س.جsays:

سلام و خسته نباشید . من بین ساعت 2 تا 3 عصر خواب دیدم که مردم ولی مادر و اطرافیان هیچ مراسمی برای من نگرفته بودند و اصلا گریه و زاری نمی کردند و ناراحت نبودند ؟ آیا خواب عصر تعبیر داره ؟

معصومهsays:

سلام .من بین ساعت ۱تا۴ظهر خواب دیدم که توی عالم برزخ هستم ولی اصلا یادم نمیومد که مرده باشم یه مردی اونجا بود که انگار مسئولیت اونجارو بر عهده داشت ازش کمک خواستم که بهم بگه چه اتفاقی افتاده برام اون هم پند تا پسر بچه رو صدا زد که بهشون گفت دست همدیگرو بگیرن و از من جای از تا از خونه های اشناهام رو پرسید که یکی تاریک و یکی روشن باشه درست نفهمیدم منظورش چیه اما جای دوتا خونه رو گفتم خونه خودمون و پدربزرگم بعد بهم گفت که تا پنجاه روز دیگه یعنی مرداد ماه دفن میشم و تا اون موقع اونجام من از خدا خواستم که بتونم برگردم بعدش از اون مرد جای خلوت و قرآن خواستم که بهم داد قبلش دیدم که جزازی هر گناه رو داشت یه جای مینوشت انگار کارش از قصد بود جلوی زنا نوشت جهنم ابدی بعدش که بهم قرآن داد رفتم که وضو بگیرم یهو خودم توی به اتاق کنار خواهرم دیدم بعدش از خواب پریدم اما شدیدا ترسیده بودم خواهش میکنم تعبیرش رو زودتر بهم بگید خیلی اشفته هستم

آذرsays:

سلام . زن داییم خواب دیدن مادرم مرده خیلی گریه و زاری و شیون کرده من و برادرم رفتیم پیشش گفتیم مادرم و نزدیک شما خاک کردیم ممنون میشم تعبیرش و بگین

فرشتهsays:

من خواب دیدم داخل یه امامزاده بزرگی هستم و شخص پیری هم درحال جان دادنه دورو ورشم خیلی شلوغه مداحم بالای سرشه و هعی میگه چه ادم خوبی که تو همچین مکانی میخاد جون بده منم خیلی ناراحت واشفته بودم بااینکه پیرمدو اصلن نمیشناسم کع یهو پیرمرد ازجاش بلمد میشه وحالش بهتر میشه نمیمیرع

مریمsays:

سلام. من خواب دیدم زن و مرد یک جا جمع شدیم و قراره یکی یکی بمیریم دقیق یادم نیس چرا. من خیلی ترس دارم و میگم با گناهایی که کردم مردنم سخته و باورم نمیشه قراره بمیرم ممنون از تعبیرتون

شقایقsays:

سلام خسته نباشید،من دیشب خواب وحشتناکی دیدم و یک قسمتش این بود یکی داشت سه نفرو میکشت ولی نه خیلی راحت در حال عذاب کشیدن بودن و داشتن شکنجه میشدن تا به مرگ برسن و منم وحشت کرده بودمو دنبال یه راه فرار چون اون شخص دنبال همه ما بود تا با شکنجه مارو بکشه و اصلا هم یادم نیست اونایی ک شکنجه شدن و مردن کی بودن ...تعبیرش چیه؟؟؟

Fatemesays:

با سلام من هم مریض هستم هم در حال طلاق از شوهرم خواب دیدم به شوهرم میگم اگه من بمیرم باز هم تو زن طلاق میدی تعبیرش چیه؟

فاطمهsays:

سلام من خوابی دیدم که بهم گفته شد تا 2 ساعت میمیری منم با تصوری که توی خواب داشتم رو به قبله دراز کشیدم و انگشتای پامو خودم بستم و کامم رو شکافتم(تصورم توی خواب این بود که باید کامم شکافته بشه) کلا کارامو خودم انجام دادم و مامانم بالاسرم بود و اصلا گریه و شیون نبود موقع جون دادن بعد از سه چهار بار نفس عمیق کشیدن دوباره نفسام برگشت ولی توی خواب میگفتم من چون کامم رو شکافتم دیگه زنده نمیمونم. حدودای 2 نصف شب بود این خوابو دیدم خیلی برام عجیب غریب بود .... تعبیر داره؟

ماریاsays:

سلام خواب دیدم همه زوج ها وارد یه ساختمان میشن که فقط وارد میشن یعنی کسی خارج نمیشه دیدم یه سری پله اونجا بود عده زیادی ازونجا بالا میرفتن بعد دیدم آخر پله ها یک اتاقک شیشه ای بود ک فقط زوج ها به اونجا وارد میشدند وقتی وارد میشدند به دستور سه تا ادم گردن کلفت شروع به رقصیدن میکردن اونجایی ک میرقصیدن هیچی نبود فقط فضا بود فقط تاریکی برد. بعد هرزوجی ک زیاد از حد میرقصیدن باهمون اتاقک پرتاب میشدن و میمردن. من فقط نظاره گر بودم. اما یک لحظه خودم را جای دختری دیدم ک با دوست پسرم(که درواقعیت هم دوست پسرم بوده) بودیم و میرقصیدیم یه نگاه ب دوست پسرم کردم و اون سه تا گردن کلفت دستور مرگ مارا دادند بعد دوست پسرم منو بغل کرد و گفت چیزی نیست اروم باش که یهو اتاقک پرتاب شد و من از شوکش به خودم اومدم دیدم روی پله ها وایسادم بعد دیدم ک برادر کوچکم هم روی پله ها بود وقتی اون صحنه ترسناک رو دیدم بابرادرم سریع از پله ها پایین اومدیم و فرار کردیم . میشه خوابم رو تعبیر کنید؟

خواب_زدهsays:

سلام خسته نباشید . من خواب دیدم دارم وارد راهروی بیمارستان میشم خیلی ترسیده بودم . میدونستم یکی مرده اول فکر کردم مادرمه ولی دیدم رو صندلی نشسته و گریه میکنه . فکر کردم بعدش پدرمه ولی مادرم میگف داماد منم گریه میکردم چیشده بابام رو دیدم که اونور تر ایستاده بعدش فکر کردم برادرمه ولی فهمیدم دامادمونه خیلی گریه کردم میگفتم خواهرم خیلی جوونه خواهر زادم اومد پیشم خیلی حالم بد شد بغلش کردم خیلی شدید گریه میکردم میگفتم تو هنوز کوچیکی . خواهر اومد پیشم ولی اصلا گریه نمیکرد ناراحت نبود به من میگفت چرا گریه میکنی بهتر که مرد من میام پیش شما زندگی میکنم منم خیلی شوکه شده بودم لطفا تعبیرش کنید

لیلیsays:

سلام خسته نباشید دیشب خواب دیدم یه دوسه روزی بیشترزنده نیستم وقراره بمیرم وتوی خواب خییییلی ازبابت این موضوع ناراحت بودم لطفاتعبیرش کنید،،ممنون وسپاس

حنا نیکsays:

سلام . روزتون بخیر. من دختر مجردی هستم که دیشب خواب دیدم که تو یه جمعی بودم که همه برام اشنا بودن وچند تا فامیل هم بودن ( زن دایی مامانم هم در خواب بودن) همه با هم بودیم و تو یه جمعی بودم که انگار تو سفر بودیم که نمیدونم چی شد که متوجه شدم که ما مریم چند وقته و انگار تازه متوجه شدم و همچنیین تعدادی از کساییی که تو جمع بودن متوجه مرده شدنشون شدن که انگار تازه متوجه شدن از اون جمع فقط متوجه شدم زن دایی مامان زنده هستن . یکی از اون جمع برای اثباتم دست کرد تو تلویزیون بود فکر کنم و رد شد ازش منم همینن کار رو با تردید کردم که دیدم واقعا دستم رد میشه ولی کاملا رد نشدم. یکی از اون ادم ها داشت تعریف میکرد که انگار سر همین سفر مرده بودن وتازه متوجه شده منم داشتم فکر میکردم وفقط یه چیزی یادم اومد که وقتی تبلتمو دزدیدن ( که واقعا دزدیده شده ) همون موقع منم دزده کشته فقط این اومد تو ذهنم که من اون موقع کشته شدم . زن دایی مامان تو حمام بودن و داشتن بقیه متوجه اش میکردن که ماها زنده نیستیم و یکم جو بعد از فهمیدن درهم برهم شده بود وهمه یه جورایی مضطرب شده بودن و ناراحت از اینکه مردن و منم از مضطرب بودن جو نگران واسترس گرفته بودم. و متعجب بودم اینقدر سریع اتفاق میوفته که ادم متوجه نشه اصلا ..... ببخشید طولانی شد....

محمد شعاعیsays:

سلام من دوبار به فاصله ۱ هفته خواب دیدم‌تا به الان که داخل یه جمعی هستیم و قرار تک تکمون کشته بشیم. من کسیو از اون جمع نمیشناختم ولی حس میکردم همه اشنا هستن و خیلی حس ترس وحشتناکی بود میشه لطفا تعبییرشو بگید؟ واقعا حالم جالب نیست ۲ بار تا الان یه همچین خوابی دیدم لطفا کمکم کنید

مریمsays:

برگشت کفت تو نباید منو میدیدی وقت مردنت نرسیده من باید لالت کنم یه چیزی میریخت دهنم من جیغ میزدم همسرمو صدا میکردم همون لحظه که جیغ میزدم باخودم میکفتم هنوز لال نشدم ریخته که وسط جیغ زدنام وکمک خواستنام بیدار شدم

hanasays:

سلام من حدود ساعت 4 تا 5 صبح خواب دیدم که وارد اتاقم میشوم و تعداد زیادی گرگ بزرگ در انجا ایستاده اند و من همراه مادرم و داییم سعی میکردیم خودمان را نجات بدیم مادرم با پاشیدن کرم مرطوب کننده به دهان انها باعث سبز شدن صورت انها و مردنشان میشود و فقط یک گرگ مانده بود و کرم هم تمام شده بود من و مادرم و داییم نشسته بودیم که ان گرگ وارد اتاق شد و هرچه به مادرم میگفتم فرار کنیم میگفت نمیشه و بعدا به من گفت چرا جلوی دایی گفتی فرار کند دکتر به او گفته تا 2 ماه دیگر میمیرد و دیگر براش فرق نمیکنه اما من گفتم شاید تا اونموقع خوب شود بعد فقط اون یک گرگ در اتاق من بود و من و مادرم و داییم و مادربزرگ و پدربزرگم میخواستیم انرا بکشیم و در سمت دیگر خانه بودیم چراغ راهرو را روشن کردیم تا گرگ به سمت چراغ بیاد ارام امد سمت ما مادرم به دهانش کرم گزاشت اما او نخورد و بعدا خود به خود مرد و ما سر سفره نشستیم تا شام بخوریم اما همچنان میگفتند داییم تا 2 ماه میمیرد اما حالش بد ندود ولی در خواب من سنش کمتر از سن واقعیش بود

ارمان حسینیsays:

سلام و خسته نباشید خدمت شما..خواب دیدم که قراره روحم از بدنم جدا شه ،ولی این اتفاق نیفتاد و اون شخصی که مسئول این کار بود بهم گفت که فعلا روحت جدا نمیشه،ولی من خیلی ناراحت بودم که نکنه آدمه خوبی نبودم و اون دنیا باید جواب پس بدم و خیلی شرمنده بودم، تا اینکه توی خواب فهمیدم ۲روز بعد قراره روحم از بدنم جدا شه و بمیرم..البته خوابم‌ تا جدا شدن روحم ادامه نداشت و بیدار شدم..آدمی هستم که خیلی کم خواب میبینم

مهسا افشارsays:

سلام امشب ساعت سه تا سه و نیم بود که از خواب پریدم خواب دیدم تو خونه در حال حرف زدن با بقیه بودم که یهو حس جردم خون به بدنم نمیرسه جوری که ناخن هایم تغییر رنگ دادن و خودم به راحتی ناخن کوچیک دست چپم را از ته کندم ترسیدم و بقیه رو صدا زدم وقتی که کنارم بودن یهو از بدنم خون اومد از دستام بازوهام و همینطور شکمم شروع به خون اومدن کرد خیلی ترسیدم بدنم میلرزید رنگ خون قرمز خیلی تیره بود ولی معلوم بود که خونه یهو از خواب پریدم و هنوز دارم عز ترس میلرزم

مرادsays:

سلام خواب دیدم قرار است بمیرم ولی گفتم قبل از مردن بذار آیت الکرسی بخوانم بعد بمیرم خواندم ولی نمردم تعبیرش چیست لطفٱ زود جواب دهید ممنون

مهسا افشارsays:

سلام دیشب ساعت ۴-۵بو که خواب دیدم گنج پیدا کردم خیلی زیاد بود طلای زرد مثل یه تپه بزرگ همش سکه و جام و... بودن دو تا جام برداشتم و رفتم که به نامزدم خبر بدم ولی انگار یه نیرویی اون جام ها رو به سمت همون غاری که گنج بود میکشوند مث اهن ربا برگشتن به سمت گنج به نامزدم گفتم رفت ببینه اونجا رو اما نتونست باباهامون هم فهمیدن من رفتم که گنج و نشون نامزدم بدم اما دیدم زمین خالی شده و چیزی نیست جز همون دو تا جام طلایی که من بر داشته بودم انگار زیر زمین خالی شده و طلاها رفتن تو چاه لطفا تعبیرشو بگید ممنون و خسته نباشید

مهسا افشارsays:

یعنی برای خود من مفهومی نداره???

Fatemeesays:

سلام من خواب دیدم توو یه بیمارستانم دارم یه زنو که در حال زایمان نگاه میکنم با مادرم .پرستارا هی ساعت میگرفتن ببینن کی وقتشه که فارغ شه بعد یدفه صدای شیون یه پسر جوون به گوشم خورد که درد داشت و هی میگفت ای سرمم بعد یدفه صدا قطع شد رفتم دیدم که یه سر درد گرفت مرد جونه یه مرد سن داری ام پیشش بود که انگار من میشناختمش تعبیرش چیه؟

زیبای غمگینsays:

سلام من امشب در خواب دیدم چند روز خیلی حالم بد بوده و مرگم خیلی نزدیکه و هرلحظه منتظر مرگ بودم که بلند شدم از جای خواب رفتم جلوی آیینه به خودم گفتم شاید خدا می خواد تو این جهان بمونم که دیدم کم کم انرژی گرفتم و به زندگی ادامه دادم تو خونمون یه مهمونی بود بین دو تا خانواده ی فامیل که مدت زیادی با هم قهر بودند و چند سالیه آشتی کردن

.....says:

سلام خسته نباشید. من قبل از طلوع افتاب خاب دیدم که زمان مرگم فرا رسیده و مادرم بالا سرم ایستاده و من میروم داخل یک استخر ۱ متری که ۲ عدد آب به داخل استخر ریخته میشد . ۱: آبی که پاک نبود .۲: آبی که پااک بود من داخل استخر به شدت داشتم گریه میکردم و مادرم هم گریه میکرد . من بعداز چند دقیقه از داخل استخر بیرون امدم و گریه کنان دست مادرم را گرفتم و رفتیم به بیرون از ان منطقه و زمان مرگم به تاخیر افتاد و بعدش هم یادم نیست که چه اتفاقی افتاد . تعبیر این خاب چیست !

