعدش دگه بیدار شدم در حقیقت من خانم ازدواج شده هستم اولاد نداریم باهمسرم زندگی خوشی داریم

فاطمهsays:

سلام من خواب دیدم که در یک بازی کامپیوتری تفنگ بازی میکردم من یه موشک داشتم که وقتی دیدم دارم شکست میخورم و دشمنان دارن پیروز میشن رفتم برق کامپیوتر رو کشیدم ولی یکی از پسران بازی از بین نرفتو بعد بازی گفت من اون موشکه رو میخوام ومن اصلا اون رو نمیشناختم . خلاصه دم در خونه ی ما پر از برف بود من با شلنگ تمام برف هارو آب کردم ودیدم همان پسر با اسبی قهوه ای منو سوار کرد و چند دور توی محله چرخیدیم

رحیم شهیرsays:

سلام خواب دیدم یک اسپ سفید بالدار در اسمان است از طرف شرق به غرب میرود و از بالای سر من میگزرد ممنون از سایت تون تعبیرش چیه.

هانیهsays:

با سلام..من خواب دیدم..یه اسب سیاه امد خونمون و من سوارش شدم.و روندمش خیلی راحت تو دلم گفتم چقدر راحته اسب راندن من فکر میکردم.سخت باشه..بعد داداشم گفت اخه تو خونه اسب میرونن..بعد من رفتم حیاط میردندمش..بعد پیدا شدم..و هر چی میگفتم انجام میداد..و میگفتم پاهاشو بالا میاورد..و هرجا میرفتم میومد می چسبید به من..نمیدونم برادرم بود کی بود..امد حیاط گفتم هر چی میگم... انجام میده..نمیدونم اسب زیبایی خاصی نداشت انگار دقیق یادم نیس.. عیدتون مبارک خیلی ممنون

مژیییییگانsays:

با سلام من در یک کلینیک کار میکنم دیشب خواب دیدم باهمه ی همکارام اونجا جمع شدیم و قرار شده همونجا شب بمونیم و بخوابیم یکی از پزشکامون که پسرمجردم هست اونجا بود همگی باهم رفتیم‌ پشت کلینیک یه دشت اونجا بود دکتره سوار ی اسب شد و اون اطداف میچرخید من توفکرم بود ک برم‌پیشش که دندونای خرابمو درست کنه برام... اون جلوی من با اسبش میرفت و منم پشت سرش میرفتم... همش اسبش رو نوازش میکرد اسب قهوه ای بود

محمدsays:

با سلام من پسری مجرد هستم که خواب دیدم جایی شبیه دریا کنار ساحل نشسته ام اطرافم تاریک بود که دو تا اسب سفید ناشناس که از جایی که اطرافشان نور بود به سمتم آمدن و من با خودم گفتم دنبال صاحبشان بگردم افسار اسب ها رو گرفتم که ببرم دیدم شخصی پشت به من ایستاده نزدیکش که شدم برگشت به سمت من، اول نشناختم بعد یادم آمد این همان دختری است که قبلاً قرار بود باهاش ازدواج کنم و نشد و هنوز هم مجرد است، تا آمدم افسار یکی از اسبها را به او بدهم محکم زد توی گوشم که از خواب پریدم تعبیر این خواب چیست؟ تشکر

ن.مsays:

سلام،من صبح خواب دیدم که یه اسب خیلی زیباونقره ای رنگ ودرخشان بالای خونمون پروازمیکنه امابال نداشت،بعدش اومدتوحیاط،من دروبازکرده بودم به اسب نگامیکردم که اومدجلووبامن حرف زد،من داشتم یه سری ازحاجتمامو بهش میگفتم نشدهمش روبگم چون ازخواب بیدارشدم،لطفاتعبیرش بفرمایین،ممنون

طهوراsays:

سلام خواب دیدم خونه خالم نزر کردن و ما میریم خونشون طبقه پایینشون ی اسب سفید ک نشسته بوده و انگار پاهاش شکسته بوده و ی گرگ توسی اونور تورش ایستاده بوده و خالم میگفته میخایم اون اسب رو قربانی کنیم بعد میرم طبقه بالاشون ک مهمانا نشسته بود و خانواده خاستگار قبیلم هم اونجا اومده بودن انگار میخاستن دختر خالم رو ببینن و برا پسرشون پسند کنند بعدش خواهر زاده ام ک نامزد داره ی مانتو بلند سفید ک از همون مانتو قرمزش رو تو واقعیت داره پوشیده بود و چهرش هم قشنگ شده بود و همه ازش خوششون اومده بود میره پایین جای اون اسب تا باهاش عکس بگیره

الهامsays:

سلام خالم خواب ديده من با گوشت اسب كتلت درست كردم دادم به دو تا مرد سيد

ساراsays:

سلام خالم خواب ديده من با گوشت اسب و دادم به دو تا مرد سيد كه يكيشون تا خورده فهميده گوشت اسب هست و گفته اين كتلت با گوشت اسبه

نوشینsays:

سلام ببخشید اسب سرکش برای زنان در خواب تعبیرش چیه؟ممنون

الناsays:

با سلام خسته نباشید خوشحال میشم جواب بدید خیلی ضروریه دیشب من خواب دیدم که یه اسب داره یه بچه به دنیا میاره و بعد مامانمم کلا حامله ست اونم تو خواب دیدم که می‌گفت من از اسبا بدم میاد ایشالا که بچش به دنیا نیاد هر چی من میگفتم مامان اینجوری نگو اتفاق بدی میفته برات، واقعا یه حس بدی داشتم اون موقع خواب یه احساسی که اتفاق بدی میفته، تازه خواب پهن اسب رو هم دیدم که بابام پاکش کرد، و اینکه مامانم چون اینجوری به اسبه گفت من مطمئن شدم که یه اتفاقی واسه بچش میفته، وای واقعا یه جوریمه، چی میشه تعبیرش ینی، لطفا جواب بدید ممنون میشم🌹🌹🌹

خلیل الله کا ظمیsays:

سلام خواب دیدم توی یه دشت نشستم یه اسی سیاه زیبا و جوان شیهه کشید و خودش انداخت جلوی من و دراز کشید .. ترسیده بود و استرس داشت ...سرش سمت من نبود البته ... انگار بهم پناه اورده بود ... ضربانش شدید بود ...و من فقط نشسته بودم .. ربطی به شخص خاصی داره ... یه جا رفته بودم خواستگاری علاقه مند شدیم بهم ... سر مالی بهم خورد شش ماه پیش

لیلاsays:

سلام من در خواب دیدم که یک اسب قهوه ای رنگ هست که خود اسب کمکم کرد من سوارش بشم

مهشید احمد خان بیگیsays:

درود بر شما در خواب توی رودخونه بودم و در کنارم یک اسب آبی بزرگ صورتی رنگ داشت شنا میکرد نوازشش کردم یهو بارون اومد و من از خواب بیدار شدم ممکنه بفرمایید تعبیرش چیه؟؟؟؟؟؟

علیرضا احمدیsays:

سلام. مادرم خواب دید تو محلمون مزار شهدا هستن و تو حیاط مسجدمون تعزیه خوانی هم هست و منو بالای اسب سفید میبینه با پسرداییم کوچیکه جلوی خودم سوارش میکنم لباس سفیدرو تنم هست و چفیه گردنم هست دارم تعزیه خوانی میکنم با اسب دور میزنم مادرم میگه چقدر قشنگ میخونه پسرم

باران69says:

سلام وقتتون بخیر... چند شبیست ک خواب اسب میبینم... شبی خواب دیدم یه کره اسب نر از مادرش جدا شد و به سمت من امد انگار دوست داشت در کنار من باشد و پیش مادرش برنگردد، با نوازش های من اروم میگرفت.... یک بار دیگر خواب دیدم ک در جایی بودیم ک یهو یه گله اسب با رنگای مختلف از کنارمون رد شدن ک من برگ کاهوهایی ک اطرافم افتاده بود رو سمتشون گرفتم ک بهم نزدیک تر بشنیکی اسز اسب ها جلو اومد و کاهو رو از دستم گرفت و خورد اما اسبا به حدی چاق و عظیم جثه بودن ک کم کم داشتم ازشون میترسیدم بخاطر همین ازشون فاصله گرفتم اسبی ک سمتم اومد انگار مشکی یا قهوه ای بود... یه سوال دیگه ک خدمتتون داشتم اینه ک ساعت دیدن خواب تاثیری در تعبیر اون خواب داره یا نه؟ اخه من خواب دوم رو صبح بود ک دیدم... ممنون از پاسخگویی دقیق و به موقتون... 🙏❤️

مریمsays:

سلام من خواب دیدم که همراه مادرم به عروسی رفتیم عروسی خیلی خلوت بود زمان شام که رسید شام سلف سرویس بود راه رو باریک در کنار میزها بود و جا کم بود تعداد زیادی آدم جمع شده بودن که غذا بردارن منم به مامانم میگفتم نباید میومدیم به خاطر کرونا عروس و داماد را اصلا ندیدم و نفهمیدم چه کسانی هستن یک دفعه یه جایی مثل باغ بود اسب های بسیار قشنگ همراه با کالسکه اونجا بودن که خانواده عروس و داماد را سوار می‌کردن و دور باغ میچرخاندن اسب ها طلایی و بسیار زیبا بودن شبیه اسب های بسیار زیبایی که در کارتون هر میلیونیم

شهین محمودیsays:

سلام وخسته نباشید شوهرم خواب دیدن که من وایشان سوار بر بک اسب بسیار قدرنمند با رنگ طلایی وخطو ط مشکی هستیم اسب در حال حرکت است بعد از مدتی ما پایین امده ومن افسار اسب را باز میکنم واسب به سرعت میرود .

رضاsays:

خواب دیدم سه تا اسب یکی ماده و دوتا نر بودند.و اون دوتا اسب نر باهم دعوا کردند و بدن همدیگرو دندون گرفتن.