علیرضا سعیدی کیاsays:

باسلام خواب دیدم درحال مرگ هستم و لحظات آخر رو میگذرونم میدونستم یکی پشت سرمه ولی نمیزاشتن ببینمش میگفتن برگردی مردی،از صدایی که میومد وقت خواستم گفتن اگه واقعا میخوایش تاآخرامسال وقت داری.تعبیرش رو بفرمایید ممنون میشم

Thmasbsays:

خواب دیدم از حیاط اومدم داخل خونه عیده و مهمون میادو میره منم مشغول دوستم تو حیاط.رفتم داخل یه تخت بزرگ تو خونمون بود سه تا پیر مرد با ریشا و موهای سفید دراز کشیده بودن.وسطی درحال مرگ بود و قد بلند سمت چپی یه پیرمرد نسبتا کوتا ولی زنده نمیدونم به یه دلیلی خوابونده بودن کنار پیر مردی که درحال حون دادن بود.اما برگشتم سمت هنه داشتن گریه میکردن گفتم چی شده گفتن دایی رفته یه اقایی رو اورده خوابونده سمت راست پدر بزرگ نا مرعیه ولی پدر بزرگ باهاش حرف میزنه و بهتر میشه من گعتم یعنی جی ک.نامرعیه من میبینمش تا برگشتم دوباره ببینمش دیدم دراز کش وسط خونه همون حالی ک مرده میخوابه به پشت روی زمین جلوی پامه بهم گفت تو بچه ی تاریکی تو درونته.تو.. باقیشو دقیق یادم.نیس ولی انگار منظورش این بود بین دو دنیایی.فک.کنم به این دلیل بود ک.میدیدمش.حسی ک.خواب بهم داد وحشت کامل بود و فک کردم من بین دو دنیام.عالم غیب و این دنیا.بعد دوروبرمو نگاه کردم هیچکس نبود چند دقیقه دست و پا زدم که از خواب بیدار شم نمیشد ولی گفتم دستو پا بزنم اقلا ازین دنیای غیب بیرون بیام انقد دست و پا زدم دیدم انگار فضای اطرافم مث جسم نرمی ک ازش رد میشی تکون میخوره داره ضای اطرافم میلرزه اونقد دستو پا زدم تا بیدار شدم از خواب

mrjjrdsays:

خواب دوست مرده ام رو دیدم که زنده شده ولی منتظر مرگه خیلی گریه کردم توو خواب میخواستم واسش یه کاری کنم ولی نمیخواست ببینم حتی خونوادش هم میگفتن ولش کن دیگه بعد به سختی رفتم توو اتاقش گفتم میشه یه کاری کرد گفت نه من باید بمیرم اینم دلیلش یه کاغذ در اورد نشونم بده که من از خواب پریدم ...دوستم ۱ساله مرده

میرزاییsays:

سلام.من خواب دیدم عزرائیل اومده وموقع مرگم رسیده.بعد یهو یه حالتی مثل جان کندن گرفتم.تعبیرش چیه؟

علیرضلsays:

سلام،حدود ساعت ۷ صبح خواب دیدم بابام میگه من دیگه دارم میمیرم تعبیرش چی هست؟ممنون

فرزاد قلوانیsays:

سلام خسته نباشید ببخشید من خواب دیدم جای یک خونه ای که نمیشناسم یک نفر داره در میزنه درو باز کردم اون فرد با گریه شدید گفت کمکم کن اون میخواد منو بکشه دیدم یک نفر با یک قیافه خنده دار و با خنده داره اون رو نگاه میکنه گفتم نکنه ملک الموت هستش؟گفت آره خودشه گفتم نترس یک لحظه اس نمیدونم کجا رفتم اما اومدم دیدم در خونه بازه و اون فرد غریبه داره کنار دیوار قبض روح میشه تعبیرش چیه؟؟؟ تورو خدا کمکم کنید خیلی ترس دارم پ.ن:این خواب رو روز 10 ماه رمضان دیدم ساعت 13:34

زندیsays:

سلام بین ساعت 10 تا12 ظهر خواب دیدم که قرار است روز بیست و سوم ماه رمضان که چند روز دیگر بمیرم، این از طریقی به من فهمانده شده بود، ولی مرگ به نظرم سخت و دردناک و عجیب نبود، مثل مسافرت بود... تعبیرش چیه؟

الsays:

سلام من يه دختر ٢٨ ساله هستم ديشب شب قدر بود و من خواب ديدم كه در حال مرگ هستم و دكتر به مادرم ميگفت كارش تمامه اگه اين امپول رو بزنه ميخوابه و راحت ميميره، خودم باورم نميشد كه دارم ميميرم همه اطرافيانم ابراز دلسوزى ميكردن و اينكه كسى كه دوسش دارم رو هم فكر ميكنم توى خوابم ديدم، لطفا بگيد تعبيرش چى ميتونه باشه ممنونم مدير عزيز

مبیناsays:

سلام خسته نباشید ❤ من وقتی خواب میبینم و بیدار میشم زیاد یادم نمیمونه ولی چیزایی ک یادم هست رو میگم خواب دیدم که قرار بود بمیرم و خیلییی میترسیدم... حتی میترسیدم اگر برم توی قبر نکنه ی دفعه زنده بشم.. به خاطر همین یه گوشی برداشته بودم ک با خودم ببرم توی قبر :| ترس از مرگ بود ولی آخرش نفهمیدم مردم یا نه

Atefe Rahimisays:

سلام خواب دیدم قراره بمیرم هم من وهم مادرم بعد یهو سرم شروع کرد به یه جوری شدن انگار رو ویبره بود که قشنگ توخواب حسش کردم بعد یهوداشتم میمردم و داشتم جون میومد بیرون که قشنگ حسشون میکردم که یهو برگشتم دنیا بعد گفتم ا چرا نمردم پس

Atefe Rahimisays:

خب ببخشید من آخه روح از بدنم اومد بیرون بعد یهو برگشت توجسمم گفتم ا چرا اینطور شد تعبیرش اینه؟

شیما طاهریsays:

سلام ببخشید خواب دیدم دارم جون میدم حتی نمیتونستم مامانمو صدا کنم و مامانم اون اتاق داشت کاراش. عا دی میگفت انجام بدم نمیفهمید‌تو‌دلم داد میزدم مامان و لی نمیشنید تعبیرش چیه

مهسا صالحیsays:

سلام ببخشید من یه خواب بد دبدم .خواب دیدم بهم گفتن قراره تا چند روز دیگه بمیری .انگار از طرف خدا بهم گفته بودن .بعد همه میومدن دیدنم .من از شون حلالیت می گرفتم.اونا هم پول میدادن بهم .گریه هم میکردیم . خیلی ترس داشتم هر لحظه ممکن بود بمیرم .این تعبیرش چیه

سجادsays:

سلام من شب خواب دیدم قراره بمیرم یجورایی انگار دکترجوابم کرده همه جمع شده بودن دوست اشنا همسایه ها که من جون بدم و مراسم تشییع رو انجام بدن حتی قبرمو کنده بودن دوباره پرش کرده بودن نمیدونم چرا ؟ دنبال عکسم بودم که بدم بعده مرگم رو اعلامیه بزنن پیداش نمیکردم، تو خیابون دوستام رو صدا میزدم میومدن گریه میکردم حلالیت میطلبیدم که بیدار شدم ازخواب، اگه تعبیر این خواب رو بهم بگید ممنون میشم،یا به ایمیلم بفرستید باتشکر از شما

مریم شاه آبادیsays:

سلام من امروز مادرم را روی تخت خانه ای در حال مرگ دیدم وداشت وصیت میکرد ممنون میشم اگه تعبیر کنید

هستیsays:

سلام من شب ک خوابیدم خواب دیدم موقع مرگ خودم رو میدونم و هممش انتظار مردنم رو میکشم ولی آخرش بدون این ک خواب مردنم رو ببینم ساعت ۳ از خواب بیدار شدم.تعبیرش چیه؟ممنون میشم بگید.

نرگسsays:

سلام. من خواب دیدم درحال مرگم همه تنم سرد شده بود و لرز ولی هنوز حون داشتم باهمون حالت یادم اومد باید اشهد بگم تا بمیرم تا همه اشهدم رو گفتم بعد از لااله جون دادم... دقیق یادم همه تنم از حرکت افتاد اما بازم هوشیار بودم حتی بردنم نمازمیت بخونن برام همه چی رو میدیدم اما نمیتونستم حرف و حرکتی داشته باشم..حتی بصورتی بود که اولی که مرده بودم دستا و پاهام کج بود اذیت بودم تا وقتی که صاف کردن وگذاشتن کنار بدنم دستم رو..توی خابم بعد از نمازمیتم جسمم ایستاده رو که بسختی توانایی حرکت داشت بردن توی مجلسی و یادم نیست بقیه هم متوجه حضورم بودن یا نه..اما موقع اشهد دادن رو هنوز یادم چجوری تنم میلرزد و بعد اروم گرفت...چه تعبیری میتونه داشته باشه؟صدقه باید بدم؟

سارا رضائیsays:

سلام من خواب دیدم مادر بزرگم داره میمیره وحالشون زیاد خوب نبود،وتقریبا بیشتر اقوام دارند باایشون خداحافظی و گریه میکنند وقتی خداحافظی شون تموم شد ،مادربزرگم گفت من یه لحظه میرم بیرون ولی هیچکس حق نداره که دنبال من بیاد بعد مدتی فهمیدیم مادر بزرگم قرص خورده وبردنش بیمارستان و بعد چندروز مرخص میشه ودیگه نمیمیره ،ممنون

فاطمهsays:

سلام خوابم رو تعبیر کنید لطفا خواب دیدم بر اثر باران سیلی بزرگ‌همه دنیا رو گرفته کل کره زمین رو بعضی از خانه ها رو آب گرفته ولی خانه ما هنوز سالم بود آب باران و سیل کثیف و گل آلود بود بعضی ها غرق شده بودن ولی بعضی ها هم در حال فرار بودن ولی میدانستم عاقبت همه میمیرن خانوادم رو گُم کردم خودم اسیر آب شدم با آب جابه جا میشدم عده ی شنا میکردن عده ای ۵رق میشدن ناگهان دیدم موجوداتی ترسناک به سرعت به طرف من شنا میکنن زیاد بودن و خیلی سریع شنا میکردن من و یک نفر دیگه بودیم فرار کردیم ولی آن ها به ما رسیدن مارا گرفتن نفهمیدم چه به سر آن یکی آوردند ولی میدانستم هر دو مارا می کشند به همین جهت شهادتین را داشتم می گفتم و آن ها بدن مرا تکه تکه میکردن و درد می کشیدم متوجه میشدم که ناگهان از این کار دست کشیدند و من را به جایی دیگر بردند ولی همچنان اسیر آن ها بودم و در فکر فرار

زهراsays:

سلام دیشب خواب دیدم توی اتاقک خیلی کوچیک که یه پنجره و در داشت و هر دو رو قفل کرده بودم هستم. به نظر میرسید که این اتاقک بالای پشت بام یک ساختمان خیلی بلند بود چون از پنجره میتونستم چرخ و فلک شهر بازی رو ببینم که نسبتا نزدیک ساختمون بود و ارتفاع زیادی داشت. یکهو احساس لرزش کردم و بعد احساس سقوط از ارتفاع رو داشتم اما به اینور و اونر پرتاب نمیشدم گوشه اتاقک ایستاده بودم و دستامو بالای سرم گذاشته بودم و دگ وقتی حس کردم که نزدیکه به یک جایی برخورد کنم اشهد مرگ رو خوندم و یهو از خواب پریدم ممنون میشم تعبیرشو بگید ?

پوریاsays:

سلام من خواب دیدم که یک غریبه که خیلی کلافه بود و بچه ها و نوه ش رو به دیدنش اوردم و بعد خوشحال شد وبعداز دیدار با خانوادش مرد

زهراsays:

سلام. نزدیکای صبح خاب دیدم همه اقوام خانه مادربزرگ جمع شدیم .یه عده ای نان محلی میپختن.منتظر مرگ یکی بودیم ولی بهمون نگفته بودن که مادربزرگ برا همین کسی مشکی نپوشیده بود ولی من یع روسری سیاه سفید پیدا کردم پوشیدم یهو مادربزرگم از در وارددشد اومد داخل بردنش تو اتاق رو به قبله خابید بعد که اومدم دیدم فوت کرده و صورتش سفید شده بعدشم که همه فهمیدن و کلی گریه کردیم.تعبیرش چی میتونه باشه؟؟؟

Saeedisays:

سلام من بین ساعت ۱ تا ۵ عصر خواب دیدم که در آمبولانس هستم و در حال مرگ هستم و از کودکی تا اون روز رو مثل یک فیلم سری میبینم و مطمئن بودم که دارم میمیرم و از خدا خواستم که نمیرم و باز به زندگی برگشتم اما بعد از آن که بهوش آمدم شنیدم یکی از آشناهام مرده و خیلی ناراحت شدم تعبیرش چیه؟

لیداsays:

سلام من خواب دیدم یهو پدر اومد با حالت بیجان و افتادن و به ما که شامل منو مادرم بودیم گفت خداحافظ و مرده و در همان حین من خم شدم و پدرم را بوسیدم و سریع بهش میگوییم و که شهادتین را بگو و خودم تکرار میکنم که او هم تکرار کند و احساس میکنم یک لحظه دندان هایش که مصنوعی هست بزرگ شد و نزدیک لبش شد. ولی در همان حین دیدم دوباره چشمش را باز کرد و بلند شد و نشست و به مادرم نگاه میکند و میخنند.

مهديsays:

سلام من پسر ٢٨ ساله ام. من ساعت شش بعدظهر خواب ديدم كه يه لحظه از طرف خدا يه نوشته اي كه فهميدم مرگم فرارسيده رو ديدم (كه الان يادم نيست) كه فورا اشهد خودم رو خوندم و افتادم زمين و خواهرم بشدت گريه ميكرد و زبونم بند اومده بود و واسه برادرم كوچك و حتي بزرگم مهم نبود كه دارم ميميرم ميخنديدند همين بيشتر عذابم ميدادم و نميتونستم فرياد بكشم. خواهرم و دوستم خيلي ناراحت و گريان بودن تورو خدا تعبيرش چي ميشه ؟؟؟؟؟؟

هاجرزرگانیsays:

سلام من خواب دیدم ک داییم ک پدرشوهرم هم میشه در خونه رو زد حالش بد بود گفت بیا کمکم کن خودشو انداخت بغلم بعد زنداییم هم هیچ عکس العملی انجام نمیداد فقط نگاه میکرد خیلی هم بی تفاوت بود بعدش ب زور رسوندمش بیمارستان هی میمرد و زنده میشد ک اخر هم مرد بعد از چند لحظه زنده شد منم هی گریه و زاری میکردم

حدیثهsays:

سلام .خسته نباشید .من در ساعت ۳ تا ۵ عصر خواب دیدم که در حال مردن هستم و همه دارند میبیند که من دارم میمیرم و گریه میکردند .وهمه دور من جمع شدند ومشکی پوش هستن اما یهو حال من خوب میشود و همه خوشحال میشوند .

رعنا برهانsays:

با سلام ، نزديك صبح خواب ديدم مادربزرگم كه چندين سال پيش فوت كرده ، داره جون ميده توي خواب مراحل جون دادنش رو مي ديدم كه اول كمي گيج بود بعد مردمك چشماش باز شد و وحشت كرد ولي نمي تونست حرف بزنه ، خيلي عذاب مي كشيد ، اون لحظه داشتم فكر ميكردم حتما يه نفر رو از خودش ناراحت كرده كه اينجوري جون ميده ، بعد يك نفر ايشون رو تو كفن پيچيد ولي مادربزرگم نشست و احساس من اين بود كه مرگش كمي به تاخير افتاده ولي به زودي دوباره ميخاد جون بده

امیر ارسلانsays:

سللم من صبح ساعت ۱۰ بود خواب بودم خواب دیدم توی لیفت هستم و لیفت داره خوردتر و خوردتر‌میشه و منو به خودم فشار میده و مطمین بودم که دارم میمیرم دیگه هیچکس هم نبود تنها بودم خیلی حس بدی داشت واقعا وحشتناک بود داشتم با خوردم کلمه اشهد رو میخوندم دیگه کلا میدونستم میمیرم و در حال جون کندن بودم

کیمیاsays:

سلام وقت بخیر من امروز حواشی ساعت ۷ صبح خواب دیدم که مادرم قرار بود فوت کنه و بهم گفت یعنی من الان اخرین باره میبینمت منم با گریه و زاری گفتم اره بعد خیلی محکم بغلم کرد و محکم پشت سر هم همدیگرو میبوسیدیم بلکم دلتنگ هم نشیم خیلی بد بود خیلی ممنون میشم تعبیرش رو بگید

فاطمهsays:

سلام شوهرخاله ی من چندین سال پیش فوت کرده که دیشب مادرم میگفت که خواب دیدم شوهرخواهرم با زور میخواست مرا با خودش ببرد و من میدانستم که او مرده است با او نمیرفتم که اخرش راضیم کرد.. تعبیر این خواب چیه و اینکه همان شب مامانم خواب دیده که نمیتونه نفس بکشه و تو باخودش میگفت حتما میخوام جان بدم که اینجوری شدم تعبیر این خواب چیه؟ ممنون میشم اگه پاسخگو باشین

Fatemehsays:

سعلام من دیشب خواب دیدیم که زنعموی من درحال مرگ است و ما به خانه آنها رفتیم که خیلی آدم نشسته بودند و ما ی عالمه حلوای زرد رنگ درست میکردیم با خلال پسته و بادامو از اینا و همه ازش میخورن تعبیرش چیست؟

نادیاsays:

به تازگی آزمایشی دادم که خیلی خوب نبوده حالا دکتر برام کولونوسکوپی نوشته وقراره ۱۰ روز دیگه جوابش رو ببرم نشون دکتر بدم ، دیشب توو خواب دیدم دکتری بهم میگه تو ۱۰ روز دیگه میمیری ، ممنون میشم تعبیرش رو بهم بگید

شیواsays:

دیشب خواب دیدم من و چند نفر از دوستای قدیمیم بودیم. تو یه خونه ای احتمالا خونه قدیمی پدریم. و اولش دیدم که بچه ی 6 ماهه ی یکی از دوستامو دزدیده بودن. من اصلا یادم نمیاد اون دوستم کی بود. و بعدش دیدم همون دوستم که اصلا نمیدونم کدوم دوستم بود یه دختر حدودا 12-13 ساله هم داشت که فریاد میکشید به مادرش میگفت من دارم میمیرم و الان فقط تو باید بگی که من بمیرم یعنی میخواست یه جوارایی مادرشو به مرگش راضی کنه. همه ی ما زبونمون بند اومده بود و من به زور تلاش میکردم کلمه ها رو به زبون بیارم. یادمه که به زور گفتم نهههه تو نباید بمیری و فکر میکنم خیلی از خودم صداهای وحشتناکی دراورده بودم چون ساعت حدود 5 صبح شوهرم برام آب آورد و گفت خواب بد میدیدی. البته فکر میکنم تو همون اثنا بچه ی 6 ماهه ی دوستم پیدا شده بود. نمیدونم تعبیر این خواب چی میشه. ممنون میشم جواب بدید.

یاسsays:

سلام من خواب دیدم دارم بااتوی خونه داداشم لباس اتو میکنم یهو دچاربرق گرفتگی داشتم از مادرم درحالی ک احساس میکردم دارم میمیرم ونمیتونستم حرف بزنم فقط بانگاه درخواست کمک میکردیم ومیگفتم نمیخوام بمیرم تکون ولرزهم شدید نبود

Honeysays:

سلام،من نزدیک ساعت یک بامداد خواب دیدم در یک مکان پر از نور و روشنایی به همون حالتی که خوابیده بودم دراز کشیدم نورش خیلی زیاد بود ولی چشم منو اذیت نمی کرد انگار بهم الهام شده بود میخوای بمیری یا نه؟ ولی انتخابش با خودم بود احساس خیلی خیلی خوبی داشتم اصلن ترسی نداشتم بعد مردنو انتخاب کردم بعدش یه فردی سمت راست نزدیک پاهام ایستاده بود فهمیدم عزرائیله کف دست راستشو بسمت من گرفت و گفت به اذن خداوند روح این بنده رو میگیرم بعدش حس کردم دارم قبض روح میشم ولی لحظه آخر یاد مادرم افتادم پشیمون شدم و یهوی چشام باز شد و بیدار شدم ،طی این خواب اصلن حسه بدی نداشتم سبک بودم چهره ای عزرائیل رو ندیدم فقط چهره اش سفید بود لباسش سفید بود ،خواهش میکنم راهنماییم کنید فکرم مشغول این موضوعه

مهتاب مهریsays:

سلام من حدودن ساعت ۲۰:۳۰ بود که خواب دیدم یه جا نشتم من انگار بهم خبر داده بودن که امروز میمیرم و انگار داشتم نفس های اخرمو میکشیدم و خیلی عمیق میکشیدم نفس هامو خیلی ترسیده بودم و. انگار یه ماشینی اون سمت ایستاده بود داشت چک میکرد و من با همون نفس ها بیدار شدم میشه تعبیرشو بهم بگین چون حس بدی داشتم بعد خواب

پرستوsays:

من از بچگی گاهی خاب میبینم که یا تو دریا یا توی اب زیاد واینجور پیزا دارم غرق میشم اما درنهایت با هزار زور زحمت ب خشکی میرسم تعبیرش چیه؟ و گاهیم خاب میبنم دارم جون میدم بعد ک میبینم دارم جون میدم شهادتین میخونم ؟؟

هانیsays:

من یه بیماری دارم و شده گاهی خواب دیدم که توحرم امامان معصوم هستمو شفای اون بیماریمو میخام یه بار خواب امام زمانو دیدم و ازش خاستم دست بکش به صورتم تا بیماریمو شفا بده وایشونم دست کشید ولی تو خواب ترس داشتم اروم نبودم؟از این خابا ک توحرمم گریه زار میکنم شفا میخام زیاد میبینم تعبیرشو میخام لطفا بگین

امل شریفاتsays:

سلام بین ساعت ۴ تا پنج صبح خواب دیدم تو یه کلاس درس نشستم و همه به جز من و خانم کنار دستم بچه ان و او تدریس کلاس بهم گفت ملک الموت هست و باید توبه کنم تا وارد بهشت شم و منو برای تنبیه کنار دیوار کلاس برد و یه مقوا گذاشت دهنم تو دلم از ته دل استغفار کردم خندید و گفت بیا بشین میری بهشت

س لطفیsays:

سلام من خواب دیدم یکی داره من رو هل میده ومی گه تو باید بمیری ولی پسر عموم یک روز ضامن شد به نظر شما تعبیرش چیه

فاطمهsays:

سلام صبحتون بخیر من یه خانومی هستم که تازه ازدواج کردم و بخاطر اینکه منزل شوهرم توی یک شهر دیگست مجبور شدم نقل مکان کنم و از خانوادم جدا بشم...امروز صبح ساعت ۵و پنجاه هفت دقیقه داشتم خوابی میدیدم که یادم نمیاد فقط آخرش سر مادرم که به حالت ماسک بود توی دستم خونی و قرمز بود منم دیدم داره میمیره بهش گفتم دوسش دارم اونم بهم گفت دوستم داره خیلی گریه کردم وقتی بیدار شدم ...من دلتنگشم هستم بخدا گریم بند نمیاد دوست دارم برم ببینمش نکنه خدایی نکرده اتفاقی براش بیوفته..تعبیر چیه

طاهرهsays:

سلام دیشب خواب دیدم قبض روح شدم و مردم واقعا دردناک بود دو بار پشت سر هم این خواب رو دیدم

الههsays:

سلام دیشب که اربعین بود خواب دیدم به عزراییل لبخند میزنم ووقتی از خواب بیدار شدم دیدم دهانم به حالت خنده باز است

محمد ملاحsays:

سلام من امروز خواب دیدم که داخل مسجد شدم برای نماز خواندن که یهو موقع شروع نماز صدای وحشتناکی آمد وهمه ی نمازگزاران در حال مرگ بودم حتی خودم وموقع مرگ اشهد به زبان میاوردم

مریمsays:

سلام من خواب دیدم مادربزرگم که پارسال فوت شدن در خواب در حال مردن هستن ولی فقط من و دختر عمه ام پیشش بودیم و من خیلی گریه کردم در حدی که احساس کردم خودم دارم خفه میشم و میمیرم و بعد از خواب پاشدم.

یونس سروشsays:

سلام من دیشب یه حالتی در بدنم ایجاد شد نمی دونم خواب بودم یا در واقعیت بود یا بین خواب وواقعیت یعنی بیشترش به واقعیت نزدیک بود بدنم یه حالتی شد بعد من فکر کردم یعنی حدسم این بود که دارم قبض روح میشم یا داره روح ا بدنم خارج میشه با خودم گفتم دارم میمیرم تنها چیزی که من یادم امد رفتم سراغ شهادتین یعنی تلاش می کردم که این کلمه بگویم یعنی کلا دیگه هیچی یادم نبودگلمه اشهد گفتم (اون حالتی داشتم یعنی از100درصد درنظر بگیری 70درصد بیدار بودم 30درصدش خواب بودم )دیگه فورا یه حرکتی کردم از خواب بیدار شدم چون من حس می کردم اون حالاتی برام پیش امده همان حالات روح گفتن از کجا این لهام شده که من چیزی فکری کنم وفورا یاد اشهد بیفتم نمی دونم تعبیرش چه میشه اگر در حالت خواب باشه تعبیرش چه میشه /یا در واقعیت که خواب هستی وهوشیارهستی مثلا چرت هستی تعبیرش چه میشه////یا نکنه کسی چشم زخم یا چیزی که اجن ها چیزی برای من فرستادند که مرا اذیت کنند ///اگر میشه جواب این پاسخ بدهید (بازهم میگم اون حالت برای من پیش امد شبیه قبض روح یعنی هوشیاری داشتم کاملا خواب نبودم مثلا ادم خسته هست چرت می زنه مثلا می شنوه اما توان حرف زدن یا حرکت کردن به خاطر خستگی نداره)

مریمsays:

باسلام خدمت شما من دیشب خواب دیدم دست پدربزرگم که الان زنده هستن ولی یکم مریضن رو دیدم گرفتم که کمکش کنم از آشپز خانه بیاد تو سالن وقتی آوردمش تو سالن یهو دیدمش در حال مردن وجان دادن است و مرد.ومن هم یکم ترسیدم وبه بقیه خبر دادم خیلی اطرافیان گریه نمی کردن...وبعد دیدم قبرشو پشت دیوار حیاط تو کوچه میکنن من هم عصبی شدم وبه دایی ام گفتم چرا تو قبرستان نمیبریدش اونم یه داد محکم سر من زد،،،باتشکر

فاطمهsays:

سلام من دیشب خواب دیدیم که من در خواب آرزوی مرگ دارم و میخواهم بمیرم و عموی من میخواست دست منو بگیره و دعای توی قبر را بخاند اما گف نوبت تو نیس و دست پدر من را گرفت و برای او خاند تعبیرش چیست؟

سوگلsays:

با سلام خواب دیدم شوهرم جلوی چشمم خشکش زده بود و سکته کرده بود و چشاش باز مونده بود و هر کاری،میکردم بیدار نمیشد و منم جیغ و خودمو میزدم و گریه میکردم

مریمsays:

با سلام. مادربزرگ پدری شوهرم تقریبا 70 روز است که فوت شده است. دختر خاله ی همسرم در خواب خود مادربزرگ همسرم را میبیند که چهره اش ترسناک است، و به دنبال او می آید و به او میگوید به حاج خانم که مادرشوهر من میباشد بگو من سردم است پتوی من را بده.