A.Msays:

سلام وقت بخیر. من خواب دیدم روی یک اسب مشکی مسابقه سوار شدم که هست خیلی تند میره و من هم که سوارکاری بلد نیستم،ازنظر افتادن ازروی اسب در حالیکه روش نشستم محکم تنه ی اسب رو بغل کردم که نیفتم.درهمین حین دستم به دوتا بند مثل کمربند ویا شلاقی که اسب رو باهاش میزنند از پهلوهای اسب رسید و اونا رو گرفتم و کمی خیالم راحت شد که نمیفتم.

بهارsays:

سلام خواب دیدم باپسرداییم تو ی زیر زمین هستیم سوسک زیاد بود وی گربه سوسکهارو میگرفت میخورد پردازیم بمن گفت بامن زندگی کن جواب رد بهش دادم البته قبلا هم خواستگارم بود الان دوتا بچه داره بعد دیدم خونه مادر دوست دوران دبستانم هستم که چند سال پیش فوت شده اومدم تو حیاطشون شلنگ آب رو ازدست مادرش که فوت شده گرفتم وحیاط وکوچه رو آب پاشی کردم بعد بخوره آب خوردم خنک بود ازشون خداحافظی کردم اومدم تو کوچه جلب درشون ی اسب سفید نر اونجا بود انگار منو میشناخت بمن ابراز علاقه کرد گفتم تو سوسک خوردی الان نمیتونم بهت نزدیک شم برو بعدا بیا یهو اسبه دهنش باز کرد و حرف زد واسم آواز قشنگ خوند وبا آوازش بهم گفت دوستم داره خیلی هم دوستم داره قشنگ حرف میزد بعد رفت که دوباره برگرده

ناشناسsays:

باسلام من خواب دیدم که شوهرم پوزه ی اسب دارد.البته خیلی واضح نبود و من فقط فک میکردم که شکل اسبه.بعدش براش بستنی اوردم اونم خورد😐

بیتاsays:

سلام دیشب خواب دیدم که رو یک بلندی همراه مادربزرگم ایستادم و در پایین بلندی یک رودخانه خروشان و پر آبی وجود داره ولی این رودخانه که خیلی هم آبش صاف نیست داخل و اطرافش پر از اسب مرده هست و من دارم به مادربزرگم این رو نشون می دم و از اون تعجب می کنم. خیلی خیلی نگرانم به خاطر این خواب لطفا تعبیرش رو بفرمایید...

زینبsays:

با درود من دیشب خواب دیدم یک اسب سیاه‌ خوش استایل و سرحال دارم . و سوارش هستم و انگار زین داشت و زین تزیینی داشت و بعد داشتم ف میکردم ی زین دیگه براش پیدا کنم . بعد دیدم خیلی سریع میدوه وقتی سوارش هستم اما خیلی رام و‌مطیع منه و آروم و دوست داشتینه. بعد دوبارع یادمه‌ ک داشتم صورتش رو‌نوازش میکردم و میبوسیدم و اون یهو بم لبخند زد. میتونین لطفا تعبیرش‌ رو بم بگین

بهجتsays:

من خواب دیدم که یکی از کارگرهای سابق شوهرم داشت به زور یک اسب خال خالی خاکستری را از بالای در به خانه هل می داد. ممنون میشم اگه تعبیرشو بگین.

نسرین مقدمsays:

سلام من دانشجوی ارشد ژنتیکم و الان دوساله پایان نامم رو ول کردم بخاطر مشغله زیاد و هرشب دارم خواب میبینم که تو کلاس PHD نشستم دیشب خواب دیدم بمن یه تشویقی دادن و دانشجوی دکترا شدم و دارم خودمو با عجله به گروه میرسونم برای اردوی درسی که بین راه سرم رو بسمت آسمون بلند کردم و اسب سفید بالداری که تو آسمان از روی سرم در حال پرواز بود و فقط من میدیدمش و بین ابرها ناپدید شد میخواستم تعبیرش رو بدونم

نادرهsays:

سلام و خسته نباشید و ممنون از زحماتتون من چند دقیقه پیش خواب دیدم که دارم با دوستم از یه مدرسه ای میریم خونه و تو راه خودم و بابام رو میبینم که داریم میریم اما بعدش یه اسب پونی پاکوتاه بود فکر کنم نژادشو نمیدونم و میاد که ازاده و شیرین و زیبا با رنگ سفید اما خال های سیاه و بنده مجردم و دخترم و اون اسبه نوزاد بابام سه سوته بهش دست زد منم اولش یخورده ترسیدم بهش دست بزنم که شاید گازم بگیره ولی بعدش مثل خمیر رام شد خیلی پشمالو و گوگولی بود همه جای بدنش پشم داشت و وحشی نبود و تز نزدیک داشتیم نازش میکردیم اونم خوشش میومد.ممنون میشم تعبیرش کنین🙏💐

زهراsays:

سلام من دیشب خواب دیدم خودم شبیه اسب بالدار تک شاخ شدم دوتا دخترامو سوار کردم پرواز کردم سایه ی خودمم روی زمین میدیدم تعبیرش چیه