Mehdisays:

سلام خسته نباشید،من خواب دیدم تو بسترم و قسمت تحتانی قلبم در اثر فشار حالا بگیم روزگار منفجر شده و نیست و یکی از بطنهای قلبم عمل خونرسانی رو انجام نمیده دیگه مطمئن بودم که دارم میمیرم و تشهدمو تونستم بخونم خونوادمم اطرافم بودنو وقتی من تشهد میخوندم داشتن گریه میکردن.تعبیرش به نظرتون چیه؟

Azadsays:

من خوتب دیدم برادرم تو خواب میگه دکتر گفته شیش ماه بیشتر زنده نیستم میشخ تعبیرشو بگین

ص_رsays:

با سلام وخسته نباشی،امروز ساعت 6 صبح به بعد خواب دیدم پدرم در حال جان دادن هست بعد همسرم را دیدم که او هم در حال جان دادن است هر دو برهنه بودن بدنشان سرخ بود من برای همسرم خیلی ناراحت بو دم وگریه میکردم ولی هر کدوم در یک مکان پیش هم نبودن،میشه بی زحمت تعبیرشو بگین متشکرم

دانیال رنجبرsays:

سلام وققتون بخیر.من دیشب خواب دیدم که تو خواب یه خوابی دیدم که خیلی وحشت کردم بعد تو خواب رفتم پیش خالم گفتم همچین خوابی دیدم خالم گفت که اگه تو یه تاریخ خاصی تو یه مکان خاصی باشی میمیری و اگه تو اون تاریخ اونجا نباشی نمیمیری من نمیدونم چطور شد ناخودآگاه دقیقا تو همون تاریخ رفتم تو اون مکان و دونفر با چاقو زدنم.همونجا مردی رو دیدم که با یه لباس تقریبا کرم رنگ رو زمین نشته یه مرد ۳۵ ساله.وقتی با چاقو زدنم افتادم زمین که اومد زیر سرمو گرفت یه مژده ای داد که یادم نمیاد چی بود.فقط میدونم عزراییل بود.هنوز نمرده بودم ولی.گفتم دیگه تمومه که یه آن سرمو تکون دادم از خواب پاشدم.الانم که آشفتم.اگه میشه کمک کنید مرسی

م . کsays:

سلام . من بامداد بود که خواب دیدم در حال مرگ هستم . نه دست و پایم سست شده بود نه چیز دیگری ! ولی به اطرافیان میگفتم تورو خدا من نمیخوام بمیرم از خدا هم التماس میکردم و در حین التماس یاد آرزوهایم افتادم که هنوز به آن ها نرسیده بودم تعبیرش چیست ؟

هدی منصوریsays:

سلام وقت بخیر.ممنون میشم تعبیر کنین خاب دیدم درمورد یه پیرزن غریبه میگن اخر عمرشه ولحظات مرگشه.گفتن از دستش بگیر ک آروم بمیره من با کلی ترس اولش از دستش گرفتم.اونم خودش هعی ذکر میگفت و منم براش صلوات میفرستادم.دوروبرمونم یه چن نفری غریبه بودن ک واستاده بودن. بعدش این پیرزنه مرد. چن دیقه بعد زنده شد.گفتن این از نظر علمی ممکنه اتفاق بیفته.برگشت بهم گفت یه نوری بهم بدین مسیر تاریکه نمیبینم.نورگوشیم گرفت دستش..اون یکی دستشم تو دستم بعدش یه قدم برداشت و رفت رو تخت و من صلوات گویان این سری دیگه مرد واقعا پیرزنه. تورو خدا ذهنم درگیر شده تعبیرش چیه.دوروبرو ساعت 4ونیم تا 6 بامداد دیدم این خاب رو

سماsays:

من تو خواب دیدم که مردم و انگار عزرائیل بود بالای سرم قرآن میخواد روح از بدنم جدا شد وبالا رفت و همه ی اینها خواب بوده و از خواب بیدار میشم و برای همه تعریف میکنم که هم چین اتفاقی تو خوابم دیدم انگار تو خواب ،خواب میدیدم

مهیار علیزادهsays:

سلام خسته نباشید من دیشب خواب دیدم توی رخت خواب هستم که یک دفعه روح از بدنم خارج شد و با سرعت به سمت اسمان رفت در ان زمان میدیم که از ساختمان و غیره دور میشدم و به صورت خوابیده بودم که انگار از هفت اسمان به بالا رفتم یک دفعه دیدم فرشته وحی پایین پای من نشسته و دارد چیزی به پای من میبندد و بعد پرسید که امام تو کیست و از این سوال ها من دهانم قفل شده بود و نوک انگشت پا به جایی اشاره کردم و از خواب بیدار شدم میخاستم بدونم تعبیرش چیه

پگاهsays:

سلام خواب دیدم باران شدیدی می بارد و آسمان از شدت رعد و برق قرمز است و من در خواب مطمئن بودم که دیگر راه خلاصی نیست و خواهم مرد و مدام خدا را صدا می کردم ولی نه برای نجات بلکه برای دیدن قدرت او و حتمی بودن مردنم. و با این وجود از پناهگاهم بیرون آمدم و درست همان لحظه که مطمئن بودم خواهم مرد با وحشت بیدار شدم . لطفا تعبیر کنید ممنون

گلsays:

سلام من دیشب خواب دیدم زنان مرگم رسیده و دارم از خانواده و نامزدم خداحافظی می‌کنم و آماده مرگ میشم ولی کسی گریه نمیکرد.من رو بردن به مکانی و آمپولی به من تزریق کردن و ضربان قلب من بالا رفت و خانمی به من گفت نگران نباش بعد از چند دقیقه با یه حالتی مثل سکسکه میمیری. ولی من همچنان مشغول وصیت به مادرم اینا بودم و میگفتم قرض علیم را بپردازید که از خواب بیدار شدم.تعبیرش چیست؟؟

الههsays:

سلام خسته نباشید مادرم خواب دیدن که خونه دایی ام بوده و زن دایی ام خواب بود از خواب که بلند شده گفته که خواهر ( رن دایی ) این ۴۰ روز نه ۴۰ روز بعدش می میزه تعبیرش رو میفرمایید

گلsays:

ببخشید چرا خواب منو تعبیر نکردین و به سوال من جواب ندادین،؟ سلام من دیشب خواب دیدم زنان مرگم رسیده و دارم از خانواده و نامزدم خداحافظی می‌کنم و آماده مرگ میشم ولی کسی گریه نمیکرد.من رو بردن به مکانی و آمپولی به من تزریق کردن و ضربان قلب من بالا رفت و خانمی به من گفت نگران نباش بعد از چند دقیقه با یه حالتی مثل سکسکه میمیری. ولی من همچنان مشغول وصیت به مادرم اینا بودم و میگفتم قرض علیم را بپردازید که از خواب بیدار شدم.تعبیرش چیست؟؟

سمانهsays:

سلام من خواب ديدم كه انگار سرطان يا بيمارى داشتم و دكترا گفته بودن ميميرم و خانواده ام بساط ختم و كفن و دفنمو ميخريدن و در انتظار مرگ نشسته بودم تعبيرش چي ميتونه باشه

سعیدهsays:

سلام من خواب دیدم که از جایی گذر میکردیم و در اونجا تیراندازی شد،من هیچ کس رو ندیدم فقط صدای تیرها را شنیدم،اومدم که سریع از اون محل بگذرم ک یهو دیدم افتادم،به خودم اومدم دیدم تیر خورده توی سینه ام،دردی حس نمیکردم فقط نفسم داشت تنگ میشد و جون از بدنم میرفت که سعی میکردم به سختی شهادتین رو ادا کنم و بعد از دنیا برم،گفتم اشهد ان لا اله ال الله و از دنیا رفتم تعبیرش چیست؟

Naser bsays:

سلام خواب دیدم قراره بمیرم من و داداشام رفتی قصال خانه برای غسل میت و غسل مون دادن من نفهمیدم کی منو شستن سالم بودیم داداشم رو هم دیدم کفن کردم ولی نشسته منم کفن داشتم ولی زیاد متوجه نبود من دوباره بعد غسل اومدم وضو بگیرم که اماده شم برای مردن گفتم الان منو میبرن خاک کنن سالم بودم ولی داوطلب بودم برای مردن وضو هم گرفتم . ممنون میشم تعبیرش رو بگید

Maedjklsays:

سلام من دیشب خواب دیدم قراره بمیرم و خودم با قیچی رگ گردنمو زدم و گلومم میسوخت اما طول میکشید تا بمیرم تعبیرش چیه؟

آواsays:

سلام.برادر من میگه شب گذشته قبل از اذان صبح یه آقایی رو دیده که صورت بسیار ارامی داشته و بهش گفته من عزراییلم و اومدم جونتو بگیرم بعد دستشو میگیره و باخودش میبره میگه من یک دفعه دیدم یه جایی هستم که همش جنازه هست و جنازه خودمم اونجا بوده و اون آقا دستمو رها کرده و گفته به خاطر کمکی که امروز کردی برگرد اما خیلی سریع میام دنبالت و من پریدم..ایشون دقیقا نمیدونه خواب بوده یا بیدار وحتی میگه من احساس میکنم بیدار بودم. ما خیلی نگران شدیم چون‌دقیقا همون‌روز ایشون یه کمکی گرده بودند.میشه راهنمایی کنید لطفا

Jabersays:

سلام من چند وقته همشخواب داداشمو ميبينم كه مرده يا در حال مرگه تعبيرش چيه ممنون ميشم برام تعبيرشو بگين

zahrasays:

خواب دیدم یکی از اشنایان ک مریض هست میگویند ب زودی میمیرد و در جنگل سیب دراز کشیده با سرم بردارش و ۳ نفر ادم غریبه که دونفر لباس سفید و دیگری در دستش تبر دارد

نیکsays:

سلام دیشب خواب دیدم پدرم کە ٣ماھی ھست بە رحمت خدا رفتە.سرکوچە خونە خودش نشستە و من و خواھرم با گریە بە سر کوچە رفتیم.پدرم در میان مردم در حال جان دادن بود مسل بچە ھا گریە میکرد و جان داد.قبلش ھم من و ھمان خواھرم در فکر بخشیدن اموال پدر بە برادرمان بودیم.

مریم .ع .says:

سلام امروز بعد از نماز صبح خواب دیدم من و خواهرم تو خونه بودیم که ناگهان دیدم مادرم در حالی که لباسی به تن نداره در حال جان دادن و احتظار هست من فورا رفتم و ایشون رو بغل کردم و به شدت گریه می کردم و میدیدم ایشون در حال مرگ هستند صلوات می فرستادم و ذکر می گفتم اما مادرم از دنیا رفتند و من آخرین تکان های دستشون رو میدیدم .میشه برام تعبیرش کنید . با تشکر

زهراsays:

سلام در رویا دیدم یک اتوبوس تصادف کرده بود و ما که یک اتوبوس دیگر بودیم رفتیم تا کمک کنیم که باعث شد ناخواسته خودم دچار جراحت زیاد شدم طوری که احساس کردم و بهم القا شد که شهید میشی بعد سریع زنگ زدم شوهرم و تلفنی وصیت کردم مفات وصیت هم خودم بودم اما آخر خوابم دیدم که زنده موندم و جایی نشستم

زهراsays:

سلام حدود ساعت ۵ تا ۹ صبح خواب دیدم که دست هایم سرد شده اند اطرافیانم هم میگویند که مرده بودم و دوباره زنده شدم و خاله ام دست بر پیشانی ام میگذارد و میگوید یخ است و درحال مردن هستم، وبانگرانی و ترس دلم نمیخواد که بمیرم و بیقراری میکنم.تعبیرش رو لطف کنین بگین ممنونم..(امسال کنکوری هستم و احساسه گناه و عذاب وجدان و بی ارزشی نسبت به خودم دارم)

علیsays:

سلام خسته نباشید من خواب دیدم که من و خانواده م هممون داریم میمریم ولی کاملا سالم بودیم و اسیبی ندیده بودیم فقط میدونستیم قراره که بمیریم بعد همسایه هامون که متاسفانه ادم های بدی هستند وقتی فهمیدن اومدن به خونه ما و وسایل ما رو جمع کردند و بردن و بارون شدیدی هم میومد اگه میشه لطف کنید تعبیرشو بهم بگید ممنون

کیمیاsays:

با سلام‌‌ دیشب دوبار خواب دیدم که یه مضمون داشت اولی خواب دیدم در یه خونه نسبتا قدیمی ونیمه تاریک با وجود پنجره داشتن نشسته بودم شوهر عمه که به آدمی جدی کابوس ومنفی باف شهره است هم درآن خانهاست ودیگر هیچکس داشتم به اون وصیت میکردم چون انگار قرار بود بمیرم ولی نشانی از بیماری نبود خواب دوم یه خانم بازیگر در مجلس انگار در مهمانی مدام دور بر من بود وبا من می پلکید وبه ظاهر میخواست شاد وآرومم کنه خودش وخانواده اش ولی خودش تظاهر میکرد که مهربان است انگار اونجا هم به صورت مبهم مهلت زیادی برای زندگی نداشتم با تشکر باعرض پوزش طولانی شد.

حدیثهsays:

سلام من خواب ناراحت کننده ایی دیدم چون توی خواب همش ناراحت بودم و اینکه انگار تازه از مرگ جان سالم به در بردم ولی زمان مرگ خودمو میدونم

علی رادمهرsays:

سلام مادرم خواب دیده ک من بعد از اقامه ی نماز ناگهان شروع به جان کندن کردم ودر حال احتضار بودم استدعا دارم تعبیر خواب رو بگید

ابراهیمیsays:

سلام دیشب خواب دیدم که حالم خوب نیست تو خونه مون دراز کشیدم انگاری میدونستم که قراره بمیرم ، به مامان و آبجیم اینا گفتم که منو رو به قبله کنین ، هی میخوام جون بدم اما نمیتونم ، دوباره بر میگردم به این دنیا ... بعدش شهادتین رو میگم و حلالیت میخوام از مامان و آبجیم اینا ، هی میخوام جون بدم ... اما یهو از خواب بیدار شدم دیدم دارن اذان صبح رو میگن خیلی ذهنم درگیره ، سرم درد میکنه نمیدونم تعبیرش چیه میترسم تورو خدا تعبیرش کنین لطفا😔😢😭

ابراهیمیsays:

تورو خدا زودتر جواب بدین لطفا ، من بیشتر وقتا رؤیای صادقه میبینم واسه همین نگرانم ، میترسم ، چندساعته اصلا حال خوبی ندارم ، وقتی رؤیای صادقه میبینم خوب بود اما نمیدونم چرا اینجوری شدم واسه این خواب ، خیلی میترسم

فرهادsays:

سلام... من تو این یه ماهی چند باری همچین خوابی میبینم..خواب میبینم دارم میمیرم رو تختم و توانایی ندارم هیچ کاری کنم..چندین بار این خوابو دیدم...اخرین بار خواب دیدن تو یه اتاق خانوادم نشستند و من وارد میشم و یهو میفتم و دارم جون میدم مامانم سرمو بلند میکنه صداشو نیشنیدم که میگفت مثلا دماغ و دهن پسرم یجور شده و منم بهش گفتم منو ببخش مادر تو همین حال بودم که یهو از خواب پریدم.. تعبیرش چیه

Alirezasays:

من خواب دیدم خودم و برادرم داریم جان میدیهم تعبیر خواب چیه

Mohmdsays:

سلام.خواب ديدن تو خونه بي جون و لاغر افتادم و قراره بميرم كه برن دفنم كنن و خيلي ناراحت بودم و گريه ميكردم..

بی نامsays:

خواب دیدم به دلایلی که به نفعم هست شاهرگم را زدن و من در حال از دست دادن خون بدنم (خون ندیدم وقتی دست زدم که خون روی دستم ببینم زرد رنگ بود) هستم و در حال ضعیف شدن و خیلی آرام و به انتظار مرگ بودم که مادرم بغل کردم گفتم نگران نباش من الان که بمیرم روحم همین جاست و حضور خواهم داشت که از خواب بیدار شدم.

Rwsays:

با سلام من ساعت ۳ تا ۶ عصر امروز خواب دیدم خونه مون پر از اب شده و تا زیر چونه تو آبم و احتمال مردنمو ک میدم ،شهادتین رو میخونم و از خدا میخوام منو ب عنوان شهید ازین دنیا ببره و توی خواب یاد یه شهیدوالامقام و عزیز میوفتم ولی تو دلم میگم با تردید، ک اگههه خدا قبول کنه ک شهید ببره منو،ازین نظر ک هر کی لیاقت نداره.میشه لطفا تعبیرشو بگیدکامل؟

اسیsays:

باسلام توخاب دیدم که به من گفتن که فردا قراره بمیرم منم خیلی جدی داشتم توبه میکردم واماده میشدم واسه مرگ

..says:

با سلام من امروز در ساعت ۴:۳۰تا۶ صبح خواب دیدم زمان مرگم بهم اعلام شد و من به دست یکی از افراد فامیل که خداوند برگزیده میمیرم

شبنمsays:

من خواب دیدم ک یجاییم تو ی اتاقک خیلی مرده هستن ی عدشون خراب شده ی عده هن استخون و یسری ادمای دیگه هستن زنده ک واس مردنشون تایم دارن مثلا دو روزه س روزه ی هفته میخواستم ببینم تعبیرش چیه

ستایشsays:

سلام من خواب دیدم وقتی من رو تو خاک میزارن من بیدار هستم و حتی خیلی خیلی میترسم چون از جای تنگ و تاریک فوبیا دارم و حتی اطرافیانم برایم گریه میکنند خواهش میکنم تعبیرش رو بگید

محمد اعsays:

سلام من خواب دیدم که تیر خوردم و افتادم روی زمین و ازم خون میرفت و هرچقدر کمک خواستم هیچکی بدادم نرسید ادم های زیادی از جلوم رد میشدن ولی هیچکسی اهمیتی نمیداد.درخواست کمکی البته نتونستم بکنم چون نمیتونستم راحت حرف بزنم یا فریاد بزنم ولی هیچکسی کمکم نکرد و مردم لطفا تعبیرشو بهم بگین ممنون

نیلوفرsays:

سلام من خواب دیدم تو خونه خودمونم اما یک سمت خونمون به ساحل دریا باز میشه چندتا صخره هست من رو یکیشون افتادم درحال مردنم رو به روم قبر یه دختر کم سنو سال همه میان روش گل میزارن میرن میبینن من دارم میمیرم اما کاریم ندارن فقط ناراحت میشن،یکم جلو تر ساحل شنیه همه جا هم شبه تعبیرش چی میشه؟

سهیلsays:

سلام من دیشب از ساعت ۴ صبح به بعد بود که خواب دیدم پسر خاله ام مریضی داره و قراره تا چند روز دیگه بمیره و من هم خیلی گریه میکردم و بغلش کردم و بوسش کردم و اون هم گریه کرد و بهم گفت مهم پر بار بودن روح انسان. ( پسر خاله ام ۴۱ سالشه و من خیلی دوسش دارم ) یهو یادم نیست چه اتفاقی افتاد که وارد یه حیات شدم که چیزی رو بردارم که اونجا مادر زنداییم نشسته بود ( مادر زنداییم ۹۰ سالشه و الزایمر داره ) و زیر لبش از بچه هاش شکایت میکرد و تا منو دید دنبالم کرد و میخواست منو بزنه که یهو همون شخص تبدیل شد به زنداییم و مانع بیرون رفتنم از حیاط می شد. این ها وقایاع مهم تو خوابم بودن . این خواب تعبیری داره ؟! ممنون🙏🏻

Faribasays:

من جمعه شب ساعت ٣شب خوابيدم البته قبلشم معدم خيلي پر بود طوري كه كلا حالم بد بود حالت تهوع داشتم بعد قبل خوابم يه دفعه يه حس استرس شديد اومد سراغم كه الان قراره بميرم عزرائيل بالا سرمه الان روح ازبدنم جدا ميشه يكم صلوات فرستادم خوابيدم يه دفعه همونا رو تو خواب ديدم حالا دقيقم يادم نيست فقط جيغ ميزدم تو خواب گريه ميكردم بعد يه درو باز كردم يه دفعه خودم به خودم گفتم عزراييله اومده جونمو بگيره بعد يه دفعه ازخواب پريدم ازاون روز دارم ديوونه ميشم تعبيرداره خوابم

الههsays:

سلام ۱۶خرداد خواب دیدم کفنی کردم برم بعد گفتم میدمش به غلامحسین قبادی که سال ۹۵مرده بود

آیداsays:

سلام من دیشب ساعت۳الی۴شب خواب دیدم که ازطرف خدا برای من بال آوردن چند دقیقه ای پرواز کردم ولی نمی دونم چی شد بالام از پشتم در اومدن وتبدیل شدن به الگو برای درست کردن یک بال دیگه واین ماجرارو تو خواب برای کسی تعریف کردم وگفت قراره که امشب بمیری میشه لطفا بگید معنیش چیه

آیداsays:

ببخشید بالام صورتی بود

...says:

سلام یه نفر خواب دیده که یه زن ناشناس روی مبل دراز کشیده بود بعد یهو وقت مرگش می رسه بعد با سختی جون می ده و روحش به شکل یه دختر بچه ازش جدا میشه که داشته اسم زنه رو صدا می زده.خواب شبیه واقعیت بوده و وقتی طرف می خواسته بیدار بشه حس کرده کسی اسمشو صدا زده.تعبیرشو میگین

آذرsays:

سلام من خواب دیدم کسی که من اصلا نمیشناسم جلو روم داره جون میده تو کفن من و چند نفر دگ ام منتظریم که فوت کنه اما اخرم فوت نکرد همش داشت جون میداد

لعیا مقدمsays:

سلام من خواب دیدم افراده زیادی از جمله اشنایانی دنبالمن و میخوان ک من بمیرم و من درحاله فرار بودم و دیگه انگار راحی برای فرار نداشتم و نیدونستم ک دیگه قراره بمیرم از مرگم مطمئن بودم تعبیره این خواب چیه

فرشته شکیب مهرsays:

خواب دیدم پدرم به مادرم میگوید دیگر آخرین لحضات عمر من است و من امروز میمیرم ور روز عاشورا تعبیرش چیست ؟ من خیلی ترسیدم

عاطفه.اsays:

سلام من در شب خواب دیدم که مادرشوهرم که 76 سالشونه و خیلی بیمارن درحال مرگ بودن و همه بجه هاشون دورشون بودن وقتی من وارد شدم خواهرشوهرم با اصرار دست منو گرفت و بالای سرشون برد من ایشونو بغل کردم و دستشونو گرفتم ناگهان خوب شدن و هیچ مشکلی دیگه نداشتن ممنون میشم تعبیرشو بهم بگین

افسانهsays:

سلام دختر داییم به من گفت که خواب دیده مادرم و مادرش کنار هم نشسته بودند و زن داییم در حال مرگ بوده و مردم ازش حلالیت میخاستن دختر داییم خواب رو درباره زن داییم دیده میگف ک دوبار دیدم تعبیرش چیه لطفاا بگید بهم چون مادرم حالش خوب نیس درسته درباره زن داییم دیده اما مادرم پیشش بوده

E.Ssays:

سلام من خواب دیدم پدرم برای مردن داوطلب شده است و تنها کسی که ناراحت است و گریه میکند من هستم خودش هم ناراحت نبود میشه تعبیرش رو بهم بگید

ساراsays:

سلام تورو قران خواب منو زود بگید من دارن دیوانه میشم من ۲۵ سالمه اونقدر عاشق همسرمم که حاضرم بمیرم براش امشب خواب دیدم اون قراره دو هفته بعد بمیره و من از وقتی از خواب بیدار شدم خیلی پکرم

سجاد عقلمندsays:

من دیشب خواب دیدم مشکلی پیدا کردم و بدنم فقط با میکروب و کثیفی زنده بود مثلا اگه گشنم میشد باید چیز های چندش آور میخوردم خلاصه دیگه از اینجور غذا ها پیدا نکردم بخورم بدنم خیلی کوچک بود و حتی دست و پا نداشتم انقدر ضعیف بودم که 1 درصد هم امکان زندگی نداشتم رفتم قبل از اینکه بمیرم تو قبرم خوابیدم بقیه بهم دلداری میدادند ولی من نا امید بودم در حال مردن بودم که بابا بزرگم از خواب بیدارم کرد اونجایی هم که من بودم تو شهر نبود مثل یک بیابانی بزرگ بود که توش چاه فاضلاب موش جلبک لاکپشت کرم هزار پا از این جور چیزا زیاد بود هنوز تو ترسم

لیلاsays:

سلام من خواب دیدم عزرائیل دنبالم کرد و من با سرعت ازش دور شدم و اون خیلی سریع منو دنبال میکرد لباس سیاه داشت. من از حرکت ایستادم انگار تصادف کردم یهو دیدم اون شونه های منو گرفته و جونمو از دهنم کشید بیرون و من دردم گرفت. بعد به من گفت تو مردی. کمی گذشت دوباره جونمو بهم برگردوند و بهم گفت وقتت هنوز نرسیده اول مادرت این تاریخ میمیره بعد با فاصله کمی تو میمیری و سنگ قبرم نشونم داد و من هیچ وحشت و نگرانی اون لحظه نداشتم و هر دو تاریخ مرگ رو بهم گفت .وقتی بیدار شدم خیلی ناراحت شدم...الان بیماری کرونا هست و من خیلی نگران خانوادم هستم.تعبیر این خواب چیه؟؟

غزالهsays:

سلام من خواب دیدم پدر بزرگم رو به موته و آخرین نفس هاشو میکشه و خیلی اصرار داشت که همون لحظه با عمم صحبت کنه! تعبیر این خواب چیه

محمد حسینیsays:

خواب دیدم خواهرام پیشم هستن و هم من و هم خواهرام میدونیم که من میخوام بمیرم جونم داره مچهای دستم بیرون میاد خیلی درد داشتم تمام بدنم انگار داشت خالی میشد داشتم با خواهرام خداحافظی میکردم و وصیت میکردم یهو انگار جونم داشت در میومد التماس خدا کردم که ده دقیقه فقط زنده بمونم که وصیتم تموم کنم و از چیزایی که خواهرام و زنم نمیدونه مطلعشون کنم تا طلبهایی که دارم بگیرن و پسرمو برای بار اخر ببینم خیلی درد داشتم داشت بیشتر میشد که انگار خونم همراه با جونم داشت از مچهای دستم بیرون میریخت توی یه صفحه ای که سوراخ داشت سوراخها که پر شدن همه میدنستیم بعدش بمیرم یهو تمام درد بدنم قطع شد بدنم سبک شد بلند شدم سرپا نمردم خیلی سرحال بودم همه تعجب کرده بودن که یهو از خواب بیدار شدم

Kimsays:

سلام من خواب دیدم که تو خونمون هستم و انگار یک بمب یاعتی توی من بود و من در تلاش خنثی کردنش بودم اما اعضا خانواده هیچ عکس العملی نداشتند . اخر بمب ترکید خوم من همه جا رو گرفت افتادم رو زمین قشنگ مرگ رو حس کردم هی با خودم میگفتم که اخر مردم و به هیچ کدوم از ارزو هام نرسیدم پدر مادرم هم دوباره انگار نه انگار چند لحظه گذشت من دیدم که هنوز زنده ام بعد بلند شدم و گفتم منو برسونید بیمارستان شاید خونریزی داخلی کردم ...شاید خوب بشم پدرم مایل نبود اما اخر سر منو بردن بیمارستان الان تعبیر ابن خواب من چی میشه؟

Amirsays:

خواب دیدم که سروکله ام زخمیست ومیدانستم که میمیرم ام.بسیارگریه میکردم چنانکه اشکانم بروی فرش میریخت اما نه به خاطر فرارسیدن مرگم وپیش خود میگفتم حالا همه فکر میکنن که من به حاطر فرارسین مرگم اینچنین میگریم..تعبیر چیست

مهسانsays:

سلام من خواب دیدم خالم و مادرم قرار بود بمیرنفتن ما میمیریم ولی نمردن و چند نفر داشتنریه میکردند خودم هم تو خواب خیلی نگران بودم بعد تو خواب دوتا دندون توی دستم بود اونا نیافتاده بودن نمی دونن از کجا آوردم و زیر خاک کردم توروخدا تعبیرش رو بگین

سانازsays:

سلام من خواب دیدم که میخواستم بمیرم ولی نمردم دیدم که فرشته ها اومدن به من گفتن که تو چند روز دیگه بیشتر زنده نیستی و میمیری من تو خواب فکر میکردم که میمیرم‌ولی این اتفاق نیفتاد تعبیرش چیه؟

مریمsays:

سلام من خواب دیدم مامان بزرگم که مرحوم شدن بمن میگن تو هم مثل من سرطان داری منم دختر کوچیک دارم اسم اونو می گفتم و گریه میکردم دیدم از دیوار یه سیاهی اومد داشتم میمردم از خواب بیدار شدم مادر بزرگمم به مادرم میگف وفتی مرد شونه هاشو بلند کنید کثیفی هاش بریزه خیلی نگرانم حواب بدید

مریمsays:

سلام من خواب دیدم مامان بزرگم که مرحوم شدن بمن میگن تو هم مثل من سرطان داری منم دختر کوچیک دارم اسم اونو می گفتم و گریه میکردم دیدم از دیوار یه سیاهی اومد داشتم میمردم از خواب بیدار شدم مادر بزرگمم به مادرم میگف وفتی مرد شونه هاشو بلند کنید کثیفی هاش بریزه خیلی نگرانم حواب بدید

زهراsays:

سلام وقتون بخیر من خواب دیدم که عمه ام وختر عمه ام جلو چشام مردن هر دو کنار هم مردن من هم قرار بود کنار اونا بمیرم ولی جا نبود، من نمردم

مهدیهsays:

سلام من در تاریخ 99/9/22 ساعت 5تا6 صبح فکر کنم خواب دیدم دارم داخل حمام خودمو میشورم یه دفعه حس کردم چیزی یا کسی داخل حمامه ولی باچشم کسی رو ندیدم یه دفعه افتادم روی زمین چشمام باز بود نفس انگار بالا نمیومد همسرم باخواهرم اینا اومدن بالای سرم انگار یه جورایی اونا فهمیدن من دارم نفسای آخر ومیکشم من دست همسرم رو رفتم بهش گفتم ازم راضی باشه حلالم کنه بعد از آسمون یه نوری اومد من به شدت قفسه سینم درد گرفت بعد درد یه نفس عمیق میکشیدم سه دفعه قفسه‌ی سینم درد گرفت وسه نفس کشیدم دیگه خودم احساس کردم مردم دیگه چیزی از خودم واونا ندیدم یه جایی دیگه یه جمعیتی بو که توش دخترهای جوان هم بودن من دوتادخترو میدیم. میگفتم دخترام چقدر بزرگ شدن دوتا دختر رو من واقعا دوتا دختر دارم لطفا تعبیرش کنید از لطف شما ممنونم من خیلی نگرانم ممنونم

بهارsays:

سلام من خواب دیدم یکی که از طرف خدا اومده، بهم میگه تو قراره بمیری و دیگه صلاح نیست زنده بمونی قراره چند روزه دیگه سقف بریزه روی سرت و بمیری ،یجورایی مردنمو دیدم ، بعد توی خواب توبه کردم گفتم خدایا دیگه ازین به بعد نمازمو میخونم غیبت نمیکنم منو ببخش . تعبیرش چیه ؟ من واقعا میترسم دوست ندارم بمیرم هنوز تازه ۱۹ سالمه

پریساsays:

سلام من خواب دیدم که خدا به من گفته فردا قراره از دنیا بری و من گریه میکردم و اشک میریختم و با اینکه میدونستم قراره بمیرم غصه خواهرم و مادرم و دخترم و می‌خوردم یادمه می‌دیدم که سفره ای رنگی با غذاهای خوشمزه و متفاوت پهن شده بود و کسی به من می‌گفت که تو آیا از این سفره نمی تونی دل بکنی؟ منم گفتم نه فقط دوری از نزدیکان اذیتم می‌کنه اون شبی که فرداش قرار بود بمیرم بیدار مونده بودم و گریه میکردم و شوهر خواهرم اومد و گفت مردم غصه نداره تازه میری اونجا تا ببینن شرایط مناسبی داری تو رو مسئول انجام یک وظیفه میکنند و من دست یک کودک را گرفتم و خدا خطابش کردم و بهش گفتم آیا من حتما باید بمیرم و او فقط لبخند زد و آخرین چیزی که یادمه به خاطر دختر دو ساله ام افسوس می‌خوردم و دوری از نزدیکان و در حال دور شدن از سطح زمین بودم

نرگس باقرابادیsays:

سلام خسته نباشید 🌺 من خواب دیدم که پدرم از قبرش اومد بیرون و من با دیدن این صحنه شروع کردم به شهادتین گفتن و بعد پدرم اومد سمت من و گفت که چه دختر خوبی و بهشتی دارم و حال پدرم خیلی خوب بود البته اینم بگم که پدرم فوت شدن

حسناساداتsays:

سلام من خواب دیدم ک براثرسرطان مردم توی خوابم خیلی ترسیده بودم هی التماس میکردم ک خدایا بزار برگردم من خیلی کار نیمه تمام دارم. ولی چن نفر بودیم ک ی شخصی داشت راهنمایی میکرد مارو سمت ی حموم ک میگفتن اینطرف خانوما اینطرف اقایان ولی من اونجاهیچ اقایی نمیدیدم.از حمومم ک اومدم بیرون فقط ی حوله داد گفت لباست همینه. خیلی ترسیده بودم. همش ب اون راهنما میگفتم بزارین من ی جوری ب شوهرم خبر بدم ک حداقل بالا سر قبر من بیاد من تنهایی خیلی میترسم. راهنماهم گفت ک الان شوهرت زن وبچه داره چن ساله ک تو مردی منم هی میگفتم من الان مردم هنوز وارد قبر نشدم چ جوریه ک چن سال میگذره. ک بیدار شدم. ولی خیلی ترسیده بودم الانم سردرگمم ک معنی خوابم چی میتونه باشه تروخدا بهم بگین.

Fhsays:

سلام من 19سالمه و دیشب خواب دیدم که شخصی به من میگه قراره بمیری که روی چنتا برگت نوشته شده بود

Msays:

خواب دیدم که خیلی تنگ نفس میشم ودر حال مردن هستم تعبییر خاسی داره؟

علی بحرالعلومsays:

سلام من خواب دیدم که قرار است بمیرم و هیچ کاری هم از دستم بر نمیاد و یک شخص ناآشنا در خواب نگران هست و ناراحت که من دارم میگیرم خودم و اون شخص به دنبال کمک می گشتیم و من خیلی ناراحت بودم و بغض داشتم که یکباره تصویری روبروی من باز شد که کسی روی اسب به سمت من داره میاد و اونجا بود که انگار همه چیز خوب شد و بهم الهام شد که من زنده میمونم و همه چیز تموم شده و خیالم راحت شد توی خواب

مریمsays:

سلام من تو خواب دیدم روحم خیلی سبک شده.. انگار هر لخظه ممکن بود بمیرم.. قلبم به سختی می زد.. یادمه که خدا رو صدا زدم تو اون لحظه به این فکر کردم که توشه ای برای آخرت دارم؟!.. بعد از چند دیقه کمی به آرامش برگشتم قلبم دیگه تقریبا ضربانش آروم شده بود لطفا بگید تعبیر خواب من چیه

س رsays:

سلام خواب دیدم جسمم مثل یه تکه گوشت گوشه ای افتاده اما روحم نیز مثل الانم در حرکت است و دارد برای مردن مثل یک مسافرت اماده میشود .به همه می گویم من دارم می میرم اما کسی اهمیت نمیدهد بعد تصمیم می گیرم یک نوشته بزارم و اعضارا هدیه دهم ولی متوجه میشوم که از روح نمیشود بخشید جسمم نیز الان بو گرفته و خراب شده .خلاصه سرگردان بودم و کسی جسدم را خاک نمی کرد

ک جsays:

سلام مادرم خواب دیده که ی مرده بهش گفته دیگه نوبت توعه و شخص مرده رو هم نمیشناخت میشه لطفاً تعبیرشو بگین

Faribasays:

سلام وقت بخیر مادرم خواب می‌بینند تویه جمعی بودن بعدیه عالمه قرص ریختن داخل یه لیوان و دارن با قاشق هم میزنن بعد یه مشت از قرص ها رو بیرون میارن و دوباره مشغول هم زدن میشن بعدپدرمم همزمان داشتن به فامیل میگفتن این دیگه تاچند وقت دیگه بیشتر زنده نیست بعد مامانم ازغصه حرف بابام اشک هاشون می‌ریخته تعبیرش چیه میشه زود بی زحمت بگید من چند روزه حالم خیلی بده

شیواsays:

سلام وقت بخیر من ساعت پنج و نیم صبح خواب دیدم که بهم گفتن میخوای بمیری داشتم حمام و کارامو میکردم بابام ی چیزی مثل گل اورد گفت ببند ب دلت تا اروم شی بستم و شروع کردم گریه کردن که من نمیخوام بمیرم بعد رفتم سر قبر پدربزرگم و گریه کردم و گفتم تو پیش خدایی کمکم کن بعد انگار حس کردم ک دیگ نمیخوام بمیرم یادمه با مادرم رفتیم مراسمی تقریبا مثل محرم بود ی دختری پشت سرمون داشت کیک میخورد یکمش ریخته بود ب چادر مامانم و میخواست قایمکی پاک کنه من دیدم و گفتم اشکال نداره پاک مبکنم بعد یهو اصلا خوابم عوض شد و داشتم خواب ی پسرو میدیدم که چندتا اومده بودن در خونشون دعوا و یهو قلبش گرفت و مرد انگار من اونوقت تاحالا اون خوابو برای اون میدیدم و اون پسرم نمیشناختم میشه تعبیرشو بگید ممنون

فاطمه کوچکزاییsays:

سلام من یک دختر ۲۱ساله و مجرد هستم یک شب ساعت ۳و ۵۰دقیقه صبح بود قبل از اذان صبح خواب دیدم یک سبد پر از سیب درختی قرمز و خیلی شیرین دارم و همراه دختر خالم وارد یک باغ میوه شدیم و روی شاخه درختان سیب میگذاشتم و یک سیب سرخ و خیلی شیرین رو هم خودم می‌خوردم سیبی که می‌خوردم خیلی خیلی شیرین بود این خواب تعبیرش چی میشه؟ممنون اگر جواب بدید .

فاطمهsays:

سلام وقت بخیر ممنونم از اطلاعات ارزشمندتون من بعد از ظهر خواب دیدم در حال مردن است و انگار یه نور عظیمی منو به سمت خودش می کشوند و من از خداوند التماس می کردم که من رو با مرگ عادی نبره و شهیدم کنه ( البته انگار یه ترسی به دلیل گناهانم داشتم) که دیدم آن نور رفت و من به حالت طبیعی برگشتم و بعد در خواب یه سری اتفاق عادی افتاد. ممنون میشم تعبیرش رو به صورت دقیق توضیح بدین( این آرزوی شهید شدن ممکنه به واقعیت مبدل بشه؟)

حجتsays:

سلام. نیمه شب خواب دیدم خودم در بستربیماری مثل سرطان هستم و درحال مرگ در یک ساختمانی در بیمارستان که یکی قبل من‌مرده و بدنش رو دارن از هم جدا میکنن تا نوبت من بشه و همسرم یه دختر به دنیا آورده میاره پیش من که نوزاد خیلی درشت و درجا شروع به صحبت کردن میکنه و با تعجب من همراه هست و بعد من قربون صدقش میرم و یهو به این فکر میکنم که این بچه باید از ازدواج من با بانو اجنه باید باشه وگرنه نباید درجا صحبت کنه و حدود نیم ساعت قبل از اذان صبح بیدار میشم

محمد یزدانی پورsays:

با عرض سلام و خسته نباشید.خواهرم شب گذشته خواب میبینه من درازکشیده بودم و مادر و خواهر بزرگترم بالای سرم هستند ،ظاهرا انگاری توی بدنم میله های اهنی بوده و من نفسهای اخرم بود .خواهرم دستشو روی سینم میزاره تا منو خوب کنه ولی من بهش میگم دستتو بردار اینطوری بیشتر اذیت میشم و توی چشام اشک جمع میشه .لطفا خواب بنده رو تعبیر بفرمایید .ممنونم .

سلینsays:

سلام من ساعت 9 صبح خواب دیدم که تک و تنها توی یه بازاری مثل اهن فروش ها هستم که همه مغازه ها سگ نگهبان دارن من از تک تک سگ ها می ترسیدم، توی خواب شنیدم که اگه سگ های وحشی حمله کنن تهش فقط مرگه منم به یک جا رسیدم که دوتا سگ وحشی بود نخواستم داد بزنم که وحشی تر نشه اومدم فرار کنم گفتم نمیشه بعدش فقط دستامو بالا گرفتم که اروم شه اونم دست راست منو توی دهنش قرار داد و من از ترس اشهد خودمو گفتم اون سگ بقدری زشت و وحشتناک بود که شبیه به یک جن بود

نیلوفرsays:

من خواب دیدم ی جایی هستیم اما نمیدونم کجا بعد منو یکی از دوستام رو زمین خوابیدیم همه جامون خونیه منم انگار چاقو خوردم بعد یکی دیگه از دوستام بالا سرمه رخم منو گرفته گریه میکنه که ما نمیریم ی وقت

سهیل کیاییsays:

سلام و درود خدمت شما من خواب عجیبی دیدم خواب دیرم مادرم مریضه و اون مریضی قراره بکشتش ی چی مثل کرونا ولی تا اونجایی ک من دیدم نمرد و حال منم همونجوری بود من خیلی استرس دارم اخه مادرم چند شبه داره خوابه مادربزرگش ک مردرو میبینه میخوام بدونم تعبیرش چیه؟

Baharsays:

سلام.من نزدیک ساعت ۶ صبح خواب دیدم پای کسی که دوسش دارم شکسته البته بعد از دیدن عصایی که دست پدرش دیدم متوجه شدم پاش شکسته و خدایی نکرده گفتن که هر لحضه امکان داره بمیره .نتونستمم برم پیشش و ببینمش.تعبیرش چیه؟!

هاجر شمسیsays:

سلام من خواب دیدم دکترا گفتن که قراره بزودی من بمیرم پدرومارم و خواهرم گریه میکنن و همش ب من دلداری میدن و من اصلا ناراحت نیستم و نمیترسم و احساس درد هم در بدنم ندارم ولی خانواد ه ام خیلی ناراحتن تعبیرش چیه خیلی ممنونم

مهدی ۱۲says:

من خواب دیدم پدرم به کسی دستور می‌دهد تا سر من را ببرند اما بعد از بریده شدن سرم دوباره زنده میشوم و سرم سرجایش است و انگار اصلا بریده نشده است و دوباره پدرم دستور می‌دهد تا بار دیگر سرم را ببرند ولی هنگامی که می‌خواهند سرم را ببرند یک نفر(ناآشنا)می آید و مدرکی به جلاد می‌دهد و من را از مرگ نجات می‌دهد وقتی به خانه باز میگردم میبینم که پدرم حال بسیار بدی دارد و درحال گریه کردن برای مردن من است ولی وقتی من را میبیند خوشحال میشود تعبیر این خواب چیست؟

Pariyasays:

سلام من خاب دیدم مامانم داره میمیره و از من خدافظی کرد توروخدا زودتر بگید تعبیرش چیه خیلی نگرانم😭😭😭

عاطفهsays:

یجایی بیرون نشسته بودم دورمم شلوغ بود داشتم کتاب میخوندم فکر میکنم قران بود همونجا غذا هم خورده بودیم سگ و گربه کنارم اومدن ولی غذا نخوردن یکی از دوستام گفت تیکه های نون خورد شده رو جلو گنجشکا بریز منم دادم پسرم که بریزه جلو پرندها اونام اومدن خوردن بعد من متوجه شدم که قراره فردا بمیرم رفتم حموم تا پاک باشم مادرم اومد گوشواره هامو در اوردم دادم به مادرم گفتم طلاهام نذر امام حسینه اگه پسرم شفا گرفت یادت باشه نذرمو ادا کنی بعدم گفتم من هیچیم نیس چجوری میخوام بمیرم گفتم خدایا قرار بود منو به ارزوهام برسونی بعد منو ببری ولی من هنوز به ارزوهام نرسیدم هنوز شفای بچمو ندیدم بازم تو خدایی هرچی صلاحته بعد دنبال قران خون میگشتم که بعد مرگم بیاد بالا سرم قران بخونه ولی همش میگفتم تا من به ارزوهام نرسم نمیرم خدا منو نمیبره مادرم اصلا ناراحت نبود همسرم ناراحت نبود فقط تنها کسی که ناراحت بود خودم بودم که میگفتم من به ارزوهام نرسیدم میشه برام تعبیر کنید بی زحمت

هانیه موسویsays:

سلام خسته نباشید من خواب دیدم که افراد زیادی منو دزدیدن و قصد کشتن منو دارن و من تشهد میگم و اصلا نمی‌ترسم

زهرا نوبهاریsays:

من خواب دیدم مردم ولی فقط با دو نفر در ارتباط هستم

ابوافضلsays:

زن داییم داشت می مورد و رفته بود بیمارستان پسرش با فامیل دنبال کارش بودن و اما تلفن می زنند و نمی داشت رفتن اونجا اما انگار همه داشتن عزاداری می کنند لطفا جواب بدید

پارسا کارجوsays:

سلام خدمت شما من در خواب دیدم که در حال مردن هستم ولی هیچ کدام از اعضای خانواده برام کاری نمی کردن تعبیر این خواب چیه؟ ممنون

محمدامین مقدمsays:

با سلام من دیشب بین خواب و بیداری خواب دیدم که تیر خوردم ولی کجا تیر خوردم نمی دانم بعو مادرم و بستگانم بالای سرمن بودم تو بیمارستان بعد به مادرم گفتهم مادر تو روخدا منو ول نکن می خوام بمیرم بعد دنبال یکی از دوستان صمیمی ام فرستادم و به دوستم گفتم که مواظب برادر کوچکم باشد میشه تعبیر این خواب رو برام بگین ممنونم.

Yektasays:

سلام خسته نباشید من امروز بین ساعت ۱۲ ظهر خواب دیدم که درحال تماشای تلوزیون بودم که یهو حالت از حال رفتن بهم دست داد و انگار درحال مردن بودم تعبیرش چیست؟

Yasisays:

سلام من چندین بار خواب هایی با یک موضوع مشترک دیدم مثلا یکبار داعش حمله کرده بود یکبار جنگ شده بود یکبار بمباران بود یکبارم یه موجود شییه یه انسان بزرگ بود که هر کس رو میدید میکشت. و تو همشون من تو خونه خودمون بودم وقتی نوبت به مردن ما میرسید میدیدم که همه اطرافیانم میمیرن و من در اون موقع حسی از ترس و خوشحالی از شهید شدن و رفتن به بهشت داشتم ولی بعد اینکه همه میمردن و به سراغ من میومدن مثلا به سمتم شایک میشد ولی همیشه اتفاقی میوفتاد که نمیمردم و زنده میموندم. و ناراحت میشدم که چرا نمردم میشه تعبیرش رو بگین؟

Ftmsays:

سلام من خواب دیدم با یه معلمم ک خیلی برام عزیز بوده صحبت می‌کردم شب بودک از زبون خدا باهام حرف می‌زد ک نماز بخونم بعدش میمیرم منم گریه میکردم ک به یه ارزومم نرسیدم دوس دارم اول به آرزوهام برسم بعدش بمیرم ولی میگفت نماز صبح گناهایی ک کردم بخشیده میشه تو این سن بمیرم معصوم میمیرمانقدر گریه کردم اماما و گفتم و اسم امام رضا رو آوردم نمردم

۸۹۲۸۲says:

من در خواب دیدم که چند گلوله خورد تو سرم ولی نمردم تعبیرش چیست

اسکندریsays:

سلام خدمت شما من‌ خودم به شخصه خواب دیدم فرد مشهوری که خودم از طرفدارهاش هستم مثل یه قاتل روانی دنبالم میکرد که و من رو گرفت و چاقوی خیلی بزرگی رو در داخل قفسه سینه م کرد این اتفاق جلوی در خونه ی خودمون بود جایی که من زندگی می کنم و بعد به سراغ خانواده ام رفتم اونها بی توجه بودن نسیب به خون ریزی وحشتناکم من در خواب واقعا دردش حس کردم واقعا درد وحشتناکی داشت بعد دیگه از شر من خلاص میشه که من به سرعت میدوم و به سمت خونه ی عمه ام میرم ولی هیچکس از اهالی خونه انقدری ناراحت و غمگین نمیشن که من دارم جون میدم هر چقد جیغ میکشم که من دارم میمیرم کسی به من توجه هی نمیکنه و مت از خواب بیدار میشم یادم میاد که آنها من رو میدید و به حرف های گوش نمیکردن این خواب واقعا من رو به لرزه دراورد اگه میشه تعبیرش رو بگید

محمد پروانهsays:

اقا خسته نباشید و خیلی ممنون که خواب ها رو واسمون تعبیر میکنید در بین ساعت 3 تا 7 خواب دیدم که ساختمان درحال ساخت بود منم پایین بین میله ها میدویدم تا اینکه سرم به شدت ضربه می‌خورد اما یک نفر دیگر بر روی مین می افتد بعد از مردن او من خودم را کشان کشان به سمت بیمارستان میکشم و بهشون میگم من دارم میمیرم لطفا کمکم کنید سرم گیج و چشمانم سیاهی میرفت لطفا این خواب رو هم معنی کنید خیلی ممنون

پروطن اخلاقینژادsays:

سلام من در خواب دیدم یه عمل کردم خواهرمو از ناحیه پا بعدش حالش بد شد نمیدونم تویه کجا این کارو کردیم من بدو بدو کفتم میرم داروخانه رفتم تا میخواستم برسم بهم خبر رسوندن خواهرت داره میمیره من انقدر گریه کردم از شدته گریه له سکته رسیده بودم حتی پاهام سست شده بود نمیتونستم راه برم همینجوری که داشتم گریه میکردم برمیگشتم بابامو دیدم وایسادم بهش بگم هی اون توجههی نمیکرد بعد بهش گفتم چی شده گفت الان حالش خوبه نمرده فقط تو نمیدونستی قرصه تعصاب مصرفت می رده منم گفتم نه بخدا نمیدونستم (به کنایه ازینکه داری دروغ میگی تو میدونستی) بعد‌ش گفت به غیر از فلانی دیگه کیا شاهد بودن گفتم فلانیو فلانی بعدش برگشتم پیشه خواهرم رو تخت خوابیده انقدر گریه کردم زجه زدم داشتم میمردم بعدش اون همش میگفت ببین خوب شدم گریه نکن نمیدونم شما کی هستین وای دیگه نمیخوام خواب ببینم خیلی بده

علی ابراهیمیsays:

من دیشب خواب دیدم که زمان مرگم رو میدونم و یه جورایی دارم شرایط فرتن رو آماده میکنم تابوتم رو دیدم با یه پتو که قرار بود روی سرم بکشم تا به اون دنیا سفر کنم. مثل یه سفر بود برام فقط انگار نگران یه بسته بودم که باید برام از اینور میاوردنش اونور . تنها دغدغه من اون بسته بود. لطفا تعبیرش رو بهم بگین

علی ابراهیمیsays:

من دیشب خواب دیدم که زمان مرگم رو میدونم و یه جورایی دارم شرایط فرتن رو آماده میکنم تابوتم رو دیدم با یه پتو که قرار بود روی سرم بکشم تا به اون دنیا سفر کنم. مثل یه سفر بود برام فقط انگار نگران یه بسته بودم که باید برام از اینور میاوردنش اونور . تنها دغدغه من اون بسته بود. لطفا تعبیرش رو بهم بگین

ناشناسsays:

من خواب دیدم با فامیل دارم خداحافظی میکنم و میدونم قراره از دنیا برم بعدش یهو توی یه حرم یا امامزاده بود گویا حرم امام رضا بود ظاهر شدم و یه چیزی بهم الهام می‌شد آماده ای؟ من در خواب میتونستم افکارم رو کنترل کنم و با اراده خودم به اون سوال پاسخ دادم با خودم فکر کردم کلی کار های نکرده دارم پس گفتم خیر آماده نیستم بعد پرسیدم اگه الان نیام کی میام الهام شد نمیتونیم بهت بگیم ممنون میشم اگه تعبیر کنین

سهیلاsays:

سلام. ساعت۴-۵عصر مادرم خواب دیده در حال جان دادن است و ما همه برایش گریه میکنیم و در خواب با دامادش که منتظر آمدنش هست حرف میزند اما اخرش متوجه نمیشود که خوب شده یا نه میشه لطفا بگید تعبیرش چی میشه

مهدی براتیsays:

خواب دیدم ک بین ساعت سه تا پنج و نیم صبح ک هواپیما جنگی داره بهمون نزدیک میشه ک موشکی بزنه بکشه منو ک یه دفعه ایی از خواب بیدار میشم تعبیرش چیه

نگینsays:

سلام من خواب دیدم از بیرون خونمون صدای شیون گریه زاری میاد در باز کردم دیدم از طبقه دوم خونمون عمه هام دارن میان پایین وگریه میکنن میخوان برن درحیاط بعد از مامانم شنیدم شور عمم که تازه ازدواج کردن ماشین سنگینم داره تصادف کرده بعد وقتی همه رفتن با کمی اروم شدن من در حیاط خونمون که بودم یه پیرزنه که نمی شناختم وچادر سفید داشت امد بهم گفت میبرمش من گفتم منو منظورنونه گفتن نه بعد فکرم رفت سمت پدر بزرگم همینطور که داشتم فکر میکردم پیرزنه گفت پدر بزرگتم نه بعد اسم شوهر عمم اورد تعبیرش چیه خیلی نگرام تقریبا ساعت 9و 10 صبح این خوابو دیدم

زهراsays:

سلام مادر من خواب دیده ک مرغی نذر کرده ک در این هفته ایست قلبی بکند تروخدا بگین تعبیرش چیه

.says:

سلام و عرض ادب. من اول خواب مادرم را دیدم که فوت کرده و در خواب من امده و من دارم ازش میپرسم که جچوری مردی و میگه انگار سرم به جایی خورده بود تو خواب بعد از این که صبح از خواب بیدار شدم سرم درد گرفت و جون دادم، و خواب دوم من که بعد از خواب اول بود این هست که دکتر مغز به مادرم گفته ۲۴ ساعت بیشتر زنده نیستی و میمیری

ماهوراsays:

سلام من خواب دیدم که یهو همه جا تاریک شد و انگار از یه بلندی افتادم پایین ویزای عجیب غریبی تو راه افتادم بود و انگار میدونستم که دارم میمیرم دوبار پشت سر هم این خاب رو تو یک شب دیدم

ایلیا برزگرsays:

سلام من خواب دیدم با دوستانم در جمع شیاد ها بودیم و من یادم نمیاد اون دوستانم کی بودن اصلا و هیچ شناختی ازشون ندارم در جمع شیاد ها بودیم و من دست اونارو رو کردم و همون لحظه رفتیم بیرون از خونه یا نمیدونم هتل بود وی یود تا رفتیم بیرون کنار خیابون احساس چسبناک شدن دست کردیم و میدونستم که قراره یکم بعدش کله هامون بترکه یه اسلحه روی زمین یود برداشتمش و شلیک کردم به سمت سر دوستم که مرگ راحت تری داشته باشه ولی از سرش رد شد و از قبل یه جا خشکشون زده بود فقط من میتونستم راه برم رفتم اون سمت خیابون و با خودم حرف میزدم و از خدا برای همه چیز تشکر میکردم و از دور به پدرم ابراز علاقه میکردم و یهو تصویر پدرم اومد جلو چشمم و رفت یه کاپشن سیاه ام تنش بود و یهو پدرم منو از خواب بیدار کرد قبل اینکه کلم بترکه من واقعا داشتم احساس میکردم دارم میمیرم در ضمن من ۱۴ سالمه و این خوابو بین ساعت ۸ تا ۱۰ صبح دیدم لطفا اگه میشه تعبیرش رو بگید با تشکر♥️🙏

ندا عسگریsays:

سلام من صبح جمعه خواب دیدم که پسرعمه م حالش خیلی بده و من با دخترعمه هام و عمه م بالای سرش بودیم و هر لحظه هم حالش بدتر میشد و فقط من خیلی ناراحت بودم و گریه میکردم در حال مرگ بود ولی ندیدم بمیره و از خواب بیدار شدم لطفا تعبیرش رو بفرمایید البته خانواده عمه م تازه داغدار شدن و دامادشون رو از دست دادن البته قبل از خواب من حالا این خواب تعبیرش بر احوال من هست یا انها؟ چگار باید بکنم

:)says:

سلام خواب دیدم که عشقم فوت شده حدود ساعت ۴ صبح این خواب و دیدم

:)says:

سلام خواب دیدم که عشقم فوت شده حدود ساعت ۴ صبح این خواب و دیدم

حسناsays:

سلام من دیشب تو یه حالتی بودم نمیدونم خواب بودم چی بود انگار یه جایی درار کشیده بودم انگار یه حایی مثل تو هوا و روحم داشت از بدنم جدا میشد خدا کنارم بود و بهم گفت که میخوای زنده بمونی یا بمیری من میترسیدم بمیریم چونکه حس میکردم روحم میره سمت فضا و یه جایه عجیب تاریک که بد نیست زیاد اما باز زندگی رو انتخاب کردم اما هنوز هم حس میکردم روحم دارم جدا میشه و برای برگشتن به زندگی میبایست چشمامو باز کنم سخت بود و چشمام باز نمیشد اما زره زره داشتم باز میکردم با این حالی که روحمم حس میکردم داره جدا میشه حیلی کم میدیم انگار که چشتاتو خیلی کم با کنی و دیگه نمیدونم چی شد

امینsays:

در خواب دیدم که دکترها من را جواب کردند و با رضایت خودم به من آمپولی برای خلاص شدن زدند.من به خانه برگشتم تا از پدر و مادرم خداحافظی کنم.پدرم که در واقعیت فوت شده را در حال دراز کشیده و در حال نماز خواندن دیدم و مادرم در حمام بود.در ضمن من در خواب نترسیده بودم

zari amirisays:

سلام وقتتون بخیر من دیشب خواب دیدم ک شخصی مرده نمیدونستم کیه خیلی شلوغ بود بالای سرش با دوستم رفتیم طرف جمعیت همینجور ک میرفتیم شخصی دیدم با خودم میگفتم اون ازراعیل است و میخواهد جان منم بگیرد بعد به سرعت فرار کردم

الیsays:

من امشب خواب دیدم که رفتیم به یه مکانی و یک شخص که از نزدیکان ما هستش با افرادی دعوا میکنن و در سینه او چاقو می‌رود اما تا یک روز زنده می‌ماند ولی زیر ماشین میمونه!! اون افراد که به اون شخص چاقو زدن داخل یک ساختمان شدن که فقط پدرم اونجا مونده بود و من کلی صداش میزدم اما نمیشنید و بیرون نمیومد و من با خودم میگفتم اون افراد میخوان پدرم رو بکشن و کلی گریه کردم اما معلوم نشد پدرم تو خواب زنده موندن یا نه ولی من خیلی ناراحت بودم میشه تعبیرش کنید خیلی آشفته ام در ضمن ما توی یه خونه برای مسافرت رفته بودیم که اونجا چند خانم زندگی میکردن و بعد از مدتی خونه ی قبلی که توش زندگی میکردم شد،اون افرادی هم که به فامیلمون چاقو زد صاحبخونه بود که اومده بود اجاره اش رو بگیره ولی مثل جاهل های قدیم با یه تیپ دیگه رفتار میکرد و با چند تا نوچه بود که همشون چاقو داشتن

هدیه حسن نژادsays:

سلام و خسته نباشید من بعد از اینکه فهمیدم در ریاضی نمره قبولی که خودم میخواستم را نگرفته ام در خواب دیدم در مدرسه مرا سر میبرند و یکی از معاونان سعی به کمک من دارد هنگامی که داشتند سرم را میزند فرار کردم و از در بیرون رفتم . در پارکی نشستم تا پدرم بیاید برداری در خواب داشتم ولی در واقعیت من بردار ندارم او به من کمک می‌کرد من هی بیدار میشدم و می‌خوابیدم ادامه این خواب را میدیدم به نظرتان تعبیر ان چیست و من در خواب اصلا فوت نکردم و فرار کردم ولی دست معاونی ک به من کمک می‌کرد خراش دید

سپیدهsays:

سلام خسته نباشید من پدرم مریض هست و مادرم دیشب خواب دیده که پدرش یا همسرش دقیق نمیدونسته که پدر خودشو دیده یا همسرش که پدر بنده میشه روی تخت لباس سیاه ب تن داشته و جان میکنده اما روح از تنش جدا نمیشده بعد مادرم میگف که روی ناخن شصت پای خودش با خط طلایی نوشته بودن یا باب الحوائج عباس و صدایی از غیب بهش میگفته اینو بخون تا راحت تر بمیره این چ تعبیری داره

مهدی باویsays:

سلام وقت بخیر تو خواب دیدم در بیمارستانی بستری بودم ویکی به پرستار گفت امپول مرگ تزریقش کن ومن بعدا فهمیدم 'ی چند دقیقه طولی نکشید خواستم تشهد بگم ولی نتونستم بعد که خواستم بیداربشم تمام بدنم توانایی حرکت یا حرف زدن نداشتم

احمد ربانیsays:

با سلام من چند روزه پشت سر هم خواب میبینم که اتفاقاتی از جمله سیل و تصادف و... برایم اتفاق میافتد و میخواهم بمیرم ولی اینطور نمیشه تعبیرش چیه ممنون؟

علیرضا میر موسوییsays:

سلام خدمت شما خواب دیدم قراره یه مرگ ساختگی داشته باشم، یعنی بهم میگفتن یه آمپول میزنی و تا چند ساعت میمیری بعد زنده میشی. آمپول که زدن دیگه بدنم سست شد انگار میخواستم بمیرم و منو میبردن به سمت مطب یه دکتر تا اونجا بمیرم و انگار دکتر باید تایید میکرد مرگ من رو. دست برقضا، منشی دکتر، یه دختری بود که من دوسش داشتم و میگفتم اخه اون الان میترسه. رفتم مطب دکتر اما اون سستی و نفس تنگی از بین رفت و میگفتن دارو به بدن م کار نمیکنه و نتونستن کاری کنن که بمیرم.

ساراsays:

سلام. وقتتون بخیر . من دیشب خواب دیدم پدرم انگار کاملا تموم کرده بود ولی دوباره زنده شده بود و خیلی سرحال تر شده بود. بعد من با آمبولانس اومدم خونه بالای سرش گریه میکردم گفتم حق نداری بمیری تا عروس شدنمو ببینی. بعد خیلی سرحال شده بود و باهام حرف میزد. میشه بیزحمت بگید تعبیرش چیه.

فهیم الله فیضیsays:

من ساعت ۶ تا ۸ بعد از ظهر خواب بودم دیدم که دارم جان میکنم و شهادتین را خواندم جسمم خشک شد روحم بیرون نشده بود که بیدار شدم

آرزو معتمدsays:

من در خواب دیدم که مادرم تا ۲۰ روز دیگه فوت خواهد کرد ممکنه تعبیر رو بفرمائید.

گلی ادهمیsays:

سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگوار ! من گاها خوابهای صادقه می بینم مثلا : یکروز قبل از ورود پیکر و استخوانهای شهدای دفاع مقدس از خاک عراق به ایران خواب آزادی اسرای ایرانی را دیدم که با بدنهای زخمی قصد رجعت به ایران را دارند و یا خواب دیگری که در خصوص مال حرامی که از طرف یکی از آشنایان به سفره مان آمده بود را به شکل عجیبی در خواب دیدم و در بیداری متوجه شدم که خانواده آن آشنایمان چند روز گرسنه مانده بودند در حالی که خانواده ما از جانب آن آشنا این چند روز را سیر می خوابیدیم این خوابه چه معنایی می‌تواننهود داشته باشند آیا وظیفه ای در قبال این رویه خواب دیدنها بر دوشم هست یا خیر ؟ ممنون میشوم در این مورد کمکم کنید که بیشتر بدانم

رضاsays:

سلام من 15سالمه قبل از اینکه این اتفاق بیفتد من رگ دست هامو زدم ولی خون نیامد ولی می‌دونم که من کم خونی دارم خلاصه پیشانی ام عرق کرده بود و گیج بودم و لبم خیلی خشک شد و البته شب بود چند روز بعد تو خوابم هم این اتفاق میافتد و من جلوی خانواده ام داشتم راه میرفتم تا برم ب سر جام بشینم و دستمال تو دستم بود که عرق پیشانی پاک کنم و احساس میکردم در حال رسیدن ب مرگ و در آخر از خواب بیدار شدم خیلی ببخشید که داستان شد ولی همین که برام اتفاق افتاد و ممنون میشم که جواب سوالمو بدین 🙏🏻

دلاsays:

سلام مامانم خواب دیده که بابام تو بغلش در حال مرگه تعبیر این خواب چی می‌تونه باشه؟

فاطمهsays:

سلام من خواب دیدم قراره بمیرم فکر میکنم سرطان داشتم و با گریه از خانواده ام و همه خداحافظی میکردم تعبیر این خواب رو لطفا بگید تشکر

مصطفیsays:

من دختر عموم خواب دیده که من در بیمارستان میمیرم میشه تعبیرشو بگین

فاطمه خلیلیsays:

سلام وقت بخیر من عزرائیل و خواب دیدم که میخنده و من در حال گریه کردن هستم و بهم میگه بیا بریم و اعلامیه خودم دستش بود و منو از جای خیلی بلندی هول داد زمین افتاده بودم . مادرم گریه میکرد هرچی بهش میگفتم گریه نکن صدام و نمیشنید . میشه تعبیرش و بهم بگین

فاطمه خراسانیsays:

سلام من خواب دیدم در منزل یکی از بستگان در یکی از اتاق ها خوابیدم بعد حس کردم یکی پایش را زیر سرم گذاشت اولش ترسیدم ولی بعد انگار روضه امام حسین و میخواند یکم آرامش گرفتم ولی دوباره حس کردم کامل انگار میخواد سرمو روی پاهاش بزاره ترسیدم از اون خواب بیدار شدم اونوقت خودمو تو خونه خودمون روی پای اون فرد دیدم هر چقدر جیغ زدم و داداشمو صدا کردم اونم خواب بود صدامو نشنید بعد سرشو آورد سمت گوش راستم وفوت کرد و حس کردم جانم از بدنم جدا و شد و مردم و از خواب بیدار شدم لطفا تعبیرشو بگید ساعت خواب ۳ صبح دقیقا ۱۰ دقیقه قبل از اذان صبح

مریم تهرانیsays:

با سلام..‌برادر من درگیر همسری ناشایست هست که مدتهاست با هم مشاجره دارن و از هم جدا زندگی می کنن.. دیشب برادرم خواب دیده که با همسرش در حال قدم زدن در خیابان بوده اند و ناگهان مردی بسیار کریه منظر که معلولیت داشته و خودش را روی زمین می کشیده ، به آنها نزدیک می شود و با ضربات متعدد چاقو همسر برادرم را می کشد و می گوید هم تو را راحت کردم هم خودم را.. تعبیر این خواب چیست؟؟ چند روز پیش هم دوباره برادرم خواب دیده بودند که همسرشان گفته اند من دوست ندارم بمیرم تعبیر این خوابها چیست؟

رناک جهانبخشsays:

سلام من سرماخورده ام و دیروز ک تب شدیدی داشتم ک البته لرز کردم رفتم زیر پتو و خوابیدم ساعت حدود ۴یا۵عصر بود توی خواب خیلی سرگردون بودم و در طول تمام خواب همش در بی حالی و غش بسر میبردمولی گوشم میشنید هر زمان ک میخواستم کاملا بی هوش بشم مادرم ب هر بهانه ای صدام میکرد و میگفت پاشو نخواب هرجا میرفتم بود و حتی بعضی جاها باهاش بحث میکردم و میگفتم مگه بچه چهارسالم ک انقدر مراقبمی ،توی خواب حس مردن داشتم و در اخر در صدا کردن اخرین باری ک تو خواب مادرم صدام کرد بیدار شدم ، ساعت۵:۳۰عصر بود تب بشدت بالایی داشتم و ب محض اینکه بیدار شدم فقط گریه میکردم و از خدا تشکر میکردم ک بهم فرصت داد من ۲۹سالم این خواب خیلی ذهنمو درگیر کرده نمیدونم در اثر تب و مریضی واقعا دز حال مرگ بودم یا فقط یه توهم و خواب بوده! میشه راهنماییم کنید؟

فاطمهsays:

سلام من در خواب دیدم من و داداشم حالمون خرابه چشمامون تار میبینه همه جا رو همون مواقع به همه دارم میگم من دارم از این دنیا می رم و لحظات آخر می گفتم خدا جون منو نگیر یا ابوالفضل جون منو نگیر التماس میکردم ی چیزی انگار از پاهام اومد بالا دیگه نه صدایی شنیدم نه تصویری می دیدم فقط خودمو خوابیده دیدم بهم گفتن مردی دیگه بعدش از خواب بیدار شدم اذان صبح میداد

شیواsays:

من خواب دیدم که در محیطی از مادرم میپرسم خواهرم برای چی گریه میکنه میگه خواب بد دیده خواب مرگ تو گفتم چی دیده مگه میگه اینه ی شکسته دیده تو خواب و بقیشو تعریف نکرد و من توی خواب فهمیدم ک خواهرم رویای صادقه دیده و دعا کردم زود نمیرم و حس اینو داشتم که اصلا نمیخوام بمیرم و از خواب بیدار شدم ...تعبیرش چیه؟

مهدى احمدىsays:

با عرض سلام خواب ديده ام كه در باران مادرم از بارش زياد ناراضى بود و من به آسمان گفتم كه باران نبارد. در همان لحظه باران قطع شد. تعبيرش چيست ؟ ممنون

مهدى احمدىsays:

سلام خواب ديدم كه از دخترى كه بهش علاقه دارم، نامه اى رو كه به امام زمان نوشته بودم پس ميگيرم. تعبيرش چيه ؟

Y_Osays:

سلام خواب من از ساعت 3 شب تا 8 صبح بود خواب دیدم که مار توی خونمون بود مار کبری کوچیک مامانم اون رو گرفت هی میگفت یا خدا یا امام ک نیشش نزنه منم اون مار رو گرفتم مار منو نیش زد و ما اون مار رو نکشتیم و رها کردیم بدنم تو خواب کم کم بی حس شد نفسم گرفت بر اثر نیش مار و صدام بالا نمیومد هرچی کمک میخاستم و مردم و مامانم خیلی بیخیال از کنارم رد شد و میگفت چیزیت نمیشه که من مردم😣

Y_Osays:

تو رو خدا اگه میشه این خواب رو تعبیرش رو بهم بگید کل روان من بهم‌ریخته از بعدی ک‌ این خواب رو دیدم🥲

کاووس گsays:

سلام. من خواب دیدم که دو بار جانم را به یک نوزاد میم . و اون نوزاد پسرم بوده ولی در واقعیت من فرزندی ندارم

مرتضی سلطانیانsays:

با سلام ..خواب من حدود ساعت چهار صبح بود که در خواب کنار قبری خداوند را به اولیا و انبیا قسم میدهم که مرگی آسان و راحت داشته باشم ..ممنون میشم تعبیرش رو بگین

سلامsays:

من جوانی هستم که خواب نمی‌بیند اما در رو دفعه حالتی عجیب دست داد بمن اولی نوری به سرعت موقع اذان به سمتم می آمد و من سریع چشم باز کردم دومی که. امشب دیدم نوری که بالای سرم بود و روحم را بالا میکشید زبانم و تنم قفل شده بود چشمانم بسته فقط نوری که به شدت زیاد بود می ترسم لطفا جواب بدید

سلینsays:

سلام.مندیشب خواب دیدم دارم میمیرم و روی سینه ام انگاری یه کامیون رد میشد و برمیگشت و تا لحظه ای روح از تنم جدا بشه استغفرالله میگفتم بعد اینکه مردم با خیال راحت به اون دنیا رفتم از یه تاریکی وارد یه مکان روشنایی شدم اما به محض اینکه اونجا رسیدم یادم افتاد که من نصفه شب مردم و هنوز جنازه من تو خونست و اگه صبح بچه‌هام ببینن من مردم خیلی گریه میکنن خیلی مضطرب و نگران پسرام بودم تا اینکه پسر کوچیکم اونجا دیدم محکم بغلش کردم خواستم در گوشش بگم که مواظب داداشت باش و نذار زیاد گریه کنه اما قبل گفتن از خواب بیدار شدم میشه تعبیر خواب منو بگین

سلینsays:

سلام.مندیشب خواب دیدم دارم میمیرم و روی سینه ام انگاری یه کامیون رد میشد و برمیگشت و تا لحظه ای روحم از تنم جدا بشه استغفرالله میگفتم.... بعد اینکه مردم با خیال راحت به اون دنیا رفتم از یه تاریکی وارد یه مکان روشنایی شدم اما به محض اینکه اونجا رسیدم یادم افتاد که من نصفه شب مردم و هنوز جنازه من تو خونست و اگه صبح بچه‌هام ببینن من مردم خیلی گریه میکنن خیلی مضطرب و نگران پسرام بودم تا اینکه بمن گفتن از پله ها بالا برو موقع رفتن پسر کوچیکم و اونجا دیدم محکم بغلش کردم خواستم در گوشش بگم که مواظب داداشت باش و نذار زیاد گریه کنه اما قبل گفتن از خواب بیدار شدم میشه تعبیر خواب منو بگین

میلاد زمانیsays:

سلام من خواب دیدم کاملا در حال مرگ هستم و خودم و دیگران که دورم‌جمع بودن از این مرگم‌اطلاع داشتند و اکثرا خوشحال از مرگم بودن و بعضی ها که تقریبا تکونی میخوردم میگفتن تکون نخور آرام بمیری تقریبا یه همچنین مضمونی داشت حرفاشون عده ی خیلی زیادی دورم بودن ولی اونایی که دقیقا بابلای سرم بودن چند تا از دوستان و آشنا ها بودن که یکی دو نفرشون توی ذهنم مونده لازم به ذکره که خودم مشتاق مرگم و به دلیل مشکلات فراوان بیش از اندازه به مرگ‌فکر میکنم قبلا هم چند بار اینکار رو کردم که نمردم و الان بشدت دوست دارم اینکارو کنم و بمیرم ولی فکر زن و بچه هام نمیذاره انجام بدم. میشه تعبیرشو بگید ؟

میناsays:

سلام من خواب دیدم یه جماعتی منو به سمت مرگ و اسمون هل میدن من تو خواب میدونستم دارم خواب میبینم و به دنبال همسرم بودم که نزاره من بمیرم و هی میخواستم بیدار شم که نمیرم بالاخره ساعت چهار شب با زور خودم بیدار شدم لطفا تعبیرش رو بگید ممنون میشم